دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۲ دی ۱۴, پنجشنبه

نفجر ینفجر و انفجار اسماعیل وفا یغمائی به داغدیده گان کرمان چهارده دیماه هزار و چهارصد و دو

 



انفجر ینفجر و انفجار
اسماعیل وفا یغمائی
به داغدیده گان کرمان
چهارده دیماه هزار و چهارصد و دو

انفجر ینفجر و انفجار
انتحر ینتحر و انتحار
گشته جسدها به خیابان قطار
مردم کرمان همگی سوگوار

اشک به چشمان و به دل بیقرار
انفجر ینفجر و انفجار
***
از چه میان همه ی کشته گان
کشته نه ! از کشته بسی پشته گان
نیست نه از شیخ و ز ملا نشان
گر چه همه غمزده و !!! نوحه خوان
کن تو مرا راز نهان آشکار
انفجر ینفجر و انفجار

***
پیر و جوان کشته و مقتول شد
با شهدا همره و مقبول شد
شیخعلی زین همه شنگول شد
لیک یکی پرسش،مدخول شد
نیست چرا زین همه یک پاسدار
انفجر ینفجر و انفجار

***
شیخ علیدادی آنجا نبود
بهر یکی روضه و گفت و شنود
شاید درخانه، به حال صعود
غرق عبادت پس از آن چرت بود
شیخ -امام جمعه والا تبار
انفجر ینفجر انفجار

***
آنهمه سردار سلیمان تبار
بهر سلیمانی بس بی‌قرار
داخل در جمعیت داغدار
کشته و زخمی نشده گوش دار
ناله این جمعیت سوگوار
انفجر ینفجر و انفجارر
***

فاطمه و زینب و آقا رضا
نرجس ودیگر اخوی در کجا
بود در آن لحظه که ناگه صدا
خاست به کرمان ز زمین بر سما
ریخت بسی خون صغار و کبار
انفجر ینفجر و انفجار

***

نامه ی اعمال فقیهان نگر
یکسره تاریک ز پا تا به سر
هر چه در آن، جهل و دروغست و شر
قتل و جنایت، همه ضد بشر
گشته به هر سطر ردیف و قطار
انفجر ینفجر و انفجار

***
رکس کبابی شد و گفتند شاه
سوخت در آتش همه را بی‌گناه
بعدعیان شد که کیاوش ، جمی
هشته به سرهای خلائق کلاه
در زده برهستی مردم شرار
انفجر ینفجر و انفجار

***
شیخ بود زنده به جنجال و قال
تا نرود هیچ به زیر سئوال
خون و جسد هست ورا کارناوال
تا که به منبر شود آسوده حال
زین سبب از اوست چنین ابتکار
انفجر ینفجر و انفجار

***

آنکه از آغاز بکشت و درید
هر چه توانست به زندان کشید
پا و سر و دست خلائق برید
زادن یک فاجعه را چاره دید
تا بکند خیزش ما را مهار
انفجر ینفجر و انفجار
***
بیست و دو بهمن اندر ره است
ملت در خشم ز شیخان پست
تا بتوان ز آتش این خشم رست
چاره این دولت ظلمت پرست
تا برهد کرده چنین ابتکار
انفجر ینفجر و انفجار
***
عصر خریّت شده طی شیخعلی
عقل و شعورست به ملّت ولی
دیر شد و دور نباشد ولی
غرُد این ملت، بی معطلی
نوبت منبر شدو ریش و منار
انفجر ینفجر و انفجار

***
صبح وطن را بنگر روشنا
سر زده از کوه دماوند ما
بر سرآن میرسد از ماهسا
سرخ و خروشنده به ما این ندا
رو ی به اهریمن عمّامه دار
انفجر ینفجر و انفجار

***
صبح وطن میرسد از راه دور
می‌رود این ظلمت سنگین به گور
میکند آزادی ملّت ظهور
خیمه زند بر همه دلها سرور
خاطره ی نکبت عمامه دار
تا به ابد ینفجر و انفجار

هیچ نظری موجود نیست: