در سفر افسری که تاج مهر و شرف بر سر داشت. در سفردائی نازنین غلامرضا طلوع تکمیلی
اسماعیل وفا یغمائی
از من رها شدی و روان سوی ما شدی
از آدمی روانه به سوی خدا شدی
یک قطره بود هستی تو در حصار تن
از خود فرو چکیدی و بیانتها شدی
در بحر بیکرانه هستی که بی فناست
تا جاودان مسافر راه بقا شدی
تن وا نهاده با پر و بال روان خویش
رفتی و محو در نفس کبریا شدی
بنبست نیست مرگ، دری رو به آشناست
با آشنای خویش کنون آشنا شدی
قلبت نشان بود خدا بود و خنده ات
از خاک بود پیکرت اینک طلا شدی
از خستگیّ تن، تو برستی و نو شدی
چونان بهشت غرق گل و دلگشا شدی
بر کش تو بادبان و برو سوی جاودان
کاینک در این سفینه تو چون ناخدا شدی
در ما تو زندهای و کجا نام و یاد تو
با رفتن تو پاک ز قلب «وفا» شدی
بیست و پنج فروردین 1403
دوازده آوریل 2024 میلادی
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر