ابراهيم راستي اسمال خان ما نفهميدم بعد از نوشتن مقاله مراد علي و مريد علي بالاخره الان شما چي هستيد گويا باز هم مريد شديد و الان داريد مريدي مصداقي را ميكني مرد حسابي آخه ميگن مصداقي جرم زندانيان را صادر كرد بيا مقاله بنويس كه نه اينجوري نيست اين چه حرفهاي مزخرف است كه ميزني و آنهم از طرحي كه كاملا نشان ميده چقدر با نصحيتي كه همه را گيج كرده بودي با مراد علي و مريد علي گفتنهايت ، تو كه باز هم با اينكارها همه را گيج كردي بالاخره الان مريد مصداقي ” مريدعلي ” شدي مواظب خودت باش دوباره در دام مريد علي و مراد علي نيافتي
سلام: کبوتر با کبوتر باز با باز. در حال حاضر مدام به مانند حیوانات در کتاب مزرعه حیوانات اورول در آخرین صحنه با طبقه حاکم ادغام شده به نوعی که تشخیص چهره شما ها برای عده ای مشکل است ولی باور کنید که تا محو کاملتان در دستگاه و شفاف شدن چهره تان و حرفهایتان برای همه فقط یک یا حسین دیگر مانده.
سلام: کبوتر با کبوتر باز با باز. در حال حاضر مدام به مانند حیوانات در کتاب مزرعه حیوانات اورول در آخرین صحنه با طبقه حاکم ادغام شده به نوعی که تشخیص چهره شما ها برای عده ای مشکل است ولی باور کنید که تا محو کاملتان در دستگاه و شفاف شدن چهره تان و حرفهایتان برای همه فقط یک یا حسین دیگر مانده.
سلام: حرف برای گفتن زیاد دارم اما افسوس که حرفهای دو سه نفر مثل من را وز وز نامیدید و هر کدام را به نحوی بیرون کردید. فقط یک نگاه به این آدمهای اطرافتان بیاندازید. همین ها باید دور و بر شما را بگیرند. برای مثال بهترین اینها آقای م ت اخلاقی است. نگاه کنید تا ماه قبل به همه تشر می زد که حرفهای جنسی در باره مجاهدین یاوه است و با فرهنگ آنها همخوانی ندارد ولی حالا بنظر می رسد که پاشنه راور کشیده و می خو اهد در این مورد از همه شما ها جلو بزند.
سلام ایوب جان، من همچنان بر سر حرفم هستم که زندگی خصوصی هر فردی به خودش ربط دارد ونه هیچکس دیگری.ضمنا دخالت در زندگی فردی دیگران بخصوص مسائل جنسی آنها برای سرکوب و محکوم کردنشان،اوج ضعف طرف مقابل است.امّا وقتی در جایگاه رهبری وفرماندهی والگو قرار می گیرید،مسئله به زیر سئوال وپرسش می رود.ضمنا اینجانب به فلسفه منفی چنین اقدامی وعوازض پس از آن اشاره واعتراض کرده ام ،ونه رابطه خصوصی فرد.همچنان بر سر این تاکید می کنم که آمیختن انتقاد به فردی با مسائل خصوصی جنسی او محکوم است وبه هیچکسی زبط ندارد.اگر قرآن خوانده باشید ویا اهل قرآن خواندن باشید،در قرآن هم وقتی به زنان پیامبر(به عنوان رهبر) اشاره می شود،تاکید مخصوص در رفتار آنها وخود پیامبر دارد.یعنی جایگاه رهبر،جایگاهی ویژه است. شاد وتندرست باشید
نازنین ابراهیم در این دنیای تلخ و عصر اندوه انسانیت مراد من آزادی، عشق، ترحم و عطوفت است و امثال اینها . شاید من برای اینها مرید خوبی نباشم ولی مراد اینهایند. مصداقی نیاز به مرید ندارد برادر من او انسان درد کشیده ای است که آماج بدترین توهینها و تهمتهاست.کسانی که امروز چنین تهمت میزنند و با یک زندانی اینچنین میکنند فردا زندان میسازند و میکشند در این شک نکن و دعا کن همه بیندیشیم تا به شویم موفق باشی
م ت اخلاقی عزیز البته شما به عوارض منفی ازدواج رهبر و مهرتابان اشاره کردید و نه به روابط ابریشم چی با همسرش. شما همیشه نگاه ظریفی به همه اتفاقات دارید که خیلی برای بنده جالب است. به نظر بنده اگر رهبر عقیدتی هم موضوع عشق و عاشقی خودش با مریم مهر تابان را سیاسی و تشکیلاتی و تاریخی نمی کرد و بدنبال آن همه را به طلاق مجبور نمی کرد و بعد هم آن داستان حرم و رقص رهایی و آن مزخرفات دیگ و میگ و غسل را در سازمان پیش نمی آورد و خلاصه موضوع فقط به یک عشق خصوصی ختم خلاصه می شد مشکلی نبود و کسی هم حق نداشت درباره آن ازدواج و طلاق چون وچرا کند. اما همین مهر تابان و رهبر بعد از این با بیرحمی چنان پدری از اعضای سازمان در آورد که در تاریخ واقعا بی سابقه است. داستانی که هنوز هم با دستور اعتصاب غذای غیر انسانی ادامه دارد. به همین دلیل است که دنباله رشته این فساد را وقتی بگیریم سر چشمه اش به همان ازدواج بقول شما نامیمون بر می گردد و از این زاویه نمی شود آنرا یک عشق و عاشقی خصوصی دانست. فرهاد
چقدر شما دوتا بهم می آئید.!! تبارک الله !! انگاری خداوند تبارک و تعالی سیبی را نصف کرده باشه و هردو طرف اش هم ,, کرمو ,,!! اصلان خوبه تا ,, مصداقی ,, بشه رهبر و شما هم خدای نکرده بنشینین جای زبانم لال ,, احمدی نژاد,, اونوقت تمامی مشکلات این مردم بدبخت حل میشه. راستی آق اسمال یه نقاشی هم از ,, مرگ های درون سازمانی ,, بکش!
ابراهيم اسماعيل عزيز يعني تو در چهره ايرج مصداقي آزادي را ميبيني، خوب شد همين مقاله سر اعتصاب زندانيان را در سايتت نزدي آيا زندانيان عادي را در زندانهاي دزدان و سارقان و آدم كشان چنين خواندن كه ايرج مصداقي خوانده واقعا ذره ايي آزادي ميبيني مگه اين جرائم را كه ايرج مصداقي معلوم نيست از كجا آورده و از كجا خبر دارد و اينگونه بخاطر كينه به مقاله يا شعر آنها را مجرم ميشماردفكر نميكني همين ايرج مصداقي در ذهنش كمتر از اعدام براي اين افراد نيست چون خطرناك ترين زندانيان هستند واقعا اسماعيل برايت متاسفم كه به اينصورت معني آزادي را به بازي گرفتي و فكر ميكني كه بخاطر مريد آزادي است كه ازاين فرد كه من به سوابقش كاري ندارم ولي به جرائمي كه همين الان توليد كرده نبايد پوئن يك مزدو را داد نميدانم شايد تو شاعري اين چيزها را خوب ميفهمي . و كشيدن طرح ايرج مصداقي شما را به آزادي نزديك و بيشتر ميكنه پس موفق باشي براي رسيدن به آزادي
ابراهیم گرامی با بخش گالری دریچه نظر انداز. من آنچه را حوصله کنم و تمایل داشته باشم میکشم.ایرج مصداقی ماههاست مورد تهاجم بدترین تهمتهاست چرا این را نمیبینید. او یک فرد است چرا یک تشکیلاتی را که گویا علاقه دارد سرنوشت ملتی را رقم زند نمیبینید کهدر دروغ و بهتان تا کجا تاحته است.حرف زیاد است و شما بهتر از من میتوانید حقیقت را ببینید و بدانید با درود
جناب اسماعیل خان . خوب عکس ها را میگذاری توی فتو شاپ و کمی رنگ و روغن شان میکنی و به اسم نقاشی به خورد خلق الله میدهدی . هرچند این خلق الله کامنت نویس اینجا ارزش بیشتری هم از آنچه تو جناب شاعر دیروز و هجو نویس امروز برایشان قائل هستی ندارند- تقی احمدیان
برادر نقی. شما هم بکن همینکار را. از کسی که تشویق و پول طلب نکرده ام و ادعا ندارم ون گوگ هستم. ایا شما اجازه میدهید با فتو شاپ و رنگ و روغن همینکارها را بکنم. امیدوارم اجازه بفرمائید.زنده باشی
...البته كه نظام پليد ولايت فقيه ضروري مي بيند كه اطلاعات بدنامش را به منظور مقابله با خطرات مرحله پيش رو و براي «حفظ نظام» در برابر آثار هولناك اولين گام درخوردن جام زهر كه آثار آن رفته رفته بارزتر مي شود، بسيج كند، تا مبادا مردم به جان آمده از نمودهاي بيروني آثار زهر در جسم فرتوت اين نظام پليد پي به وضعيت دروني نظام ولايت ببرند و دودمانش را برباد دهند و هرچه عميق تر شدن شكاف دروني اين نظام و تشديد جنگ گرگها، راه را براي گسترش اعتراضات اجتماعي بازتر كند. ابزارهاي «سربازان بدنام» در داخل ايران، اما سالها است كه از رنگ و بو افتاده اند، و نشخوار چندباره حرفها عليه مقاومت و آلترناتيو دموكراتيك در درون ميهن در زنجير «ديگر اثر ندارد». اما در خارجه البته كماكان آن بريده ده سال پيش تحويلي به تيف آمريكاييها در اشرف كه اكنون تئوريسين و فرمانده آن دو «عضو سابق شورا» شده است و آن شاعرك پليد و آن شاعرك بي مقدار همپالگي اش و آن «نويسنده كوتولوي سياسي»، دست به سينه ايستاده اند تا عند اللزوم فضولات ولايت را با انواع هنرهاي داشته و نداشته بازنشخوار كنند كه اي واي، اي داد، اي هوار، اي بيداد؛ انسانهاي بيست و چند تا شصت و چند ساله برخلاف اراده و تصميم خود در ليبرتي مجبور به اعتصاب غذا شده اند و هواداران «فرقه» در خارجه نيز برخلاف ميل خود و تحت القائات فرقه، گرسنگي مي كشند. اگر از اينها بپرسي كه خوب شما چه تان مي شود؟ چه درد و مرضتان است؟، مگر گرسنگي آنان روي شما فشاري مي آورد؟ البته كه به بازنشخوار كردن فضولات ادامه خواهند داد. ... و دو كلام هم از ماماچه پليدك (عاطفه اقبال) و خواهر بزرگترش و شوهر اين دومي كه سه تايي يك اكيپ بازنشخواري فضولات تشكيل داده اند و سخت مشغول «پاكسازي» اطراف از فضولات هستند. اولي بازنشخوار مي كند، دومي بازنشخوار را بازهم بازنشخوار مي كند، سومي هم با نوشتن كامنت معركه گرم مي كند. آخرين افاضات ماماچه پليدك به مناسبت درگذشت مجاهد خلق رؤيا درودي بازنشخوار همان شعاري است كه در يك مقاله قبلي نوشته بودم. صحنه يكشنبه 31 خرداد 1360، فرداي سي خرداد، در بهشت زهراي تهران، آن هنگام كه منتظر تحويل گيري جنازه برادرم، مجاهد شهيد عارف اقبال در كنار محل غسالخانه گورستان ايستاده بودم و همين كه جنازه عارف به زمين افتاد دختران معاويه ستون به ستون و صف به صف فرياد برآوردند: «اين سند جنايت منافق». و اكنون اين ماماچه پليدك است كه با به تن كردن لباس كهنه و وارفته و مندرس و آلوده متعلق به 32 سال پيش همانها در كسوت دختران معاويه و خواهران يزيد و پيروان خميني و لاجوردي، شعار مي دهد كه اين مجاهدين بودند كه نگذاشتند رؤيا به خارجه بيايد و معالجه شود و «اين سند جنايت منافق». من خواهر والاقدرم رؤيا را مي شناختم و تا حدودي از نزديك با خصوصيات او آشنا بودم، و به مناسبتي نيز در جريان قرار گرفتم كه او همين چندي پيش دچار تومور مغزي بدخيم شد. يك تومور بسيار وخيم و جهنده، بلافاصله سازمان مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت دست به كار شدند تا به هر وسيله ممكن او را به خارج از عراق منتقل كنند و به طور موازي و همزمان با چند كشور وارد گفتگو شدند تا آن كشورها اين كيس را به طور اورژانس بپذيرند، همه تضمينهاي لازم مالي و سياسي را هم براي اين انتقال و پذيرش ارائه كردند. حاميان مقاومت در ارگانهاي مختلف دست به فعاليت زدند تا امكان پذيرش او را فراهم كنند. همزمان خانواده اش براي انتقال او به نزد خودشان تلاش كردند. اما متاسفانhttp://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3600ه دولت هلند او را نپذيرفت.
۱۷ نظر:
ابراهيم
راستي اسمال خان ما نفهميدم بعد از نوشتن مقاله مراد علي و مريد علي بالاخره الان شما چي هستيد گويا باز هم مريد شديد و الان داريد مريدي مصداقي را ميكني مرد حسابي آخه ميگن مصداقي جرم زندانيان را صادر كرد بيا مقاله بنويس كه نه اينجوري نيست اين چه حرفهاي مزخرف است كه ميزني و آنهم از طرحي كه كاملا نشان ميده چقدر با نصحيتي كه همه را گيج كرده بودي با مراد علي و مريد علي گفتنهايت ، تو كه باز هم با اينكارها همه را گيج كردي بالاخره الان مريد مصداقي ” مريدعلي ” شدي مواظب خودت باش دوباره در دام مريد علي و مراد علي نيافتي
سلام: کبوتر با کبوتر باز با باز. در حال حاضر مدام به مانند حیوانات در کتاب مزرعه حیوانات اورول در آخرین صحنه با طبقه حاکم ادغام شده به نوعی که تشخیص چهره شما ها برای عده ای مشکل است ولی باور کنید که تا محو کاملتان در دستگاه و شفاف شدن چهره تان و حرفهایتان برای همه فقط یک یا حسین دیگر مانده.
سلام: کبوتر با کبوتر باز با باز. در حال حاضر مدام به مانند حیوانات در کتاب مزرعه حیوانات اورول در آخرین صحنه با طبقه حاکم ادغام شده به نوعی که تشخیص چهره شما ها برای عده ای مشکل است ولی باور کنید که تا محو کاملتان در دستگاه و شفاف شدن چهره تان و حرفهایتان برای همه فقط یک یا حسین دیگر مانده.
سلام: حرف برای گفتن زیاد دارم اما افسوس که حرفهای دو سه نفر مثل من را وز وز نامیدید و هر کدام را به نحوی بیرون کردید. فقط یک نگاه به این آدمهای اطرافتان بیاندازید. همین ها باید دور و بر شما را بگیرند. برای مثال بهترین اینها آقای م ت اخلاقی است. نگاه کنید تا ماه قبل به همه تشر می زد که حرفهای جنسی در باره مجاهدین یاوه است و با فرهنگ آنها همخوانی ندارد ولی حالا بنظر می رسد که پاشنه راور کشیده و می خو اهد در این مورد از همه شما ها جلو بزند.
سلام ایوب جان،
من همچنان بر سر حرفم هستم که زندگی خصوصی هر فردی به خودش ربط دارد ونه هیچکس دیگری.ضمنا دخالت در زندگی فردی دیگران بخصوص مسائل جنسی آنها برای سرکوب و محکوم کردنشان،اوج ضعف طرف مقابل است.امّا وقتی در جایگاه رهبری وفرماندهی والگو قرار می گیرید،مسئله به زیر سئوال وپرسش می رود.ضمنا اینجانب به فلسفه منفی چنین اقدامی وعوازض پس از آن اشاره واعتراض کرده ام ،ونه رابطه خصوصی فرد.همچنان بر سر این تاکید می کنم که آمیختن انتقاد به فردی با مسائل خصوصی جنسی او محکوم است وبه هیچکسی زبط ندارد.اگر قرآن خوانده باشید ویا اهل قرآن خواندن باشید،در قرآن هم وقتی به زنان پیامبر(به عنوان رهبر) اشاره می شود،تاکید مخصوص در رفتار آنها وخود پیامبر دارد.یعنی جایگاه رهبر،جایگاهی ویژه است.
شاد وتندرست باشید
نازنین ابراهیم
در این دنیای تلخ و عصر اندوه انسانیت مراد من آزادی، عشق، ترحم و عطوفت است و امثال اینها . شاید من برای اینها مرید خوبی نباشم ولی مراد اینهایند. مصداقی نیاز به مرید ندارد برادر من او انسان درد کشیده ای است که آماج بدترین توهینها و تهمتهاست.کسانی که امروز چنین تهمت میزنند و با یک زندانی اینچنین میکنند فردا زندان میسازند و میکشند در این شک نکن و دعا کن همه بیندیشیم تا به شویم
موفق باشی
بسیار طرح زیبا و گویائی است آقای یغمائی .دست مریزاد
م ت اخلاقی عزیز البته شما به عوارض منفی ازدواج رهبر و مهرتابان اشاره کردید و نه به روابط ابریشم چی با همسرش. شما همیشه نگاه ظریفی به همه اتفاقات دارید که خیلی برای بنده جالب است. به نظر بنده اگر رهبر عقیدتی هم موضوع عشق و عاشقی خودش با مریم مهر تابان را سیاسی و تشکیلاتی و تاریخی نمی کرد و بدنبال آن همه را به طلاق مجبور نمی کرد و بعد هم آن داستان حرم و رقص رهایی و آن مزخرفات دیگ و میگ و غسل را در سازمان پیش نمی آورد و خلاصه موضوع فقط به یک عشق خصوصی ختم خلاصه می شد مشکلی نبود و کسی هم حق نداشت درباره آن ازدواج و طلاق چون وچرا کند. اما همین مهر تابان و رهبر بعد از این با بیرحمی چنان پدری از اعضای سازمان در آورد که در تاریخ واقعا بی سابقه است. داستانی که هنوز هم با دستور اعتصاب غذای غیر انسانی ادامه دارد. به همین دلیل است که دنباله رشته این فساد را وقتی بگیریم سر چشمه اش به همان ازدواج بقول شما نامیمون بر می گردد و از این زاویه نمی شود آنرا یک عشق و عاشقی خصوصی دانست. فرهاد
چقدر شما دوتا بهم می آئید.!! تبارک الله !! انگاری خداوند تبارک و تعالی سیبی را نصف کرده باشه و هردو طرف اش هم ,, کرمو ,,!!
اصلان خوبه تا ,, مصداقی ,, بشه رهبر و شما هم خدای نکرده بنشینین جای زبانم لال ,, احمدی نژاد,, اونوقت تمامی مشکلات این مردم بدبخت حل میشه.
راستی آق اسمال یه نقاشی هم از ,, مرگ های درون سازمانی ,, بکش!
ابراهيم
اسماعيل عزيز يعني تو در چهره ايرج مصداقي آزادي را ميبيني، خوب شد همين مقاله سر اعتصاب زندانيان را در سايتت نزدي آيا زندانيان عادي را در زندانهاي دزدان و سارقان و آدم كشان چنين خواندن كه ايرج مصداقي خوانده واقعا ذره ايي آزادي ميبيني مگه اين جرائم را كه ايرج مصداقي معلوم نيست از كجا آورده و از كجا خبر دارد و اينگونه بخاطر كينه به مقاله يا شعر آنها را مجرم ميشماردفكر نميكني همين ايرج مصداقي در ذهنش كمتر از اعدام براي اين افراد نيست چون خطرناك ترين زندانيان هستند واقعا اسماعيل برايت متاسفم كه به اينصورت معني آزادي را به بازي گرفتي و فكر ميكني كه بخاطر مريد آزادي است كه ازاين فرد كه من به سوابقش كاري ندارم ولي به جرائمي كه همين الان توليد كرده نبايد پوئن يك مزدو را داد نميدانم شايد تو شاعري اين چيزها را خوب ميفهمي . و كشيدن طرح ايرج مصداقي شما را به آزادي نزديك و بيشتر ميكنه پس موفق باشي براي رسيدن به آزادي
درود بر شما و بسیار جالب است معذرت
ابراهیم گرامی
با بخش گالری دریچه نظر انداز. من آنچه را حوصله کنم و تمایل داشته باشم میکشم.ایرج مصداقی ماههاست مورد تهاجم بدترین تهمتهاست چرا این را نمیبینید. او یک فرد است چرا یک تشکیلاتی را که گویا علاقه دارد سرنوشت ملتی را رقم زند نمیبینید کهدر دروغ و بهتان تا کجا تاحته است.حرف زیاد است و شما بهتر از من میتوانید حقیقت را ببینید و بدانید
با درود
آقای یغمایی کار بسیار زیبایی است
جناب اسماعیل خان . خوب عکس ها را میگذاری توی فتو شاپ و کمی رنگ و روغن شان میکنی و به اسم نقاشی به خورد خلق الله میدهدی . هرچند این خلق الله کامنت نویس اینجا ارزش بیشتری هم از آنچه تو جناب شاعر دیروز و هجو نویس امروز برایشان قائل هستی ندارند- تقی احمدیان
برادر نقی. شما هم بکن همینکار را. از کسی که تشویق و پول طلب نکرده ام و ادعا ندارم ون گوگ هستم. ایا شما اجازه میدهید با فتو شاپ و رنگ و روغن همینکارها را بکنم. امیدوارم اجازه بفرمائید.زنده باشی
موش بخوردت تقب جون چقده حسودی میکنی اووووووووووووووووووووه
اسماعیل عزیز دو سه تا تابلو سکسی بکش بگذار روی سایت تا طرفدارن تشنه رهبر عقیدتی چشمشان روشن بشود و اینقدر خرده نگیرند
ناشناس فروزنده رحیمی گفت...
...البته كه نظام پليد ولايت فقيه ضروري مي بيند كه اطلاعات بدنامش را به منظور مقابله با خطرات مرحله پيش رو و براي «حفظ نظام» در برابر آثار هولناك اولين گام درخوردن جام زهر كه آثار آن رفته رفته بارزتر مي شود، بسيج كند، تا مبادا مردم به جان آمده از نمودهاي بيروني آثار زهر در جسم فرتوت اين نظام پليد پي به وضعيت دروني نظام ولايت ببرند و دودمانش را برباد دهند و هرچه عميق تر شدن شكاف دروني اين نظام و تشديد جنگ گرگها، راه را براي گسترش اعتراضات اجتماعي بازتر كند.
ابزارهاي «سربازان بدنام» در داخل ايران، اما سالها است كه از رنگ و بو افتاده اند، و نشخوار چندباره حرفها عليه مقاومت و آلترناتيو دموكراتيك در درون ميهن در زنجير «ديگر اثر ندارد». اما در خارجه البته كماكان آن بريده ده سال پيش تحويلي به تيف آمريكاييها در اشرف كه اكنون تئوريسين و فرمانده آن دو «عضو سابق شورا» شده است و آن شاعرك پليد و آن شاعرك بي مقدار همپالگي اش و آن «نويسنده كوتولوي سياسي»، دست به سينه ايستاده اند تا عند اللزوم فضولات ولايت را با انواع هنرهاي داشته و نداشته بازنشخوار كنند كه اي واي، اي داد، اي هوار، اي بيداد؛ انسانهاي بيست و چند تا شصت و چند ساله برخلاف اراده و تصميم خود در ليبرتي مجبور به اعتصاب غذا شده اند و هواداران «فرقه» در خارجه نيز برخلاف ميل خود و تحت القائات فرقه، گرسنگي مي كشند. اگر از اينها بپرسي كه خوب شما چه تان مي شود؟ چه درد و مرضتان است؟، مگر گرسنگي آنان روي شما فشاري مي آورد؟ البته كه به بازنشخوار كردن فضولات ادامه خواهند داد.
... و دو كلام هم از ماماچه پليدك (عاطفه اقبال) و خواهر بزرگترش و شوهر اين دومي كه سه تايي يك اكيپ بازنشخواري فضولات تشكيل داده اند و سخت مشغول «پاكسازي» اطراف از فضولات هستند. اولي بازنشخوار مي كند، دومي بازنشخوار را بازهم بازنشخوار مي كند، سومي هم با نوشتن كامنت معركه گرم مي كند.
آخرين افاضات ماماچه پليدك به مناسبت درگذشت مجاهد خلق رؤيا درودي بازنشخوار همان شعاري است كه در يك مقاله قبلي نوشته بودم. صحنه يكشنبه 31 خرداد 1360، فرداي سي خرداد، در بهشت زهراي تهران، آن هنگام كه منتظر تحويل گيري جنازه برادرم، مجاهد شهيد عارف اقبال در كنار محل غسالخانه گورستان ايستاده بودم و همين كه جنازه عارف به زمين افتاد دختران معاويه ستون به ستون و صف به صف فرياد برآوردند: «اين سند جنايت منافق». و اكنون اين ماماچه پليدك است كه با به تن كردن لباس كهنه و وارفته و مندرس و آلوده متعلق به 32 سال پيش همانها در كسوت دختران معاويه و خواهران يزيد و پيروان خميني و لاجوردي، شعار مي دهد كه اين مجاهدين بودند كه نگذاشتند رؤيا به خارجه بيايد و معالجه شود و «اين سند جنايت منافق».
من خواهر والاقدرم رؤيا را مي شناختم و تا حدودي از نزديك با خصوصيات او آشنا بودم، و به مناسبتي نيز در جريان قرار گرفتم كه او همين چندي پيش دچار تومور مغزي بدخيم شد. يك تومور بسيار وخيم و جهنده، بلافاصله سازمان مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت دست به كار شدند تا به هر وسيله ممكن او را به خارج از عراق منتقل كنند و به طور موازي و همزمان با چند كشور وارد گفتگو شدند تا آن كشورها اين كيس را به طور اورژانس بپذيرند، همه تضمينهاي لازم مالي و سياسي را هم براي اين انتقال و پذيرش ارائه كردند. حاميان مقاومت در ارگانهاي مختلف دست به فعاليت زدند تا امكان پذيرش او را فراهم كنند. همزمان خانواده اش براي انتقال او به نزد خودشان تلاش كردند. اما متاسفانhttp://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3600ه دولت هلند او را نپذيرفت.
ارسال یک نظر