دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ آذر ۱۹, شنبه

به پیش یاران به پیش اسماعیل وفا یغمائی

 
به پیش یاران به پیش
اسماعیل وفا یغمائی
هیچ دیواری نیست یاران
تنها یک در است!
یک دروازه
نه از پولاد و سنگ خارا
بل خاراتر از هرچه خارا
دروازه ای از دروغ و دغل
دروازه ای از خرافه
دروازه ای از زمانهای گندیده
دروازه ای به ضخامت چهارده قرن و یکسال
دروازه ای از باورها ی باور شده ی ما
با بوی غلیظ شده و متعفن ریش و عمامه
و سجاده هائی برای سر فرود آوردن به جلادی جعل شده
برای فرمانروائی جلادان تن و جان
به پیش یاران به پیش
***
نه پتک میتواند زمان را بشکند
و نه انفجار دینامیتها
تنها وقتی شک کنیم
دروازه لایه لایه ذوب میشود
و فرو میریزد
باخاراهایش
بامقدسات نامقدسش
با تمام میخ پرچ هایش
با خدای بو گندویش
به پیش یاران به پیش
***
به پیش
از درون دروازه بی دیوار
دروازه ای به ضخامت چهارده قرن و یکسال
به پیش
ازدرون زمانهای فرو ریخته
از ضخامت چهارده قرن و یکسال دروغ
به پیش با پرچم برافراشته شک و ارتداد
با پرچم گیسوان خونین زنان سرزمین مان
برای جستجوی یقین و خدائی راستین
به پیش برای جستجوی زن. زندگی و آزادی
***
به پیش یاران به پیش
میدانیم که میکشندمان
نه تنها بخاطر قدرت و غارت
بل بخاطر ذوب شدن دروازه دروغ
بل بخاطر شک و ارتداد ما
بل بخاطر جستجوی روشن ما در جستجوی یقین
بل بخاطر یقین ما
میکشندمان و زنده میمانیم
زنده تر از همیشه
از خون کشتگانمان بر میخیزیم
با آتشی که از ان دوزخ وحشت دارد
بر میخیزیم از خون خویشتن
بر میخیزیم از گیسوان خونین مهسا
از درون دروازه ای که فرو میریزد
با تمام دروغهایش
و فرو ریخته است
در آنسوی دروازه
بنگریم
خواهیم نگریست
خدای رها شده از چهارده قرن و یکسال دروغ
ایستاده بر سفالهای خرد شده خدای وحشت و فریب
با دسته گلی به وسعت بی نهایتش
و لبخندی که آن را به مهسا وام داده بود
به انتظار ما ایستاده است
تا در لبخند او فرا رویم
تا بی نهایت
تا زن زندگی آزادی
تا نهایت بی نهایت او
به پیش یاران به پیش.....
دهم دسامبر 2022میلادی

 

هیچ نظری موجود نیست: