چه ما را خوش بیاید و چه ناخوش، بخشی از تاریخ اسلام از همان آغاز تا به امروز با ترور سرشته است و گروهی از مسلمانان باورمند که هم پروای دینشان را داشتهاند و هم از آتش دوزخ در هراس بودهاند و هم حدیث و روایت و سیره را میشناختهاند، کشتن دگرباوران را نه تنها گناه ندانستهاند، که آنرا کاری در راستای.ادامه
۲ نظر:
سلام. فایلی که در کامپیوتر من باز میشه ناخواناست
با درود به ازاديخواهان و ايران دوستان عزيز،
ممكن است كه حرف زياد به اين مقاله مربوط نشود ولى خوب بى ربط هم نيست! زخمهاى كشنده اى كه ما از اين اسلام غرق در خرافات در درازاى تاريخ خورده ايم كم نبوده و نيستند چرا كه همچنان ادامه دارند. شايد كه اين همه قديس سازى هاى بى حد و مرز در اين مكتب، ما را از خودمان بشدت دور كرده است. اين دورى در اين امر ما را نيز بى نصيب از مسئوليت و در واقع گناه اين جنايات نميگذارد. وجدانى كه متكى به حقيقت زندگى باشد بدون ترديد نقش خودش را در همه جا پيدا خواهد كرد و سينه اى باز براى تغيير دارد و در صورنيكه در توان باشد سعى در جبران ان خواهد نمود. اين را از اين بابت نوشتم كه ما در تاريخمان فرهيختگان مردمى و ميهن دوست كم نداشته ايم. در ميان انها محقق و ازاده استاد رهايى از خرافات دكتر احمد كسروى جايگاهى بسيار بالايى دارد. افق ديد اين بزرگمرد در درك دردهاى مزمن مردم و جامعه فوق العاده ژرف و وسيع بوده است. ما با داشتن چنين كسى چگونه در دام اهريمنى مثل خمينى ضد بشر فرو رفتيم؟! باز در اينجا از عمق خيانتى كه ديكتاتورى سلطنتى به مردم ما روا داشته است ميشود توشه اى بر گرفت و ديد كه فلاكتهاى كنونى ما ريشه در كجا دارند. دكتر كسروى در ادبياتش تا ريزترين كارها و اثرات خرافات اسلامى را مثل روز روشن كرده است و براى رهايى از انها نيز راه كار نشان داده است. گناه اين عقب افتادگى ها به واقع به گردن چه كسانى ست؟ وقتى كتابهاى او را ميخوانى، دقيقن تمام اين دردهايى را در اين دوران دچارشان هستيم را او در نيم قرن پيش شناخته بود و زنگ خطر را به صدا دراورده بود. چه شد كه قدر اين بزرگ مرد تاريخ را اين چنين به زير سم و چكمه و نعلين استبداد له كردند و ما را از يك زنده بودن سعادتمند اين چنين بى بهره كردند؟
ارى ما با دل وجان خواهان ازادى و سعادتمندى بوديم و هستيم ولى كسانى كه سر راه ما قرار گرفتند چنين عشقى در سر نداشتند و فقط عاشق و شيفته خودباورى هاى خرافى خودشان بودند و اگر هم از كتابهاى دكتر كسروى با خبر بودند و انها را خوانده بودند، تمام تلاش شان را براى پنهان كردن اين همه روشنگرى كردند. چرا؟! چون فقط عاشق خودشان بودند و تمامن از "خود" پر بودند. "خود"ى همچون خمينى ضد بشر و ساير ديكتاتوريهاى موجود.
خوب است كتابهاى كسروى را تا ميشود به بحث و آموزش گذاشت تا مگر كه قدرى و روزنه اى به رويمان باز شود.
ارسال یک نظر