برای اطلاع رسانی و ثبت در سینه تاریخ : هشداری عبث؟ کریم قصیم
به لحاظ احساس به واقع حال و رغبتی برایم نگذاشته
اند که بار دیگر مسئولان سازمان را مخاطب قرار دهم ، - نشانه بارزی از
مدیریت عقلانی بحران هم نمی بینم، برعکس، - اما به حکم فکر و سنجه عقلی...
و بنا به فایده ی تکرار انذار (یک رویه قدمی) بار دیگر به صدای
بلند فریاد می زنم : آی خانمها و آقایان صد در صد مسئول (!) مقیم
اورسوراوآز به خود آیید! یا نکات و محتوای گزارشها و افشاگریهای تکان
دهنده منتقدان گوناگون را رسماً و مستند در ملاء عام تکذیب نمایید برای اطلاع رسانی و ثبت در سینه تاریخ : هشداری عبث؟
۲۴ نظر:
ناشناس
گفت...
پرنده سلام اقا قصیم نکاتی که گفتید نکات و محتوای گزارشها و افشاگریهای تکان دهنده منتقدان گوناگون را رسماً و مستند در ملاء عام تکذیب نمایید ، یا به بحث علنی و توضیح قانع کننده بنشینید... و یا یک بار هم شده در شجاعت اخلاقی «خبط و اشتباه» بپذیرید و بابت سیاهه اعمال رخداده از انبوه اعضای رنجدیده و خانواده های حیرتزده و ... عذر تقصیر بخواهید
بنظر اینجانب اینها یعنی همان مسئولین صد در صد که شخص مسعود رجوی ومریم رجوی در راس انها هستند هیچ کدام از موارد گفته شما را پاسخ نخواهند داد به هیچ کدام از انها عمل نخواهند کرد .
زیرا مسائلی که جداشدگان ومنتقدین گفته اند فقط شاید 10 درصد از همه حرفهاست یعنی 90 درصد از مسائل هنوز رو نشده است اینهائی که جداشدگان و منتقدین گفته اند بخشی ناچیز از همه چیزهائی است که رهبری سازمان بر سر نیروهائی اورده که با تمام هست و نیست خود وارد سازمان شدند .هنوز مسائلی هست که سر باز نکرده اند
یک پیشنهاد دیگه هم بنظرم بد نبود اگر اضافه میکردید و میگفتید باشه نه تکذیب کنید و نه قبول کنید و نه عذر بخواهید بجای ان بیائید یک مصاحبه مطبوعاتی بگذارید و اجازه بدهید هر خبرنگاری که خواست در ان شرکت کند وهر سوالی هم داشت بپرسد مهم نیست که نفر که سازمان می فرستد کی باشد . فقط بگویند این فرد نماینده سازمان مجاهدین است برای پاسخگوئی به سوالات .دیگه ساده تر از این پیشنهاد که نمی شود . منطق انها این است فقط به خدا پاسخ میدهند وبس اقا قصیم اینها کارهائی کرده اند که مخ تاریخ هم صوت خواهید کشید چه برسد به مخ مردم ومن خیلی خوشحالم که شما نیز از ان قفس ازاد شدید وبه یاری ظلم شدگان همچون سعید جمالی امدید رجوی روی شاخه ای از درختی نشسته و در حال بریدن همان شاخه است تقریبا چیزی به قطع شدن شاخه نمانده است دیر نیست دور هم نیست شاد باشید
آقای دکتر قصیم آیا جنابعالی افراد زیر را که در سایت وزین آفتابگردان مقالات با شکوه نوشته و می نویسند می شناسید؟ و کسی عکسی از آنان دیده و نامشان را شنیده است؟ عارف شیرازی، جواد پوینده، سیاوش جعفری، م – سروش، صفا فرهادی، محمود توسلی، بهروز رستگاری، مرتضی نامور، اسماعیل هاشم زاده ثابت،...؟ البته محمود ائمی و محمد علی جابرزاده و محمد علی توحیدی و سنابرق زاهدی و ابوالقاسم رضایی (و آن دو نفر دیگر) را خیلی ها می شناسند. سائل
آقای کریم قصیم واقعا خسته نباشید. من تقریبا از ده سال پیش که به سوئد پناهنده شدم با شما از طریق نوشته ها و سخنرانی هایتان اشنا شدم. سلسله مقالات شما که درباره دوران آلمان هیتلری بود خیلی برایم جالب بود. هر چند که 90 درصد مطالب ان را بدون این که به ماخذ اشاره کنید رونویسی کرده بودید. باز هم انشائ نسبتا زیبائی داشتید. اما امروز با دیدن این چند سطری که نوشته اید متوجه شدم که دچار مشکل هستید. مطلب درهم و برهم است و تقریبا سر و ته ندارد. اگر اسم شما بالای مطلب نبود فکر میکردم یک نفر پریشان حال و درمانده آن را نوشته است. مطلب آنقدر سبک است که نشان میدهد کفگیر نویسنده اش به ته دیگ خورده است. نشان میدهد که نویسنده دیگر حرف تازه ای برای گفتن ندارد. آقای قصیم شما با نوشتن این مطلب مرا از خودتان نا امید کردید. شما نشان دادید که بگونه وحشتناکی خود شیفته هستید و از کم محلی که رفقای سابقتان نسبت به شما میکنند در رنج و عذابید. ای کاش این نامه را نمی نوشتید تا من چهره درهم شکسته و روان پریشیده شما را نمیدیدم. من از شما تصور دیگری داشتم. حالا متوجه میشوم که شما از این که در کنفرانسهای مریم رجوی میکرفون به دستتان نمیدادند چقدر عذاب میکشیدید. آقای قصیم ، خود شیفتگی بد مرضی است خیلی بد. بخصوص اگر مزمن شده باشد.
سلام اقای دکتر قصیم. از حرفای این زنیکه دیوونه ناراحت نشین. .اقا مسخرهس اسمشو هی عوض میکنخ و لی حرفش عین همه و همه میفهمن که کیه. این خودش دائما داره اسم عوض میکونه و مث سگ ولگرد هلهل میزنه و به اینو اون هی توهین میکنه و خودشم اونقده قربون خودش میره و از اون قیافه عنتر خودش خوشش میاد که نگو و نپرس خودش فکر میکونم نمونه بارز ادمای خودشیفتس که هی به اینو اون میاد انگشو میزنه همه به شرافت و غریت شنا مطمئن هستن که چقد دلتون برای این مملکت و بچههاش میسوزه و درد میکشین روزگار اینطوری نمیمونه هم اخوندا گورشونو به همت مردم عاقبت گم میکنن و هم از دست ادمائی مث این عنتر راحت میشیم خدا حفظتون کنه
خانم فرشته ! در مورد خودشیفتگی آقای قصیم نوشتید . باشد ،دستتان درد نکند . فهمیدیم کە ایشان خودشیفتە است . فقط خواستم در مورد خودشیفتگی آقای مسعود رجوی نظرتان را بدانم. ممنون
جناب قصیم گرامی پیشنهاد میکنید این باند از بچه ها دلجوئی کند ! مردم و خانوادهها که این همه فاجعه ، نامردی و خیانت تجربه کردن در دستگاه رجوی اگر همان بلای را که مردم خشمگین لیبی سر قذافی آوردن سر رجوی و با ندش نیاورند باید خیلی خوشحال باشیم ! خواهشن این پیام و مطالب و دلسوزی را از طرف خودتان مطرح کنید نه ما !!!!! با احترام فروان یاشار
اقای دکتر قصیم متاسفانه او کار را بجائی رسانده که این جنبش را از بین برده و پوسانیده است او و یک باند چند نفره اطرافش بدترین خیانت را در حق مردم ایران و بهترین خدمت را به آخوندها کردند ونمیتوانند از خودشان انتقاد کنند نوشته های آقای سعید جمالی یک قطره از یک دریاست.ولی نباید نا امید بود بهتر آنکه این هیولا قبل از پیروزی خیالی و اینکه تمام مملکت ایران را به سرنوشت مجاهدین و اشرف دچار کند افشا شودو خطرش از کناری برود.
این عفریته چند ساعت قبل اسمشو گذاشته بود پرنده بهاری حالا شده فرشته خانوم یاد او ترانهه بخیر که داوود مقامی میخوند فرشته جون چه خوبی بلائی مکن تو دیگر از من جدائی حالا این خانوم دیوه اسمشو گذاشته فرشته خانوم واقعا ادم باید بخنده یا گریه کنه از دست این فرشته عذابی ادما
فرشته خانوم اولا شما سوئد نیستید جای دیگر هستید بعدشم شما خودتون اصلا سر و تهتون معلوم نیست دارید یا ندارید بنظر میاد آدم بی سر و تهی باشید و از پامنبریهای امام غایب و شیر همیشه در غار که به این و آن میپرید .خود شیفته کامل میخاهی برو سراغ رهبر عقیدتی کهترکمان زد به زندگی هزاران هزار مجاهد و مبارز و خجالت هم نکشید نه اینکه پاچه شلوار یک انسان مبارز و رنجکشیده را بگیری خجالت هم والله ارزشی داره
خواهران و برادران عزیز بخشی که در سازمان با عنوان «جنگ اضداد» پرونده سازی میکند و نفراتش کار اطلاعاتی و خبرچینی هم میکنند و به لطایف الحیل میکوشند خط خودشان را پیش ببرند و از کنترل ایمیلها، صندوقهای پستی، تلفن و... هم خوششان میآید، این عده بفرموده در فیسبوک، در سایت بالاترین و در سایتهایی مثل دریچه زرد، با اسامی گوناگون گرد و خاک میپاشند و گاه خودشان را غیر هوادار جا میزنند و... با طرح یکی دو سئوال چنته خالی و نیت پلیدشان رو می شود. با اینها دهن به دهن نشویم. آنها همین را میخواهند. با احترام سائل
احمد رضا تو که فقط بلدی فحش بدهی.تو واقعا همکار خوبی برای ایرج شکری هستی. اما جناب لقمان و هوادار سابق شورا، وقتی به آقای کریم قصیم میگویم خودشیفتگی مزمن دارند به این معنی نیست که مثلن مسعود رجوی یا رضا پهلوی یا هر کس دیگر دچار این مرض نیستند. مثلا وقتی میگم جناب لقمان آدم با تربیتی هست به این معنی نیستش که جناب هوادار سابق شورا خدای نکرده بی تربیت تشریف دارند.وانگهی اینجا طرف صحبتم آقای قصیم بودند نه مسعود رجوی.هوادار سابق حالا من در سوئد باشم یا نباشم برای شما چه فرقی دارد؟ اصلا مگر من گفتم در سوئد هستم که مچ گیری فرمودید؟ حالا اگر بگویم در نروژ هستم یا فنلاند یا آلمان یا ترکیه یا استرالیا ، برای شما چه فرقی دارد؟ در ضمن احمد رضا حالا گیریم که من فرشته نیستم و پرنده هستم.اصلا پرنده نیستم و چرنده هستم. اصلا هرچی که تو بگوئی هستم. چه فرقی داره. چه مشکلی از تو را حل میکند؟ چرا نمیتوانی دو تا کلمه بنویسی بدون این که دوازده تا فحش خواهر و مادر توی آن نباشد؟
جناب قصیم، چه چیز جدیدی افشا شده که زمانی که شما شورا را آلترناتیو دمکراتیک میدانستید افشا نشده بود؟
داستانهای شکنجه، اعدام، همخوابگی، خیانت به وطن، دیکتاتوری سی و پنج ساله گفته میشه. حالا چند تا سایت اضافه شده وگرنه تمام این ترهات سالهاست از دهان دیگر فرمانده هان و اعضای مرکزیت در انجمن قلم، ایران اینتر لینک و غیره چاپ میشود. همین توپ جمع کنانی که امروز همه کاپیتان شده اند و در زیر مقالاتتان به به و چه چه میگویند تا دیروز سایه شما را با تیر در آن سایتها می زدند.
هیچ شکی نیست که سازمان به یک تصفیه کلی نیاز داره. بر خورد با شما و آقای روحانی اشتباه بود. اگر هم داستان دیگری پشت پرده در رقص بود تا شورا را از هم بپاشاند شما از آن بری هستید در وطن پرستی و مبارز بودنتان هیچ شکی نیست. اما جناب قصیم همانطور که خود بهتر میدانید نه در عالم پزشکی و نه در عالم سیاست بخصوص سیاست ایران کمتر پدیده ای خود بخود اتفاق می افتد.
فرض بفرمایید رژیم از قبل از انتخابات میدانست که یا سرنگون میشود یا با غرب راه آمده و دم و دستگاه اتمی اش را باید جمع کند. فرض بفرمایید از همین زاویه هم بود که روحانی انتخاب شد. میدانید که این مذاکرات چندین ماه هست که در خفا و بسیار بسیار جدی پیگیری می شده. فرض بفرمایید که رژیم میدانسته که با خوردن جام زهر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور ممکن است دچار اغتشاش بشود. در همین رابطه تصمیم میگیرد که مجاهدین، دشمن تسلیم ناپذیرش را هم نابود کند تا خیالش از سرنگونی راحت شود. بخصوص نام سازمان از لیست تروریستی درآمده بود که سوزش رژیم را چند برابر کرده بود..
در این زمان ناگهان و با سرعت عجیبی یک جزوه دویست صفحه ای با زبانی بسیار تند که مسئول شورا را آدم کش، زنباره، همجنس باز، جاسوس شرق و غرب، نوکر صدام و در نهایت معجونی از عیدی امین، حافظ اسد، ملک فاروغ و قذافی معرفی کرده و از حنیف و خیابانی حمایت و تندترین و بی سابقه ترین حملات را در مورد مریم رجوی، نقش زنان،انقلاب ایدولوژیک و در نهایت رهبری مسعود انجام داده و خواستار حذف مسعود شد. با این ترور سیاسی که سر اپوزیسیون را نشانه کرده ناگهان موج بزرگی از مخالفت توسط افرادی که سالها بود از مقاومت جدا شده بوده و دنبال کار خودشان بودند، بطور همزمان و ناگهانی شروع شد و انواع فرمانده و عضو مرکزیت سابق با عکس و مدرک زخمشان سرباز کرده و با هم هجمه کردند. تماما هم همان محورهای بالا یعنی مریم، خواهران شورای رهبری، انقلاب ایدئولوژیک یعنی مسعود و بزرگترین دست آوردها یش راهدف گرفته و ناجوانمردانه شلیک می کنند. و باز این آقای مسداغی است که رهبری ارکستر میکند. و باز این مجاهدین هستند که در دام افتاده و شروع به لجن پراکنی علیه اعضائ مستعفی کرده و جنگ مغلوبه میگردد..
ناگهان بمبی هم در شورا منفجر میشود. استعفای غیر مترقبه دو تن از محبوب ترین اعضا شورا و نحوه استعفا و همزمان شدن آن با مراسم سالیانه زور بازو نشان دادن مجاهدین و دلایل استعفا که نهایتا مجاهدین را دیکتاتور معرفی میکرد نه بمثابه یک سیلی بلکه خنجری میشود در قلب شورا. که بنظر میرسد اقای مسداغی از آنجا که با شما و دیگر اعضا شورا روابط داشته در انتخاب زمان و نحوه استعفا بی تأثیر نبوده. اجازه بفرمایید دوباره تاکید کنم که اگر این فرضها درست باشد به هیچ وجه شما و آقای روحانی را خدای ناکرده به رژیم وصل نمی کند بلکه اتهام من صرفا آلت دست شدن شماست وگرنه روشن است که اگر بوی رژیم را می شنیدید بلافاصله آنرا افشا و دفن می کردید
در همین هنگام و برای اتمام مجاهدین عملیات مرصاد دو کلید می خورد و رژیم که ( بنظر من با کمک دستگاههای امنیتی غربی همراه با علائمی چون وجود صد نفر از بالاترین کادرهای امنیتی - حفاظتی سازمان) فکر میکند مسعود در اشرف است چند گردان از زبده ترین نیروهای کماندوی عراق و سپاه را با انواع سلاحهای ضد نفر ( شلیک از راه نزدیک، صدا خفه کن...) و مواد انفجاری بسیار قوی ارتشی برای منفجر کردن درهای آهنی و ورودیه تونل و غیره همراه با فرمانده در صحنه سرلشکر ریئس پلیس دیالی ( از بی آبرو ترین ایران عراقی و قاتل مجاهدین) و فرمانده ستادی آن سپهبد وزیر دفاع عراق و دست راست قاسم سلیمانی میفرستد. خود سلیمانی هم صبح آنروز در مجلس خبرگان قرار بوده که ترور برادر و پایان مجاهدین را اعلام کند. یعنی رژیم مسئله اتمی، بحران اقتصادی و حذف آلتر ناتیوش را جشن گرفته و با آمدن روحانی دوران جدیدی شروع کند. از قرار پروژه ای در مجمو عه اطلاعاتی رژیم بنام پروژه نود و دو سازمانی شده که هدفش تمام کردن مجاهدین در سال نود و دو میباشد.
من به هیچ وجه قصد متهم کردن آقای مسداغی را ندارم. اما با توجه به شناخت ایشان از تک تک مجاهدین بریده یا باقی و سابقه این افراد، ارتباطات بسیار گسترده ایشان با نفرات سابق سازمان و شورا، کمکهای مالی بیدریغشان به اعضا و هواداران سابق ،و چاپ کردن متجاوز از هفت هشت کتاب و صدها مقاله و چرخاندن سایت پژواک , سفرهای ایشان به عراق و تیف و چاپ جزوه نود و دو برایم و بسیار موارد و پروژه های دیگر برایم ابهام ایجاد شده. البته میتوان قبول کرد که ایشان فردی بسیار فعال و با غیرت است و این همه را به خاطر یاران اعدامی و ضدیت با مسعود که از نظر ایشان پا به پای خمینی باعث و بانی این خونریزی ها و خرابی هاست باشد. ایشان یا یک قهرمان ملی است و دلی پر درد دارد و یا ....
ایشان فرموده بودند که این جزوه در چهار روز نوشته شده. من از ایشان پرسیده ام که آیا در نوشتن این جزوه کسان دیگری همکاری کرده و یا نظر داده اند. و آیا این افراد مطمئن بوده اند. که شاید چون این سئوال در زیر نویسی مقالات ایشان بوده نظرشان را نگرفته. البته میتوان قبول کرد که ایشان این همه را به خاطر یاران اعدامی و ضدیت با مسعود که از نظر ایشان پا به پای خمینی باعث و بانی این خونریزی ها و خرابی هاست باشد..
در ضمن قبول دارم که مجاهدین هر ندای مخالفی را وابسته به رژیم می دانند و افرادی مثل آقای اسماعیل یغمایی را هم مهره رژیم. که این بسیار دردناک است. میگویند انسان آزاده ای گفته که آری من با نظر تو مخالفم اما جانم را برای آزادی تو برای ابراز نظرت میدهم. انتظار ما از سازمانی این چنین سترگ و خونفشان هم همین است.
سلام احمد رضا عزيز اين همشهرى شما از زمانى كه دوست عزيزش را از دست داده روانش خراب شده ، و اومده بطرف سازمان . و از موندن اشرف و اعتصاب غذا حمايت ميكنه , همشهرى شما ٢٢ قبل وقتى كه از عراق امده بود ، كلى به سازمان دشنام مى داد همايون فلاح
آقای رضا ارجمند. شما چندین بار مطالبی نوشته اید که واقعیت ندارد و هر بار از جنابعالی خواسته شد آنچه را میگویید ثابت کنید جواب ندادید.
شما در مورد تعداد زندانیان زمان شاه نوشته اید: (زیر نوشته آقای دکتر قصیم) «مسعود و مجاهدین تنها نیرویی بودند که بعد از انقلاب گفتند در هیچ زمانی بیشتر از سه هزار نبوده. »
لطفاً ادعای خودتان را مستند کنید
کجا، در کدام کتاب یا در کدام شماره کدام نشریه یا... چنین چیزی گفته شده؟
جناب رضا ارجمند ظاهرا سرکار فقط نوشتن بلدی و خواندن یادت نداده اند! از شما چند بار چندین نفر سوالاتی پرسیدند! اگر نمی دانی یا نمی توانی پاسخ دهی شرافتمندانه آن است که به ندانستن و یا اشتباه خود اعتراف کنی اگر هم می دانی پس ادب حکم می کند که جواب بدهی! از جمله سوالات من از شما پرسیدم چندین کتابی را که شما گفتی مسعود رجوی نوشته است را بنویس که هنوز منظر جواب هستم فرهاد
احمد رضا نشانه آن زنک از خود متشکر اپارتی را درست داده است. زنک نادان از خود راضی خود بزرگ بین می گوید چون دوستان سابق دکتر قصیم به او بی اعتنا شده اند او از این مساله ناراحت است. این همه فحش حمله به دکتر قصیم در سایت آفتابه داران رهبر و دلقکهای فعلا مقّرب بارگاه و دستگاه امثال دیپلمات مفتخور و پویا، بی اعتنایی است یا زا سوزش نشیمنگاه؟ زنک نادان خود شیفته تر و خودخواه تر از رهبر عقیدتی که بیماری خود را به دیگران، هم در اطرافیان نزدیک و هم در مریدانش انتقال داده است، از مادر زاده نشده.خوب گفته اند میمون هرچه زشت تره بازیش بیشتره، بیچاره نمی تواند جست و خیز نکند یا جیع نکشد و موی سرخود را به نشانه هوادار مجاهدین بودن در اعتراض به انتقاد از مجاهدین نَکَند، چون نیاز دارد که توجه دیگران را به حضور خود جلب کند، حیونکی چکار کند دارد می پوسد. بیچار عقل خودش پارسنگ بر می داره و قاطی کرده و آنوقت یادداشت روشن و حرف روشن و منسجم و راهنمایی منطقی او را نمی تواند بفهمد، آن در هم و برهم می داند بیچاره، بیچاره! د
جناب ارجمند تنها چیزی که درت نیست ارجمندی است. دروغگویی و شیادی هم حدی دارد. من همین الان دوباره گزارش ۹۲ مصداقی را خواندم. به صراحت نوشته که هشت روز مطلب را نوشته ۴ روز ویراستاری کرده خواسته انتشار دهد منتهی به خاطر حمله به لیبرتی انتشار نداده. بعدش فرصت داشته دو ماه و نیم که حجم مطلبش را دو برابر و نیم کند. مرتیکه وقیح کجا او گفته مطلبش را در ۴ روز نوشته.
آقای اندیشمند چپ در دمکراسی غربی هیچ نیازی نیست که مجا هدین به اتهامات بدون سند پاسخ دهند چرا که تعدادی جدا شده از آنها تحلیل ها و برداشت ها ی خود را از پدیده که خود برای آن جیغ و داد میزدند بیان میکنند. در غرب شما بیگناه هستید تا عکس آن ثابت شود. اثبات جرم نیز با متهم کننده میباشد نه با متهم شده. البته در عطاری چپ سوپر دمکراسی در رویا چنین منطقی جایی ندارد. منطقی که مانند منطق ملاّ و همه احزاب اول انقلاب تیغ به کف سر از بدن سران رژیم شاه و بیشما را ن کبوترا ن آزادی به نام انقلاب، اسلام جدا نمودند. اگر سندی دارید به دادگاه در هر کشور آزادی هستید مراجعه کنید و پیگیری کنید تا سیه روشود هر که در او غش باشد. این برای تمرین دمکراسی بهتر است بقیه حرف مفت است. آگر هم تقا بل سیاسی میباشد جواب هر عملی عکس العملی میباشد، و بقیه را به مردم بسپارید تا قضاوت کنند. خسته شدیم از یه سری لوچ، چپ، چریک بیرا ه و روشنفکر بیکار که هم جای دادستان هستند، هم جای غازی و هم جای وکیل مردم. بیچاره متهم در فرهنگ بی نظیر عدالت شما. آیا مسئولین دیگر هم در این جبهه اینقدر بیق هستند در درک از حقوق فردی و سا زما نی. واقعا که محشر هستید. مشتی دور قاب چین هم که فقط تا زمانی که بد و بیراه به مجا هدین گفته شود مشغول فریاد قصیم جون دارند. از شعبان بی مخ رها شدیم، گیر حزب الاه افتادیم ، هنوز از آن خلاصی پیدا نکرده گیر چپول ها افتادیم که بدون سند تلاش میکنند عوام را برای سر زدن مجا هدان آما د ه کنند، زحمت نکشید جانیان ولایت دست به تیغ در صف اول مشغول میبا شند. دنیای غریبی ایست نازنین. موسی
جناب آقای موسی کاری ندارد که، به جای فحش دادن و هرزه نویسی در سایت همبستگی و آفتابگردان که دوستان شما به آن مشغولند و خیال می کنند مردم ایران هالو هستند. «نکات و محتوای گزارشها و افشاگریهای تکان دهنده منتقدان گوناگون را رسماً و مستند در ملاء عام تکذیب نمایید ، یا به بحث علنی و توضیح قانع کننده بنشینید... » پیشنهاد مناظره رویاروی در سیمای آزادی را با نویسنده «گزارش ۹۲» جدی بگیرید. این کار را بکنید تا او و امثال او به قول دوستان جنابعالی «دکانشان را جمع کنند» ضمنا مردم مدتهاست قضاوت خود را کرده اند. شما خبر ندارید. می بینید که هرچه شما و دوستانتان بیشتر تهمت میزنید دچار دافعه بیشتری هم می شوید. مرگ بر رژیم ولایت فقیه با همه دسته بندی ها و نوکران و اربابانش سائل
جناب میرزایی،این آقای ارجمند عضلات بدنش مخصوضا قسمتهایی که نیز انقصباض برای عملکرد درست بدن برای تمیز ماندن آدم دارد، خیلی شل است و چندان برای کار زیاد مناسب نیست و از این بابت در عین روده دارزی خیلی سر بهو هم تشریف دارند و به همین خاطر مطالب را چند خط در میان می خوانند و بر اساس آنچه بیادشان مانده افاضاتی می فرمایند. خوب است که ایشان به رژیم غذایی خود مواد یابس مثل سنجد و چیزهایی از این قبیل بیافزایند و نیز مواد فسفر دارد و آنچه می تواند باعص رفع خستگی فرسودگی ذهن است بیافزایند و تا عِرض خود نبرند و زحمت ما ندارند. آرمان
جناب اندیشمند سیاسی دنیای شما سفید و سیا ه میباشد، تنگ و کوچک. به همین دلیل هر کس از مجا هدین دفاع کرد را اجیر شده میبینید. دوره سیاست را نمیدانم کجا دیده که چنین پیشنهادات عجیبی میکنید. مثلا اگر یه بنده خدایی که هیچکاره هست در حزب مرکل آلمان، یا حزب دمکرات یا جمهوری خواه آمریکا تقاضای مناظره کرد با رهبر حزب چرا که هزار حرف دارد، فکر میکنید اصلا جوا ب میگرفت؟ شما ها چه خود شیفته هستید. نگید مقایسه درست نیست.چرا که وزن آقای مصداقی و تمامی هواداران ایشان که در حمایت آنها در سا یتها ی پژواک و دریچه زرد و.. منعکس میباشد قابل مقایسه با مجا هدین نمی با شد. در سیاست تعاد ل قوا حرف اول را میزند. مجا هدین با همه تلاش های خود هنوز قادر به ملاقات یک رئیس جمهور دنیای غرب در حاکمیت نشده اند تا این لحظه. اگر چنین شد شک نکنید چیزی چرخیده. حالا شما انتظار دارید من حرف آقای مصداقی در تهمتها ی بدون سند و تحلیل ها ی شخصی ایشان را که از نگرش ایشان از سی خرداد میباشد جدی بگیرم چرا؟ ضمنا مردم هیچ قضاوتی نکرده اند، نکند شما هم از مردم نظر خواهی کردید و متوجه شدید آنها بدبختی ها ی خود را کنار نهاد ه تا به حرف ها ی شما ها گوش دهند، کسانی که به اقرار خود با سی سال تاخیر تازه فهمیدند در راه بیراه سینه زنی میکردند. عجب خوش خیالی شما تشریف دارید. یادتان رفت که همین دیروز این مردم میر حسین میر حسین میکردن. فکر نکنم میر ایرج چندان شانسی داشته باشد مگر آنکه شما ها با امام دوازده در ارتباط هستید یه چیزی میدانید از مردم که ما بیخبریم. ضمنا شوخی میکنید از ناراحتی که این هواداران مجاهدین و خودشان به ایرج مصداقی و دوستانش بد و بیراه میگویند، عجب، من فکر میکردم که شما ها همه چقدر علمی به آنها فحش میدهید. راستی از بتول خانم چه خبر؟ آقای مصداقی عجیب از روی هوا تشخیص داده که ایشان دروغ نمی گویند، شاهد جدید هم فرماندهی میباشد که در نگهبانی به دلیل ماتیک سرخا ب زنان فهمیده خبر درست است. من فکر میکنم زنان باید مواظب باشند زیادی آرایش نکنند دور بر اینها که معلوم نیست داستان ها دنباله دا ر شود. اما در مرگ بر ولایت فقی در هر شکل آن منجمله ولا یت استالینیستی، لنینیستی، چینی آن با شما همراه هستم. موسی
۲۴ نظر:
پرنده
سلام اقا قصیم
نکاتی که گفتید
نکات و محتوای گزارشها و افشاگریهای تکان دهنده منتقدان گوناگون را رسماً و مستند در ملاء عام تکذیب نمایید ، یا به بحث علنی و توضیح قانع کننده بنشینید... و یا یک بار هم شده در شجاعت اخلاقی «خبط و اشتباه» بپذیرید و بابت سیاهه اعمال رخداده از انبوه اعضای رنجدیده و خانواده های حیرتزده و ... عذر تقصیر بخواهید
بنظر اینجانب اینها یعنی همان مسئولین صد در صد که شخص مسعود رجوی ومریم رجوی در راس انها هستند هیچ کدام از موارد گفته شما را پاسخ نخواهند داد به هیچ کدام از انها عمل نخواهند کرد .
زیرا مسائلی که جداشدگان ومنتقدین گفته اند فقط شاید 10 درصد از همه حرفهاست یعنی 90 درصد از مسائل هنوز رو نشده است اینهائی که جداشدگان و منتقدین گفته اند بخشی ناچیز از همه چیزهائی است که رهبری سازمان بر سر نیروهائی اورده که با تمام هست و نیست خود وارد سازمان شدند .هنوز مسائلی هست که سر باز نکرده اند
یک پیشنهاد دیگه هم بنظرم بد نبود اگر اضافه میکردید و میگفتید باشه نه تکذیب کنید و نه قبول کنید و نه عذر بخواهید بجای ان بیائید یک مصاحبه مطبوعاتی بگذارید و اجازه بدهید هر خبرنگاری که خواست در ان شرکت کند وهر سوالی هم داشت بپرسد مهم نیست که نفر که سازمان می فرستد کی باشد . فقط بگویند این فرد نماینده سازمان مجاهدین است برای پاسخگوئی به سوالات
.دیگه ساده تر از این پیشنهاد که نمی شود .
منطق انها این است فقط به خدا پاسخ میدهند وبس
اقا قصیم اینها کارهائی کرده اند که مخ تاریخ هم صوت خواهید کشید چه برسد به مخ مردم ومن خیلی خوشحالم که شما نیز از ان قفس ازاد شدید وبه یاری ظلم شدگان همچون سعید جمالی امدید
رجوی روی شاخه ای از درختی نشسته و در حال بریدن همان شاخه است تقریبا چیزی به قطع شدن شاخه نمانده است دیر نیست دور هم نیست
شاد باشید
آقای دکتر قصیم
آیا جنابعالی افراد زیر را که در سایت وزین آفتابگردان مقالات با شکوه نوشته و می نویسند می شناسید؟ و کسی عکسی از آنان دیده و نامشان را شنیده است؟
عارف شیرازی، جواد پوینده، سیاوش جعفری، م – سروش، صفا فرهادی، محمود توسلی، بهروز رستگاری، مرتضی نامور، اسماعیل هاشم زاده ثابت،...؟
البته محمود ائمی و محمد علی جابرزاده و محمد علی توحیدی و سنابرق زاهدی و ابوالقاسم رضایی (و آن دو نفر دیگر) را خیلی ها می شناسند.
سائل
آقای کریم قصیم واقعا خسته نباشید. من تقریبا از ده سال پیش که به سوئد پناهنده شدم با شما از طریق نوشته ها و سخنرانی هایتان اشنا شدم. سلسله مقالات شما که درباره دوران آلمان هیتلری بود خیلی برایم جالب بود. هر چند که 90 درصد مطالب ان را بدون این که به ماخذ اشاره کنید رونویسی کرده بودید. باز هم انشائ نسبتا زیبائی داشتید. اما امروز با دیدن این چند سطری که نوشته اید متوجه شدم که دچار مشکل هستید. مطلب درهم و برهم است و تقریبا سر و ته ندارد. اگر اسم شما بالای مطلب نبود فکر میکردم یک نفر پریشان حال و درمانده آن را نوشته است. مطلب آنقدر سبک است که نشان میدهد کفگیر نویسنده اش به ته دیگ خورده است. نشان میدهد که نویسنده دیگر حرف تازه ای برای گفتن ندارد. آقای قصیم شما با نوشتن این مطلب مرا از خودتان نا امید کردید. شما نشان دادید که بگونه وحشتناکی خود شیفته هستید و از کم محلی که رفقای سابقتان نسبت به شما میکنند در رنج و عذابید. ای کاش این نامه را نمی نوشتید تا من چهره درهم شکسته و روان پریشیده شما را نمیدیدم. من از شما تصور دیگری داشتم. حالا متوجه میشوم که شما از این که در کنفرانسهای مریم رجوی میکرفون به دستتان نمیدادند چقدر عذاب میکشیدید.
آقای قصیم ، خود شیفتگی بد مرضی است خیلی بد. بخصوص اگر مزمن شده باشد.
سلام اقای دکتر قصیم. از حرفای این زنیکه دیوونه ناراحت نشین. .اقا مسخرهس اسمشو هی عوض میکنخ و لی حرفش عین همه و همه میفهمن که کیه. این خودش دائما داره اسم عوض میکونه و مث سگ ولگرد هلهل میزنه و به اینو اون هی توهین میکنه و خودشم اونقده قربون خودش میره و از اون قیافه عنتر خودش خوشش میاد که نگو و نپرس خودش فکر میکونم نمونه بارز ادمای خودشیفتس که هی به اینو اون میاد انگشو میزنه همه به شرافت و غریت شنا مطمئن هستن که چقد دلتون برای این مملکت و بچههاش میسوزه و درد میکشین روزگار اینطوری نمیمونه هم اخوندا گورشونو به همت مردم عاقبت گم میکنن و هم از دست ادمائی مث این عنتر راحت میشیم خدا حفظتون کنه
خانم فرشته ! در مورد خودشیفتگی آقای قصیم نوشتید . باشد ،دستتان درد نکند . فهمیدیم کە ایشان خودشیفتە است . فقط خواستم در مورد خودشیفتگی آقای مسعود رجوی نظرتان را بدانم. ممنون
لقمان
جناب قصیم گرامی پیشنهاد میکنید این باند از بچه ها دلجوئی کند !
مردم و خانوادهها که این همه فاجعه ، نامردی و خیانت تجربه کردن در دستگاه رجوی اگر همان بلای را که مردم خشمگین لیبی سر قذافی آوردن سر رجوی و با ندش نیاورند باید خیلی خوشحال باشیم !
خواهشن این پیام و مطالب و دلسوزی را از طرف خودتان مطرح کنید نه ما !!!!!
با احترام فروان
یاشار
اقای دکتر قصیم متاسفانه او کار را بجائی رسانده که این جنبش را از بین برده و پوسانیده است او و یک باند چند نفره اطرافش بدترین خیانت را در حق مردم ایران و بهترین خدمت را به آخوندها کردند ونمیتوانند از خودشان انتقاد کنند نوشته های آقای سعید جمالی یک قطره از یک دریاست.ولی نباید نا امید بود بهتر آنکه این هیولا قبل از پیروزی خیالی و اینکه تمام مملکت ایران را به سرنوشت مجاهدین و اشرف دچار کند افشا شودو خطرش از کناری برود.
این عفریته چند ساعت قبل اسمشو گذاشته بود پرنده بهاری حالا شده فرشته خانوم یاد او ترانهه بخیر که داوود مقامی میخوند
فرشته جون چه خوبی بلائی
مکن تو دیگر از من جدائی
حالا این خانوم دیوه اسمشو گذاشته فرشته خانوم واقعا ادم باید بخنده یا گریه کنه از دست این فرشته عذابی ادما
فرشته خانوم اولا شما سوئد نیستید جای دیگر هستید بعدشم شما خودتون اصلا سر و تهتون معلوم نیست دارید یا ندارید بنظر میاد آدم بی سر و تهی باشید و از پامنبریهای امام غایب و شیر همیشه در غار که به این و آن میپرید .خود شیفته کامل میخاهی برو سراغ رهبر عقیدتی کهترکمان زد به زندگی هزاران هزار مجاهد و مبارز و خجالت هم نکشید نه اینکه پاچه شلوار یک انسان مبارز و رنجکشیده را بگیری خجالت هم والله ارزشی داره
من فکر میکنم این فرشته خانوم یا چرنده بهاری در آفریقاست و با دمبش که بند کرده به درختا داره تاب میخوره و به این و اون میپره
خواهران و برادران عزیز
بخشی که در سازمان با عنوان «جنگ اضداد» پرونده سازی میکند و نفراتش کار اطلاعاتی و خبرچینی هم میکنند و به لطایف الحیل میکوشند خط خودشان را پیش ببرند و از کنترل ایمیلها، صندوقهای پستی، تلفن و... هم خوششان میآید، این عده بفرموده در فیسبوک، در سایت بالاترین و در سایتهایی مثل دریچه زرد، با اسامی گوناگون گرد و خاک میپاشند و گاه خودشان را غیر هوادار جا میزنند و...
با طرح یکی دو سئوال چنته خالی و نیت پلیدشان رو می شود. با اینها دهن به دهن نشویم. آنها همین را میخواهند.
با احترام
سائل
احمد رضا تو که فقط بلدی فحش بدهی.تو واقعا همکار خوبی برای ایرج شکری هستی. اما جناب لقمان و هوادار سابق شورا، وقتی به آقای کریم قصیم میگویم خودشیفتگی مزمن دارند به این معنی نیست که مثلن مسعود رجوی یا رضا پهلوی یا هر کس دیگر دچار این مرض نیستند. مثلا وقتی میگم جناب لقمان آدم با تربیتی هست به این معنی نیستش که جناب هوادار سابق شورا خدای نکرده بی تربیت تشریف دارند.وانگهی اینجا طرف صحبتم آقای قصیم بودند نه مسعود رجوی.هوادار سابق حالا من در سوئد باشم یا نباشم برای شما چه فرقی دارد؟ اصلا مگر من گفتم در سوئد هستم که مچ گیری فرمودید؟ حالا اگر بگویم در نروژ هستم یا فنلاند یا آلمان یا ترکیه یا استرالیا ، برای شما چه فرقی دارد؟ در ضمن احمد رضا حالا گیریم که من فرشته نیستم و پرنده هستم.اصلا پرنده نیستم و چرنده هستم. اصلا هرچی که تو بگوئی هستم. چه فرقی داره. چه مشکلی از تو را حل میکند؟ چرا نمیتوانی دو تا کلمه بنویسی بدون این که دوازده تا فحش خواهر و مادر توی آن نباشد؟
جناب قصیم، چه چیز جدیدی افشا شده که زمانی که شما شورا را آلترناتیو دمکراتیک میدانستید افشا نشده بود؟
داستانهای شکنجه، اعدام، همخوابگی، خیانت به وطن، دیکتاتوری سی و پنج ساله گفته میشه. حالا چند تا سایت اضافه شده وگرنه تمام این ترهات سالهاست از دهان دیگر فرمانده هان و اعضای مرکزیت در انجمن قلم، ایران اینتر لینک و غیره چاپ میشود. همین توپ جمع کنانی که امروز همه کاپیتان شده اند و در زیر مقالاتتان به به و چه چه میگویند تا دیروز سایه شما را با تیر در آن سایتها می زدند.
هیچ شکی نیست که سازمان به یک تصفیه کلی نیاز داره. بر خورد با شما و آقای روحانی اشتباه بود. اگر هم داستان دیگری پشت پرده در رقص بود تا شورا را از هم بپاشاند شما از آن بری هستید در وطن پرستی و مبارز بودنتان هیچ شکی نیست. اما جناب قصیم همانطور که خود بهتر میدانید نه در عالم پزشکی و نه در عالم سیاست بخصوص سیاست ایران کمتر پدیده ای خود بخود اتفاق می افتد.
فرض بفرمایید رژیم از قبل از انتخابات میدانست که یا سرنگون میشود یا با غرب راه آمده و دم و دستگاه اتمی اش را باید جمع کند. فرض بفرمایید از همین زاویه هم بود که روحانی انتخاب شد. میدانید که این مذاکرات چندین ماه هست که در خفا و بسیار بسیار جدی پیگیری می شده. فرض بفرمایید که رژیم میدانسته که با خوردن جام زهر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور ممکن است دچار اغتشاش بشود. در همین رابطه تصمیم میگیرد که مجاهدین، دشمن تسلیم ناپذیرش را هم نابود کند تا خیالش از سرنگونی راحت شود. بخصوص نام سازمان از لیست تروریستی درآمده بود که سوزش رژیم را چند برابر کرده بود..
در این زمان ناگهان و با سرعت عجیبی یک جزوه دویست صفحه ای با زبانی بسیار تند که مسئول شورا را آدم کش، زنباره، همجنس باز، جاسوس شرق و غرب، نوکر صدام و در نهایت معجونی از عیدی امین، حافظ اسد، ملک فاروغ و قذافی معرفی کرده و از حنیف و خیابانی حمایت و تندترین و بی سابقه ترین حملات را در مورد مریم رجوی، نقش زنان،انقلاب ایدولوژیک و در نهایت رهبری مسعود انجام داده و خواستار حذف مسعود شد. با این ترور سیاسی که سر اپوزیسیون را نشانه کرده ناگهان موج بزرگی از مخالفت توسط افرادی که سالها بود از مقاومت جدا شده بوده و دنبال کار خودشان بودند، بطور همزمان و ناگهانی شروع شد و انواع فرمانده و عضو مرکزیت سابق با عکس و مدرک زخمشان سرباز کرده و با هم هجمه کردند. تماما هم همان محورهای بالا یعنی مریم، خواهران شورای رهبری، انقلاب ایدئولوژیک یعنی مسعود و بزرگترین دست آوردها یش راهدف گرفته و ناجوانمردانه شلیک می کنند. و باز این آقای مسداغی است که رهبری ارکستر میکند. و باز این مجاهدین هستند که در دام افتاده و شروع به لجن پراکنی علیه اعضائ مستعفی کرده و جنگ مغلوبه میگردد..
ناگهان بمبی هم در شورا منفجر میشود. استعفای غیر مترقبه دو تن از محبوب ترین اعضا شورا و نحوه استعفا و همزمان شدن آن با مراسم سالیانه زور بازو نشان دادن مجاهدین و دلایل استعفا که نهایتا مجاهدین را دیکتاتور معرفی میکرد نه بمثابه یک سیلی بلکه خنجری میشود در قلب شورا. که بنظر میرسد اقای مسداغی از آنجا که با شما و دیگر اعضا شورا روابط داشته در انتخاب زمان و نحوه استعفا بی تأثیر نبوده. اجازه بفرمایید دوباره تاکید کنم که اگر این فرضها درست باشد به هیچ وجه شما و آقای روحانی را خدای ناکرده به رژیم وصل نمی کند بلکه اتهام من صرفا آلت دست شدن شماست وگرنه روشن است که اگر بوی رژیم را می شنیدید بلافاصله آنرا افشا و دفن می کردید
در همین هنگام و برای اتمام مجاهدین عملیات مرصاد دو کلید می خورد و رژیم که ( بنظر من با کمک دستگاههای امنیتی غربی همراه با علائمی چون وجود صد نفر از بالاترین کادرهای امنیتی - حفاظتی سازمان) فکر میکند مسعود در اشرف است چند گردان از زبده ترین نیروهای کماندوی عراق و سپاه را با انواع سلاحهای ضد نفر ( شلیک از راه نزدیک، صدا خفه کن...) و مواد انفجاری بسیار قوی ارتشی برای منفجر کردن درهای آهنی و ورودیه تونل و غیره همراه با فرمانده در صحنه سرلشکر ریئس پلیس دیالی ( از بی آبرو ترین ایران عراقی و قاتل مجاهدین) و فرمانده ستادی آن سپهبد وزیر دفاع عراق و دست راست قاسم سلیمانی میفرستد. خود سلیمانی هم صبح آنروز در مجلس خبرگان قرار بوده که ترور برادر و پایان مجاهدین را اعلام کند. یعنی رژیم مسئله اتمی، بحران اقتصادی و حذف آلتر ناتیوش را جشن گرفته و با آمدن روحانی دوران جدیدی شروع کند. از قرار پروژه ای در مجمو عه اطلاعاتی رژیم بنام پروژه نود و دو سازمانی شده که هدفش تمام کردن مجاهدین در سال نود و دو میباشد.
من به هیچ وجه قصد متهم کردن آقای مسداغی را ندارم. اما با توجه به شناخت ایشان از تک تک مجاهدین بریده یا باقی و سابقه این افراد، ارتباطات بسیار گسترده ایشان با نفرات سابق سازمان و شورا، کمکهای مالی بیدریغشان به اعضا و هواداران سابق ،و چاپ کردن متجاوز از هفت هشت کتاب و صدها مقاله و چرخاندن سایت پژواک , سفرهای ایشان به عراق و تیف و چاپ جزوه نود و دو برایم و بسیار موارد و پروژه های دیگر برایم ابهام ایجاد شده. البته میتوان قبول کرد که ایشان فردی بسیار فعال و با غیرت است و این همه را به خاطر یاران اعدامی و ضدیت با مسعود که از نظر ایشان پا به پای خمینی باعث و بانی این خونریزی ها و خرابی هاست باشد. ایشان یا یک قهرمان ملی است و دلی پر درد دارد و یا ....
ایشان فرموده بودند که این جزوه در چهار روز نوشته شده. من از ایشان پرسیده ام که آیا در نوشتن این جزوه کسان دیگری همکاری کرده و یا نظر داده اند. و آیا این افراد مطمئن بوده اند. که شاید چون این سئوال در زیر نویسی مقالات ایشان بوده نظرشان را نگرفته. البته میتوان قبول کرد که ایشان این همه را به خاطر یاران اعدامی و ضدیت با مسعود که از نظر ایشان پا به پای خمینی باعث و بانی این خونریزی ها و خرابی هاست باشد..
در ضمن قبول دارم که مجاهدین هر ندای مخالفی را وابسته به رژیم می دانند و افرادی مثل آقای اسماعیل یغمایی را هم مهره رژیم. که این بسیار دردناک است. میگویند انسان آزاده ای گفته که آری من با نظر تو مخالفم اما جانم را برای آزادی تو برای ابراز نظرت میدهم. انتظار ما از سازمانی این چنین سترگ و خونفشان هم همین است.
سلام احمد رضا عزيز
اين همشهرى شما از زمانى كه دوست عزيزش را از دست داده روانش خراب شده ، و اومده بطرف سازمان . و از موندن اشرف و اعتصاب غذا حمايت ميكنه , همشهرى شما ٢٢ قبل وقتى كه از عراق امده بود ، كلى به سازمان دشنام مى داد
همايون فلاح
آقای رضا ارجمند. شما چندین بار مطالبی نوشته اید که واقعیت ندارد و هر بار از جنابعالی خواسته شد آنچه را میگویید ثابت کنید جواب ندادید.
شما در مورد تعداد زندانیان زمان شاه نوشته اید:
(زیر نوشته آقای دکتر قصیم)
«مسعود و مجاهدین تنها نیرویی بودند که بعد از انقلاب گفتند در هیچ زمانی بیشتر از سه هزار نبوده. »
لطفاً ادعای خودتان را مستند کنید
کجا، در کدام کتاب یا در کدام شماره کدام نشریه یا... چنین چیزی گفته شده؟
منتظر پاسخ شما می مانم.
سائل
جناب رضا ارجمند
ظاهرا سرکار فقط نوشتن بلدی و خواندن یادت نداده اند!
از شما چند بار چندین نفر سوالاتی پرسیدند! اگر نمی دانی یا نمی توانی پاسخ دهی شرافتمندانه آن است که به ندانستن و یا اشتباه خود اعتراف کنی اگر هم می دانی پس ادب حکم می کند که جواب بدهی!
از جمله سوالات من از شما پرسیدم چندین کتابی را که شما گفتی مسعود رجوی نوشته است را بنویس که هنوز منظر جواب هستم
فرهاد
ﻣﻦ ﺁﻗﺎﻱ ﺩﻛﺘﺮ ﻗﺼﻴﻢ ﺭا ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ, اﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﺩﻱ ﻣﺤﺘﺮﻡ و اﻟﺒﺘﻪ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﻨﻬﻢ ﺑﺎ اﻳﺸﺎﻥ ﻭﺟﻪ ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ ﺩاﺭﻡ, ﻋﺪﻡ ﺑﺎﻭﺭ اﻳﻨﻬﻤﻪ ﺷﻜﺴﺖ اﺻﻮﻝ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺗﻮﺳﻄ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ اﺯ ﻣﺎ ﻭﺟﻬﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩاﺷﺖ.ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ و ﺧﻮاﻧﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺣﺘﻲ اﮔﺮ ﺑﺨﺸﻲ اﺯ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ, ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺠﺎﺭﺏ ﺷﺨﺼﻲ اﻓﺮاﺩ ﻳﻚ ﭘﺎﺯﻝ ﻛﻠﻲ ﺭا ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺗﻜﻤﻴﻞ ﺗﺮ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻗﺎﻱ اﻓﺸﺎﺭ, ﺁﻗﺎﻱ ﻭﻓﺎ ﻳﻐﻤﺎﻳﻲ و ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﻫﺎ و ﺗﺠﺮﺑﻴﺎﺕ ﺷﺨﺼﻲ, ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻳﻚ ﻧﻤﻮﺩاﺭ و ﺻﺤﻨﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺪا" اﻫﻤﻴﺖ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩاﺭﺩ. ﻭﻗﺘﻲ ﺁﻗﺎﻱ اﻓﺸﺎﺭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺗﻴﻢ و ﺗﻤﺎﺱ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ اﻳﺮاﻥ اﺯ ﭘﺎﺭﻳﺲ ﺭا ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ, ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻃﺮﺡ ﺩﭼﺎﺭ ﺯﻧﺪاﻥ و اﻋﺪاﻡ ﺷﺪﻧﺪ. ﻭﻗﺘﻲ ﺻﺤﺒﺖ ﻧﺸﺴﺘﻬﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻴﺸﻮﺩ, ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ اﻓﺮاﺩ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﻼﻡ ﺭا ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ اﺯ ﻓﻀﺎﻱ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﭘﺨﺶ ﺷﺪﻩ و ﺩﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ. ﻫﺮ اﻧﺴﺎﻥ ﻋﺎﻗﻠﻲ اﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﭙﺮﺳﺪ ﻛﻪ ﭼﺮا ﺩﺭ ﺩﻫﻪ ﻧﻮﺩ ﻣﻴﻼﺩﻱ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺎﻳﮕﺎﻫﻬﺎﻱ ﺧﺎﺭﺝ اﺯ ﻛﺸﻮﺭ ﭘﺮ ﺷﺪ اﺯ اﻓﺮاﺩﻱ ﻛﻪ اﺯ ﻣﻨﻂﻘﻪ ( ﻋﺮاﻕ) ﺳﺮاﺯﻳﺮ ﺷﺪﻧﺪ و اﺧﻤﻮ و ﺳﺎﻛﺖ ﮔﺎﻫﻲ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﺠﻮﻡ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺩﺭ ﺧﻮاﺑﮕﺎﻩ ﻗﺮاﺭ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻨﺪ و ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﺳﺮﺑﺎﺭ, ﻗﻠﻮﺹ و ﻏﻴﺮﻩ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻴﺸﺪﻧﺪ. ﺩﺭ ﺟﻮاﺏ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ اﺯ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﻧﺸﻴﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ : اﻳﻨﻬﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ و اﻟﺒﺘﻪ ﺳﻮاﻝ ﻣﻨﻂﻘﻲ اﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺪ ﻭاﺭﺩ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺷﺪﻩ, ﺁﻧﻬﻢ ﺑﻪ اﺷﺮﻑ? ﻣﮕﺮ ﻣﺎ اﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺣﻨﻴﻒ ﻧﮋاﺩ و ﺑﻘﻴﻪ ﺭا ﻧﺪاﺷﺘﻴﻢ? ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺪ اﺻﻮﻻ" ﺑﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭاﻩ ﭘﻴﺪا ﻛﺮﺩﻩ?
ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﻫﻤﺎﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ : ﺩﻣﻜﺮاﺳﻲ ﺟﺎﺩﻩ ﻳﻜﻂﺮﻓﻪ ﻧﻴﺴﺖ, ﺭﻭاﺑﻄ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻧﻴﺰ ﻳﻜﻂﺮﻓﻪ ﻧﻴﺴﺖ, اﮔﺮ ﻋﺰﻳﺰاﻥ ﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﻦ اﻳﻦ ﺭاﻩ ﺭا ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ, اﺯ ﺳﻮﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺣﻖ ﺩاﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻮﺩ. اﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﺣﻖ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻴﺠﻨﮕﺪ, اﻳﻦ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ اﻧﺘﻆﺎﺭ اﺳﺖ. ﺩﻳﻮاﻧﮕﻲ, ﻋﺪﻡ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺭﻭﺣﻲ, ﻭاﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﮊﻳﻢ ﻳﺎ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻧﻴﺴﺖ. ﻫﻤﺎﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺩﺭ اﺭﻭﭘﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺩﺭ ﺩاﻧﺸﮕﺎﻫﻬﺎﻱ ﻃﺮاﺯ اﻭﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺩﻳﮕﺮ اﻋﻀﺎ و ﻫﻮاﺩاﺭاﻥ ﺣﻖ ﺩاﺭﻧﺪ ﺑﺪاﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.
ﺑﻲ ﻃﺮﻑ
احمد رضا نشانه آن زنک از خود متشکر اپارتی را درست داده است. زنک نادان از خود راضی خود بزرگ بین می گوید چون دوستان سابق دکتر قصیم به او بی اعتنا شده اند او از این مساله ناراحت است. این همه فحش حمله به دکتر قصیم در سایت آفتابه داران رهبر و دلقکهای فعلا مقّرب بارگاه و دستگاه امثال دیپلمات مفتخور و پویا، بی اعتنایی است یا زا سوزش نشیمنگاه؟ زنک نادان خود شیفته تر و خودخواه تر از رهبر عقیدتی که بیماری خود را به دیگران، هم در اطرافیان نزدیک و هم در مریدانش انتقال داده است، از مادر زاده نشده.خوب گفته اند میمون هرچه زشت تره بازیش بیشتره، بیچاره نمی تواند جست و خیز نکند یا جیع نکشد و موی سرخود را به نشانه هوادار مجاهدین بودن در اعتراض به انتقاد از مجاهدین نَکَند، چون نیاز دارد که توجه دیگران را به حضور خود جلب کند، حیونکی چکار کند دارد می پوسد. بیچار عقل خودش پارسنگ بر می داره و قاطی کرده و آنوقت یادداشت روشن و حرف روشن و منسجم و راهنمایی منطقی او را نمی تواند بفهمد، آن در هم و برهم می داند بیچاره، بیچاره! د
جناب ارجمند تنها چیزی که درت نیست ارجمندی است. دروغگویی و شیادی هم حدی دارد. من همین الان دوباره گزارش ۹۲ مصداقی را خواندم. به صراحت نوشته که هشت روز مطلب را نوشته ۴ روز ویراستاری کرده خواسته انتشار دهد منتهی به خاطر حمله به لیبرتی انتشار نداده. بعدش فرصت داشته دو ماه و نیم که حجم مطلبش را دو برابر و نیم کند. مرتیکه وقیح کجا او گفته مطلبش را در ۴ روز نوشته.
میرزایی
آقای اندیشمند چپ
در دمکراسی غربی هیچ نیازی نیست که مجا هدین به اتهامات بدون سند پاسخ دهند چرا که تعدادی جدا شده از آنها تحلیل ها و برداشت ها ی خود را از پدیده که خود برای آن جیغ و داد میزدند بیان میکنند. در غرب شما بیگناه هستید تا عکس آن ثابت شود. اثبات جرم نیز با متهم کننده میباشد نه با متهم شده. البته در عطاری چپ سوپر دمکراسی در رویا چنین منطقی جایی ندارد. منطقی که مانند منطق ملاّ و همه احزاب اول انقلاب تیغ به کف سر از بدن سران رژیم شاه و بیشما را ن کبوترا ن آزادی به نام انقلاب، اسلام جدا نمودند. اگر سندی دارید به دادگاه در هر کشور آزادی هستید مراجعه کنید و پیگیری کنید تا سیه روشود هر که در او غش باشد.
این برای تمرین دمکراسی بهتر است بقیه حرف مفت است. آگر هم تقا بل سیاسی میباشد جواب هر عملی عکس العملی میباشد، و بقیه را به مردم بسپارید تا قضاوت کنند.
خسته شدیم از یه سری لوچ، چپ، چریک بیرا ه و روشنفکر بیکار که هم جای دادستان هستند، هم جای غازی و هم جای وکیل مردم. بیچاره متهم در فرهنگ بی نظیر عدالت شما. آیا مسئولین دیگر هم در این جبهه اینقدر بیق هستند در درک از حقوق فردی و سا زما نی. واقعا که محشر هستید. مشتی دور قاب چین هم که فقط تا زمانی که بد و بیراه به مجا هدین گفته شود مشغول فریاد قصیم جون دارند. از شعبان بی مخ رها شدیم، گیر حزب الاه افتادیم ، هنوز از آن خلاصی پیدا نکرده گیر چپول ها افتادیم که بدون سند تلاش میکنند عوام را برای سر زدن مجا هدان آما د ه کنند، زحمت نکشید جانیان ولایت دست به تیغ در صف اول مشغول میبا شند.
دنیای غریبی ایست نازنین.
موسی
جناب آقای موسی
کاری ندارد که، به جای فحش دادن و هرزه نویسی در سایت همبستگی و آفتابگردان که دوستان شما به آن مشغولند و خیال می کنند مردم ایران هالو هستند. «نکات و محتوای گزارشها و افشاگریهای تکان دهنده منتقدان گوناگون را رسماً و مستند در ملاء عام تکذیب نمایید ، یا به بحث علنی و توضیح قانع کننده بنشینید... »
پیشنهاد مناظره رویاروی در سیمای آزادی را با نویسنده «گزارش ۹۲» جدی بگیرید. این کار را بکنید تا او و امثال او به قول دوستان جنابعالی «دکانشان را جمع کنند»
ضمنا مردم مدتهاست قضاوت خود را کرده اند. شما خبر ندارید. می بینید که هرچه شما و دوستانتان بیشتر تهمت میزنید دچار دافعه بیشتری هم می شوید.
مرگ بر رژیم ولایت فقیه با همه دسته بندی ها و نوکران و اربابانش
سائل
جناب میرزایی،این آقای ارجمند عضلات بدنش مخصوضا قسمتهایی که نیز انقصباض برای عملکرد درست بدن برای تمیز ماندن آدم دارد، خیلی شل است و چندان برای کار زیاد مناسب نیست و از این بابت در عین روده دارزی خیلی سر بهو هم تشریف دارند و به همین خاطر مطالب را چند خط در میان می خوانند و بر اساس آنچه بیادشان مانده افاضاتی می فرمایند. خوب است که ایشان به رژیم غذایی خود مواد یابس مثل سنجد و چیزهایی از این قبیل بیافزایند و نیز مواد فسفر دارد و آنچه می تواند باعص رفع خستگی فرسودگی ذهن است بیافزایند و تا عِرض خود نبرند و زحمت ما ندارند.
آرمان
جناب اندیشمند سیاسی
دنیای شما سفید و سیا ه میباشد، تنگ و کوچک. به همین دلیل هر کس از مجا هدین دفاع کرد را اجیر شده میبینید. دوره سیاست را نمیدانم کجا دیده که چنین پیشنهادات عجیبی میکنید. مثلا اگر یه بنده خدایی که هیچکاره هست در حزب مرکل آلمان، یا حزب دمکرات یا جمهوری خواه آمریکا تقاضای مناظره کرد با رهبر حزب چرا که هزار حرف دارد، فکر میکنید اصلا جوا ب میگرفت؟ شما ها چه خود شیفته هستید. نگید مقایسه درست نیست.چرا که وزن آقای مصداقی و تمامی هواداران ایشان که در حمایت آنها در سا یتها ی پژواک و دریچه زرد و.. منعکس میباشد قابل مقایسه با مجا هدین نمی با شد. در سیاست تعاد ل قوا حرف اول را میزند. مجا هدین با همه تلاش های خود هنوز قادر به ملاقات یک رئیس جمهور دنیای غرب در حاکمیت نشده اند تا این لحظه. اگر چنین شد شک نکنید چیزی چرخیده. حالا شما انتظار دارید من حرف آقای مصداقی در تهمتها ی بدون سند و تحلیل ها ی شخصی ایشان را که از نگرش ایشان از سی خرداد میباشد جدی بگیرم چرا؟ ضمنا مردم هیچ قضاوتی نکرده اند، نکند شما هم از مردم نظر خواهی کردید و متوجه شدید آنها بدبختی ها ی خود را کنار نهاد ه تا به حرف ها ی شما ها گوش دهند، کسانی که به اقرار خود با سی سال تاخیر تازه فهمیدند در راه بیراه سینه زنی میکردند. عجب خوش خیالی شما تشریف دارید. یادتان رفت که همین دیروز این مردم میر حسین میر حسین میکردن. فکر نکنم میر ایرج چندان شانسی داشته باشد مگر آنکه شما ها با امام دوازده در ارتباط هستید یه چیزی میدانید از مردم که ما بیخبریم. ضمنا شوخی میکنید از ناراحتی که این هواداران مجاهدین و خودشان به ایرج مصداقی و دوستانش بد و بیراه میگویند، عجب، من فکر میکردم که شما ها همه چقدر علمی به آنها فحش میدهید. راستی از بتول خانم چه خبر؟ آقای مصداقی عجیب از روی هوا تشخیص داده که ایشان دروغ نمی گویند، شاهد جدید هم فرماندهی میباشد که در نگهبانی به دلیل ماتیک سرخا ب زنان فهمیده خبر درست است. من فکر میکنم زنان باید مواظب باشند زیادی آرایش نکنند دور بر اینها که معلوم نیست داستان ها دنباله دا ر شود. اما در مرگ بر ولایت فقی در هر شکل آن منجمله ولا یت استالینیستی، لنینیستی، چینی آن با شما همراه هستم.
موسی
ارسال یک نظر