دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

آینه اسماعیل وفا یغمائی

در آنسوی هیاهای زائران
از میان خاکستر خود
وزان با باد غریب
شاعری پیر و خسته میگذرد که منم!
که منم و هزار شاعر دیگر
وزمزمه گر آخرین شعرم را بر شن می نویسد
که :خورشید بی اراده ما بر میاید
وحقیقت،همیشه،ازهفت خدا
و هفتاد توفان نیرومندتر است
میخندم وچشمهایم را به شادی می بندم. ..ادامه

۲۹ نظر:

ناشناس گفت...

وفراشان سرخپوش کمر بسته عود و کندر می سوزانند (با لبخند)

سیما گفت...

بسیار زیباست آقای یغمائی زیبا و عمیق و یاد شاملو وشعر در این بن بست او را در یاد من زنده کرد.بمانید برای ادبیات و مردم ایران تا همیشه.سیما

ناشناس گفت...

هزاران درود.حیدر

ناشناس گفت...

آقای یغمائی من نمیدانم شما چرا خودتان را به نفهمی زده و شرایط خطیر را درک نمی کنید و به سهم خودتان کوشش میکنید تنها امید و آلترناتیو را تضعیف کنید. ایا این درست است.خودتان قضاوت کنید.مسعود.ج.کلن

ناشناس گفت...

این گوشه از سرگذشت هزاران نفر میباشد.چقدر درناک ولی واقعی است.مرتضی.ا

ناشناس گفت...

Bessyar hkob. Ostad aziz

ناشناس گفت...

شاعری به بیشرافتی تو ندیدم. نان خوردی و نمکدان شکستی. ای تف به این روزگار .تف تف تف.احمد امانی

ناشناس گفت...

به احمد امانی و همدستانش!
آیینه چو نقش تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست!
دم زدن تو از شرافت همان قدر واقعی است که دم زدن خمینی و کارگزارانش از کرامت انسان. نگاهی بیانداز به سیل لجن زاری که از پرده دری ها و هرزه گوییهای راهبرانت و همدستانت براه افتاده است. بی شرافت آنانی هستند که با در هم شکستن روح و روان شریفترین فرزندان خلق در نمایشات نفرت انگیزی موسوم به تنگه و طعمه و قیامت و دیگ و تنور و عملیات جاری !! از آنان به عنوان بالا آوردن تناقض و ذوب شدن در رهبری و.... اعترافات هول انگیزی میگیرند. بعد به هنگام جدا شدن فرد این اعترافات را به عنوان اسناد محکومیت و فساد افراد در بوق هایشان میدمند. بی شرافت آنانی هستند که با زیر پا گذاردن تمام مرزهای اخلاقی و انسانی برای سرکوب همه عواطف انسانی زوجها را وادار میکنند در حضور جمع یکدیگر را عفریته و نرینه خطاب کنند و فرزندان را بر پدران، برادارن و خواهران را بر یکدیگر میشورانند و تخم نفرت از هر چه که بویی از انسان و انسانیت دارد را در درون و بیرون خویش می پراکنند. هیهات هیهات از آنروزی که همه چیز از پرده بیرون افتد. آنگاه خلق در باره شرافت و بی شرافتی قضاوت خواهد کرد.
آنکه حقیقت را نمیداند نادان است آنکه میداند و آنرا پنهان میکند تبهکار است.
بهمن

ناشناس گفت...

من با آقای بهمن کاملا موافقم
تنها در پایان فکر می کنم که باید نوشت که این حضرات همگی تبهکارند همین و بس

مازیار

ناشناس گفت...

اسماعیل عزیز دست مریزاد علیه ارتجاع و استبداد چهارتجاع خمینی و چه استبداد و ارتجاع باند ذلیلی که میراث حنیف را به بازیچه میل و هوس خودشان تبدیل کرده اند.درود بر تو و قلم ارتجاع سوزت.ع.م

ناشناس گفت...

ننگ ما ننگ ما
شاعر الدنگ ما

ناشناس گفت...

واقعا تربیت و شعور بعضیها جالبه فقط فحش دادن چاره کار اینهاست نه فهم و شعور.نازنین

ناشناس گفت...

الشعرا یتبعهم الغاوون.قران کریم

شهناز گفت...

جناب یغمائی بسیار گویا و زیباست امیدوارم کسانی که باید درد را بدانند بدانند.با درود.شهناز محمدی نسب

ناشناس گفت...

درود بر شما.مثل همیشه عمیق و پرمعنا.ت.ش

ناشناس گفت...

دلیل دشمنی اسماعیل یغمایی با مسعود رجوی فقط این است که زن اولش مجاهد بود و مجاهد ماند و شوهر که خود را صاحب زن میدانست و زن را مایملک خود میدانست نتوانست زن را هم همراه خود کند و به از صحنه مبارزه بردارد ش و در رود . باور بفرمائید اگر مجاهدین آن زن مجاهد را اجبار کرده بودند که بدنبال شاعر به فرانسه برود حالا این آقای یغمایی همچنان با مجاهدین بود و برای مسعود رجوی مدیحه میسرود . مشکل ایشان و خیلی دیگر از همپالکی هایشان فقط وفقط همین است . انقلاب کردن زنهایشان و برچیدن بساط بردگی و شوهر سالاری را .

esmail گفت...

عزیزم ناشناس.تو هنوز فرق نقد و مخالفت را با دشمنی نه میدانی و نه میفهمی و بخاطر نفهمیدن ایندلیل دشمنی مرا مرد سالاری میدانی.عزیز جان من بخاطر 999 مساله دیگر از مجاهدین خارج دم در سال 1372 و تا سال 1384 همچنان در زمره دوستان مجاهدین بودم! بعد بدلایلی که بخشی را آقای مصداقی نوشته بدرود گفتم متاسفانه!! چون دشمن نیستم نمیخواهم بیش از این توضیح دهم احتیاجی به دشمنی نیست بطور اتودینامیک اشتباهات مختلف دارند صحبت میکننددر ضمن مرد سالاری و زن سالاری فقط یک بهانه است رفیق. خبری نیست مطمئن باش سالاری نیست نه میان زنها و نه میان مردها زنده باشی. اینها را هم بخطر احترام و پاسخ نوشتم وگرنه هر طور میخواهی بیندیش

ناشناس گفت...

ننگ ما ننگ ما
شاعر الدنگ ما
ننگ ما ننگ ما
شاعر الدنگ ما
ننگ ما ننگ ما
شاعر الدنگ ما
ننگ ما ننگ ما
شاعر الدنگ ما
ننگ ما ننگ ما
شاعر الدنگ ما
ننگ ما ننگ ما
شاعر الدنگ ما

ناشناس گفت...

درود بر تو شاعر چه خوش گفتی:
و دریغا نمی دانند
که در آئینه بر افراشته
نه برمن و ما
که برسیمای خود تف میکنند.

سخن نابت چون دُر است و گوهر برای اهل درد و دغدغه داران رزم و رنجی که هزاران انسان مبارز و آزاده و مردم دوست در رویای آزادی و نفس کشیدن و اندیشیدن و زیستن بدون هراس از گزمگان خدایگان و نمایندگان خدا روی زمین، بدوش کشیدند، اما، طّراران در رویای سلطنت همراه امامت با برچم «برابری» خواهی و «استثمار سیتزی» این گنجینه را در ره سپردن درپی سراب که قطب نمایشان تکّبر و بود خود خواهی بباد دادند. این دُر دردمندان گرز گداخته ای است بر جمجمه های پر از وِرد و دعا و ستایش و ثنای مریدان نادان متعصب برای شایادان رهبر نام،و چون اماله نشادر است بر سگان درنده پاسدار ولایت نوین و گزمگان فردای امام- خدایگانی که سالهاست برچسب زنی و خفه کردن صدای منتقدان رابه عنوان «صراط مستقیم» گریز از بی فرادیی خود یافته است،اما نمی داند که آن احساس کاذب رسیدن به جای بلند تر در این مسیر،در عمل و سرانجامش چیز جز رفتن بسوی پرتگاهی عمینق تر نیست.
شعر دوست

ناشناس گفت...

اسماعیل یغمایی خودت هم میدانی که برای تو نه داری و نه درفشی و نه صلیبی هست . یک جای دنج در اروپا لانه کرده ای و هروقت چند بطری شراب بالا میکشی می نشینی و چیزی می نویسی از محاسن و مظلومیت و شاعری و دیگر چیزهای خودت . همه و از جمله خودت خوب میدانی که آنهایی که به صلیب کشیده میشوند کیستند . انهایی که می جنگند کیستند و آنها که خواهند جنگید کیستند . برای تو و هم قطارانت فقط همین گنده ....باقی میماند . میلیونها شاعر از نوع تو آمدند و کتاب ها خط خطی کردند و رفتند . آنکسی که درتاریخ میماند کسی است که جایی فدایی هم کرده باشد . تو که همیشه در گوشه دنج و بی خطر ی زیسته ای و کوچکترین ریسک را نه کرده ای و نه توان کردنش را داری . با جام شرابت و زنت و شعرهای اروتیک ات خوش باش . و کاری به کار آن برصلیب کشیدگان نداشته باش - محمود عطایی در آینه اسماعیل وفا یغمائی

esmail گفت...

چشم و حتما جناب عطائی به سفارشات سرکار توجه میکنم
موفق باشید

حميد ع گفت...

آقای يغمائی شما اينجا بعد از يک خط توضيح جدايی تان از مجاهدين نوشته ايد " چون دشمن نيستم نميخواهم پيش از اين توضيح دهم" .
اين اينطور معنی ميدهد که آنها که پيشتر از اين يک خط توضيح دادن دشمن مجاهدين هستن ! يعنی آنها که حقايقی را افشا کردن از روی دشمنی بوده نه تعهد به حقيقت.
ميخواستم ياداوری کنم که بر عکس (غير از داستان شخصی يا خصوصی) اگر شما در اين سالها حقايقی را ميدانستيد و پنهان کرديد به حقيقت خيانت کرديد.
بار مسؤليت شما از ديگر جدا شدگان خيلی پيشتر هست چرا که تأثير سرود های شما برای جذب ما به مجاهدين کمتر از صحبت های رهبر يا نوارهای تبين جهان نبود. !!
ما روزی چند بار اين سرودها را يا ميشنيديم يا به صورت جمعی اجرا ميکرديم. برای همين هم با اينکه شما را مزدور رژيم اعلام کردن هنوز نميتوانن از سرودهای شما دست بکشن.
شما تا نجات پسرتان از جهنم عراق و تا چند سال پيش تيغ کلامتان جدا شدگانی که سکوت نکرده بودن را مي بريد.
شما قبلاً ماجرای ديدن بازی موش و گربه را در قرار گاه تعريف کرديد که هر بار خواست فرار کند باز گربه موش را شکار کرد، فکر ميکنم شما هنوز گرفتاريد.!! شما همچنين جای ديگری نوشتيد که روزی رهبر شما و دو نفر ديگر را صدا کرد و در مراسمی از شما خواست به قران قسم بخوريد که تا به آخر به او وفادار باشيد و از آن 3 نفر پس از جدايی دو نفر ديگر به مريضی سختی مردند. اميدورم 100 سال ديگر عمر کنيد، آن رهبر به فراخور هر فرد راهی را برای به زنجير کشيدن آنها انتخاب ميکرد و شما شديداً مذهبی بوديد (شما وقتی گوهر ادب آوز ها به ديدار مراجع ميرفتن نگران اين بوديد که شيعه به بن بست برسد و بعد از اينکه خواهر امام جديد !!را کشف کرد از بن بست نجات يافتيد و برايش شعر نوشتيد !!!).
بايد از آنها که شجاعانه حقايق را بعد از 35 سال افشا ميکنن تشکر و حمايت کرد.هر روز ميبينيم اينها چطور مورد حمله سيستاماتيک و سازمان دهی شده قرار دارن. حد ا قل اين همه رنج و درد بايد درس و عبرت برای آينده باشد.

حميد ع

esmail گفت...

سلام بر حمید
اولا ربط سئوال شما را با این شعر نفهمیدم. ثانیا اگر شما قبول دارید انسانها تغییر میکنند من آن اسماعیل وفا یغمائی جوان و صادق را بارها در درون خود محاکمه کرده ام برادر من. شما هم دستتان باز است محاکمه کنید.چیز دیگری نمیتوانم بگویم. با درود

ناشناس گفت...

کسی نیست به این دریدگان وقیح بگه آخه شعار دادن که کاری نداره تندتند کپی پیست می کنید.دو کلام مثل آدم نمی تونید و بلد نیستید حدف بزنید فقط شعار شعار. رجوی که 30 ساله از این شعارها زیاد داده. خوبه منهم شهار بدم و مثل خوتون امضا کنم؟

ننگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
ننگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
نگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
ننگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
نگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
ننگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
ننگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
ننگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
نگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
ننگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
نگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما
ننگ ما شرم ما، رهبر الدنگ و مخفی ما

ناشناس گفت...

و دریغا نمی دانند
که در آئینه بر افراشته
نه برمن و ما
که برسیمای خود تف میکنند.

قلم ات پایدار مرد !

حمید

احمد رضا.ص گفت...

یک مشت خر نفهم اصلن نمیفهمن شعر چی میگه این سه شعر فلسفیه حالا شماها هی عر بزنین شماها بهتره برین جو بخورین عوض شعر خوندنتون

ناشناس گفت...

با اجازه جناب بهمن همه کامنتهای شما حرف دل همه ست من دوباره آنرا کپی و به اشتراک می گذارم !

آیینه چو نقش تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست!
دم زدن تو از شرافت همان قدر واقعی است که دم زدن خمینی و کارگزارانش از کرامت انسان. نگاهی بیانداز به سیل لجن زاری که از پرده دری ها و هرزه گوییهای راهبرانت و همدستانت براه افتاده است. بی شرافت آنانی هستند که با در هم شکستن روح و روان شریفترین فرزندان خلق در نمایشات نفرت انگیزی موسوم به تنگه و طعمه و قیامت و دیگ و تنور و عملیات جاری !! از آنان به عنوان بالا آوردن تناقض و ذوب شدن در رهبری و.... اعترافات هول انگیزی میگیرند. بعد به هنگام جدا شدن فرد این اعترافات را به عنوان اسناد محکومیت و فساد افراد در بوق هایشان میدمند. بی شرافت آنانی هستند که با زیر پا گذاردن تمام مرزهای اخلاقی و انسانی برای سرکوب همه عواطف انسانی زوجها را وادار میکنند در حضور جمع یکدیگر را عفریته و نرینه خطاب کنند و فرزندان را بر پدران، برادارن و خواهران را بر یکدیگر میشورانند و تخم نفرت از هر چه که بویی از انسان و انسانیت دارد را در درون و بیرون خویش می پراکنند. هیهات هیهات از آنروزی که همه چیز از پرده بیرون افتد. آنگاه خلق در باره شرافت و بی شرافتی قضاوت خواهد کرد.
آنکه حقیقت را نمیداند نادان است آنکه میداند و آنرا پنهان میکند تبهکار است.

آلبانی - خ

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

حقیقت خود خداست که دروغ را هر چه هم سرتق و پررو بوده و جا خوش کرده باشد، محو میکند

بهار نارنج