دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۲ دی ۲۹, جمعه

سمفونی مشترک تفرقه اسماعیل وفا یغمائی

 


سمفونی مشترک تفرقه
اسماعیل وفا یغمائی

درسمفونی مرگ بر شاه
من که شما بودم
و شما که من
تمام ارکستر
تمام سازها و طبل ها ودهلها و تنبک ها
و زنبورکهاو دایره زنگی ها و دف ها
و حتی ساز دهنی قدیمی من
یکسان مینواختند و میکوبیدند
وچنان پر شکوه و فراتر از هر سمفونی
که نه فقط دو چشمهای لودوویک ون بتهوون
بلکه هر دو بیضه او
.از فرط تعجب گرد شده بود

***
با توأم قوا و صداقت
بر طبلها کوبیدیم
متحد و مشترک
بی دین و بادین
از چپ و راست
مرگ بر تاج
درود بر عمّامه

***
با تمام قوا
بر طبلها کوبیدیم
متحد و مشترک
مارکس در کنار محمّد
چگوارا در کنار قنبر و ابوذر
مائوتسه تونگ در کنار سلمان پارسی
لنین و استالین در کنارمجلسی و ملا هادی سبزواری
و غرّریدیم
مرگ بر سلطنت
زنده باد جمهوری
وبه استقبال جمهوری اسلامی
و حضرت امام شتافتیم
شلنگ انداز وشادان
از قرن بیستم
به قرن ششم هجری
تمام ما
من که شما بودم
و شما که من

***
جوان بودیم و نیرومند
من که شما بودم
و شما که من
ودر پیرامون زندگی پرسه میزدیم
با سرودی مشترک و نیرومند
که از سرا پایش رؤیا و جهل میچکید
و پیریم و خسته
با سرودی که مشترک نیست
با هزار ساز که هریک آهنگ خود را مینوازند
وهزار پاره است
چون هزار سازمان و گروه
که فقط بر کاغذها زنده‌اند و نه در واقعیت
هنگام که پیکر میهن
بر قناره قصابخانه جلادان سلاخی می‌شود
با مردمانش و جنگلها و رودهایش
با آسمانش و زمین اش
و ما پرسه زنانیم
نه در پیرامون زندگی وشناخت
بل پرسه زنان در پیرامون گورستانهای غربت
در پیرامون مرگ
در پیرامون رؤیاهای هنوز مغرورو پیر خود
که چون ما عصا زنان
پیرامون جمجمه های ما میچرخند
تا کی پرده فرو افتد
وپیکرهای ما را خاک
و خاطره ما را باد با خود ببرد

***
شیخ آمد
و شاه رفت
زمستان طولانی و سرد خواهد رفت
بایخهایش و ما
و نسلی خواهد آمد
خواهد شکفت و شکفته است
با سرودی مشترک
که هیچ شباهتی با ما ندارد
و با سرودهای ما
و خورشید خواهد دمید بر بهاری دیگر
و سرگذشتها باز خوانده خواهد شد
بر سطور تاریخی صادق
وعلفها خواهند روئید
و پروانه ها
در گوش علفها
از شاه یاد خواهند کرد
و از شیخ
وشاید از من که شما بودید
واز شما که من
شاید
بیست و هشت ژوئن 2023میلادی

هیچ نظری موجود نیست: