شعر با واژه گیسوی از حافظ
دوش در حلقه ما قصّه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
حافظ
شعر با واژه گیسوی از عماد فقیه
گیسوی تو با مشک ختن بازی کرد
با لعل لب تو روح دم سازی کرد
عماد فقیه
شعر عماد فقیه با واژه گیسوی
بالای ترا به سرو کردم نسبت
ز آن روی سهی سرو ، سرافرازی کرد
عماد فقیه
شعر با واژه گیسوی از رهی معیّری
چو گیسوی تو ندارد بنفشه حلقه و تاب
چو طره ای تو ندارد بنفشه چین و شکن
رهی معیّری
شعر با واژه گیسوی از واقف هندی
به سفر رفتی و خوبان همه گیسو کندند
در فراق تو عجب سلسلهها بر هم خورد
واقف هندی
شعر با واژه گیسوی از محمد مغربی
سر حلقه رندان خرابات مغان را
اندر شکن حلقة گیسوی تو دیدم
محمد مغربی
شعر با واژه گیسوی از دکتر حمیدی
زیر تار گیســــــــــوی افشان بید
سوسن و مینا و نــــاز افتاده مست
دکتر حمیدی
شعر با واژه گیسوی از دکتر صورتگر
شبی آن سیاه گیسو بگشاد راز با من
که مرا است آشنائی به سرای آرزوها
دکتر صورتگر
شعر با واژه گیسوی از پژمان بختیاری
تا به سر سودای آن گیسوی دامنگیر دارم
خاطری آزاد و پائی بسته در زنجیر دارم
پژمان بختیاری
شعر با واژه گیسوی از دکتر رعدی
و آن چه میگوید نسیم مشگبو
قصّهای از نکهت گیسوی او است
دکتر رعدی
شعر با واژه گیسوی از مهدی سهیلی
به رخ گیسو فرو ریزی که دلها را برانگیزی
از این بازیگری بگذر، به هر صورت دل آرائی
مهدی سهیلی
شعر فروغی بسطامی در وصف گیسوی
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود
فروغی بسطامی
شعر با واژه گیسوی از منوچهری
شبی گیســـو فـــرو هشته به دامن
پلاسین معجـــر و قیــرینه گــــــرزن
منوچهری
شعر با واژه گیسوی از علی اکبر دلفی
به گیسوی تو سوگند ای سر زلف قرار من
که میرقصد دلم از رقص گیسوی تو بر دوشت
علی اکبر دلفی
شعر با واژه گیسوی از شوریده شیرازی
یک شبی گیسوی مشکین تو دیدم در خواب
خواب آن یک شبه یک عمر پریشانم کرد
شوریده شیرازی
شعر با واژه گیسوی از اهلی شیرازی
گیسو شکست و شد گره کار، بسته تر
کار دل شکستة ما شد شکسته تر
اهلی شیرازی
شعر با واژه گیسوی از حمید نقوی
پریشان کن سر زلف سیاهت شانهاش با من
سیه زنجیر گیسو باز کن دیوانهاش با من
حمید نقوی
گیسوی در شعر فروغی بسطامی
بخت بلندم آخر سر حلقة جنون ساخت
کان حلقههای گیسو شد حلقههای گوشم
فروغی بسطامی
شعر با واژه گیسوی از فروغی بسطامی
این چه تابی است که آن حلقه گیسو دارد
که دل اهل جهان بسته به یک مو دارد
فروغی بسطامی
شعر با واژه گیسوی از شاعران نامی و مشهور ایرانی
شعر عاشق اصفهانی درباره زلف
به غلط ز دست دادم سر زلف یار خود را
که نیازموده بودم دل بیقرار خود را
عاشق اصفهانی
شعر با واژه زلف از قراگوزلو
اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد
مبارک باشد امّا دلبری اندازه ای دارد
قراگوزلو
شعر صائب تبریزی در وصف زلف
از خدا میطلبم عمر درازی چون زلف
که به صد چشم کنم سیر سراپای ترا
صائب تبریزی
شعر زلف از صائب تبریزی
در هر شکن زلف گره گیر تو دامی است
این سلسله یک حلقه بیکار ندارد
صائب تبریزی
شعر صائب تبریزی در مورد زلف یار
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
در بند این مباش که مضمون نمانده است
صائب تبریزی
شعر درباره زلف از صائب تبریزی
گهی بر دل شبیخون میزند گاهی بر ایمانم
همیشه کاکل او فتنه ای در زیر سر دارد
صائب تبریزی
شعر با واژه زلف از ظهیر فاریابی
تو تا ز شرم فکندی به چهره زلف سیاه
فغان ز خلق بر آمد که آفتاب گرفت
ظهیر فاریابی
شعر با واژه زلف از باستانی پاریزی
زلف تو غرقه به گل بود و هر آن گاه که من
می زدم دست بدان زلف دوتا، گل میریخت
باستانی پاریزی
شعر با واژه زلف از توسیرکانی
عهد کردم گر رهائی یابم از کنج قفس
جز به دام زلف او دیگر نبندم دل بهکس
توسیرکانی
شعر با واژه زلف از شهاب تبریزی
زلف بر روی تو گوئی که بر آتش دود است
ای بسا دیده کز آن دود ، سرشک آلوداست
شهاب تبریزی
شعر زلف حافظ
و ر چنین زیر خم زلف نهد دانة خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد
حافظ
شعر با واژه زلف از سلمان ساوجی
جانها به یاد زلف تو بر باد داده ایم
ور نیست باورت زنسیم صبا بپرس
سلمان ساوجی
شعر با واژه زلف از معینی جرنی
از زلف پریشان تو آشفته ترم من
در کوی تو آشفته چو باد سحرم من
معینی جرنی
شعر با واژه زلف از خواجوی کرمانی
چون اسیر است درآن زلف سمن سای دلم
چه کند گ رنکند در شکنش جای ،دلم؟
خواجوی کرمانی
شعر با واژه زلف از ابوالقاسم لاهوتی
اذنم بده که زلف تو را آورم به چنگ
ای بی وفا مگر که من از شانه کمترم
ابوالقاسم لاهوتی
شعر صائب تبریزی برای زلف
زلف او فتنه و خط آفت و خال است بلا
آه از آن روز که این هر سه دهد دست بهم
صائب تبریزی
زلف در اشعار صائب تبریزی
من بر سر آنم که به زلف تو زنم دست
تا سنبل زلف تو چه سر داشته باشد
صائب تبریزی
شعر برای زلف یار از صائب تبریزی
گرچه زلف سرکش او سرکشی از سرگذاشت
کاکل او فتنه ها در زیر سردارد هنوز
صائب تبریزی
شعر در وصف زلف از صائب تبریزی
یک جهان دل را پریشان ساختن انصاف نیست
شانه در آن زلف خم در خم نمی باید زدن
صائب تبریزی
شعر صائب تبریزی در مورد زلف یار
تا چند در میان فکنی زلف و شانه را
دل را نمی دهیم به زلف تو زور نیست
صائب تبریزی
شعر با واژه زلف از صاف قاجار
یک دم آهسته گذر در سر زلفش ای باد
که زهر پیچ و خمش دل سردل میریزد
صاف قاجار
شعر در وصف زلف یار از حافظ
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته مااست
حافظ
شعر با واژه زلف از رهی معیّری
بنفشه گر چه دلاویز و عنبرآمیز است
خجل شود برآن زلف همچو مشک ختن
رهی معیّری
شعر با واژه زلف از صحبت لاری
طرّه آشفته چنین در گذر باد مرو
که پریشانی زلف تو پریشانم کرد
صحبت لاری
شعر با واژه زلف از سلمان ساوجی
بر زلف تو من بار دگر عهد شکستم
بس عهد که چون زلف تو بشکستم و بستم
سلمان ساوجی
شعر با واژه زلف از فردی شیرازی
گفتم: روم که چشمت مایل به خواب ناز است
بگشود زلف و گفتا بنشین که شب دراز است
فردی شیرازی
شعر با واژه زلف از حافظ
کس نیست که افتاده آن زلف دو تا نیست
در رهگذر کیست که دامی زبلا نیست؟
حافظ
شعر با واژه زلف از فرصت شیرازی
مردم ای کاش پریشانی زلفش بیند
تا نگویند پریشانی من بی سبب است
فرصت شیرازی
شعر با واژه زلف از شریف شیرازی
نمی دانم چرا گردون به کام من نمی گردد
اگر عیبم پریشانی است زلف یارهم دارد
شریف شیرازی
شعر با واژه زلف از اختر قشقائی
گر پریشان کنی آن زلف خم اندر خم را
ترسم ای دوست که آشفته کنی عالم را
اختر قشقائی
شعر با واژه زلف از هلالی جغتائی
از بهر گرفتاری ما زلف میارای
ما بسته دامیم تو فکر دگری کن
هلالی جغتائی
شعر با واژه زلف از خواجو
ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی
که با لب تو حکایت کنم زهر بابی
خواجو
شعر با واژه زلف از آذرخشی
داشتم خوش روزگاری با سر زلف نگاری
خوش بود خوش روزگاری داشتن با زلف یاری
آذرخشی
شعر با واژه زلف از حمید نقوی
پریشان کن سر زلف سیاهت شانه اش با من
سیه زنجیر گیسو باز کن دیوانه اش با من
حمید نقوی
شعر با واژه زلف از شریف تبریزی
آزاد اگر باشد دلی، زلفت گرفتارش کند
ور خفته باشد فتنهای چشم تو بیدارش کند
شریف تبریزی
شعر با واژه زلف از خالص
نقّاش چون شمایل آن ماه میکشد
نوبت به زلف او چو رسد آه میکشد
خالص
شعر با واژه زلف از رشید وطواط
در درازی به سر زلف تو میماند شب
در سیاهی سر زلف تو به شب میماند
رشید وطواط
شعر با واژه زلف از رهی معیری
امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟
رهی معیری
شعر با واژه زلف از بابافغانی شیرازی
آنکه بهر دیگران در زلف چین میافکند
چون رسد نزدیک من چین در جبین میافکند
بابافغانی شیرازی
شعر زلف صائب تبریزی
ای صبا در خم آن زلف چو محرم شدهای
با ادب باش که دلهای پریشان آنجا است
صائب تبریزی
شعر صائب تبریزی در باب زلف یار
ای زلف یار این قدر از ما کناره چیست
ما دل شکستهایم و تو هم دل شکستهای
صائب تبریزی
شعر در مورد زلف از صائب تبریزی
زلف چون حاشیه برگرد سرش میپیچید
در کتابی که بود شرح پریشانی من
صائب تبریزی
شعر میربرهان درباره زلف
به عالمی ندهم موئی از پریشانی
که باشد از سر زلف تو یادگار مرا
میربرهان
شعر با واژه زلف از سلمان ساوجی
گویند بوی زلف تو جان تازه میکند
سلمان قبول کن که من از جان شنیدهام
سلمان ساوجی
شعر وفای نوری در مورد زلف
در خم زلف تو میجستم دل گم گشتهام را
یافتم در وی دل جمع پریشان روزگاری
وفای نوری
شعر با واژه زلف از فروغی بسطامی
قامتم از خمیدگی صورت چنگ شد ولی
چنگ نمیتوان زدن زلف خمیدة ترا
فروغی بسطامی
شعر با واژه زلف از صائب تبریزی
شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت
هرکه برخواست ز جا سلسله بر پا برخاست
صائب تبریزی
شعر برای زلف از قصّاب کاشانی
کس چو من آشفته زلف دل آویز تو نیست
گر پریشان خاطری خواهی مرا آواز کن
قصّاب کاشانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر