در رهگذار گمشدگان غبارها//بر بادها نوشته بسي يادگارها//كز اينگذر،گذشته فراوان سوارو اسب //نز اسب ها رسيد خبر، نزسوارها//رفتند و گم شدند و از آنان فسانه اي//گرديده نقش در نفس روزگارها//بس كاروان گذشت و به جا ماند راه دور//پيچان چو دود در افق انتظارها//اي دل سراب باديه نفريبدت ز رنگ//با سبز و سرخ و آبي نقش و نگارها//كار زمانه نيست مگر كتف « بيور اسب1 //كز آن دميده جنگل مسموم مارها
اسماعیل وفا . دو غزل
اسماعیل وفا . دو غزل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر