چون آمدید سوخت سرود وسرور و سور
سوگ آمد و سیاهی و مرگ آمد و محن
خامش صدای «مرضیه» شد تا که روسری
بر زلف سرکج همه پر چین شکن شکن -
زد خیمه ، بانگ گرم «بنان» محو شد چرا
چون شیخ پر کشید به منبر چنان زغن
میخانه بسته شد که شود باز قتلگاه
در آن روانه زیر تبر خون مرد و زن
کو؟هان کجاست؟زمزمه ی شاد زندگی
گر هست نیست غیر شروه ای از نای ممتحن(5)
گر هست چیست ؟غیر صفیر طناب دار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر