در ستایش بمبی
اسماعیل وفا یغمائی
دلم که میگیرد
از دروغ و دغل و رذالت
از تهمت و وقاحت
از تریبونهای لجن ولش
از اطلاعیه های عاطل و باطل
از بجای سخن گفتن زر زدن و ادعا
از چهلسال چرت زدن و ادعای مبارزه کردن
دلم که میگیرد
به دیدار بمبی میروم
***
به دیدار بمبی میروم
بمبی که دروغ نمیگوید
تهمت نمیزند
فریب نمیدهد
در پی کسب قدرت نیست
از دموکراسی نمیگوید
و آن را زیر پا له نمیکند
خرافه و حماقت نمی پراکند
به خدای جلادان و فریبکاران معتقد نیست
هیچ پیامبر و امامی را تبعیت نمیکند
هیچ ولی فقیه ی را
هیچ رهبری را
که در قرن هفتم هجری نفس میکشد
ودر قرن پانزدهم نفسش را پس میدهد
دعا نمیخواند
دستور قتل نمیدهد
روسری ندارد
عریان است و نجیب
مثل آسمان و خاک
و ماه نیمه شب و خورشید صبح
***
به سراغ بمبی میروم
با شعری برای او
و دستی برای نوازش
تا کمی روح پاکیزه طبیعت را حس کنم
تا فراموش نکنم
که من و او با هم از انفجار نخستین
زاده شدهایم
همسفر و همراه
تا زیر درخت این خانه دور دست
که در کنار هم نشستهایم
تا بیآنکه فرشتهای نازل شود
و قافله بی پایان صد و بیست و چهار هزار رسول
و همه منادیان هدایت
با او حس کنم
که خورشید برادر من است
ماه خواهر من
بمبی خویشاوند من
و بی هیچ مسجد و مرشدی
به چشمهای مهربانش بنگرم
وسمفونی صدای زیبایش
را بشنوم
و در ارتداد زیبای خود
در چشمان او
اعجاز زیبا و گرم شکوه طبیعت
و خدائی را که هراسناک نیست بیابم
در گرمای نگاه مهربان بمبی
چهارده فوریه 2023 میلادی
۱ نظر:
خلق جهان بداند، مسعود گردن کلفت، باج گیر کوچه ماست
خادم
ارسال یک نظر