دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۳ تیر ۲۴, یکشنبه

قصیده مبارکه ریدیه شماره ۲ اسماعیل وفا یغمائی

 


قصیده مبارکه ریدیه شماره ۲
اسماعیل وفا یغمائی
چارده قرن مداوم شیخ و ملا ریده اند
بخشی از آنرا چو عمامه به سر پیچده اند
قسمتی را که به رنگ زرد گه چونان عبا
روی دوش انداخته بر آن بسی بالیده اند
پاره‌ای را چون حنا بر ریش خود یا دیگران
بخش اعظم را به مغز پیروان مالیده اند
آن گلابی را که پاشیدند از قمصر نبود
شاش خود را بر سر وریش همه پاشیده اند
رو ببین از غار آغازین الی این روزگار
ریده اند و ریده اند و ریده اند و ریده آند
کاش میریدند این سر تا به پایان فاضلاب
عقل را بر بستر آئین خود گا.....ه اند
قصه ی علم الحدیث و فقه تفسیر و اصول
نیست جز باد جهالت کز دهان گو.....یده اند
در جهان خرهای بوشهرند و قبرس نامدار
لیک چونان پیروان شیخ خر کم دیده اند
راست قامت لیک از پا ته به سر گوشند و دم
در تمام عمر گوش و دمب جنبانیده اند
هر خرافاتی که ملا گفت باور کرده اند
بر هر آن چیزی که نقشی از خرد خندیده اند
هر که چونان رازی و چون کسروی گفت از خرد
یا بکشتندش ویا کفتار سان غریده اند
از حماقت رفته از امروز و فردا تا کجا
قرن هفتم را به قرن بیستم بگزیده اند
بر علیه شهریاری نی به جمهوری ببین
تا ولایت تا امامت رو به پس چرخیده اند
نعره زن با مرگ بر شه بیضه ی شیخ و فقیه
تا امام آید زره مجنون صفت خاریده اند
با خدائی همچو دست خر ز عرش آویخته
هر چه را روح خدایی داشت آزاریده اند
از خداوند حیات و عقل روگردان ولی
از خدای وحشت و دوزخ به خود لرزیده اند
پس به فتوای فقیهان هر چه نقش زندگی
داشت ازسرتاسر ایرانزمین روبیده اند
زن ذلیل و زندگی منفوروشادی متهم
وآنچه نکبت شیخکان از ابر دین باریده اند
آل ایران یک‌سره در قتلگاه آل دین
آل شیخان بهر ال کربلا زاریده اند
من ز خود بیزارم و نسل کهن اما وفا
نسل مهسا را نگه کن در افق روئیده اند
نسل مهسا را نگه کن آسمان در آسمان
همچو ماه نیمه شب در هر کران تابیده اند
بیست و چهارم تیر ۱۴۰۳
قصیده مبارکه ریدیه شماره یکم
اسماعیل وفا یغمائی
شیخان به مغز ما و شما خوب ریده اند
بر آب و خاک ونار و هوا خوب ریده اند
بنگر به خویش و بنده پس از قرنها ببین
از فرق سر الی نوک پا خوب ریده اند
بر چار سوی و شش جهت از ارض تا سماء
از فرش تا به عرش خدا خوب ریده اند
شیخان نه دست تنها،ریدند ، ای عزیز!
بر مغز ما به همت ما !خوب ریده اند
بسیار شاعران که به همراه عارفان
بر ما به همره علما خوب ریده اند
با دانش!! حدیث واصول و کلام و فقه
حقا جماعت فقها خوب ریده اند
چون عالمان دین همه از جاهلان بدند
با جهل خویشتن جهلا خوب ریده اند
زاینجا که ملتی است اسیر مزخرفات
بنگر که تا به غار حرا خوب ریده اند
صد گله فیلسوف به مفهوم فلسفه
با قدرت و تمام قوا خوب ریده اند
ما جملگی به طول قرون دوستدار شیخ
بودیم و با رضایت ما خوب ریده اند
خوردند مرغ و جوجه ما، را چو هضم شد
برفرق ما زجود و سخا خوب ریده اند
بردند نان مردم و ریدند جای آن
ایران اسیر قحط و غلا، خوب ریده اند
سرکوب و بند و دار بر آمد به لطف دین
بر فرق عدل و داد، نگا! خوب ریده اند
بر منبر دروغ و فریب و دغل به شوق
در گوش ما به ماه عزا خوب ریده اند
کشتند دخت و پور وطن را ولیک ما
غرقه به سوگ کرب و بلا، خوب ریده اند
در شهرها بلوچ و لر و کرد روی دار
ما در عزای شیر خدا! خوب ریده اند
اندر دهان ما چو نهادند نوحه را
همراه گوش نیز ورا خوب ریده اند
گادند قرنها خرد و عقل و معرفت
دادندمان حذر ز زنا خوب ریده اند
گفتند شاه عامل فقر و گدائی است
شه رفت و بر سر فقرا خوب ریده اند
گفتندمان :حکومت مستضعفین رسید
اما به کله ی ضعفا خوب ریده اند
وقتست تا برای فقیهان دعا کنیم:
از کونشان به دور بلا! خوب ریده اند
بستند جنده خانه و کشتند جنده ها
با صیغه شد حلال، بگا! خوب ریده اند
چلسال آزگار سواری گرفته اند
از ما بدون چون و چرا! خوب ریده اند
درد بزرگ تاریخ، اسلام بود و شیخ
اما دریغ چون به دوا خوب ریده اند
اسلام درد اصلی ما بوده ای رفیق
ما زآن به جستجوی شفا! خوب ریده اند
«اصلاح جوی دینی» گر نیک بنگری
همشانه با «اصولگرا» خوب ریده اند
گر شاخه ها سه تاست بدان ریشه ها یکی است
با شاخه ها به ریشه ی ما خوب ریده اند
«اسلام انقلابی!!» بنگر به ما و من
با قدرت هزار مگا! خوب ریده اند
آواره، خسته،دشنه ی تهمت به پشت خویش
بر ما بدون شرم وحیا خوب ریده اند
سوداگران خون و جسد را نگاه کن
برخون و رنج و صدق و فدا خوب ریده اند
در پشت سر خطی است ز اجساد ما ببین
زین دور دست تا به کجا خوب ریده اند
در پیش رو افق به کجا ختم میشود؟
تا کاخ دزد اصلی!آهاااا خوب ریده اند
آن یک بنام آل عبا رید و این یکی
گوید منم عدوی عبا، خوب ریده اند
آن یک به غمزه بر سر منبر به ریدن است
این با هزار ناز و ادا، خوب ریده اند
آن یک کنار شیخعلی خوب ریده است
این یک به مجلس وزرا، خوب ریده اند
آن یک گلاب و عطر بمالد به ریش خویش
وین با نقاب مکر و ریا، خوب ریده اند
بنگر به گرد هردو کیانند مجتمع
اصطبلها مدیحه سرا! خوب ریده اند
در فکر تخم خویشند، عالم به تخمشان
زینرو مپرس از چه، چرا ؟خوب ریده اند
ریدند بر هویت ما تانهان شود
ما کیستیم یا ز کجا؟ خوب ریده اند
از کورشیم یا ز محمد ؟ ز بابکیم؟
یا تخمه ی امام رضا ؟ خوب ریده اند
یعقوب لیث را نشناسیم ،لیک ما
قنبر زده! بلال گرا!،خوب ریده اند
بر چنگ و نای شادی و شور طرب ببین
با سوگ و نوحه ی شهدا، خوب ریده اند
از رود ماشکید الی ساحل خزز
بنگر به هر کران و کجا، خوب ریده اند
ریدند تا که بود توان ، عاقبت «وفا»
بر سرنوشت خود ز قضا خوب ریده اند
از فاضلابها بدر آمد جناب شیخ
در فاضلاب گشت فنا! خوب ریده اند
سوم مهرماه نود و هشت

هیچ نظری موجود نیست: