دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ آذر ۱۴, دوشنبه

جستجو وپيشنهاد و درخواست! اسماعيل وفا يغمائى


جستجو وپيشنهاد و درخواست!
اسماعيل وفا يغمائى

پروردگارا!
نمايندگى ات را به درخت سيب بده
سيب گلگون معطر شوخ
با گونه هاى معصوم شیرین گاز گرفتنی اش،
يا نخل موقر سر سبز
باکت و شلوارنخ نمای قدیمی قهوه ای اش
نخل سرو قامت بالا بلند
چون خورشيد ظهر تابستان روستاى من
با پرتوهاى شهد آلودش.
خداوندا!
امامتت را به گندم خشک متواضع عنايت كن
با زلفهای زردش
يا يونجه زار تربا سخاوت، با چشمهاى گسترده سبزش
كه گوسفندان و اسبان را دوست دارد
و زاغچه سياه بازيگوش را
و خرگوش را و موش را.


الهى!
گوجه سرخ فام طبيعى را نيز پيشنهاد مى كنم
با عطر زبرش كه دماغ را مى خاراند،
يا انگور شرمناک از فرزند ناخلف مايع بى دين خراباتى اش،
يا فلفل اخمو و تهديد گر
كه عطسه ى جانانه اى به ما هديه مى دهد
و ستاره از چشمهامان مى جهاند!
و اگر چه نه دلمان را،
در هر حال و با مقداری تاخیر!،
دوبار مى سوزاندمان!.


ايزدا!
كاهو وكلم نيز شايستگى دارند،
وحتی خارهاى گمنامى که نشان وجود تو هستند
و آرمانشان خورده شدن توسط شترهاى بى نام ا ست
[خارهائی گاهى هم شيطنت مى كردند
و دوچرخه كهنه مرا پنچر مى كردند،]
و نيز هر موجود ديگرى كه تو بخواهى.


آفريدگارا!
پذيرش ولايت وامامت سيب و نخل
و گندم و گوجه و انگورو فلفل
و كاهو وكلم وخار وهر آیه الله ديگرى را
كه بخواهى و اراده كنى
بجان مطيع و منت پذيرم!
امااز من مخواه كه:
ولايت آيه اله هاى دو دست و دو پايت را قبول كنم
كه مى دانم
چون در توالت، با نغمه هاى زير و بم
و موسيقى مشروع مكتبى
و دهانهای گشاده
شكمهاى نيرومند و درشتشان را تخليه مى كنند
خانه اى را و شايد محله اى را ،
و چون افكار تردید ناپذیرمقدس مکتبی شان را
از ماتحت جمجمه هاشان بيرون مى ريزند
سر زمينى را به گند و گه مى كشند.


پرودگارا ،خداوندا
الها،ايزدا،آفريدگارا
تنها تو مى دانى كه جدى دارم درد دل مى كنم
و تجربياتم را مى نويسم
پس نمايندگى ات را به درخت سيب بده
امامتت را به شاخه اى گند م
يا گوجه سرخ فام
يا....
22 مى 2006

 

هیچ نظری موجود نیست: