.سه سروده تازه اسماعیل وفا یغمائی.24 ؤانویه2023میلادی بگذار در چشمان تو سفر کنم. تا انتهای راه مرو.سرود تازه شاعران برای زنان
۲ نظر:
ناشناس
گفت...
آقای یغمایی من مدتهاست که درگیری قلمی شما را با مسولان مجاهدین خلق، سازمانی که سالهاست از آن فاصله گرفته اید را دنبال کرده و می کنم. خوشبختانه این درگیری کمی تغییر شکل داده و انتقادات تندو تیز جای خود را به نوعی به پذیرش یکدیگر داده است چراکه آنها شما را از دست دادند و شما نیز از دام و بند آنها خلاص شده اید. مواضع هر دو طرف(شما و مجاهدین خلق) در قبال ایران و اتفاقات داخل کشور به شکل قابل توجهی به چشم می خورد. از طرفی شما شدیدن مردم گرا و واقع بین تر از گذشته به اتفاقات داخل و خارج کشور نگاه می کنید و طرف مقابل خود را به کوچه علی چپ زده و بر خواست و برداشت خودش اصرار دارد. مجاهدین می گویند مردم معترض شعار می دهند" نه شاه می خواهیم و نه رهبر". فرض کنیم این شعار را معترضین سر داده اند، خب مگر مسعود رجوی رهبر سازمان مزاحمین خلق نیست؟ و مگر اینکه آقای پهلوی ادعای شاهی کرده که اینها بر این شعارهای داده نشده پافشاری می کنند. آقای پهلوی بار مسولیتی را به عهده گرفته که مجاهدین به دلایل مختلف از به عهده گرفتن آن محروم بوده اند و آن هم نداشتن پایگاه اجتماعی در بین ایرانیان است و البته دلایل دیگر که در اینجا نمی شود به آنها پرداخت. موضعگیری های اخیر مجاهدین خلق من را مات و مبهوت کرده است آقای یغمایی. آنها دقیقن به اندازه جمهوری اسلامی و گاهی شدیدتر مخالف خواست اکثریت مردم ایران هستند. آنها مثل ج اسلامی برای غرق نشدن در منجلاب خودساخته به هر کاری دست زده و می زنند. همکاری با صدام، مزدوری اعراب و آمریکا و حالا هم همکاری با تجزیه طلبان در راستای ملیت سازی و چوب لای چرخ گذاشتن تلاش آقای پهلوی و وکالت دهندگان برای گذر از ج ایلامی، حفظ تمامیت ارضی ایران و برقراری دموکراسی در کشور. در حالی که مردو زن و جوانان معترض در خیابانها شعار زن زندگی آزادی سر می دهند و زنان و دختران روسری هایشان را آتش می زنند، زنان مجاهدین محکم به روسری ها یشان چسبیده اند که مبادا اسلام به خطر بیفتد و یا باد آنها را با خود ببرد و مسعود و مریم رجوی هنوز پیامبر و امامان عربزاده و دین اسلام را تبلیغ می کنند. حالا که زورشان به ابتکارات مردمی برای پیشبرد کارزار " من وکالت می دهم" نمی رسد، سعی می کنند بر آن خاک بپاشند. من درک نمی کنم این چه سازمان و رهبری ی است که به رفراندوم جمهوری اسلامی رای بله داد و بعد از مدتی بر آن شورید در صورتیکه چهل و چند سال هست که راه خمینی را در خارج کشور می رود و حرف های خمینی علیه شاه و سلطنت را بر زبان می آورد. من واقعن درک نمی کنم. آنچه که شک ندارم این است که این سازمان بین بازگشت سلطنت و ماندگاری ج اسلامی بدون شک سمت خامنه ای و جمهوری اسلامی راخواهد گرفت و این در موضعگیر های مسعود رجوی کاملن مشهود است. خمینی واپسگرا و مرتجع و بیسواد بود ولی رجوی و همفکرانش بیمار و کورند. هرو با مدرنیته و دموکراسی و لائیسیته سر دشمنی دارند. هر دو در طول زندگی خود ضد ملی و ضد ایرانی بودند و برآورده نکردندآنچه را که خواست مردم بجان آمده و تشنه ی انسانیت و مدنیت بود. همین قربانی خریت کله خران
از داخل سوراخ موش قایمکی برای داخل کشور " آموزش برای نسل جوان" هم صادر می کند ودر آن بر آمریکا و اروپا می تازد در حالیکه خردسالان و نوجوانان ۱۰ تا ۱۸ ساله وسط خیابان یقه خامنه ای را گرفته اند و این آقا ۵۰ ساله یقه شاه را گرفته و ولکون معامله نیست. کفگیرش چنین به ته دیگ خورده که قجرزاده ی وطنفروش را جلو انداخته تا با التماس و خواهش از غربی ها بخواهد تا راضی شوند در ازای تجزیه ایران آنها را داخل بازی راه بدهند. آقای رجوی، برادر مسعود دیروز، مرد حسابی، دائم میگویی بچه شاه اول و دوم و سوم ووو بیاید بگوید که پدر و پدر بزرگش چنین و چنان کرده اند و وووو. آقای عزیز، شما اول اشتباهات خودت را در این چند دهه بپذیر. بپذیر که بهترین ها را ببازی گرفتی و به کشتن دادی و هیچ انتقاد و اعتراضی را تاب نیاوردی و خیانت مست خیانت که خودت بهتر از همه می دانی. بپذیر که بیراهه رفتی و دستاوردی که نداشتی هیچ بلکه گند زدی و دست بردار هم نیستی. برادر عزیز دیروز، از مردم پوزش بخواه. آنها شریف و بزرگوارند و تو را خواهند بخشید. کافی است بگویی که لعنت بر خمینی، مرگ بر خامنه ای و تف بر ولایت فقیه و این دین آدمکش و به عنوان یک ایرانی میهن دوست ادامه حیات بدهی.
۲ نظر:
آقای یغمایی
من مدتهاست که درگیری قلمی شما را با مسولان مجاهدین خلق، سازمانی که سالهاست از آن فاصله گرفته اید را دنبال کرده و می کنم.
خوشبختانه این درگیری کمی تغییر شکل داده و انتقادات تندو تیز جای خود را به نوعی به پذیرش یکدیگر داده است چراکه آنها شما را از دست دادند و شما نیز از دام و بند آنها خلاص شده اید.
مواضع هر دو طرف(شما و مجاهدین خلق) در قبال ایران و اتفاقات داخل کشور به شکل قابل توجهی به چشم می خورد. از طرفی شما شدیدن مردم گرا و واقع بین تر از گذشته به اتفاقات داخل و خارج کشور نگاه می کنید و طرف مقابل خود را به کوچه علی چپ زده و بر خواست و برداشت خودش اصرار دارد.
مجاهدین می گویند مردم معترض شعار می دهند" نه شاه می خواهیم و نه رهبر". فرض کنیم این شعار را معترضین سر داده اند، خب مگر مسعود رجوی رهبر سازمان مزاحمین خلق نیست؟ و مگر اینکه آقای پهلوی ادعای شاهی کرده که اینها بر این شعارهای داده نشده پافشاری می کنند. آقای پهلوی بار مسولیتی را به عهده گرفته که مجاهدین به دلایل مختلف از به عهده گرفتن آن محروم بوده اند و آن هم نداشتن پایگاه اجتماعی در بین ایرانیان است و البته دلایل دیگر که در اینجا نمی شود به آنها پرداخت.
موضعگیری های اخیر مجاهدین خلق من را مات و مبهوت کرده است آقای یغمایی. آنها دقیقن به اندازه جمهوری اسلامی و گاهی شدیدتر مخالف خواست اکثریت مردم ایران هستند. آنها مثل ج اسلامی برای غرق نشدن در منجلاب خودساخته به هر کاری دست زده و می زنند. همکاری با صدام، مزدوری اعراب و آمریکا و حالا هم همکاری با تجزیه طلبان در راستای ملیت سازی و چوب لای چرخ گذاشتن تلاش آقای پهلوی و وکالت دهندگان برای گذر از ج ایلامی، حفظ تمامیت ارضی ایران و برقراری دموکراسی در کشور. در حالی که مردو زن و جوانان معترض در خیابانها شعار زن زندگی آزادی سر می دهند و زنان و دختران روسری هایشان را آتش می زنند، زنان مجاهدین محکم به روسری ها یشان چسبیده اند که مبادا اسلام به خطر بیفتد و یا باد آنها را با خود ببرد و مسعود و مریم رجوی هنوز پیامبر و امامان عربزاده و دین اسلام را تبلیغ می کنند.
حالا که زورشان به ابتکارات مردمی برای پیشبرد کارزار " من وکالت می دهم" نمی رسد، سعی می کنند بر آن خاک بپاشند. من درک نمی کنم این چه سازمان و رهبری ی است که به رفراندوم جمهوری اسلامی رای بله داد و بعد از مدتی بر آن شورید در صورتیکه چهل و چند سال هست که راه خمینی را در خارج کشور می رود و حرف های خمینی علیه شاه و سلطنت را بر زبان می آورد. من واقعن درک نمی کنم. آنچه که شک ندارم این است که این سازمان بین بازگشت سلطنت و ماندگاری ج اسلامی بدون شک سمت خامنه ای و جمهوری اسلامی راخواهد گرفت و این در موضعگیر های مسعود رجوی کاملن مشهود است. خمینی واپسگرا و مرتجع و بیسواد بود ولی رجوی و همفکرانش بیمار و کورند. هرو با مدرنیته و دموکراسی و لائیسیته سر دشمنی دارند. هر دو در طول زندگی خود ضد ملی و ضد ایرانی بودند و برآورده نکردندآنچه را که خواست مردم بجان آمده و تشنه ی انسانیت و مدنیت بود. همین
قربانی خریت کله خران
از داخل سوراخ موش قایمکی برای داخل کشور " آموزش برای نسل جوان" هم صادر می کند ودر آن بر آمریکا و اروپا می تازد در حالیکه خردسالان و نوجوانان ۱۰ تا ۱۸ ساله وسط خیابان یقه خامنه ای را گرفته اند و این آقا ۵۰ ساله یقه شاه را گرفته و ولکون معامله نیست. کفگیرش چنین به ته دیگ خورده که قجرزاده ی وطنفروش را جلو انداخته تا با التماس و خواهش از غربی ها بخواهد تا راضی شوند در ازای تجزیه ایران آنها را داخل بازی راه بدهند.
آقای رجوی، برادر مسعود دیروز، مرد حسابی، دائم میگویی بچه شاه اول و دوم و سوم ووو بیاید بگوید که پدر و پدر بزرگش چنین و چنان کرده اند و وووو. آقای عزیز، شما اول اشتباهات خودت را در این چند دهه بپذیر. بپذیر که بهترین ها را ببازی گرفتی و به کشتن دادی و هیچ انتقاد و اعتراضی را تاب نیاوردی و خیانت مست خیانت که خودت بهتر از همه می دانی. بپذیر که بیراهه رفتی و دستاوردی که نداشتی هیچ بلکه گند زدی و دست بردار هم نیستی.
برادر عزیز دیروز، از مردم پوزش بخواه. آنها شریف و بزرگوارند و تو را خواهند بخشید. کافی است بگویی که لعنت بر خمینی، مرگ بر خامنه ای و تف بر ولایت فقیه و این دین آدمکش و به عنوان یک ایرانی میهن دوست ادامه حیات بدهی.
ارسال یک نظر