دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ مرداد ۱۶, یکشنبه

مدار دافعه و جاذبه اسماعیل وفا یغمائی

 

مدار دافعه و جاذبه

اسماعیل وفا یغمائی

 و حکایت من و مائی که علیرغم گذر چهل و سه سال بخارات مسموم سال 57 را در سر داریم و بجای نقد و فهم درست خود در مدار جاذبه ای مسموم از دافعه سخن میگوئیمبا عذر خواهی از استفاده از قافیه ها و لغات قدیمی چون لازم بود

بدان که دافعه دارم! ولیک از مدفوع

که یافت با مدد بنده و شما به وقوع0

برفت شاه و برآمد به تخت شاهان شیخ

به خاطرات خود ای نازنین نمای رجوع

بدون آنکه بدانیم،وجه اثباتی

به وجه سلبی، کردیم شاه را مخلوع

ز چپّ و راست ز هر حزب و جمعیت همگام

تو گوئیا همه مستیم و منگ یکسره به هجوع1

زدیم نعره ی: ای مرگ بر شه و باید

که شاه گردد مخلوع و شیخنا مرجوع2

برفت شاه وبشد  رفع سلطنت اما

به همرهش نه فقط شاه رفت و شد مرفوع 3

به لطف شیخ و خداوند شیخ ومکتب شیخ

خلای حوزه فیضیه،وه! نمود طلوع

به سلطنت نه به آزادی، بل ز شرع مبین

چپاندن همگان شد به لطف حق مشروع

دروغ و یاوه، خرافه،شقاوت آمد و جهل

خریّت آمد و فحشا و فقر یافت شیوع

 صدای سوگ و عزا از خزر الی عمان

رسید و شادی و لبخند رفت و شد ممنوع

وطن چو مزرعه شد شیخ چون زارع

شدیم ما همه مفعول شیخ چون مزروع

من و تو نیز در اول! کنار شیخ بدیم

به سینه دست وشده خم تو گوئیا به رکوع

گریختیم سپس! لیک نی چنان عاقل

ز ضرب خرزه ی آخوند همچنان مشفوع4

چنانکه چون تو مرا دیدی و ترا  هم من

خیال هردو،که گویاست دیگری مصروع5

چهل گذشت و سه بر آن!ولیک صد افسوس

ترا چو مینگرم،دوستانه،بالمجموع

برغم آنکه بگوئی رهائی از دیروز

تو غرق جاذبه ای در اصول و نیز فروع

نه جرئتی که بگوئی رها شدم،آزاد

نه همتی که ز دیروز گشته ای مقطوع6

به فس فسی که شب روز میتراوانی

رسد ز سوی تو بوئی عجیب نامطبوع

گهی ز خاک و گهی آسمان سخن گوئی

گهی ز تابع و گاهی به ضد آن متبوع7

دریغ و درد!مرا این گمان بود که ترا

دو بیضه ی خرد از بیخ گوئیا مقلوع8

به عمق ذهن تو ترس از جهنم، میغرد

ولطف حوری و جنت بود ترا مطموع9

رها شو از همه قد بر فراز همچو جهان

که تا صدای رهای جهان شود مسموع10

برآر قامت خود را بدون هیچ هراس

رها ز هرچه رکوع و خشوع و هر چه خضوع

ز جاذبات خلای کهن گریزان شو

مدار دافعه شرط است با چنین مدفوع

نگاه کن تو ز عهد رسول تا اکنون

به چارده سده رودی ز جهل و نیز دموع11

 

 

لغات

0-وقوع:اتفاق افتادن

1-             1-هجوع. خواب

2-مخلوع:خلع شده.مرجوع:باز گرداند شده

3-مرفوع: رفع شدن.دور کردن. خلع کردن

4-مشفوع: دیوانه شده. مجنون

5- مصروع. بیمار روانی. بیماری صرع

6-مقطوع.قطع شده. جدا شده

7- متبوع. دنباله رو. تبعیت

8- مقلوع- از بیخ کنده شده. قلع و قمع شده  

9-مطموع.طمع کردن

10- مسموع. شنیده شده

11- دموع. خون ها

هیچ نظری موجود نیست: