شنیدم شاعری اهل فضائل//بکوشیده برای حل مشکل//قلم بگشاده از باب نصیحت//گشوده بار دیگر سفره ی دل//ز راه پند و اندرز این هشیوار//به گوش شیخ خوانده از رسائل//به یاد آورده او را عهد ماضی//کشانده شیخ را زاسفل به سافل//زهر دوری مثالی گفته او را//ز اسکندر،زنوشروان ، زهرقل// کنون گویم که ای مرد خردمند//بود سعی تو در این کار باطل
جمشید پیمان: رذالت را بود معیار این شیخ
جمشید پیمان: رذالت را بود معیار این شیخ
بعد التحریر.جمشید گرامی قصیده بالا را در رابطه با قصیده زیر سروده است. می خواهم یاد اوری کنم این شعر طنز با توجه به تاریخش مربوط به سالها قبل و احتمالا شورشهای دانشجوئی است و من بیرون از شعر طنز میدانم ملا نصیحت پذیر نیست
اسماعیل وفا.قصیده الا یا شیخ عمامه فرو هل 
هلا شيخا ! ترا گفتم دو صد بار//مكن اموال ملت را تناول//هلا شيخا ترا گفتم دو صد بار//زمام ظلم را اينسان مكن ول//كه روزي بر پل خر گيري آخر//نه «بسمل» ميدهد سود و نه «حوقل»(7)//رسد روزي كه بيني بر سرت سقف//بلرزد از يكي توفان نازل//برون آئي و بيني در خيابان//نه راهي در پس و ني در مقابل//ببارد بر سرت از بام هر كوي//نه سنبل، بل تگرگي از پشاكل//تو بگريزي و امت در قفايت//دوان چون تند بادي هول و هايل(8)//به دست هر يك از مردم شيافي//زخردل يا نشادر يا كه فلفل//كه گر يك دانه از آن را سپوزند//بناگاهان ترا اندر اسافل//چنان در جست و خيز آئي كه چون برق//به يك دم طي كني هفتاد منزل//و در هر گام خود صد بار گوئي//زسوزو درد «اللهم سهل» (9)
قصیده الا یا شیخ عمامه فرو هل

هلا شيخا ! ترا گفتم دو صد بار//مكن اموال ملت را تناول//هلا شيخا ترا گفتم دو صد بار//زمام ظلم را اينسان مكن ول//كه روزي بر پل خر گيري آخر//نه «بسمل» ميدهد سود و نه «حوقل»(7)//رسد روزي كه بيني بر سرت سقف//بلرزد از يكي توفان نازل//برون آئي و بيني در خيابان//نه راهي در پس و ني در مقابل//ببارد بر سرت از بام هر كوي//نه سنبل، بل تگرگي از پشاكل//تو بگريزي و امت در قفايت//دوان چون تند بادي هول و هايل(8)//به دست هر يك از مردم شيافي//زخردل يا نشادر يا كه فلفل//كه گر يك دانه از آن را سپوزند//بناگاهان ترا اندر اسافل//چنان در جست و خيز آئي كه چون برق//به يك دم طي كني هفتاد منزل//و در هر گام خود صد بار گوئي//زسوزو درد «اللهم سهل» (9)
قصیده الا یا شیخ عمامه فرو هل

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر