سلطنت عشق
اسماعیل وفا یغمائی
بیست و هفت دسامبر 2022
آن سوی این هیاهو و غوغا لبان توست
آن سوی هیچ هستی، ناب جهان توست
محدود بود هر لب و هر بوسه جز لبی
کان بوسه گاه من به لب بیکران توست
صد کاروان ز بوسه روانست بر لبت
لبهای من روان ز پی اش ساربان توست
دانی چرا به غیر تو تنهاترین منم
زیرا تمامت تن و جانم از آن توست
از شب گذشتهام همه شب تا به شب ولی
صبحی اگر مراست،شب گیسوان توست
دستم نمیرود به سرودن غزال من
زیراغزل نهان شده در دیده گان توست
بر هم نهادن مژه ات مصرعی است مست
آن بیت زنده!وا شدن دیدگان توست
من را به عشق وا بنه ای مدعی که دل
فارغ ز بحث و فحص و چنین و چنان توست
گویند
سلطنت طلبم،راست گفته اند
عشق است شهریار اگر این گمان توست
چون عشق مطلق است نه جمهوری است او
پس سلطنت بجوی گر او دلستان توست
رو عشق را بجوی درین قحط سال عشق
زآن پس زمان سلطنت جاودان توست
چون عشق در رسید «وفا» گر کویر خشک
باشی،بهشت
برسر تو کهکشان توست
۵ نظر:
میتراهستم و این غزل واقعن خیلی خیلی قشنگ هست ایکاشکی همه عشق را مثل شاعرها میفهمیدند زندگی خیلی قشنگ میشد بازم از این شعرها بگید خیلی قشنگه
مرد حسابی خجالت بکش این اخر عمری هی ادای عاشقا رو در میاری برو بفکر سرازیری قبرت باش و گرز نکیر و منکر که چنان تو سر تو بیدین بزنن که عاشقی یادت بره خجالت بکش پیرمرد بیدین شد انقلاب ضد اسلام
یه نفر که از تو خیلی بدش میاد
عالی بود شاعر محترم جناب یغمایی عزیز
این شعر شما راهگشا و آموزنده است.
بگذار بسوزند آنهایی که باید بسوزند.
۱۳۵z9p4yg
ناشناس!! اوهوی کلام آشنا، به قول همشهری های ما اوووهه!
به عنوان یک چپ رادیکال که اسماعیل رو خوب و شخصا از نزدیک میشناسم. نجابتش را میشناسم. خاکی و بی مدعا بودنش را میشناسم. حتی نجیبانه بر سر سفره نشتنش را میشناسم، هرچند سر برخی مسائل سیاسی(بخصوص در مواضع همراستا با راست ارتجاع جهانی) در همین وب سایت خشتک سیاسی اش را روی سرش کشیده ام(توضیح ضروری جهت روشن بودن موضوع. اشتباه نشود! مواضع اسماعیل در حمایت از رضا پهلوی و حتی بزرگداشت پادشاه فقید و شریف میهن مان مورد تایید اینجانب نیز هست. قبلا هم بارها گفته ام، از نظر من محمدرضا پهلوی در ظرف زمانی و مکانی خودش، یک مهین دوست، یک ترقیخواه، یک سوسیالیست و حتی دمکرات بود. اما مشکلات سیاسی و جهانی که او را احاطه کرده بوده موجب اشتباهات زیادی از طرف ایشان شد. این چیزی از شرافت پادشاه فقید کم نمیکند)، اما اسماعیل یکی از انسانهای احترام برانگیزی است که می شناسم. اتفاقا به خاطر همین عشق به زندگی و عشق به زیبایی.
توی بی همه چیزی که حتی لیاقت داشتن یک نام جعلی را هم نداری، در پشت کلماتت یک موجود حقیر و مفلوک و چه بسا قابل ترحم پنهان شده. اگر مشکلت شخصی است که لیاقت و شعور شناختن اسماعیل را نداری. ولی اگر سیاسی است، به نظر این کلمات متعلق به رهروان یک پیرمرد مفلوک و مفعولی و "مرحوم"ی است که پنهان شده و از غیب عر و تیز میکند. یک فاسد روانی که برای خودش حرمسرا و سکس گروهی راه انداخت، ولی برای همراهان خودش شلاق و مرگ و زندان. ای ابله اگر برای آن "مرحوم" سینه درانی میکنی، برای یک موجود فاسد و خائنی سینه میدرانی که خون و رنج دهها و صدها هزار از بهترین نسل میهنمان را برای منافع حقیر خودش به تاراج برد و نابود کرد.
نسلی که از چهل و سه سال پیش تلاش کرد جلوی هیولای ارتجاع را بگیرد ولی به دلیل حماقت رهبرانش نتوانست و از همه چیزش گذشت.
امروز به صحنه نگاه کن!! حتی نام بردن از آن نسل مردم را فراری میدهد. نامی که اصولا باید امروز یکی از شریف ترین و مقدس ترین نامها باشد، مردم را فراری میدهد.
اوهوی احمق ها، ابله ها، بسیجی های رهبری عقیدتی! از رهبرانتان بخواهید که پاسخ دهند! چرا "نسل پاکباز صدها هزاران"، امروز نامی و اسمی و عکسی در بین مردم ندارد؟ ای ننگ و نفرین بر رهبران فاسد و بی لیاقت و خائن. و خاک بر سر شما انسانهای مفلوک و رقت انگیز که جرات فکر کردن هم ندارید.
بسیار بسیار شعر زیبائی هست جناب یغمائی مرا به یاد رهی معیری وپژمان بختیاری و دیگران و برنامه گلها انداخت امیدوارم یکروز شعرهای زیبای شما در برنامه گلهای ایران ازاد شده گوش عاشقان را نوازش کند زنده باشید و بسرائید جناب یغمائی عزیز
ارسال یک نظر