یا که او پامال است دین اهرمن
می شوی آزاد بی شک با یقین
بعد از آن گویم عیان از تو سخن
از جوانانی که خفته درکفن
یا فتاده بی کفن در انجمن
از همه تن های ز جور گشنگی
یا ز دریاهای خشک از تشنگی
از همه آنان که رفتند بی سخن
کودکان ،نی زندگی اوارگی
مادران داغدارافسردگی
از فروهرها و باقی جملگی
خفته اندر خاوران نک بی کفن
سال شصت وتیرهابارندگی
کشتن هر شب چه صدها زندگی
سالها جنگ و بسی بی خانگی
"انقلاب' و علم و دانش کشتگی
بس فرار مغزها آوارگی
از قیام سبز ، کو پس رای من
از ندا ها جمله در خون خفتگی
از جنایات خمینی بس سخن
خودکشی،از حسرت و شرمندگی
از حراج بانوان و صیغگی
از هزاران طفل اواره ی وطن
از فریدون بلبل شیرین سخن
تکه تکه گشت خونینش کفن
از تجاوز ها ی بس ناگفتنی
از ترور ها در درون این وطن
جای شادی روضه و مداحگی
جای امید یاس، با سرخوردگی
گشت ارشاد گشت قتل و کشتگی
هان به امر شیخعلی درندگی
صاحب اندیشه خونخوارگی
بهر شرح درد ما و درد تو
آه صدها سال باید گفت سخن
هم قناری سوخت هم گل با چمن
کل میهن رفته رو سوی عدم
لیک ملت ناگهان بر اهرمن
مشت آهنکوب در یک انجمن
من نمی گویم دگر کل سخن
نونهالان را نگر تو درچمن
میشود آزاد ایران این وطن
تو کنون بشنو شعار جملگی!!!
زن کنار زندگی آزادی و آزادگی
م- ت اخلاقی(رها)
۱۹ اکتبر ۲۰۲۲
۲ نظر:
با درود بر همه آنانیکه در این روزهای آتش و خون جان را در کف دست گرفته و برای رهایی میهن از چنگال این متجاوزین بیرحم و مروت به میدان آمده و برای شیخ شبخکیان به کابوسی مبدل شده اند.
و
با سپاس از شاعر جانسوز میهن آقای وفا یغمایی که در تبدیل این نوشته آ هنگین مرا یاری کرده تا آنرا به شعری موزون مبدل سازم .
رهای گرامی بسرای تا که هستی// که سرودنست بودن//باید با شعر و موزیک و مشت و تف و لعنت و سرانجام خیزش ملتی مسلح این کثافات جارو شوند پاینده ایران و ملت شریف و دلیر ایران
ارسال یک نظر