شعری برای آخرین سفر رفیقی که خوشبختانه به سفرنرفت.اسماعیل وفا یغمائی.نوزده اوریل 2024میلادی
۱ نظر:
ناشناس
گفت...
شعری بسیار زیبا و به جا برای انسانی که بسا زخم ها بر سینه دارد آن هم در زمانه ای که روسپی نامردمان در کارند. کسی که از مصادیق مظلومیت واقعی در این دنیای وانفسا است. کسی که از داغ ودرفش پست فطرتان نارفیق قلبی خون فشان دارد ولی دلاورانه ایستاد و صبوری کرد و از جاده جوانمردی هیچگاه خارج نشد. جای تعجب است که اون قلب تا همینجا دوام آورده سعید عزیز این جهان با وجود تو و انسان های پاک نهادی مثل اسماعیل قابل تحمل تر است. با آرزوی سلامتی برایتان
۱ نظر:
شعری بسیار زیبا و به جا برای انسانی که بسا زخم ها بر سینه دارد آن هم در زمانه ای که روسپی نامردمان در کارند.
کسی که از مصادیق مظلومیت واقعی در این دنیای وانفسا است.
کسی که از داغ ودرفش پست فطرتان نارفیق قلبی خون فشان دارد ولی دلاورانه ایستاد و صبوری کرد و از جاده جوانمردی هیچگاه خارج نشد.
جای تعجب است که اون قلب تا همینجا دوام آورده
سعید عزیز این جهان با وجود تو و انسان های پاک نهادی مثل اسماعیل قابل تحمل تر است.
با آرزوی سلامتی برایتان
افشین
ارسال یک نظر