دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
۱۴۰۳ تیر ۲۸, پنجشنبه
هویت حقیقی . هویت حقوقی و مادر ما ایران(بخش یکم و دوم).......ویاداشتی برای یک هموطن آذری اسماعیل وفا یغمائی
اقای لوائی گرامی.با درود به شما و با ادای احترام نسبت به تمام هموطنان آذری. آرزو داشتم یک ترک آذری بودم، تا راحت تر نظرم را مینوشتم و مورد اتهام اینکه از «فارس و پان فارسیسم» دفاع میکنم قرار نمی گرفتم. در هر حال دیریست من شهروند زمینم و در باره نژاد و سایر چیزها از زاویه انسانی فکر میکنم و می نویسم در هر حال لازم دانستم پس از خواندن نوشته شما (
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۲۳ نظر:
"چرا در ایران ما بجای اینکه مشکل اصلی را که سرکوب و نبود دموکراسی است و حاصل حکومت آخوندهاست نمی بینیم ویقه فرهنگ و زبان مشترک خود را که در طول تاریخ منجمله آذریها و ترک زبانان نقش اساسی دراعتلای آن داشته اند راگرفته ایم."
آقای یغمایی این نغمه های شوم، ریشه در این نظام ضد ایرانی دارد، که با این حربه جنبش آزادیخواهی اصیل و ریشه دار آدربایجان را به مجرای انحرافی انداخته و آنرا اخته میکند.
دستتان درد نکند که حرف دل ما را زدید.
جواد
رستاده شده توسط حسن جداری در ش., 05/07/2016 - 23:35
نظر:
آقای وفا یغمائی عزیز، دید شما از مساله ملی و ستم ملی درایران چند ملیتی بهیچوجه درست نیست . شما بخش اعظمی از نوشته خود را وقف دورانی از تاریخ کرده اید که در آن ، نه ملت ها وجود داشتند و نه ستم ملی و مرتبا از ستمگری شاهان ترک تبار صحبت می کنید. برای چه! باید متذکر گردم که در دوران فئودالیسم از مقوله ملت هاو ستم ملی خبری نبود. پیدایش ملت ها مربوط است به دوران سرمایه داری مدرن . پیدایش ستم ملی در ایران رابطه مستقیم دارد با پبدایش ملت ها در این سرزمین و تسلط یکی از این ملت ها بر ملت های دیگر. شاهان و امیران و حاکمان فارس و ترک، ستمگرانی بودند که بر همه اهالی زیر سلطه خود با زور و قلدری حکومت میکردند و فرقی بین ترک و فارس نمی گذاشتند. این دقیقا از دوران سلطنت استبدادی رضا شاه است که ستم ملی در ایران ظاهر میگردد. در باره زبان فارسی هم لازم است این
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
نکته را تذکر دهم که در طول قرنها در ایران و برخی از کشورهای مجاور ، زبان فارسی زبان شعر و تاریخ نویسی و ... بود این دوران مدتهاست آقای یغمائی عزیز به پایان رسیده .تحمیل زبان فارسی در صد سال گذشته ضربه های کاری بر پیکر دیگر زبان های رایج در ایران زده است . زبان فارسی تنها زبان یکی از ملت های ساکن در ایران است و برای دیگر ملت ها زبان تحمیلی می باشد . هر کس وجود ملت های مختلف را در ایران انکار کند امکان ندارد در زمینه مسائل ملی و ستم ملی دید درستی داشته باشد.
فرستاده شده توسط Anonymj در ش., 05/07/2016 - 23:41
نظر:
آقای یغمائی, خیلی جالب میشد کمی هم از دولت های فارستان مینویشتید که چه گلی بر سر مردم گذاشته اند تا بحث مفصل و حالبی را آغاز میکردیم
دوست عزیز
در طول تاریخ ایران کلا شاهان ترک در حاکمیت بوده اند تنها یعقوب لیث کریم خان لر و پهلوی شمالی و علویان غیر ایرانی و سربداران خراسانی غیر ترک هستند که بجز سر بداران که میشود گفت فارس بودند بقیه غیر فارس اند
شما اگر میشناسید معرفی کنید ممنون میشوم
با احترام
فرستاده شده توسط بهمن موحدی(بامدادان در ش., 05/07/2016 - 23:59
نظر:
درود بر شما اسماعیل وفا یغمائی عزیز، از خواندن مقاله شما بسیار لذت بردم وکیفور شدم. زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی یک ترک آذری بود وبسیار زیاد هم به زبان ترکی آذری علاقه داشت اما با این حال عاشقانه می گفت که زبان فارسی زبان مشترک وپیونده دهنده وستون فقرات ملت بزرگ ایران است ومن تا می توانم این زبان را اشاعه می دهم. مبارزین بزرگی مثل بهروز دهقانی وصمد بهرنگی ومحمد حنیف نژاد وموسی خیابانی وروح انگیز دهقانی ترک آذری بودند وعاشق خلق ایران و کشورایران
فرستاده شده توسط پيام اميد در ی., 05/08/2016 - 01:21
نظر:
استاد عزيز اسماعیل وفا یغمائی, گل گفتيد. تشکر از شما.
فرستاده شده توسط حسن در ی., 05/08/2016 - 02:41
نظر:
اقای یغمائی با سپاس . نه اینکه این افراد این مسایئل تاریخی را نمیدانند بسیار هم خوب میدانند که ترکان در تاریخ ایران چه نقش منفی باز ی کردند . اب عزیز جان از سرچشمه گل الود است . این افراد تجزیه ایران و حاکمیت ترک بر خاورمیانه را میخواهند . فرهنگ ازادی خواهی میهن پرستی ایران دوستی در بین این جماعت نیست . حزب توده و فدائیان خلق دو جریان کومونیست و مدافع نظام اسلامی در مرامنامه خود کتبی باور به اتحاد داوطلبانه خلقهای ایران دارند . یعنی اگر خلقی نخواست میتواند جدا شود و این خاست همان حرف لوائی است. در اخرین کنگره فدائیان تجزیه ایران به رای کنگره گذاشته شد که به63در صد نرسید. خطر لوایئ نیست بلکه خطر خط مشی توده ای و فدائی بیگانه پرست و مزدوران ارتجاع سیاه هستند. حز ب توده و دنباله رو ان فدائی هر ساله از تجزیه ایران توسط
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
پیشه وری عامل مستقیم استالین با پیام شاد باش یاد میکنند.
فرستاده شده توسط تبریزی در ی., 05/08/2016 - 08:13
نظر:
دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، شما بارها در این نوشتار واژه (آذری) را به کار برده اید اما (آذری) واژه ای بی ریشه و ساختگی است و در هیچ کجای ایران کسی نمی گوید من (آذری) هستم و همه ترک های ایران می گویند که (ترک) هستند و ما در ایران (ترک) داریم اما (آذری) نداریم! واژه بی ریشه آذری را گروهی در زمان پهلوی ساختند که می گفتند آذربایجانی ها ترک نیستند و آذری هستند و آذری ها نیز از نژاد اهورائی آریائی هستند! ***** باری، در این نوشتاری که شما نوشته اید سخنانی گفته اید که بسیاری از آنها درست هستند اما شما به شاخ و برگ پرداخته اید نه به ریشه! اما من می خواهم به ریشه بپردازم، ریشه چیست؟ ریشه ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی است! شما در این نوشتارتان می گوئید: ( ..... من و شما احتمالا انسان را نه بر اساس نژاد و ژن بل بر اساس اندیشه داوری می کنیم! ..... ) اما ناسیونالیست ها .....
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
..... نژادپرست هستند و در همه جهان و همه تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان پیدا کرد که نژادپرست نباشد و هرگز ناسیونالیست ها انسان ها را به حق و ناحق، ستمگر و ستمدیده، راستگو و دروغگو، درستکار و نادرستکار، نیکوکار و تبهکار، گناهکار و بی گناه و یا آن چنان که شما نوشته اید ( ..... بر اساس اندیشه ..... ) ..... بخشبندی نمی کنند و ابزار ناسیونالیست ها برای بخشبندی انسان ها به نیک و بد، نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان و زادگاه است! و یا شما از برخی رویدادهای تاریخی یاد کرده اید اما ناسیونالیسم بدون دروغ بافی و داستان سازی و تاریخ تراشی درباره یک سرزمین و رویدادهای آن نمی تواند پابرجا باشد! دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، من، شما و هر کس دیگری اگر صدها برگ نوشته به ایران گلوبال بفرستیم و با بهترین وندآوری ها روشن کنیم که سخن ناسیونالیست های پان ترک که می گویند: "در ایران رژیمی پان فارس و آریاپرست بر سر کار است!" نادرست است به جائی نخواهیم رسید! و اگر من، شما و هر کس دیگری با بهترین وندآوری ها روشن کنیم که در ایران سخن گفتن از چیزی به نام ستم ناسیونالیستی یا آن چنان که پان ترک ها می گویند (ستم ملی) کشک است به جائی نخواهیم رسید! چرا؟ چون چنین کسانی دنبال بهانه اند! بهانه برای چی؟ بهانه برای آن که میان مردم ایران دیوارکشی کنند! چرا؟ چون نخستین کاری که همه ناسیونالیست ها از آغاز تاریخ تا کنون انجام می دهند دیوارکشی میان خودشان و دیگرانی است که آنها را خودی نمی دانند و این دیوارکشی ها با بهانه تراشی های گوناگون انجام می شوند! پس از این دیوارکشی ها ناسیونالیست ها اقلیتی را که خودی نمی دانند و در میان سرزمین دیوارکشی شده گیر افتاده اند یا می کشند یا می رانند یا سرکوب می کنند! و پس از این کارها ناسیونالیست ها اگر خود را تواناتر از رژیم های سرزمین های دیگر ببینند آغاز به کشورگشائی و دست اندازی به سرزمین های دیگران می کنند و این چنین است که ناسیونالیسم با جهانخواری (امپریالیسم) و جنگ افروزی پیوندی ناگسستنی دارد و بزرگترین جنگ های تاریخ ریشه در ناسیونالیسم داشته اند، مانند جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته! دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، برای ناسیونالیست ها فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت و زبان مادری دستاویزهائی برای دیوارکشی های هیتلری میان کرد و فارس و ترک و عرب هستند نه چیز دیگر! همه جهانیان فدرالیسم را ابزاری برای کشورداری بهینه و دموکراتیک می دانند (مانند آمریکا و آلمان) اما ناسیونالیست ها فدرالیسم را ابزاری برای دیوارکشی میان ترک و فارس و کرد و عرب و برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی مانند زمان فرمانروائی پادشاهان باستانی می دانند! و یا آن حق تعیین سرنوشت من درآوردی که ناسیونالیست ها از آن سخن می گویند هیچ پیوندی با آن حق تعیین سرنوشتی که سازمان های جهانی از آن سخن می گویند ندارد! زبان مادری نیز دستاویزی برای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی میان مردم یک سرزمین است! و چنین کسانی مانند گرامافونی که سوزنش گیر کرده است پیاپی می گویند: زبان، زبان، زبان، زبان، زبان، زبان، زبان ..... و این زبان، زبان کردن ناسیونالیست ها بهانه ای برای دیوارکشی میان مردم یک سرزمین است! ***** دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، سخن درباره ناسیونالیسم و ناسیونالیست ها بسی بیش از اینهاست اما شما هنگامی که می خواهید درباره سخنان یک ناسیونالیست نوشته ای بنویسید نخستین کاری که باید انجام دهید شناختن ویژگی های یک ناسیونالیست است! (به نوشتاری در این لینک نگاه کنید)
http://iranglobal.info/node/16195
دوست نازنین
من هر دو واژه ترک و آذری را بکار بردم برای اینکه اشکال ایجا نکند
من دوستان ترک و اذری فراوان دارم که عده ای میگویند من ترکم و بیشترشان میگویند آذری.
فرزند مرا وقتی من در قرارگاههای مجاهدین بودم یک ترک که خودش میگفت من اذری هستم مثل فرزند خود پرورد
من خود دو خواهر ناتنی ترک دارم که خودشان و دائی شان میگفت آذری هستند
در هر حال منظوری نداشتم شما ترک را میپندید و میگوئید ریشه دار است حرفی نیست
در مورد ناسیونالیسم و نژاد تاکید کردم در دورانی که ناسیون علیه ناسیون میجنگید ناسیونالیسم یک سپر دفاعی بود ولی الان نیست
الان ارزشهای مثبت ناسیونها ارزشمند است
مثل زبان ترکی موسیقی ترکی رقص نرکی و...
البته تاکید میکنم متاسفانه در شرایط کنونی دوباره مقوله ناسیونالیسم دارد اوج میگیرد و این باعث میشود در طرف مقابل نیز سپر ناسیون بر سر کشند
موفق باشید
رستاده شده توسط سیاوش در ی., 05/08/2016 - 09:06
نظر:
جناب تبریزی گرامی، اگر واژه آذری را گروهی در دوران پهلوی ساختند پس چرا کشور آذربایجان با پایتخت باکو وجود دارد و آنها کشور خود را آذربایجان نام نهاده اند؟ آیا نام کشور آذربایجان از گروهی در دوران پهلوی گرفته شده؟
از پاسخ شما سپاسگذار خواهم شد.
رستاده شده توسط منصور در ی., 05/08/2016 - 08:16
نظر:
بنظر میاید ریشه پان فارسیزم بقدری قوی است که طیفی از روشنفکران واقعا به آن باور دارند. با آوردن مثالهایی از امپراطوران تورک در ایران و نشان دادن ظلم این امپراطوران گویا آقای اسماعیل وفا یغمایی دنبال توجیه وجود ستم ملی در ایران است. من قبلا هم نوشته بودم این مثالها قدری خنده دار است که چرا شهریار نه به تورکی و به فارسی شعر نوشته. اولا شهریار کجا آموزش به زبان تورکی را توانست ببیند؟ در ثانی آن مقدار هم که نوشت شما میدانید اگر آنسوی ارس نبود اجازه انتشار هم نمیافت. برای نشان دادن وجود ستم ملی در ایران لازم نیست شما تاریخهای دور دست را بنویسید. مگر بزور کتک به یک بچه ۶ ساله زبان بیگانه را تحمیل نمیکنند. مگر تورکها در ایران امروز با انواع تحقیر روبرو نیستند؟ مگر با مالیات مردم آزربایجان به زور فرهنگستان فارسی را تبلیغ نمیکنند؟ مگر صدها تن راصرفا بجرم یاد گرفتن زبان خود به زندانها نمی اندازند؟
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
شما یک مورد مثال برای انداختن یک فارس به زندان بخاطر یاد گیری فارسی نمیتوانید نشان دهید ولی بنده هزاران نفر را در زندانهای پان فارسها صرفا بخاطر یادگیری زبان تورکی میتوانم نشان دهم. این چه دردی است که روشنفکر فارس گرفتار شده تا بهر قیمت منکر ستم ملی در ایران باشند؟ این چه ناله ایست که روشنفکر فارس سر میدهند تا پان ایرانیست ها را نجات دهند؟ این چه تلاشی است که شما بجای توجیه برای علاج مرض تلاش نمیکنید؟
آقای یغمایی فقط دفاع فاشیستهایی چون بهمن موحدی پان آریا از نظرات شما باید شما را در این قلمزنیتان به شک بیاندازد.
نگران نباش دیگر پان ایرانیستها و فاشیستهای وطنی هم بزودی بدفاع خواهند خاست.
کشته شدن سیاه پوستان بدست سیاهان در زندانهای آپارتاید در افریقا توجیه گر عدم وجود آپارتاید در آنجا نبود مگر نه؟
فرستاده شده توسط ناصر کرمی در ی., 05/08/2016 - 09:44
نظر:
جناب آقای اسماعیل وف یغمایی.... لطفأ دیگر از این فرهنگ چاکرم و نوکرم، و خاک پا بودن دست بردارید، شما و امثال شما و نسلهای گذشتهء شما از بس از چنین جمله هایی: (خاک پای گمنامترین هموطن آذری ترک تبار توتیای چشم من است) استفاده کرده و "ادای احترام ملوکانه" به مردم تُرک تبار نهاده اید، و این مردم را در جایگاه "سر" جغرافیای گربه نشان ایران نهاده اید، آنها دیگر به این کار خدمتگزاری و پابوشی و نوکری و چاکری شما عادت کرده اند، و هر وقت این خدمتگزاری و ستایش و نیاش در مورد آنها بکار نرود، ناراحت و عصبی و کمبودی را در خود احساس میکنند و حالی بحالی میشوند، و به تشنج آفرینی و نا فرمانی مدنی و دست آخر راه تجزیه طلبی را در پیش خواهند گرفت.
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
حقوق هر کسی و هر قوم و قبیله ای بدون چاکرم و نوکرم در یک قانون اساسی بطور مساوی تدوین خواهد شد و همه را مجبور میکند که پای بند قانون اساسی باشند، مردم تُرک آذری اگر پای بند این قانون نباشند و قصد جدایی دارند، نوکرم و چاکرم شما کار بجایی نخواهد برد و میتوانند در استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی جمع شوند و جدا شوند. این مردم آزاد هستند که بروند و یا در ایران بمانند.
مردم تُرک آذری بجز گسترش فرهنگ شیعه گری و خلیفه و سلطانی و ایجاد حرمسراها و استمرار فئودالیته دست آورد دیگر ی نداشنته و ندارند. کسروی ها، ساعدی ها و شهریار ها ساخته و پرداختهء امکانات و شرایط مناسب و پشتیبانی مالی ملّی ایرانیان بوده است، اگر این امکانات و و برتری سیاسی و حکمرانی قرنها تُرک سالاری را مردم بلوچ و یا کُرد میداشتند، هزاران کسروی ها و ساعدی و شهر یار ها را تحویل جامعه میدادند، لطفأ بیخودی مدال به گردن این و آن نیندازید
شما به قول خودتان 50 سال در عرصهء تاریخ و ادبیّات کار کرده اید، امّا هنوز درنیافته اید که فارس ( پارس، پارسه) یک جغرافیای سیاسی در غرب و جنوب غربی و جنوب ایران امروزی بوده و هست، و ملّت نیست، شما و گذشتگان شما که در این جغرافیای نام برده متولد نشده اید و زندگانی نکرده اید، چرا و چگونه و طبق کدام سند تاریخی خود را پارسی ( فارسی) میدانید و دیگران را جانبی و غیر فارسی!!!
شما بنادرستی مردمان ایرانی تبار کُرد و لُر را ملیّتهای غیر پارسی مینامید، طبق کدام سند تاریخی باستان شناسی و تاریخی مردمان گیلکی مازندرانی، خراسانی (سرزمین خورشید)، یزدی، سمنانی، کرمانی، تهرانی، قمی، اصفهانی و بقیه ایران را پارسی و فارسی مینامید.
افرادی مانند علی شریعتی، و سروشها و اسدآبادی جز خیانت به هویّت ایرانی و تبلیغ اسلامگرایی چکار مفید دیگری کرده اند، این افراد همان نوکرها و چاکرها و خاک پای همین مردمان تُرک و عرب بوده و هستند.
از همهء این ها گذشته خود واژهء ایران به معنی: ( سرزمین آریایی، جغرافیا و مکان مسکونی آریاها میباشد) واژهء ایران از واژه پارسی و فارسی بسیار عمیقتر و رساتر هست و به همین مناسبت رضا شاه، نام پرشین (پارسی) را از روی نام ایران برداشت.
این زبان فارسی امروز با زبان پارسی باستان زمین و آسمان تفاوت اساسی دارد. و من به ان افتخار نمی کنم. ترجیح میدهم که زبان انگلیسی جانشین آن شود.
امیدوارم که شاهد نوشته های بیشتر شما در سایت ایران گلوبال باشیم ،
مساله پان ترکیسم در ایران همیشه یک مساله بوده که توسط یک عده دامن زده شده است و باید با آن مقابله علمی کرد.البته ترکهای ایران اکثرشان بیشتر از فارسها خودشان را ایرانی میدانند ولی همیشه این مشکل وجود داشته است مقالات مستدلی مثل این نوشته می تواند در روشنی انداختن روی مشکل کمک بسیار بکند با تشکر از استاد یغمائی
علی رضا محترم
اسماعیل عزیز
درود بر تو و این قلم پاک و حقیقت نویس امیدوارم این مقاله ارزنده را همه بخوانند و بدانند فارس و ترک چه کشیده اند و نیز ترکان در حکومت و آخوندها پرونده شان یک پرونده است
سیاه و ننگین و مظلوم تمام این مردمند از ترک و فارس....
سپاس از پاسخ شما آقای یغمائی کرامی.
من به واقع سرسوزنی آگاهی و واقع بینی در این جماعت نمیبینم. بوی تعفن غریبی به مشام میزند. هنگام به روسیه باختن سرزمینهای ایران، آنها با همین نگرش «آران» را آدربایجان (شمالی) خواندند که همیشه زمینه مستعدی برای تحریک افراد ناآگاه یا خائن و احتمالا جدایی آذربایجان واقعی از ایران وسیله دراختیار داشته باشند.
روزگار غریبیست نازنین!
فرستاده شده توسط يوسف آذربايجان در ی., 05/08/2016 - 10:55
نظر:
وقتی یک شاعر وارد عرصه سیاست و تاریخ بشود و بر احساسات خود حاکم نشود چنین آش قلم کار و درهم بر هم را ارائه می کند کوتاه بگویم زده به خط آخر و در هر پارگراف و جمله اش کلی قاف داده که اگر به هر یک بخواهی جواب بدهی کلی وقت و با آوردن ستاد از نوشته آقای یغمائی هم بیشتر خواهد بود منتها به چند تا از این ها اشاره میکنم مثلا آقای یغمائی نوشته اند « کسی شهریار و صمد و ساعدی وکسروی ودهها نویسنده و روشنفکرارجمند و توانای ترک و آذری را که مایه مباهات تمام ایرانیان هستند را مجبور نکرده بود آثارشان را به فارسی بنویسند. آنان مغلوب پان فارسیسم نبودند مغلوب شناخت درست و انتخاب آگاهانه و دوست داشتن تمامیت ایران خود بودند
اگر این شاعران و فرهنگسازان این چنین بودند وچنین شد، دلیلش پان فارسیسم نبود بل دلیلش قدرت و نیروی این فرهنگ و زبان بود که ریشه در اعماق تاریخ ایران داشت و آنقدر نیرومند بود که توانست
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
توانست پوزه ی زبان مهاجمان اولیه را بخاک بمالد و گفتنی است » آقا ی یغمائی حالا دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را .آقای محترم آنموقع که نوشتن یک سطر به ترکی مصادف بود با تجزیه طلبی ، آنوقت که بخاطر داشتن کتاب جوانان آذربایجانی روانه زندان میشدند آنوقت که هیچ ناشری جرئت انتشار کتاب ترکی را نداشت کجا تشریف داشتی اعلارغم این همه فشار باز هم صمد و شهریار در کوچکترین فرصت بجای فارسی ترکی را ترجیح دادند و بزرگترین و جاودانه اثر شهریار منظومه حیدر بابا به زبان ترکی است که شهرت جهانی بخود گرفته .غلامحسین ساعدی چنین میگوید عین نوشته اش « فقط یکسال با لذتی وافر درس خواندم و آن هم در زمان حکومت پیشه وری: «...بنده ترکی خواندم و آن موقع زمان حکومت پیشهوری بود، کلاس چهارم ابتدایی. قصه ماکسیم گورگی توی کتاب ما بود، مثالهای ترکی و شعر صابر، شعر میرزاعلی معجز [شبستری]... همه اینها توی کتاب ما بود و تنها موقعی که من کیف کردم که آدم هستم، یا دارم درس میخوانم همان سال بود» آقای یغمائی تو همه چیز را وارونه و تحریف کرده ای من این مثال را از نوشته خودت آوردم که همه ما با آن زندگی کرده و جلو چشم ما اتفاق افتاده و یا یک مثال دیگر بنویسم و بقیه اش بماند به زمان دیگر .شما چنین نوته اید « تمام کشورهای دیگر از مصر قبطی گرفته تا مراکش و تونس و الجزایر آفریقائی و تا لبنان فینیقی و سایر کشورهای مورد هجوم قرار گرفته امروز:
هم زبانشان عربی است
هم دینشان اسلام
و هم اگر از آنها بپرسی تو کیستی صریحا میگوید «انا عرب».
و تکرار میکنم ایران تنها کشوری است که زبان و هویت خود را در مقابل این توفان حفظ کرد.» خوب اگر منظور شما هجوم فرهنگی است که باید بگویم در اشتباه کامل بسر میبرید چون زبان و ادبیات فارسی چیزی برای ارض اندام در مقابل زبان و فرهنگ و علم عربی نداشته و ندارد کافی است به کتب فلسفی، حقوق و یا هندسه و امثالهم نگاه کنی تا متوجه شوی که بیش از ٩٠ در صد اصطلاحات عربی است ولی اگرمنظور شما به لحاظ فتوحات است باز هم اشتباه میکنید این همه مناطق ترک زبان امروزی و حتی تا هند جزو فتوحات اعراب بود ولی زبانشان عربی نشد و آنچه که شاهان ترک زبان زبان اداری را از عربی به گفته شما فارسی « دری » را انتخاب کردند نه بخاطر قدرت زبان دری « فارسی » بود ه بلکه بخاطر نزدیکی دو زبان و وجود بیش از ٦٠ -٧٠ در صد لغات عربی در زبان فارسی بوده لطف کنید به یکی از نامه ها و یا اسناد قبل از مشروطیت مراجعه بکنید خواهید دید حدود ٨٠ -٩٠ در صد عربی و ١٠-٢٠ در صد لغت فارسی است در حالی که زبان دربار و قشون همیشه ترکی بوده و زبان علم عربی . و در ضمن نوشته ای که حدود سی سال است که به مسئله تاریخ مشغول هستی من باور ندارم چون آنموقع مشغول شعر گفتن به رهبر انقلاب مسعود رجوی بودی و در روابط مجاهدین و در کتابخانه های مجاهدین یافتن
فرستاده شده توسط اسماعیل وفا یغمائی در ی., 05/08/2016 - 10:59
نظر:
آقای ناصر کرمی گرامی
اعتقادات مرا نسبت به ترکها و آذری ها علیرغم آزار دهندگی تحمل کنید. ممنونم. بخش اعظم یاداشت شما مورد قبول است . مخصوصا تهیه قانون اساسی و رای مردم و...
در مورد پارسی بودن من هرگز ادعائی نداشته ام من ایرانی هستم عزیز.در کنار اقوام دیگر ایرانی. هرگز در زندگی به پارسی بودن یا غیر پارسی بودن خود نیاندیشیده ام.
در مود تاریخ ایران بیش از هزار صفحه تحقیقات من روی اینترنت قابل دسترسی است و من بخوبی میدانم اقوام مختلف ایرانی که شما نام برده اید بخشی قرنها قبل از آریائی ها ساکنان بومی این سرزمین بوده اند و آریائی ها امدند و با آنان در امیختند و شناسنامه تاریخی ایران تویط کورش صادر شد با یک دنباله تاریخی عظیم و اساطیری ولی در این نوشته نخواستم به این بپردازم سعی کردم روی موضوع اصلی متمرکز شده و تضاد کار نکنم. در باره زبان کنونی حرفتان درست است امیخته با عربی ولی
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
ولیا ساختار خاص خود و تلاش صدها و هزاران پارسی نویس . کاری نمی توانیم بکنیم و من با تغییر آن به انگلیسی موافق نیستمچون از پیشینه عظیم فرهنگ خود دور میمانیم در باره ایران و... سی و سه سال پیش شعری سرودم بنام قصیده شهرها که نگاه جوانی مرا به ایران نشان میدهد حال این نگاه بسیار قویتر شده است اگر بخش نظرات قبول کند همین جا میگذارم وگرنه در سایت دریچه زرد میتوانید ببنید
از شما بخاطرصریح بودنتان تشکر میکنم
فرستاده شده توسط ناصر کرمی در ی., 05/08/2016 - 11:46
نظر:
به کاربر گرامی، تبریزی....با ستارهء سرخ نقابدار..." آذری" وجود داشته و دارد، آذری یک صفت و یا پسوند وابستگی به حغرافیای" آذربد" آذرگشسب" به معنی ( نگهدارنده و پاسدار آتش) است، همانطور که یکنفر را خراسانی، کرمانی، شیرازی و مازندرانی، لرستانی، کردستانی و بلوچستانی..و غیر ه بر گرفته از جغرافیای خاصی مینامند.
آذرآبادگان جغرافیای باستانی از پیکر تن و جسم ایران بوده و است، مردمان بومی و قدیمی این جغرافیای آذرآبادگان را "آذری" مینامند، باز ماندگان این مردمان همان مردمان ایرانی تبار کُرد و طالشی و غیره میباشند،
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
باید پذیرفت که بسیاری از مردمان آذری با ورود تُرک تباران به این جغرافیا تُرک زبان شده اند، به همین مناسبت آنها را تنها تُرک و یا آذری نمی نامند، بلکه " تُرک آذری" یعنی آمیخته ای از تُرک و آذری است.
کاربر گرامی شما چه بخواهید و نخواهید سرزمین ایران بنام ساکنین آن ایران ( سرزمین آریایی ها) نامیده شده و خواهد شد، و خاندان پهلوی آنرا پیدا نکردند و نساخته اند.
آقای تبریزی، لطفأ ماهیّت و هدف اصلی خود را به خوانندگان معرفی کیند، شما سوسیالیست نیستید، و سوسیالیسم بر اساس نهیلیسم تاریخ بخود تجربه نکرده است.
اگر سوسیالیسمی را که شما شعار آنرا میدهد، براساس پاک سازی تاریخ و نام ایران و سایر نمادهای ملّی ایرانیان میشود، همان پان تُرکها برای ما قابل احترام هستند، چرا که حرف و هدف خود را روشن بیان میکنند و شما در لفافه در هوا سخن پراکنی میکنید.
آقای یوسف آذربایجان
سپاس از توجه شما. امیدوارم شما بتوانید نوشته ای که اش شله قلمکار نباشد نوشته و موضوع را روشن کنید. ساعدی را از نزدیک میشناختم نظراتش چیزی نبود که شما میفرمائید ترک بود وفارسی نویس و با یک دو خاطره نمیتوان کل زندگی ساعدی رامحک زد. حال گیرم ساعدی مجبور بود وشهریار! مولانا و خاقانی وسنائی واوحدی مراغه ای و بیدل دهلوی واقبال لاهوری که مجبور نبودند . مولانا نیتوانست مثنوی را به ترکی بسراید در هر حال امیدوارم توجه بفرمائید . در باره ان کشورهائی که میفرمائید مثل ارمنستان و تاجیکستان وترکمنستان و غیره و غیره اینها بخشهائی از ایران باستانی دوران ساسانیان بودند و از همان قرن دوم وسوم هجری در زیر سلطه پادشاهان سامانی وسلجوقی و خوارزمشاهی ، پادشاهان ترکی که خود فرهنگ ایرانی راترجیح داده بودند بنابراین این کشورهائی که شما میفرمائید بخشهائی از ایران بودند و به همین دلیل همان مقاومتیکه در ایران عمل کرد در آنجا هم عمل کرد. این سرزمینها تا زمان صفوی بخشهائی از ایران بود و بخشهائی از این سرزمینها با قرارداد ترکمانچای و گلستان در زمان فتحعلیشاه جدا شد و بعدها افغانستان.حرف شما در مورد زبان عربی و التقاطش با فارسی درست است ولی لغات عربی نتوانستند زبان عربی ایجاد کنند در تمام زبانها النقاط لغات وجود دارد و نیز در تدوین زبان عربی ایرانیان بسیار نقش داشتند ... بگذرم در مورد اینکه در مورد تاریخ باور نمی کنید آزادید که هر طور میخواهید بیندیشید
موفق باشید
فرستاده شده توسط ع.ب.تورک اوغلی در ی., 05/08/2016 - 14:08
نظر:
سلام-باتشکرازتمام کاربران محترم وازآقای یغمایی عزیز.جناب یغمایی شمادرنگارش دست بالایی داشته ،ایکاش بجای نوشتن این مقاله دراز،میتوانستی نوشته جناب آقای لوایی را کمی عمیق تر درک کرده وبجای تعریف وتمجید وهندوانه گذاشتن در زیربغل دراول نوشته ،بقول خودتان آذری ها وتکرارمتوالی جنایت عمل گوشت خواران شاه عباس ودریدن های شکم مردم توسط شاه اسماعیل ،درصددکندوکاو مسایل حال ایران درعصرمدرنیسم می پرداختید.جناب یغمایی من رک وبی پرده میگویم شمابااینکه انسان دوستی وهمزیستی ونوع دوستی را درنوشته زیادبکاربرده اید،ولی من فکرمیکنم شمایکی ازآنهایی هستی که میخواهی باپنبه سرببری وازآنهایی نیستی با ببخشیدنادانی وسادلوحی مطالب خودرامینویسد.
شمانویسنده قهاری هستید وفکرمیکنید باساده لوحانی طرف اید،که ازپیچیدگی آسیملاسیون کردن درطی تاریخ مدرنیسم وکنونی بی خبراست.جناب یغمایی اگرشماازنسل یغمایی همکار
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
محمدعلی فروغی درتهیه وتنظیم شاهنامه باشید.کارتان درست است وشناخت تان درقلمزنی بسیارعالی است ،آنچه آنان کردند وشما ادامه میدهید.
جناب یغمایی شماخوب میدانیدکه تبلیغات ونشر وچاپ وکتاب ومدرسه ودانشکاه ومجازی وغیرمجازی ووو...ساعتی وحتی دقیقه ایی رشدمیکند.شماخوب میدانیدکه یک شهرکوچک ایران درامروز مثل ابهر.زابل.آمل.مشگین(خیاو)وو.. هرکدام چندین روزنامه ومجله دارد .شمامیدانیدکه یک شهرکوچک کنونی بیشترازکل آسیای صدسال پیش مدرسه ودانشگاه وکتابخانه وغیردارد. شمابخوبی میدانید که هرکس زمان حال راباسی ویاصدویاپنجاه ویاصدسال پیش مقایسه کند، ببخشیدمردم رایااحمق فرض کرده ویا مستقیم میخواهدبه آنهاتوهین کند،چه برسدبه پانصدویاهفتصد وهزارسال پیش ،که درآن صورت مستقیم توهین میکند.
آقای یغمایی شما بجای اینکه بیاییدنوشته آقای لوایی را با منطق وعلمی نقدکنید،به تعریف وتمجیدمتوهمانه فارس های عصرجدید شئونیست هارااززیرضرب خارج وجنایت فرهنگی آنهاراتوجیح ساخته اید.
آقای یغمایی یک هفته تبلیغات وامکانات حال برای نشر به اندازه صدسال 150 سال پیش کابرددارد.شمانه تنها هیچ امتیاز وارزشی به نیمی ازمردم ایران که تورکان نشدید،بلکه به هستی وسرزمین وتاریخ وادبیات آنهامرموزانه توهین کردید.
شمافکرمیکنیدبااین نوشته مسموم ومرموزخودمیتوانیدایران کنونی را برای فارس هامصادره کنید وآن را جایگاه وسرزمین فارس ها کرده وبرای آنهاسند بزنید.
آقای یغمایی صدسال شکستن ترکه های چوب ازگیل وبه وآلوچه رادردستان نحیف فرزندان تورک سرتاسرایران وآزربایجان ندیده واز مولوی وسعدی وحافظ وحسنقلی وحسینقلی نویسنده وتاریخ نویس درباری برایمان فاکت آورده ایی .
آقای یغمایی اکنون دیگردنیا دنیا ی شماها وتفکرتوهمی شمانیست برایمان ازدوران یخبندان وچنگیز وهیتلروعباس واسماعیل وکوروش داریوش سخن نگویید .بلکه ازقدرت وعلمی بودن وگستره جغرافیایی زبان ها بایدحرف بزنید.برای ماازحق وحقوق مدنی وتحمیل زبان های زندان وبرادربزرگ وپدرسالار وروشن شدن ملل ازحق خودبایدحرف بزنید.
آقای یغمایی متاسفانه دوست کنترلچی ایران گلوبال بعضی مواقع متون راچاپ نمیکند.خودمیداند وزحمت ماراهدرمیدهد.
ایکاش شمشیررا مخفی نمیکردی ومثل آقای تبریزی ویا ایستا وکرمی واقبالی واستخوانلووجمال وموحدی هرچه درچنته داشتی بیرون میرختی.
فرستاده شده توسط Anonymous در ی., 05/08/2016 - 14:58
نظر:
از عدالت حکومت های فارس همین بس که جامعه آنها کاستی بود.
فرستاده شده توسط گذر در ی., 05/08/2016 - 13:49
نظر:
شاید همه بدانند و کسی نگوید که یکی از خوشبختی های ایران این است که افرادی مانند لوائی و جداری و براهنی پایشان به ایران خوشبختانه باز نمیشود و اگر روزی در های کشور به روی این افراد باز شود ما با ناامنی و اعتشاش و تروریسم وادم گشی و وو روبرو خواهیم بود. نمونه نخست ان . پس از جنگ دوم اروپا جریانی بنام توده نفتی کشور را دچار اغتشاش کرد و در ازربایجان و کردستان متجاسری اغاز شد که دولت وقت به دفع بیگانه پرستی پرداخت.
نمونه دوم در سال 57 با کمک غرب جریان ارتجاعی اسلام به ایران تحمیل شد و این بار همان توده نفتی روسی با کمک فدائیان تروریست تا توانستند ایران را با جهان ازاد دشمن کردند و به پایدارماندن اخوند کمک کردند. اقای اسماعیل یغمائی این افراد اساسن خود را ایرانی نمیداندد و هدف نهائی انها ایجاد کشور ترک از همدان و قزوین و تهران
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
و ازربایجان با اران است. شما با تجزیه طلب چه خواهید کرد که کیان کشور شمار ا تهدید به نابودی میکند ؟
این نظرات ارتجاعی و ضد ملی از دیگاه جریانی منحط و پوپولیستی بنام حکومت پرولتاریا و دیکتاتوری حزب کومونیست روس برمیخیزد .
ببخشید فضولی میکنم یه کمی اطلاعات میدم:
از زمان محمود غزنوی پای قبیله های ترک به ایران باز شد.بنا بر این حداکثر تاریخ ورود ترک به ایران 800 سال تخمین زده می شود.ورود ترکان به ایران نتیجه سیاستهای خلفای بغداد بود که می خواستند نواحی ترکستان و سیحون و جیحون را مسلمان کنند.خود همین ترکها از ترس اعراب خودشان مسلمان شدند و گروه گروه از شمال شرق وارد ایران شدند و شروع به کشتار مردم-دزدی و چپاول وغارت کردند.ترکها از زمان ساسانیان به خصوص طایفه های قراخانیان ودو قز لو که از گروه قشقایی بودند قصد حمله به ایران را داشتند که همیشه ساسانیان انها را نیست و نابود می کردند.بعد از اسلام با روی کار امدن حکومتهای عرب مانند حجاج یوسف – هارون الرشید و مامون که خون و غیرت ایرانی در رگها ی انها وجود نداشت ترکان جرات کردند وارد خاک ایران شوند و خلفای بغداد هم از ترکها در سپاه خود استفاده کردند .ترکان که اینک قدرت را به دست گرفته بودند در شهر بغداد شروع به دزدی و تجاوز به ناموس مردم کردند که شرح یکی ازانها در کتاب داستانهای کوتاه مرتضی مطهری جلد 2 امده است. ترکان بعد از غزنوی سلسله سلجوقیان را تشکیل دادند که همین سلجوقیها باعث بروز جنگهای صلیبی میان مسیحیان و مسلمانان شدند که هزاران نفر در این جنگهای بیهوده جان خود را از دست دادند.جنگهای صلیبی باعث کینه و تنفر شدید مسیحیان از مسلمانان شد. در واقع کشتار مسلمانان بی گناه بوسنی به دست صربها در اواخر قرن بیستم یکی از دلایل نفرت صربها از مسلمانان به علت جنگهای صلیبی بود.این فتنه ای که ترکان در 700 سال قبل به راه انداختند. تا قبل از زمان صفویه زبان رسمی مردم اذربایجان اذری بود که یکی از زبانهای پهلوی ساسانی بود اما از زمانی که شاه اسماعیل تبریز را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد چون زبان دربار ترکی بود این زبان به تدریج با زبان اذری اریایی اذربایجان مخلوط شد و زبان مردم اذربایجان ترکی شد .بهترین دلیل این ادعا این است که شاعران اذربایجان تا قبل از زمان صفوی فقط به زبان فارسی شعر می سرودند و زبان رسمی مردم تبریز فارسی بود نه زبان ترکی. صفویان هیچ علاقه ای به زبان فارسی نداشتند و فقط در ترویج زبان ترکی می کوشیدند. امروزه در اذربایجان ایران گروههای پان ترکیست ادعا می کنند سومریهای 3500 سال قبل در بین النهرین ترک بوده اند یا این که زبان ترکی در 2600 سال قبل در اذربایجان رواج داشته است.این گروه که هدف انها تجزیه اذربایجان از ایران و الحاق ان به ترکیه است ادعاهای انان همه دروغ و خلاف حقیقت است و تمام مورخان جهان می دانند که مسکن ترکان شرق اسیا در همسایگی مغولان خون خوار بوده است و انان 700 سال قبل به ایران وارد شدند و قوم سومر در غرب اسیا هیچ ارتباطی با ترکان و هونهای مغولی ندارد. البته این دروغها کار پان ترکیستهای اذربایجان روسیه و ترکیه است که اکثر نظریه پردازان انها از کمونیستها و یهودیان هستند. ضیا گوک الپ نظریه پرداز پان ترکیسم که همیشه هندوانه زیر بغل ترکان می گذارد تا حقارت خود را بپوشانند می گوید میهن ترکان ترکیه نیست.ترکستان هم نیست .یک کشور پهناور و جاودانی است. هدف پان ترکها ایجاد یک امپراتوری بزرگ مانند حکومت جدشان چنگیز خان است تا دوباره جهان را در خاک و خون فرو برند.کاهون یک پان ترکیسم دیگر می گوید مغولان ابر قهرمان بودند. مغولان یک اشرافیت نزادی بودند.ترکها از اعقاب مغولان هستند و به عنوان جنگجو بسیار برتر از اعراب و ایرانیان هستند.اعراب از طریق قران خود ذهن ترکها را مسموم کرده اند.ملیت را از ترکها گرفته و مانع از ان شده اند ترکها امپراتوری بزرگ خود را به وجود اورند. ترکها در تاریخ ایران بسیار جنایت کردند . به طور مثال تیمور لنگ که یک ترک بود در اصفهان 70 هزار نفر از مردم را قتل عام کرد. سپاهیان اقا محمد خان ترک در کرمان با چاقو چشمهای مردم را بیرون می اوردند. شاه سلطان حسین اخرین پادشاه صفوی ترک در مقابل 20 هزار نفر افغان از پا در امد و تمام زنان-دختران و خواهران شاه سلطان حسین به تصرف افغانها در امد تا افغانهای خسته از سفر مشامی تازه کنند.
ابن فضلان که یک جهانگرد بوده است و به سرزمین ترکستان سفر کرده می نویسد. دین ترکان الت پرستی است. یعنی انها مجسمه چوبی به شکل الت مردانه را به گردن خود می اویزند و در مقابل ان سجده می کنند و ان را می پرستند و انها شپش تن خود را می خوردند .برای اطلاع بیشتر در گوگل سرچ کنید سفرنامه ابن فظلان و دین ترکان. در حالی که ما مردم اذربایگان پیرو دین زرتشت بودیم و در اتشکده نیایش می کردیم و ما الت پرست نبوده ایم
می بخشید بازم هست ولی فعلا بسه
اذربایجان ایران جایگاه سکونت اتحادیه ای از تیره های اریایی اورارتو و ماننا بوده است که بعدها قوم ماد به این سرزمین وارد شدند.در تمام سنگ نبشته ها – اثار باستانی مانند اتشکده اذر گشنسب و حتی پزوهشهای زنتیک نشان از یگانگی و هم ریشه بودن مردم اذربایجان با دیگر اقوام ایرانی مانند پارسها-کردها و بلوچها دارد.پان ترکیستها ادعاهای دروغین دارند که به غیر از باکو و استانبول در هیچ یک از محافل معتبر تاریخی جهان قابل قبول نیست.اهداف پان ترکیستها سیاسی است و در این راه دست به تحریف تاریخ می زنند.تا زمان اشکانیان قبایل ترک مغول در شمال چین زندگی می کردند سرانجام در پی فشارهای فراوان دولت چین که از ترکها متنفر بودند ترکها به سمت غرب رانده شدند و در زمان ساسانیان با ایران مرز مشترک یافتند.بعدها سرزمین البانی یا اران که امروزه اذربایجان روسیه نامیده می شود و اتروپاتکان یا اذربایجان ایران که اریایی تبار بودند مورد حملات قبایل وحشی هونها و ترکها قرار گرفتند اما ساسانیان انان را بیرون راندند. از زمان غزنویان نخستین گروههای ترک اوغوز به ایران وارد شدند.قطران تبریزی جنایات وحشتناک و هتک ناموس مردم اذربایجان به دست ترکها را در شعر امیر ابولفرج بیان کرده است.
نبود از حمله ایشان کسی بر چیز خود ایمن
اگر چه کار ترکان هست غداری و مکاری
همه یک رو به خون خواری همه یک دل به جراری گر نبودی افت ترکان به گیتی در پدید
بستدی گیتی همه چون خسروان باستان
در واقع سنگین ترین ضربه بر پیکر زبان اذری اریایی اذربایجان در زمان حمله مغول به ایران وارد شد.چون بیشتر سربازان چنگیز خون خوار ترک بودند.اذربایجان به دلیل داشتن چراگاههای فراوان اولین جایی بود که قبایل ترک مغول در ان اسکان یافتند.پیتر گلدن می نویسد روند ترک شدن مردم اذربایجان که زبانشان پهلوی ساسانی بود در چند مرحله صورت گرفت.چیرگی زبان ترکی به دوره صفویان بر می گردد. صفویان خون خوار که مرتب به گرجستان حمله می کردند.مردم را قتل عام اموال گرجیان را غارت می کردند .. سلسله غزنویان که ترکان به ان افتخار می کنند در حمله به هند جنایات بسیار هولناکی انجام دادند که شنیدن انها تمام وجود انسان را به لرزه می اندازد. ریچارد فرای می نویسد مهاجرت بزرگ قبایل ترکهای اغوز نه تنها اذربایجان حتی اناتولی را ترک زبان کرد و کشوری به نام ترکیه پدید امد. بر پایه پزوهشهای سیتو چوفسکی نام اذربایجان از اتروپات نام یک سردار پارسی مربوط به سده 4 ق.م بر گرفته شده است که بعدها اتروپاتکان تبدیل به اذربایگان شد. اوغوزها که در سپاه سلجوقیان بودند نیاکان ترکهای ترکیه کنونی هستند. دولتهای عثمانی و شوروی با بهره گیری از زبان ترکی رایج در اذربایجان جبهه پان ترکیسم را درست کردند و کوشیدند برای قوم اذری اریایی ایران تباری ترک مغول بسازند . هدف شوروی از این کار دشمنی میان ایران و شوروی پس از سال 1320 شمسی بود تا ایران امتیاز نفت را به روسها واگذار کند.کشور ترکیه هم کوشش کرد با هم کاری انگلیس و روسیه و با بهره گیری از نویسندگان سفارشی که دکترای افتخاری به انان نصیب کرده بودند اندیشه پان ترکیسم را گسترش دهند که همه مناطق ترک زبان باید از کشورهای خود جدا گشته و یک امپراتوری ترک مغول مانند جدشان چنگیز خان پدید اورند..بزرگترین جنایت قرن بیستم را کشور ترکیه انجام داد.ترکها در اوایل قرن بیستم 2 میلیون ارمنی که از 5000 سال قبل ساکن این سرزمین بودند قتل عام کردند و حتی قبرستانهای انان را با لودر خراب کردند.ترکها همچنین چند صد هزار نفر از مردم کرد بی گناه را تنها به این خاطر که ترک نیستند قتل عام کردند. هدف شوروی از طرح کثیف پان ترکیسم دسترسی به ابهای گرم خلیج فارس بود.هدف پان تر کیسم این است که تمام دنیا یا باید ترک شوند یا قتل عام و شوند.کشتار بزرگ ارمنیها و کردها در قرن بیستم نشان داد که پان ترکها اگر قدرت به دست گیرند چقدر از گرگها درنده تر هستند. در کشتار 2 میلیون ارمنی در یک روستای ترکیه سربازان ترک یک خانواده 6 نفری ارمنی را اسیر کردند. ابتدا فرزندان را با پتک له کردند. جلوی چشم شوهر به زنش تجاوز کردند. زنش را تکه تکه کردند او را اتش زدند و سپس شوهر را به وضع فجیعی کشتند.این وقایع ما را به یاد خاطرات چنگیز مغول می اندازد که می گفت خنجر مذاب و گداخته را در حلق یک نوزاد 4 ماهه فرو می کردم. اندیشه پان ترکیسم شباهت بسیاربا اندشه نازیسم و هیتلر دارد.تورگوت اوزال رییس جمهور ترکیه استراتزی خود را بر پایه حضور ترکیه در همگی عرصه های سیاسی جهان از دریای ادریاتیک تا دیوار چین استوار کرد.
اندیشه های پان ترکیسم توسط سه یهودی غیر ترک مانند ارترلملی دیوید انگلیسی- دیوید لیون کوهن فرانسوی و ترکانی مانند ضیا گوک الپ-احمد اقایف و یوسف اکچو بودند. دستگاه پان ترکسیم احزاب سیاسی زیادی دارد مانند اتحادیه اذربایجان واحد که هدف ان جدایی اذربایجان از ایران است . یا جنبش دمکراتهای ملی گرا که کوشش ان در راه یک پارچگی جهان ترک است. دنیا یا باید ترک شود یا بمیرد و هتک ناموس شود. حزب دیگر خطرناک انان بزقورد می باشد .بز قورد خاستگاه اصلی ترکان در مغولستان را نشان می دهد.گرگ خاکستری به سوی اجداد ترکها- هونها و مغولان زوزه می کشد.سوی زوزه کشیدن ترک نشان دهنده مهاجرت ترکان از مغولستان به سمت ایران و اروپا می باشد. یعنی باید مانند گرگ ایران را بدریم. امروزه با توجه به دشمنی اسراییل و امریکا با کشور عزیزمان ایران انها هم از دستگاه پان ترکیسم پشتیبانی مالی و سیاسی می کنند.. پان ترکیسم می کوشد یک تاریخ دروغین 7000 ساله برای ترک و مغول درست کند به این معنا که قبایل ترک مغول از 10000 سال قبل در ایرا ن ساکن بوده اند و ایران متعلق به مغولان است نه اریاییها.....تفو بر تو ای چرخ گردون تفو. قدمت شهریگری و الفبا در ترکان حداکثر به 1500 سال می رسد و و کتیبه ها در ترکستان و مغولستان یافت شده اند نه در اذربایجان یا ترکیه. مصادره تمدن فارسی هم از سیاست کثیف پان ترکیسم است. انان بابک خرمدین-نظامی گنجوی-مولوی و .... را ترک معرفی می کنند. چون اتاتورک می گوید تاریخ نگاری یعنی ساختن تاریخ دروغین به اندازه ساختن تاریخ اهمیت دارد نشریه تجزیه طلب امید زنجان چند سال قبل ادعا کرد یونسکو زبان فارسی را لهجه 33 زبان عربی و زبان ترکی را سومین زبان با قاعده جهان معرفی کرده است. اما یونسکو در جواب نامه مورخ 12 زانویه 2002 اعلام کرد.یونسکو هرگز به صدور چنین اعلامیه غیر منطقی مبادرت نکرده است. دیمیتر کندیونا – اداره میراثهای فرهنگی یونسکو.......
تاریخچه و اصل و نسب ترکان ایران ترکان از قبیله فینو اویغوری از قوم هونها بودند.کلمه ترک به معنای کلاه خود می باشد که به یکی از لهجه های ترکی دورکو بوده است.زبان ترکی ترکیبی از لغات چینی و مغولی است که بعدها کلمات فارسی و عربی هم به ان افزوده شده اند.مسکن اولیه ترکان اطراف مغولستان بین چین تا صحراهای تبت بوده است.چهار قوم ترک-تاتار-تیموری و مغول از یک ریشه هستند و ترکان پسر عموی مغولان هستند که از نظر زبان و اداب و رسوم صحرا نشینی بسیار به مغولان شباهت دارند.چنان که خان یک کلمه مغولی و ترکی می باشد.ترکان در دوره های د گماتیگ و کاهنی گرگ را توتم خود می دانستند .گرگ برای انان مقدس بود و اعتقاد داشتند نیا و اجداد ایشان ابتدا گرگ بوده اند.امروزه هم پان ترکیستها می گویند پدر در پدر مرا گرگ بود که اشاره به همین موضوع است.ترکان در دوره ساسانیان چندین بار قصد حمله به ایران را داشتند که ارتش ساسانیان همواره انان را تار و مار می کردند.در زمان سامانیان در قرن سوم و چهارم که خلفای مسلمان به دنبال مسلمان کردن مردم شرق اسیا بر امدند و در زمان غزنویان پای ترکان به ایران باز شد و حداکثر تاریخ ترک در ایران به 800 سا ل می رسد .همان طور که ذکر شد ورود ترکان به ایران حداکثر 800 سال می باشد.اما بعضی ترکهای ترکان ایران مانند اویغورها و ... از نسل سربازان چنگیز مغول در حمله به ایران بودند.در حمله چنگیز مغول بیشتر سربازان چنگیز ترک و تاتار بودند که از شعب متعدد زرد پوست مانند تاتار-قونقرات-جلایر-اویرات-نایمان-تنگوت-اویغور-قنقلی و قفچاق بودند.حمله مغولان به ایران وحشتناکترین حادثه تاریخ ایران به شمار می رود.چنگیز بعد از تسلیم مدافعان دستور می داد همه را از شهر خارج کنند .ان گاه فرمان غارت و کشتار می داد. و جوانان را برای تفریح به جان یکدیگر می انداختند و سپس تیغ در میان انها می نهادند.شماره اسیران بسیار زیاد بود به طوری که 12000 دختر زیبا را برای چنگیز بردند و حتی در موقع مرگ چنگیز 40 نفر از زیباترین دختران ایران زمین را همراه با چنگیز زنده به گور کردند تا چنگیز پس از مرگ با انان همبستر شود. اما نکته بسیار غم انگیز که قلب هر ایرانی با شرف را به درد می اورد این است که گروهی که هرگز تاریخ را مطالعه نکرده اند مردم با صفا و خون گرم اذربایجان را ترک می نامند تا به اهداف پست پان ترکیستهای ترکیه کمک کنند .اذری یک کلمه اریایی و به معنی اتش است چون اذربایجان اتشکده های زرتشتی زیادی داشت مثل اتشکده اذر گشنسب .تا قبل از زمان صفویه مردم اذربایجان به زبان فارسی صحبت می کردند چون شاعران ان دیار به زبان فارسی شعر می سرودند اما از زمان صفویان که تبریز به عنوان پایتخت ایران محسوب می شود چون زبان دربار ترکی بوده است صفویا ن این زبان را به سراسر اذربایجان انتقال دادند. درست مانند مردم مصر که با ان تمدن با شکوه چندین هزار ساله بعد از ورود اسلام به ان سرزمین زبان مردم مصر عربی شد در حالی که مردم سوریه و مصر اصلا عرب نیستند و زبان مردم انجا عربی است.در اذربایجان هم مردم ان اریایی اصیل هستند به طوری که زادگاه زرتشت را در 4000 سال قبل از اذربایجان می دانند . حمله ها و تجاوزهای مغولان و ترکان در ایران زمین در خراسان و اذربایجان چیزی نیست که هر ایرانی با شرف و ما مردم با شرف اذربایجان ان را فراموش کنیم. مگر مردم اردبیل نبودند که سالها در مقابل اعراب متجاوز ایستادگی کردند یا بابک قهرمان دلیر اذربایجان که امپراتوری عرب را به لرزه انداخت.مگر ما مردم تبریز نبودیم که در مقابل حمله ترکان به ایران مردانه جنگیدیم و ترکان را شکست دادیم . پس ما مردم اذربایجان به دور از هر گونه تعصب باید تاریخ کشور خود را مطالعه کنیم و همه فریاد بر اوریم چو ایران نباشد تن من مباد در این بوم و بر زنده یک تن مباد. زبان ما ترکی هست.اما ما همه اریایی و از مادها هستیم. پدر بزرگ کوروش هم از ما بود.پس ای پان ترکیستها خفه شوید.ما تجزیه طلب نیستیم و از ایران جدا نمی شویم- فر زند اذربایجان. اذری سرافراز ایران-
اذر ابادگان من جان جانان من است
قدرت خون ارس رگ دستان من است
استاد ارجمند و ایراندوست آقای اسماعیل یغمائی
این مقاله بسیار جالب و واقعا خواندنش برای من لذت بخش بود . بعنوان یک دو رگه فارسی آذری پدر یزدی و مادر تبریزی میخواهم بگویم هر چه میشود باید این نمونه معضلات را بررسی کرد تا راه سوء استفاده بسته شود بخش اعظم مشکل از آنجا ناشی میشود که معلومات کافی در این زمینه وجود ندارد و در این میانه ترک گریبان فارس و فارس گریبان ترک را میچسبد در حالی که وقتی قضایا روشن بشود میبینیم دعوائی میان فارس و ترک نیست و همانطور که شما بروشنی توضیح داده اید دشمن کسان دیگر هستند و مشکلات بیشتر ناشی از نبودن آگاهیهاست بخصوص آگاهیهای تاریخی که در این میان یکدسته نا آگاه یا غرض ورز در حالیکه از ستم ملی به درستی میگویند ولی فکر دیگری در سر دارند امیدوارم بیشتر از این نوع تحقیقات ارزنده را داشته باشیم
درود بر شما
فرستاده شده توسط تبریزی در ی., 05/08/2016 - 17:27
نظر:
دوست گرامی، ناصر کرمی، ناهمسانی دیدگاه من و شما برای واژه هائی مانند آذری و آذربد و آذرگشسب و ..... نیست و ناهمسانی دیدگاه من و شما در آن است که شما یک ناسیونالیست پان آریا هستید اما من ناسیونالیست نیستم و باورداشت من تک میهنی (اینترناسیونالیسم) است! باورمندان به تک میهنی خواهان برپائی یک کشور در جهان به نام کره زمین برای همه انسان ها بدون مرزبندی ها و دیوارکشی های ناسیونالیستی و نژادپرستانه بوده و خود را شهروند کشوری به نام کره زمین می دانند! از سوی دیگر آریاپرستی پلیدترین و زهرآگین ترین چهره ناسیونالیسم در همه جهان و همه تاریخ بوده است! جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام پان ژرمنیسم داشت و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام نازیسم داشت! شوونیسم که سردمدار آن ناپلئون بناپارت فرانسوی بود نیز شاخه ای از .....
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
..... آریاپرستی است، فاشیسم که سردمدار آن بنیتو موسولینی ایتالیائی بود نیز شاخه ای از آریاپرستی است و همچنان که همگان دیده اند در سایه دیوانه بازی های محمدرضا پهلوی آریاپرست گذشته از آن که مردم بحرین از ایرانی بودنشان پشیمان شدند و بحرین از ایران جدا شد کار به انتحار اسلامی و بر سر کار آمدن رژیم ولایت فقیه کشید و از سرزمینی به نام ایران دوزخی بی همتا در جهان ساخته شد! **** دوست گرامی، ناصر کرمی، شما می گوئید: ( ..... آذری وجود داشته و دارد، آذری یک صفت و یا پسوند وابستگی به جغرافیای آذربد - آذرگشسب به معنای نگهدارنده و پاسدار آتش است ..... ) و یا ( ..... مردمان بومی و قدیمی این جغرافیای آذرآبادگان را آذری می نامند ..... ) و یا ( ..... بسیاری از مردمان آذری با ورود ترک تباران به این جغرافیا ترک زبان شده اند، به همین مناسبت آنها را تنها ترک و یا آذری نمی نامند بلکه ترک آذری یعنی آمیخته ای از ترک و آذری ..... ) دوست گرامی، واژه آذری در چم های گوناگون بوش داشته است و من هم نمی گویم که نداشته است اما در هیچ یک از نسک های تاریخی از ملت، بوم، قوم، تبار، نژاد، اتنیک، Nation و ..... که نام آن آذری باشد نام برده نشده است! برای نمونه هرگز در جائی نوشته نشده است که (آذری های قزلباش) در زمان صفویان چنین و چنان کردند بلکه نوشته شده است که (ترکان قزلباش) در زمان صفویان چنین و چنان کردند! و ما در نسک های تاریخی (پادشاهان ترک صفوی) داریم اما (پادشاهان آذری صفوی) نداریم! چنان که حتی یک بار نیز در هیچ نسکی نیامده است که مردم آذری آذربایجان یا مردم آذری تبریز یا مردم آذری اردبیل و ..... در فلان تاریخ چنین و چنان کردند! حتی در زمان پیش از اسلام نیز از مردمی که نامشان آذری باشد نام برده نشده است، برای نمونه شهر (آرتاویل) در زمان پیروز یکم که یکی از پادشاهان ساسانی بود ساخته شد و پس از تازش مسلمان ها به ایران واژه (آرتاویل) دگرش کرد و (اردبیل) شد اما در هیچ نسکی از مردمی که آذری نامیده شده باشند و در آرتاویل باشند نام برده نشده است! و یا شهرهای مرند و مراغه در زمان مادها ساخته شده اند اما در هیچ یک از نسک های تاریخی از مردمی که نامشان آذری باشد و در آن شهرها زندگی کرده باشند سخن گفته نشده است! زنده یاد احمد کسروی تبریزی نیز با آن که از زبانی به نام آذری نام برده است هرگز از مردمی که آذری نامیده شوند نام نبرده است! سخن کوتاه، تا زمان رژیم پهلوی در هیچ یک از نسک های تاریخی از مردمی که آذری نامیده شده باشند سخن به میان نیامده است! اما در زمان پهلوی چه شد؟ چون رژیم پهلوی یک رژیم ناسیونالیست و پان آریا بود این داستان را ساخت که آذربایجانی ها ترک نیستند و آذری هستند و آذری ها نیز از نژاد اهورائی آریائی هستند! و در پاسخ به این پرسش که چرا مردم آذربایجان به زبان ترکی سخن می گویند؟ این داستان را ساخت که ترک ها با زور سرنیزه مردم آذربایجان را ترک زبان کرده اند! (روشن نیست آن ترک هائی که مردم آذربایجان را با زور سرنیزه ترک زبان کرده اند خودشان چه شده اند؟ آیا دود شده و به هوا رفته اند و یا آب شده و به زمین رفته اند؟) دوست گرامی، ناصر کرمی، اگر من به شما که در شهر شیراز زاده شده اید بگویم که مردم شیراز شیری هستند و شیرازی نیستند به من چه می گوئید؟ در هیچ کجای شیراز کسی نمی گوید که من شیری هستم و یا به زبان شیری سخن می گویم و همه مردم شیراز می گویند که شیرازی هستند! دوست گرامی، چگونه است که من که تبریزی هستم در هیچ کجای آذربایجان ندیده ام که کسی بگوید آذری است اما شما که شیرازی هستید و در آذربایجان نزیسته اید می گوئید که مردم آذربایجان ترک نیستند و آذری هستند؟ سخنان نسنجیده و شتابزده شما بدبختانه بیش از اینها هستند! شما .....
فرستاده شده توسط تبریزی در ی., 05/08/2016 - 17:28
نظر:
(دنباله) ..... می گوئید: ( ..... باید پذیرفت که بسیاری از مردمان آذری با ورود ترک تباران به این جغرافیا ترک زبان شده اند! ..... ) من می پذیرم که بسیاری از کسانی که ترک زبان هستند ترک نژاد نیستند اما آن ترک تبارانی که شما از آنها سخن می گوئید اکنون چه شده اند و در کجا هستند؟ آیا از ایران رفته اند و به سرزمین ترکستان در شمال باختری چین بازگشته اند و یا در ایران مانده اند؟ و یا شما می گوئید: ( ..... شما چه بخواهید و نخواهید سرزمین ایران به نام ساکنین آن ایران، سرزمین آریائی ها نامیده شده و خواهد شد! ..... ) من می پذیرم که نام این سرزمین در آغاز (آریان ویژه) بود و سپس (آریان) شد و سرانجام (ایران) شد اما آن آریائی هائی که شما از آنها سخن می گوئید در کجا هستند؟ اگر شما سخن گفتن به زبان پارسی را نشانه وابستگی به نژاد آریائی می دانید درباره سیدها چه می گوئید؟ سیدها از دیدگاه دانش .....
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
..... تبارشناسی (علم الانساب) عرب تبار به شمار می روند نه ترک تبار یا آریائی تبار! اما آیا شما سیدهای ترک زبان را ترک تبار می دانید یا عرب تبار؟ و آیا شما سیدهای پارس زبان را آریائی تبار می دانید یا عرب تبار؟ دوست گرامی، ناصر کرمی، نه تنها در ایران بلکه در هیچ کجای جهان نژاد و تبار ناب و یکدست آریائی را نمی توان یافت! و روشن نیست سخن شما که می گوئید ایران سرزمین آریائیان است بر کدام وند استوار است؟ به هر روی اگر ما بپذیریم که سرزمینی که ایران نامیده می شود از سوی آریائیان ایران نامگذاری شده است نمی توانیم بپذیریم که هم اکنون ایران سرزمینی است که جایگاه نژاد ناب و یکدست و یک رگه آریائی است! در ایران کنونی از هر نژاد و تباری حتی چینی و یا سیاهپوست را می توان یافت و هرگز هفتاد میلیون ایرانی به آزمایشگاه های پزشکی نرفته اند که پس از آزمایش های ژنتیک روشن شود که چه کسی وابسته به کدام نژاد و تبار است و با گویشوری به زبان های گوناگون نیز نمی توان کسی را وابسته به فلان تبار و فلان نژاد دانست و به هر روی سخن گفتن از نژاد و تباری ویژه هنگام یاد کردن از مردم ایران زمین بیجاست! **** دوست گرامی، ناصر کرمی، شما می گوئید: ( ..... شما سوسیالیست نیستید و سوسیالیسم بر اساس نیهیلیسم را تاریخ به خود تجربه نکرده است! ..... ) دوست گرامی، روشن نیست آن چه که شما آن را ( ..... سوسیالیسم بر اساس نیهیلیسم ..... ) می نامید چیست؟ و روشن نیست من چه سخنی را گفته ام که شما آن را نیهیلیستی دانسته اید؟ و شما اگر مرا سوسیالیست نمی دانید چه کسانی را سوسیالیست می دانید و سوسیالیسم برای شما چیست؟ و یا شما می گوئید: ( ..... اگر سوسیالیسمی را که شما شعار آن را می دهید بر اساس پاکسازی تاریخ و نام ایران و سایر نمادهای ملی ایرانیان می شود همان پان ترک ها برای ما قابل احترام هستند چرا که حرف و هدف خود را روشن بیان می کنند و شما در لفافه در هوا سخن پراکنی می کنید! ..... ) باز هم روشن نیست من چه سخنی را گفته ام که شما آن را: ( ..... سوسیالیسم بر اساس پاکسازی تاریخ و نام ایران و سایر نمادهای ملی ایرانیان ..... ) و یا ( ..... در لفافه در هوا سخن پراکنی ..... ) دانسته اید؟ من چگونه می توانم به این سخنان شما پاسخ بدهم؟ شما نشانی نوشته ای از مرا که آن را نیهیلیستی یا سوسیالیسم بر اساس نیهیلیسم و یا سخن پراکنی لفافه ای در هوا و ..... می دانید بنویسید تا من پاسخ شما را بدهم! با سپاس - تبریزی
این بحثهای نژادی بسیار خنده دار است. بابا ول کنید بچسبید به مساله اصلی. مساله اصلی نه نژاده نه ترکه نه پارسه نه آریاست ونه هیچکدام از این بازیها. بابا دارند بازیتون میدن. آزادی آزادی حول این شعار باید عرب و عجم فارس و کرد و ترک و آذری و بلوچ و ... متحد شویم. باقی فسانه است باقی بازی های همیشگیست. سوسیالیسم هم برای میهن ما هیچچچچگاه ارمغانی جز بدبختی نیاورده و مگر کجا آورده؟ همیشه برای جمع کردن ارا دنبال ملیت و این افسانه ها میرن. کما اینکه لنین همین بازی را در شوروی کرد و بعد که به قدرت رسید به همه انگشت شستش را نشان داد. مگه نکرد؟
فرستاده شده توسط اسماعیل وفا یغمائی در ی., 05/08/2016 - 15:49
نظر:
تورک اوغلی عزیز
چه بگویم. من چیزی را که می فهمم مینویسم. من از یک فرهنگ و واقعیت گسترده حرف میزنم نه فارس.من کسی را بر کسی ترجیح نمیدهم ولی شما یک تئوری دارید که فارس جلاد است و ظالم من از یک واقعیت میگویم .شما بهتر بود بجای خشمگین شدن نسبت به من مقاله را نقد کرده و مرا هدایت میکردی. باز هم روی نوشته شما میاندیشم اگر چیزی دانستم مینویسم
با درود
فرستاده شده توسط Azad در ی., 05/08/2016 - 17:54
نظر:
جناب آقای اسماعیل یغمائی! بنظر میرسد، احساس خطر کرده اید، و حس میکنید طوفانی در راه است. بهتر بگوئیم لمس میکنید که بتدریج اوضاع جدی میشود، و کارد به استخوان میرسد. آری درست حدس زدید. جناب اسماعیل آقا، با فاکتهای بی مفهوم عصر پارینه سنگی، که سرا پا جعل است، به قول خودتان، تاریخی که دیگران نوشته اند، سر کی را میخواهید گرم کنید و شیره بمالید؟ اگر اجازه بفرمائید به محضر شریفتان عرض کنم؛ کمی دیر تشریف آوردید. سالهاست که آزربایجان دیگر سر ایران نیست. آزربایجان اکنون سرخودش است. آزربایجان سر مردم خودش است. جوکهای "تورک خر" دیگر مفهوم و تاثیر خود را 37 سال پیش از دست داده است. اکنون مردم و جوانان سلحشورآزرباجان دراستادیومهای هشتاد هزار نفری یکصدا " هارای هارای من تورکم" فریاد میزنند. و بر جان رژیم پانفارس وحشت انداخته اند. شما انگار خواب هستید. بنظر میرسد شما قدری دیر به مباحثات تشریف
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
آوردید. سالهاست که آزربایجان دیگر سر ایران نیست. آزربایجان اکنون سرخودش است. آزربایجان سر مردم خودش است. جوکهای "تورک خر" دیگر مفهوم و تاثیر خود را 37 سال پیش از دست داده است. اکنون مردم و جوانان سلحشورآزرباجان دراستادیومهای هشتاد هزار نفری یکصدا " هارای هارای من تورکم" فریاد میزنند. و بر جان رژیم پانفارس وحشت انداخته اند. شما انگار خواب استید. بنظر میرسد شما قدری دیر به مباحثات تشریف آورده اید. دیگر زمان هندونه گذاشتن بغل ملت آزربایجان به پایان رسیده. اگر در شهر های آزربایجان به کسی آزری بگوئی بشما میخندند. میگویند؛ آزری خودتی! قضیه فاذری خیلی وقت است که تمام شده است. کار به جائی رسیده که حتا مانقوردها هم احساس خطر کرده عقب نشینی کرده اند. و خیلی هایشان از ترس طغیان مردم سکوت کرده درلاک خود فرو رفته اند. حتا بعضی هایشان از فرط وحشت جرئت نمی کنند، عکس خود را بالای مقاله شان بگذارند. میدانند طوفان در راه است. جناب اسماعیل آقا! همانطور که اشاره شد، جنابعالی به مباحث 37 ساله کمی دیر تشریف آورده اید. انگارهنوز نمی دانید، مردم آزربایجان خواهان اجرای عدالت اجتماعی، ملی مدنی، زبانی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. مردم آزربایجان و ملل غیر فارس جغرافیای موسوم به ایران، خواهان برچیدن ظلم وستم اجتماعی، و ایجاد تساوی حقوقی زبانی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و حق تعیین سرنوشت خود هستند. دیگر دوران آقائی قوم حاشیه نشین فارس بسر آمده است. هر ملتی باید خود بر سرنوشت خود حاکم شود. ما برای رسمی کردن زبان تورکو در مدارس آزربایجان از کسی اجازه نخواهیم گرفت. به وقتش این کار انجام خواهد شد. اگر آدم منطقی هستی، و خواستار صلح و همزیستی با ملل غیر فارس هستی، بردار درحمایت ازحقوق زبانی، فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی و ملی مدنی، ملل غیر فارس جغرافیای موسوم به ایران مطلبی بنویس و در همین سایت نشر کن تا به درستی و صداقت، و وجدان اجتماعی و بشر دوستی شما باور کنیم. والا با هندوانه گذاشتن زیر بغل دانشمند ارجمند جناب لوائی کاری از پیش نخواهید برد. از این جور چیزها دیگر برای فاطی تمون نمیشود. زمان روده درازی و هندوانه گذاشتن زیر بغل دیگران تمام شده است. ملل ایران در صدد کسب تساوی حقوق!، حقوق زبانی، ملی مدنی و حقوق بر باد شده خویش هستند. ما میدانیم که شونیسم فارس احساس خطر میکند، و به دست و پا افتاده است. دوستانه بمحضرات عرض میکنم؛ دیگه کار از کار گذشته است. امروز با موعظه و روده درازی سر مردم را گرم کردن نتیجه ای ندارد. مردم به آدم میخندند. میگویند؛ طرف انگار تو باغ نیست. نوبر آورده! کارد زهراگین ستم ملی و قتل عام زبان و فرهنگ ملل غیر فارس، یکقرن تمام است که به استخوان رسیده است. تا دیروز هر چه بوده در گذشته مانده است. خوب یا بد! اما حرف سر امروز است. اگر آدم واقع بینی استی برو سراصل مطلب. زمان آقائی زبان عقب مانده فارس در ایران بسر آمده است. زبان فارسی باید از مناطق غیر فارس برچیده شود. با رسمی شدن زبان بومی هر ملتی درمناطق خود، به جای زبان قوم فارس!، زبان انگلیسی جای آنرا بگیرد. مردم آزربایجان قیم و آغا بالاسر، و وکیل نیاز ندارد، خود سرنوشت خود را تعیین خواهند کرد. ما میگوئیم بیائید، این کار همانند چک واسلواکی با متانت و دوستی صورت گیرد. اگر میفرمائید، نه مثل یوگسلاوی. آن دیگه داستان دیگری است که مردم آزربایجان دروقت مقتضی تصمیم خود را خواهد گرفت.
فرستاده شده توسط حبیب خسروی در ی., 05/08/2016 - 18:39
نظر:
ما بارگهِ دادم، این رفت ستم بر ما، بر قصرِ ستمکاران تا خود چه رسد خذلان. قطران تبریزی
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
آقایِ یغمایی عزیز، مینویسید که ایکاش آذری میبودید تا نتوانند شما را به پان فارسیزم متهم بکنند.ولی باور کنید این حرفها را هر کسی با هر ملیت و قومیتی بر زبان و بر قلم بیاورد، نمیتواند پان فارسیست تلقی نشود. همانطور که یک پان ترکیست جبراً نباید ترک و یا شهروند کشور ترکیه باشد تا مبّلغ پان ترکیزم محسوب شود.
با این معیار و منطقِ شما، آذربایجانی در هر حال محکوم است. شما با توسل به آذربایجانی بودن اجداد خامنه یی مارا ملامت کنید. آنها ( حزباللهیها و شاهللهی ها)میتوانند با توسل به آذربایجانی بودنِ رهبران و بنیانگذاران حزب توده و فدایی و مجاهدین خلق به ما ناسزا بگویند و الی آخر...
بجز آن هم شما در طول عمر ۵۰۰ سالهِ ایران حتا یک زمینه (هنری، علمی و قلمی ..) پیدا نمیکنید که آذربایجانیها در آن نقش تعیین کننده نداشته باشند. پس جنایت خامنهای و خلخالیها را به حساب ما آذربایجانی نگذارید. مگر نه اینکه خلخالیها در آذربایجان بیشتر از کردستان و ترکمنستان و مناطق فارس نشین انسان کشته است؟ آنها دست پروردههای سیستم سیاسی مذهبی پان فارسیزم در ایران هستند و از هر آنچه که رنگ و بویِ آذری و ترکی دارد نفرت دارند و تاکنون هم با بکارگیری تمام امکانات بیشمار دولتی و حکومتی به طورِ سیستماتیک در حال نابود کردن هویتِ ملی و فرهنگی -زبانی ملّت آزربایجان هستند. کسانی که منکرِ این حقیقت هستند ،لطفا نشان دهند که برای میلیونها میلیون محصلِ آذربایجانی چند مدرسه و مرکزِ آموزشی وجود دارد؟وگر نه آنان برای از میان برداشتن این نابرابری و تبعیض آشکار تاکنون چه قدمی برداشته اند؟
چند کلامی نیز با هموطنان فارس زده آذری، دوستان بیش از سعی نکنید که با فداکاری و ازجان گذشتگی و خود زنی بتوانید موجب رضایت خاطر هموطنان پان ایرانی را فراهم آورید. سلطان محمود برای اینان شاهنامه "نوشتاند" و"عجم" زنده داشت، شاه اسماعیل صفوی نام تاریخی و نیمه افسانوی "ایران" را به امپراتوری ایران تبدیل کرد خود و جانشینانش (مانند شاه عباس و قاجار و ...) برای حفظ آن صدها سال با امپراتوریهای غول آسایِ عثمانی و روسیه جنگیدند علیرغمِ آن آنها امروز اینچنین موردِ خشم و کینه و نفرتِ بی حد و حصر اینها واقع گشته اند. اینها "هم مینیب هم دانلایان لاردیلار۹ (هم سوارت میشوند و هم تو را مذمت و سرزنش کنندگانند.
فرستاده شده توسط اسماعیل وفا یغمائی در ی., 05/08/2016 - 19:05
نظر:
نازنین بخشی از حرفهایتان درست است بخشی بسیار تعصب آمیز و تئوریتان در مورد شوونیزم قوم فارس اشتباه قوم فارس مثل ترکها زیر ستم بوده است و تمام حرفهای سرکار در مورد نفی ستمهای ملی و... کاملا درست است البته برای همگان و تمام اقوام سرنوشت اینده را هم به زمانی که ناقوسهای آزادی به صدا در میایند وا میگذاریم امید است که به یاری حق شما زنده باشید و تجربه کنید و انشالله به این قوم اقلیت فارس هم مهر و محبت داشته باشید که بتواند نفسی به اسودگی بر آورددر باره سی و هفت سال دیر آمدن من هم به این صحنه عفو میکنید
با درود
فرستاده شده توسط ناصر کرمی در ی., 05/08/2016 - 19:55
نظر:
جناب اقای ..تبریزی.... من آریا پرست و پان آریا نیستم، اصول جوهر اصلی پان ایرانیسم از گذشته تا به امروز پرستیدن و برتری طلبی نژادی و قومی نبوده، بلکه عکس العمل ایرانیان در مقابل تهاجم پان ترکیسم و پان عربیسم است.
از این گذشته نام ایران یعنی سرزمین ایرانیان و آریایی ها، سابقه هزاره ها سال دارد، و تغییر پذیر نیست. در کنار ایرانی تباران در جغرافیای سیاسی ایران امروز از مردمان مهاجر دیگر از جمله مردمان تُرک و اقلیّت عرب در اهواز هم زندگی میکنند که از حقوق مساوی مانند ایرانیان برخوردار هستند،
در آلمان، در فرانسه، در انگلستان، در کشورهای اسکاندیناوی و در اغلب کشورهای جهان امروز مردمان غیربومی بسر می برند، امّا آیا نام این کشورها و تاریخ و فرهنگ آنها با مهاجرت مردمان دیگر زیر سئوال میرود ؟ بطور یقین نه!.
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
شما بهتر از هر کسی دیگری میدانید، که فعالیّتهای مردمان تُرک تبار و اقلیّت عرب در اهواز به منظور همزیستی مسالمت آمیز و کسب حقوق زبانی و فرهنگی نیست، بلکه چنین می پندارند، که جغرافیای ایران فرشی است بی صاحب و بدون نگهبان و میخواهندآنرا پاره پاره و بخشی از آنرا بنام خود ثبت کنند، این مردمان عاملین همان پان ترکیسم و پان عربیسم ناسازگار بوده و هستند.
ظاهرأ شما هم مانند ما حداقل نیم قرنی از روزگار را گذرانیده اید، ولی بااین تجربیات از تاریخ جهان پیرامونی خواهان یک کشوری بنام کرهء زمین هستید، کاملأ شعارگونه و تخیلی و امری ناممکن است. همین اینکه شما سنگی را وسط می اندازید که مطابق با دوران تکاملی و واقعیبتهای تاریخی و راسیونال نیست، به یک آنارشیسم در اندیشه گری و موضع گیریهادر شرایط کنونی ایران بوجود می آورد که بسود بد خواهان و استمرار نظام جمهوری اسلامی است.
در جهان بینی سوسیالیسم دو نظر و دیدگاه وجود دارد، یک سوسیالیسم تخیلی و یک سوسیالیسم علمی که متأ سفانه شما در ردیف و در جبههء سوسیالیستهای تخیلی قرار میگیرید.
از شما چه پنهان من در ایران به جرم مارکسیست بودن آنهم در احزاب و سازمانهای رادیکال و مسلانهء آن از کار در آموزش و پرورش اخراج و در واقع به جرم "ملحد و محارب" و قیام برعلیه جمهوری اسلامی و تضعیف روحانیّت"،فاز اولیّه اعدام من صادر شده است. که مدارک کافی از وزارت آموزش و پروش استان فارس و هیأت تجدید نظر گزینش وزارت کشور در تهران در اختیار من هست. بنا بر این با دیدگاه مارکسیسم و سوسیالیسم هم چندان بی خبر نیستم.
نازیسم و فاشسیم در اروپا ازعثمانیان آموختند که چگونه با مخالفان خود بر خورد کنند، نازیسم پاک سازی یهودیان را به روش پاک سازی ارمنیان و دیگر مردمان از سوی تُرک تباران آموختند. شما بجای اینکه نگران پان آریانیسم ما باشید، در مقابل اسلامگرایی مجدد و نئوعثمانیسم هم تباران تُرک خود و دیدگاه واپسگرایی هم استانی های تُرک آذری خود بپردازید، ایرانیان را لازم به راهنمایی نیست، ایرانیان خود هدایتگر و رهنمود دهندهء تاریخ هستند.
حمید الموتی
اردیبهشت ۱۹, ۱۳۹۵ در ۱۲:۰۹
آقای یغمائی از آنجا که داستان شوینیسم فارس!و فاسیسم!مورد بحث حتی یک نفر توده ها چه کرد وچه لر وچه آذری و…نبوده ونیست معلوم میشود داستان سرایان مربوطه دارای مطالعه کافی بوده وپیشاپیش از فاکتهای تاریخی وفرهنگی و…که شما ارائه نموده اید وحتی بسا بیش از اینهمه فاکت که میرساند چیزی بنام ستم فارس!وجود خارجی ندارد که هیچ واگر بنا بر ستم قوقومی باشد همانطور که فاکتهای آنرا آورده اید فارس در این چهارده قرن گذشته مورد ستم بوده است با خبر هستند.
در پشت داستان سرائی قومی!منافع رژیم وامپریالیزم حامی آن خوابیده است واین ترفند ارتجاع استعماری در علم کردن قوم!در حالیکه همه ایران وایرانی تحت اشغال تخم وترکه الله و استعمار حامی آن قرار دارد باید بجای توضیح واضحات ورفتن به لاک دفاعی در مورد نبود شوینیزم فارس!افشاء شود.
در همین جاست که خطر نبودن یک نیروی انقلابی و یک رهبریت استوار چون ارتش آزادیبخش ملی ایران تمام ایران و فرماندهی والا چون مسعود رجوی احساس میشود
درود بر او زنده باد ایران عزیز
ننگ بر شوونیزم هر نوع شوونیزم
ایرانی
اقای یغمائی خواهش میکنم کامنت مرا منتشر کنید تا برای کسانی که به دیگران توهین میکنند درس شود من یک عمر با بیشرفی و بی ناموسی اخلاقی علیه دیگران نوشتم مخصوصا علیه شما ولیالان مثل یک سگ پیر پشم ریخته پشیمانم و مدتهاست دچار بیماری روانی هستم تجربه خود را در اختیار دیگران میگذارم بیشرافتی خوب نیست من این را تجربه کردم فایده اش را دیدم شما مثل من بیشرف نباشید
فرستاده شده توسط تبریزی در ی., 05/08/2016 - 23:51
نظر:
دوست گرامی، ناصر کرمی، داوری درباره این که شما می گوئید: ( ..... من آریاپرست و پان آریا نیستم ..... ) را به خوانندگان نوشته های شما وامی گذارم و در آن باره چیزی نمی گویم! چنان که یک روز دوست ناسیونالیست و پان ترک ما جناب آقای یونس شاملی نوشت: ( ..... من ناسیونالیست نیستم و ناسیونالیست خواندن من بر زبان راندن یک دروغ بزرگ است! ..... ) من هم از ایشان پرسیدم: ( ..... ناسیونالیست ها چه ویژگی هائی را دارند که شما ندارید؟ ..... ) و ایشان هم پاسخی نداد! ******** دوست گرامی، ناصر کرمی، در یادداشت (کامنت) شماره 66485 شما چنین نوشته اید: ( ..... شما به جای این که نگران پان آریانیسم ما باشید در مقابل اسلام گرائی مجدد و نئوعثمانیسم هم تباران ترک خود و دیدگاه واپسگرائی هم استانی های ترک آذری خود بپردازید! ..... ) دوست گرامی، گذشته از آن که من چندین بار گفته ام که در هیچ کجای ایران و حتی در هیچ .....
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
..... کجای جهان چیزی به نام نژاد و یا تبار ترک یا آریائی یا عرب ناب و یکدست و یک رگه یافت نمی شود شما همه ترک ها را با یک چوب رانده اید! دوست گرامی، وند شما برای آن که می گوئید همه ترک ها خواستار ( ..... اسلام گرائی مجدد و نئوعثمانیسم ..... ) هستند چیست؟ و یا وند شما برای آن که هم استانی های ترک من دارای ( ..... دیدگاه واپسگرائی ..... ) هستند چیست؟ آیا شما با میلیون ها ترک از نزدیک گفتگو کرده و به این هوده رسیده اید که همه ترک ها خواستار: ( ..... اسلام گرائی مجدد و نئوعثمانیسم ..... ) هستند؟ و آیا شما با همه کسانی که در استان آذربایجان خاوری می زیند گفتگو کرده و به این هوده رسیده اید که دارای ( ..... دیدگاه واپسگرائی ..... ) هستند؟ و یا شما می گوئید: ( ..... فعالیت های مردمان ترک تبار و اقلیت عرب در اهواز به منظور همزیستی مسالمت آمیز و کسب حقوق زبانی و فرهنگی نیست بلکه چنین می پندارند که جغرافیای ایران فرشی است بی صاحب و بدون نگهبان و می خواهند آن را پاره پاره و بخشی از آن را به نام خود ثبت کنند! ..... ) باز هم این پرسش پیش می آید که شما کی و کجا با یکایک کسانی که آنها را ( ..... مردمان ترک تبار ..... ) و یا ( ..... اقلیت عرب در اهواز ..... ) می نامید از نزدیک گفتگو کرده و به این هوده رسیده اید که آنها آن خواسته ها و آن کوشندگی ها را دارند؟ دوست گرامی، ناصر کرمی، کاری که شما می کنید گروهی از مردم یک سرزمین را با یک چوب راندن است و همه را با یک چوب راندن با واژه هائی مانند تبار و قوم و یا با پسوندهائی مانند (ها) و واژه هائی مانند ترک (ها)، فارس (ها)، کرد (ها) و ..... برابر با نژادپرستی است و نژادپرستی نیز از ویژگی های ناسیونالیسم و ناسیونالیست هاست! ****** دوست گرامی، ناصر کرمی، شما می گوئید: ( ..... با این تجربیات از تاریخ جهان پیرامونی خواهان یک کشور به نام کره زمین هستید، کاملا شعارگونه و تخیلی و امری ناممکن است! ..... ) دوست گرامی، برپائی صدها کشور و مرزبندی میان انسان ها با دستاویزهائی مانند نژاد و زبان و رنگ پوست شش هزار سال پیش و در زمان برده داری آغاز شد اما هم اکنون و در جهان کنونی و در بسیاری از بخش های جهان آن مرزها تنها مرزهائی تشریفاتی هستند که جز در نقشه های جغرافیائی در هیچ جا دیده نمی شوند! دوست گرامی، مرز میان کشورهای اروپائی هم اکنون از میان رفته است و اروپا هم اکنون یک کشور است که پول آن نیز یورو است! و یا مساحت آمریکا و کانادا روی هم کمابیش نزدیک به بیست میلیون کیلومتر مربع است اما مرز میان آمریکا و کانادا مرزی تشریفاتی است که جز بر روی نقشه جغرافیا در جائی دیده نمی شود و اگر کسی سوار خودرو شود به آسانی می تواند از آمریکا به کانادا و یا از کانادا به آمریکا برود! با این روال و هنگامی که مرزها میان کشورهای گوناگون مانند تکه یخی که در دیگی پر از آب جوش افتاده است دارند از میان می روند آیا باز هم سخن گفتن از کشوری به نام کره زمین آن چنان که شما می گوئید: ( ..... شعارگونه و تخیلی و امری ناممکن ..... ) است؟ ****** دوست گرامی، ناصر کرمی، شما می گوئید: ( ..... در جهان بینی سوسیالیسم دو نظر و دیدگاه وجود دارد، یک سوسیالیسم تخیلی و یک سوسیالیسم علمی که متأسفانه شما در ردیف و در جبهه سوسیالیست های تخیلی قرار می گیرید! ..... ) دوست گرامی، سوسیالیست تخیلی نامیدن من اگر برای سخنان من درباره برپائی کشوری به نام کره زمین است که در آن باره پاسخ شما را دادم و اگر برای جستار دیگری است آن را نیز روشن نکرده اید! درباره چگونگی برپائی یک کشور در جهان به نام کره زمین نیز نگاه کردن به نوشتاری در لینک زیر سودمند است
http://iranglobal.info/node/28638
فرستاده شده توسط Anonymj در ش., 05/07/2016 - 23:41
نظر:
آقای یغمائی, خیلی جالب میشد کمی هم از دولت های فارستان مینویشتید که چه گلی بر سر مردم گذاشته اند تا بحث مفصل و حالبی را آغاز میکردیم
دوست عزیز
در مقاله توضیح داده ام دولت فارس وجود ندارد اکثریت دولتها ترک بوده اند به تاریخ مراجعه کنید اگر دولت فارس پیدا کردید مرا هم خبر کنید ممنون میشوم
فرستاده شده توسط بهمن موحدی(بامدادان در ش., 05/07/2016 - 23:59
نظر:
درود بر شما اسماعیل وفا یغمائی عزیز، از خواندن مقاله شما بسیار لذت بردم وکیفور شدم. زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی یک ترک آذری بود وبسیار زیاد هم به زبان ترکی آذری علاقه داشت اما با این حال عاشقانه می گفت که زبان فارسی زبان مشترک وپیونده دهنده وستون فقرات ملت بزرگ ایران است ومن تا می توانم این زبان را اشاعه می دهم. مبارزین بزرگی مثل بهروز دهقانی وصمد بهرنگی ومحمد حنیف نژاد وموسی خیابانی وروح انگیز دهقانی ترک آذری بودند وعاشق خلق ایران و کشورایران
رستاده شده توسط پيام اميد در ی., 05/08/2016 - 01:21
نظر:
استاد عزيز اسماعیل وفا یغمائی, گل گفتيد. تشکر از شما.
فرستاده شده توسط حسن در ی., 05/08/2016 - 02:41
نظر:
اقای یغمائی با سپاس . نه اینکه این افراد این مسایئل تاریخی را نمیدانند بسیار هم خوب میدانند که ترکان در تاریخ ایران چه نقش منفی باز ی کردند . اب عزیز جان از سرچشمه گل الود است . این افراد تجزیه ایران و حاکمیت ترک بر خاورمیانه را میخواهند . فرهنگ ازادی خواهی میهن پرستی ایران دوستی در بین این جماعت نیست . حزب توده و فدائیان خلق دو جریان کومونیست و مدافع نظام اسلامی در مرامنامه خود کتبی باور به اتحاد داوطلبانه خلقهای ایران دارند . یعنی اگر خلقی نخواست میتواند جدا شود و این خاست همان حرف لوائی است. در اخرین کنگره فدائیان تجزیه ایران به رای کنگره گذاشته شد که به63در صد نرسید. خطر لوایئ نیست بلکه خطر خط مشی توده ای و فدائی بیگانه پرست و مزدوران ارتجاع سیاه هستند. حز ب توده و دنباله رو ان فدائی هر ساله از تجزیه ایران توسط
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
پیشه وری عامل مستقیم استالین با پیام شاد باش یاد میکنند.
فرستاده شده توسط تبریزی در ی., 05/08/2016 - 08:13
نظر:
دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، شما بارها در این نوشتار واژه (آذری) را به کار برده اید اما (آذری) واژه ای بی ریشه و ساختگی است و در هیچ کجای ایران کسی نمی گوید من (آذری) هستم و همه ترک های ایران می گویند که (ترک) هستند و ما در ایران (ترک) داریم اما (آذری) نداریم! واژه بی ریشه آذری را گروهی در زمان پهلوی ساختند که می گفتند آذربایجانی ها ترک نیستند و آذری هستند و آذری ها نیز از نژاد اهورائی آریائی هستند! ***** باری، در این نوشتاری که شما نوشته اید سخنانی گفته اید که بسیاری از آنها درست هستند اما شما به شاخ و برگ پرداخته اید نه به ریشه! اما من می خواهم به ریشه بپردازم، ریشه چیست؟ ریشه ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی است! شما در این نوشتارتان می گوئید: ( ..... من و شما احتمالا انسان را نه بر اساس نژاد و ژن بل بر اساس اندیشه داوری می کنیم! ..... ) اما ناسیونالیست ها .....
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
..... نژادپرست هستند و در همه جهان و همه تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان پیدا کرد که نژادپرست نباشد و هرگز ناسیونالیست ها انسان ها را به حق و ناحق، ستمگر و ستمدیده، راستگو و دروغگو، درستکار و نادرستکار، نیکوکار و تبهکار، گناهکار و بی گناه و یا آن چنان که شما نوشته اید ( ..... بر اساس اندیشه ..... ) ..... بخشبندی نمی کنند و ابزار ناسیونالیست ها برای بخشبندی انسان ها به نیک و بد، نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان و زادگاه است! و یا شما از برخی رویدادهای تاریخی یاد کرده اید اما ناسیونالیسم بدون دروغ بافی و داستان سازی و تاریخ تراشی درباره یک سرزمین و رویدادهای آن نمی تواند پابرجا باشد! دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، من، شما و هر کس دیگری اگر صدها برگ نوشته به ایران گلوبال بفرستیم و با بهترین وندآوری ها روشن کنیم که سخن ناسیونالیست های پان ترک که می گویند: "در ایران رژیمی پان فارس و آریاپرست بر سر کار است!" نادرست است به جائی نخواهیم رسید! و اگر من، شما و هر کس دیگری با بهترین وندآوری ها روشن کنیم که در ایران سخن گفتن از چیزی به نام ستم ناسیونالیستی یا آن چنان که پان ترک ها می گویند (ستم ملی) کشک است به جائی نخواهیم رسید! چرا؟ چون چنین کسانی دنبال بهانه اند! بهانه برای چی؟ بهانه برای آن که میان مردم ایران دیوارکشی کنند! چرا؟ چون نخستین کاری که همه ناسیونالیست ها از آغاز تاریخ تا کنون انجام می دهند دیوارکشی میان خودشان و دیگرانی است که آنها را خودی نمی دانند و این دیوارکشی ها با بهانه تراشی های گوناگون انجام می شوند! پس از این دیوارکشی ها ناسیونالیست ها اقلیتی را که خودی نمی دانند و در میان سرزمین دیوارکشی شده گیر افتاده اند یا می کشند یا می رانند یا سرکوب می کنند! و پس از این کارها ناسیونالیست ها اگر خود را تواناتر از رژیم های سرزمین های دیگر ببینند آغاز به کشورگشائی و دست اندازی به سرزمین های دیگران می کنند و این چنین است که ناسیونالیسم با جهانخواری (امپریالیسم) و جنگ افروزی پیوندی ناگسستنی دارد و بزرگترین جنگ های تاریخ ریشه در ناسیونالیسم داشته اند، مانند جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته! دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، برای ناسیونالیست ها فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت و زبان مادری دستاویزهائی برای دیوارکشی های هیتلری میان کرد و فارس و ترک و عرب هستند نه چیز دیگر! همه جهانیان فدرالیسم را ابزاری برای کشورداری بهینه و دموکراتیک می دانند (مانند آمریکا و آلمان) اما ناسیونالیست ها فدرالیسم را ابزاری برای دیوارکشی میان ترک و فارس و کرد و عرب و برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی مانند زمان فرمانروائی پادشاهان باستانی می دانند! و یا آن حق تعیین سرنوشت من درآوردی که ناسیونالیست ها از آن سخن می گویند هیچ پیوندی با آن حق تعیین سرنوشتی که سازمان های جهانی از آن سخن می گویند ندارد! زبان مادری نیز دستاویزی برای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی میان مردم یک سرزمین است! و چنین کسانی مانند گرامافونی که سوزنش گیر کرده است پیاپی می گویند: زبان، زبان، زبان، زبان، زبان، زبان، زبان ..... و این زبان، زبان کردن ناسیونالیست ها بهانه ای برای دیوارکشی میان مردم یک سرزمین است! ***** دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، سخن درباره ناسیونالیسم و ناسیونالیست ها بسی بیش از اینهاست اما شما هنگامی که می خواهید درباره سخنان یک ناسیونالیست نوشته ای بنویسید نخستین کاری که باید انجام دهید شناختن ویژگی های یک ناسیونالیست است! (به نوشتاری در این لینک نگاه کنید)
http://iranglobal.info/node/16195
رستاده شده توسط lachin در د., 05/09/2016 - 06:49
نظر:
دوستان ... اگر یکی از مشکلات جامعه ایرانی در حال حاضر رفتن به توالت با پای راست و یا با پای چپ باشد, یکی از مشکلات روشنفکر فارس این است که آیا ما ( آذری) هستیم و یا ( ترک)...همانطور که میدانیم از بدو سلسله پهلویان در جوک های تحقیری که بیش از 90 سال میگذرد به عنوان ( ترک) تحقیر می شویم ولی موقعی که به هویت فرهنگی میرسیم , چون روشنفکران فارس هنوز بر برتریت خود ایمان دارند به خود اجازه میدهد که برای ما ترک ها ( هویت ) بسازند بدون اینکه از ما بپرسند ترجیح هویّت فرهنگی ما چیست. « امر به معروف و نهی از منکراز نوع روشنفکر ایرانی» . آقای یغمائی ..متاسفانه روشنفکر ایرانی هنوز به آن حد روشنگری روشنفکر فرانسوی تکامل نیافته است که خودش فرانسوی باشد و در عین حال از حقوق الجزایری ها دفاع بکند..تاریخ گذشته ایران جواب گوی منِ ترک قرن بیست و یکم نیست و نمی تواند هم باشد. اگر زبان فارسی زبان شعر
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
و ادب چندن قرن گذشته بود , که هیچ شکی در آن نیست , قرن بیست و یک , قرن دیجتال و قرن انفورماتیک است..اگر شاعران ترک , اشعارشان را به زبان فارسی سروده اند , این سینا هم کتاب معروفش ( قانون) را به زبان عربی نوشته است. خود اسحق نیوتن کتاب (( Principia Mathematica.)) به به زبان لاتین نوشته است نه به زبان انگلیسی... حافظ و سعدی هم به زبان فارسی شعر گفته اند در صورتی که زبان مادریشان زبان فارسی دری نبود. اگر پادشاهان ترک زبان در ترویج فرهنگ زبان فارسی یاری کردند, کاش ما هم پادشاهان فارس زبان داشتیم که این اجازه را به ما ترک زبانان می دادند. آقای یغمایئ... نوشته بودید که شاعران و نویسنده گان آزربایجانی هم می توانستند در عصر معاصر به زبان ترکی کتاب بنویسند... ما نمی دانیم که شما در عصر تمدن بزرگ رستاحیزی در کجا تشریف داشتید ولی نویسنده ای مثل رضا براهنی تنها با استفاده از 3 کلمه ترکی در یکی از مقالاتش زیر نظرمستقیم پرویز ثابتی به اشد ترین شکنجه ای قرون وسطائی محکوم میگردد. آقای یغمائی آیا میدانستید که داشتن کتاب (( هوپ هوپ نامه)) در زمان پهلویان چقدر زندانی داشت؟ اگز حیدر بابای شهریار در ایران چاپ شد بخاطر این بود که این کتاب اول در باکو منتشر شد و بعد آوازه این کتاب در ایران پیچید. . آیا یادتان هست که « رشید بهبودوف» خواننده مشهور آزربایجان شوروی استالینیستی به ایران سفر کرد و در اکثر استان های ایران کنسرت گذاشت ولی رژیم اجازه کنسرت ایشان را در هیچ شهری از آزربایجان را نداد؟ آیا فکر نمی کنید که نوشتن کتاب ها به زبان آزری در دوران خفقان رستاخیزی حرف غیر واقعه گرانه ای نیست؟ دبیر زبان انگلیسی من که در کلاس یازدهم چندین بخش گرامر انگلیسی را که فقط با زبان ترکی میتوان فهمید , تدریس میکرد که بعد به وسیله ساواک چندین بار مورد باز جوئی قرار گرفت, چطور یک نویسنده و یا یک شاعر می توانست آثاراش را به زبان مادریش به چاپ برساند؟ اگر امروز می بینید که در پلا کارد های استادیوم های ورزشی (( هارای .. هارای من تورکم... و یا آزربایجان ایران نیست)) نوشته میشود دلیل بر رشد سیاسی و آگاهی اجتماعی مردمان ترک ایران است که دمل چرکین ( شونیست فارس) به این رشد سرعت بیشتری داده است..ما هیچ مشکلی با مردمان فارس زبان نداریم و نخواهیم داشت . مشکل ما با اندیشه های ( پان فارسیسم آریائی ) است که با کلمه ایران و ایران باستان برای ما ترکها تاریخ می سازند, است. در ضمن , اگر القابی مثل ( خان) در مورد اسمهای همچون (( ستار خان و یا باقر خان)) استفاده میشود دلیل بر آن است که این القاب ها را خود ملت بخاطر لیاقت و شایستگی آنان برایشان اهدا کرده اند. همانطور که زنده یاد «غلامرضا تختی» لقب « جهان پهلوان» که واقعا شایسته ولیاقت او بود , از آنِ خود کرد. ولی صادق خان شهردار منتخب تازه لندن اسم فامیلیش ( خان) هست. مثل ( عمران خان ) یکی از بازیکنان مشهور ( کریکت) پاکستان که چندی سال است که در کار های سیاسی پاکستان فعالیّت می کند... در پایان باستی اضافه شود که همیشه در ازدواج های سیاسی ( طلاق) بوده و خواهد بود و هیچ دولتی, و یا کشوری از این امر مبرّا نیست..
پان ترک و پان فارس هر دو دشمن ایرانند. اولی میخواهد مادر خودش یعنی میهن خودش را به بهانه تورک بودن تکه پاره کند دومی میخاهد مردم میهن خودش را به بهانه فارس بودنتکه پاره کند .هردو دو برادر دو قلوی جنایتکارند ما همه ایرانی هستیم ترک و فارس حقوقمان مساوی است و مشکلمان دموکراسی نداشتن است
فرستاده شده توسط کیانوش رشیدی قادی در د., 05/09/2016 - 11:19
نظر:
آقاس اسماعیل وفا یغمایی!
من شما را نزدیک به بیست و چهار سال است که می شناسم.
اینجا و آنجا با برخی از دیدگاه های شما موافق نیستم.
اما:
این ها که به شما یورش آورند، می خواهند "تورک" باشند. "تورک" مانند عمل کنند و "اردوغان" شوند و دری که دارند بر روی یک پاشنه می چرخد.
شما که خوبید، حتی اردوغان بگوید:"دیگر بس است!" این ها درشان به همان پاشنه خواهد چرخید.
"اینان" عددی نه تنها در آذربایجان که در جمهوری آذربایجان نیستند.
"اینان" خود را با اعداد بازی می دهند که زمانی "شش وبش" شود .
"اینان" گم شده های جهانی اند، "اینان" حتی در "آذربایجان" گمشده اند.
مُردگانی هستند که "انسان" را نشناخته از جهان رفتند .بدین خاطر:
آقای اسماعیل وفا یغمایی!از "جندق" و "عشق" و "یار" سخن بگو!
شما به راه خود ادامه دهید آقای اسماعیل وفا یغمایی!
اشغالگران در هر رنگ و پوست و ایدئولوژی را معرفی کنید آقای یغمایی.
فرستاده شده توسط Anonymous در د., 05/09/2016 - 09:39
نظر:
هموطن خراسانی
جوینی تاریخ دان مشهور در باب کشتار ترکان در خراسان می گوید " اگر مردم باقیمانده تا قیامت زاد و ولد کنند جمعیت به نصف زمان پیش از حمله ترک نمی رسد " تمام شهرهای تاریخی خراسان الان در اشغال ترکان است( مرو و سمرقند و بخارا و نسا و ابیورد و خوارزم و ...)توس در تهاجم ترکان ویران شد و مرمان جان بدر برده به روستای سناباد رفتند و آنجا را آباد کردند که بعدها نامش مشهدالرضا شد.
پس کلام یکی از خراسان با ترکان زبان خواهش و تمنا و التماس نباید باشد متعجبم از این مردم خراسان که مذهبی هایشان دم از آرمان انقلاب و اسلام و فلسطین و می زنند ملی هایشان نیز مدام دم از ایران، کمی هم به خودتان بپردازید
هموطن خراسانی، با سواستفاده از حسن نیت شما جوانانتان را زمانی در جنگ 8 ساله و امروز در عراق و سوریه در دفاع از ترک و کرد و عرب به کشتن می دهند،( بیشترین شهدای جنگ از خراسان هستند!)
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
ترک و کرد و عرب اقامت مهاجر خارجی را در استانشان ممنوع کرده اند در حالیکه عرب و کرد عراقی و ترک و مغول اوغانی بیش از هر استانی در خراسان و مشهد اسکان داده شده اند و باعث ناامنی و بیکاری 75 درصد کارگران بخش ساختمان و خدمات ( بنا به آمار رسمی اتحادیه های کارگران )شده اند.
پارسیِ زاگرس نشین نیز شما را به پارسی بودن قبول ندارد. در حکومت هم بجز تعدادی سیاهی لشکر که با دفاع از حجاب و فلسطین و آرمان فلان و ... فقط برایتان دشمن تراشی می کنند ندارید، کمترین حضور در دولتهای پس از 57 ( تنها یک وزیر بهداشت( در دولت فعلی) و یک وزیر دادگستری یعنی مسئولیتهای خنثی از خراسان هستند!) پس دنبال چه می گردید در این جغرافیا؟
اینهمه از ایران و اسلام دم زدید به چه رسیدید؟ امروز حتی اختیار آستان قدس را به یکی از خودتان نمی دهند برای تهران استاندار آذری انتخاب می کنند برای شما یک غیر بومی از تهران می فرستند!
فردوسی و خیام و عطار و خواجه نصیر توسی و ابن سینا و رودکی و کسایی مروزی و نسوی و موسی شاکر خراسانی و بیرونی و ابن سینا و اولین فضانورد زن ایرانی و ملک الشعرا بهار و اخوان ثالث و خیامی پدر خودروسازی ایران و هزار مفاخر علمی و فرهنگی دارید که یک دهم آنرا بسیاری از کشورهای مستقل ندارند
ما مجبوریم شما چرا؟!
اگر درایت وزیران خراسانی نبود ترک و مغول و تازی ایران را از صفحه روزگار محو می کردند اما امروز روز قدرت است به پا خیزید و بجای بازیچه شدن بدست بیگانگان حداقل اختیار خود را داشته باشید هم آب دارید هم گاز هم وسعت هم جمعیت
فرستاده شده توسط يوسف آذربايجان در د., 05/09/2016 - 08:52
نظر:
من قبلا هم گفتم این نوشته آقای یغمائی پر است از قاف های سیاسی و تاریخی حتی اجتماعی برای مثال استفاده از کلمه خان ، ببینید استفاده از اصطلاح خان بعنوان بزرگ در پاکستان رایج است همانطور که استفاده از اصطلاح آقا و خانم در بین فارسها و کرد ها منتها هم خان و هم آقا و خانم کلمات ترکی است که از طرف ملل دیگر به عاریت گرفته شد و خیلی هم خوب شده و در ضمن آقای یغمائی درست است که ترکها شروع کننده انقلاب مشروطیت بودند ولی بازنده اصلی نیز بودند که این تجربه تلخ را ما دیگر تکرار نخواهیم کرد یعنی خونش را ما دادیم ولی سر سفره اش شونیست فارس نشست و تمامی بدبختی ملت ترک آذربایجان از همان سر سفره شروع شد برای مثال نه تنها به قانون انجمن و ولایت ها ارزشی داده نشد بلکه بر عکس تدریس و تحصیل بزبان مادری نیز ممنوع شد و پرسه ٩٠ سال تحقیر و تحریف و تاریخ کذائی و داریوش و کوروش بازی شروع شد و اولین کتاب تاریخ ایران
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
ایران توسط انگلیسی ها نوشته شد که خود داستان درازی است .
با درود به ازاديخواهان و ايران دوستان عزيز،
براى رسيدن به ازادى بايد كه رو به جلو انديشه كرد و از هرز روى نيروهاى بالنده جلوگيرى نمود. زمانى كه امريكا داشت به يك كشور يكتايى تبديل ميشد، يكى از كارهاى مهمى كه با همه پرسى انجام دادن اين بود كه بين زبان انگليسى و المانى يكى را بعنوان زبان مشترك تمام ايالتهاى ٥٠ گانه برگزينن. از انجاييكه مهاجرانى كه از اروپا به ان قاره نو رفته بودند بيشترشان به اين دو گويش سخن ميگفتند و از اين سرزمينهاى المان و انگليس و ايرلند به انجا رفته بودند. اگثرن هم به خاطر فشارهاى مذهبى در پى ازادى گزينش مذهب بدريا و اقيانوس زدند و به ان سرزمين وارد شدند. بعد از اين همه پرسى اكثريت مردم به گويش انگليسى و رسمى شدن ان براى كل كشور نو پاى امريكا رأى دادند. رايى كه امروزه تمامى نسلهاى بعدى انرا بهترين دليل اتحاد و پيشرفت كشورشان ميدانند. يكى از دلايل اين است كه گويش المانى بسيار مشكل است و در مقابل ان انگليسى بسيار راحت. بعنوان كسى كه با هر گويش كار و زندگى چهل ساله داشته ام، اين دليل را ميتوانم مورد تأييد قرار دهم. ولى اين ربط چندانى به انچه كه درباره بحث مطرح شده در اينجا است، ندارد.
گويش پارسى در حال حاضر گويشى ست كه ٣٠٠,٠٠٠,٠٠٠ تن را بهم وصل ميكند. چندى پيش هم در المان در زمره يكى از گويش هاى رسمى سيستم اموزشى در سطح دبيرستانها و دانشگاه ها برسميت شناخته شد. همينطور هم كه استاد عزيز اقاى يغمايى توضيحات دانشمندانه انرا داده اند، گويش پارسى در مقابل خيلى از توفان هاى مخرب چون سروى استوار ايستاده و پايدارى خودش را در درازاى تاريخى سرشار از دشمنى و كينه ورزى تا به اين روزگار كه اخوندهاى دايناسور باز كمر به جايگزينى ان با گويش عربى بسته اند، بخوبى حفظ كرده است. پس به گواه تاريخى چندين قرنى، چرا باز عده اى دست به اين گونه تلاشهاى ازموده شده و رد شده دست ميزنند؟! تاجيكستان را ببينيم. براى باز يافتن هويت تاريخى خودشان چه تلاشهايى را دارند بصورت سيستماتيك ميكنند كه با گويش پارسى دوباره قدم راست كنند و به ان دوران پر از افتخار پيشين برگردند. اين هم نمونه اى ست از همان كارى كه فردوسى بزرگوار در برابر ويرانى اعراب با خلق شاهنامه جاودان خود بدنياى عرضه كرد. تاجيكستان نيز كمر به يك چنين كارى بسته است. اميدواريم كه پيروز شوند. منظور از بيان اين نمونه ها اين است كه اگر ما نيز ميخواهيم به ازادى و بهروزيى كه قرنهاست از ان بى بهره مانده ايم، برسيم، با بحثهاى قومى و تجزيه طلبانه كه بدون ترديد سرش در اخور بيگانگان ضد ايران و ايرانى ميباشد، ره بجايى نخواهيم برد و خز زمينه سازى براى تكرار خون ريزهاى تجربه شده هيچ كار ديگرى نميكنيم.
بايد كه دوست بداريم ياران را
بايد يكى شويم
كين درد مشترك
هرگز جدا جدا
درمان نميشود
آقا من ایرانی هستم و فارس .آذربایجان مثل کردستان ،شمال،جنوب،سیستان و بلوچستان و خراسان و... سرزمین من است و هموطنم .روی سخنم با شماست مزدوران بیگانه و یا وزارت اطلاعات رژیم که هدف اولی تجزیه ایران است پیرو خیانت پیشه وری، که دودش به چشم هموطنان آذریم میرود ،این معدود افراد اگر از ایرانی بودن اینقدر ناراحت هستند راه حل ساده است بروند ترکیه زیر پرچم اردوغان و دست از سر مملکت ما وهمموطنان ترک ما بردارند.اینها مواجب بگیرانی هستند که با توطئه اروپا و آمریکاقصد دارند از ایران یک یوگسلاوی و چکسلواکی تجزیه شده بسازند،اینها از کدام زبان حرف میزنند؟ایران پارسی است و زبانش پهلوی،دری وامروز فارسی است که هم خط و هم نثر خود را دارد زبان ترکی یک لهجه است که در دیالوگ مخلوطی از فارسی و عربیست و در نگارش هم خط ندارد ،تا همین چند وقت پیش عربی مینوشتند و آتاتورک آن را تبدیل به لاتین کرد ،پس ساکت باشید به خودتان ومملکتتان ضربه نزنید.
اماّ گروه دوم این هیاهو وبازی را راه انداخته اند که مردم را بترسانند چون مدعی هستند آهای ملت اگر علیه ما قیام کنید و ما را سرنگون کنید ایران سوریه و عراق و ...میشود ولی نمیگویند چه کسی عراق و سوریه را به این روز انداخت؟مگر جمهوری اسلامی باعث این آشفتگی در عراق و سوریه نبود ونیست؟قیام کنندگان اولیه سوریه به واقع آزادیخواهان سوری بودند که در طولانی شدن مبارزه بدلیل حمایت جمهوری اسلامی از اسد ،عربستان هم داعش را علم کرد و دودش به چشم ملت مظلوم سوریه میرود.
در هر حال اینها همه بازیهای اروپا و آمریکا با ملت جهان سوم و چهارم است تا ما بجان هم بیفتیم و جنگ زرگری کنیم و آنها نانش را بخورند و به حماقت ما بخندند.مگر با بازی حقوق بشر همه این کشورها را تیکه وپاره نکردند و به قرون وسطی برنگردانند؟ بگذارید کمی هشیار باشیم،شاه رفت با همه خوبیها و بدیهایش ،دودش به چشم کی رفت؟ ما ملت ایران از فارس و لر و کرد و جنوبی و ترک؟
فرستاده شده توسط ع.ب.تورک اوغلی در د., 05/09/2016 - 11:35
نظر:
سلام-این آقاکئیانوش قراربود دیگرچیزی ننویسند وخداحافظی کرده بود.یک تاجیک مهاجردویست یاسیصدسال پیش ازایران قدیم افغانستان وتاجیکستان سنگ تمام میگذارد وتورکان 50میلیونی راهیچ دانسته وخودراصاحب سرزمین توران میداند.
ببینیددنیای مجازی چقدرزیباست که هرمتوهمی خودراعقل کل دانسته واین کمونیست دیروزی لاقل کمونیسم که زمانی یک تفکرانسانگرا وامید هرناامیدبود،ایشان حتی نتوانسته درتفکرقبلی خوداستوار مانده وهمان یخبندان سیبری خیلی شایسته تراز سلطنت طلبی وعقب گردبه توهم وسیاه چال کورش پرستی بوده ،حال آمده برای ما توهمات خودرابروزمیدهد.
این متوهم جیره خواررضاپهلوی اگربازی تیم های تراختورواستقلال رادیروزمیدید ،شاید تکانی درمغزش اش بوجودمی آمد. هرچندکه ازاین تاجیک فاشیست هیچ توقعی برای تغییرنیست.
فرستاده شده توسط اسماعیل وفا یغمائی در د., 05/09/2016 - 11:58
نظر:
آقای کیانوش گرامی
با سلام. اختلاف نظر مهم نیست مهم تحمل فکری همدیگر است.متاسفانه جعل تاریخ در کار است و باید در مقابل جعل تاریخ ایسستاد من همچنان منتظرم تا بر اساس سند و مدرک و نه فریاد تک تک نوشته من رد شود و مرا هدایت کنند ولی خبری نیست. دوران جعل تاریخ تمام شده است در عصر اینترنت و تحقیق همه چیز روی میز است . اینان جای فرهنگ و تمدن را با نام فارس عوض کرده اند و آن را در برابر ترک علم نموده اند. فارس هیچگاه در برابر ترک نایستاده. تاریخ این را میگوید آنچه که هدف تهاجم است تمامیت یک سرزمین مشترک و تمامیت یک فرهنگ است که منجمله ترکها در آن نقش داشته و دارند امید اینکه حقایق روشن شود
فرستاده شده توسط ناسرناثري در د., 05/09/2016 - 13:01
نظر:
جناب اسماعيل يغمائي گرامي،باتاسف فراوان كاش مقاله شمارانخونده بودم وهمچنان شمارا جزء روشنفكران مترقي ومخالف رژيم ميدانستم متاسفانه اگرشماهمان شخص هستيدكه بطورسيستماتيك شالاتانيسم رجوي راافشاكرده ايدچگونه چشم برواقعيات تاريخي مي بنديدوزبان خودتانرادرست بشيوه رهبران رژيم وسخنگويان فرهنگستان زبان فارسي،زيان مشترك ميدانيد؟چه فرقي بين گفته هاي شماوگفته ونوشتهاي رفسنجاني وخاتمي واحمدي نژاد وخامنه اي وجود دارد?آيا واقعانميداند كه حرف زدن به تركي درمدرسه جريمه داشت ونوشتن به تركي جرم بود؟لطفا درگوگل نوشته هاي اسدسيف
درموردزبان تحميلي وإجباري فارسي ونيز نوشته هاي خانم شادي صدر رابخوانيدواگرتوانستيدآئينه رانگاه كنيدممنون
فرستاده شده توسط يوسف آذربايجان در د., 05/09/2016 - 13:13
نظر:
آقای کیانوش رشیدی قادی آنچه مشخص است کم آوردی و نمی توانی قافیه شعرت را جمع و جور کنی و رفته ای سر اردوغان تا شاید کاسه و کوسه ها بشکنی ولی از یاد نبرید که تابحال حرکت ملی آذربایجان جنوبی هیچ حمایتی از طرف دولت ترکیه و بالخص اردوغان و حزبش AK ندیده و نخواهد دید آنها ما فعالین حرکت ملی آذربایجان جنوبی را آلت دست امریکا میدانند و از تمامیت ارضی ایران دفاع میکنند و دیدید موقع تحریم اقتصادی و مسئله انرژی اتمی ترکیه در مقابل امریکا و غرب ایستاد و از رژیم منفور ایران حمایت کرد که ترکیه بخاطر این حمایت بهای بس گرانی را پرداخت . ولی شونیزیم زبون همیشه حقایق راوارونه نشان میدهد و اگر کسی راه حمایت ترکیه و اردوغان از حرکت ملی آذربایجان جنوبی را پیدا کند من شخصا از این شخص تشکر میکنم و از اگر حمایتی شود از حمایت استقبال میکنم
فرستاده شده توسط Anonymj در د., 05/09/2016 - 13:14
نظر:
آقای یغمائی , فارس تا حال در مقابل کی ایستاده که تا در مقابل ترکها هم بایستد؟ در مقابل اعراب؟ در مقابل انگلیسیها؟
اگر ترکها نباشند , ایران را در عرض یک ماه از فارسها میگیرند. انگلستان جادرش را در ایران زده و از قوم فارس حمایت میکند, شما هم خیال میکنید , قدرت دارید؟
خدا پدر و مادرت را رحمت کند. از حرف خودت اتخاذ سند میکنم. خود میگوئی این فارس مقابل کسی نایستاده پس دست از سرش بردار برادر من .و این پان فرسیسم بی محل و نامعلوم را به کناری بگذار تاریخ ایران هم همین حرف سرکار را میگوید چهارده قرت از پانزده قرن اخیر ترکان دلاور مورد نظر شما مقابل همه ایستاده اند و امروز هم شما. حقیقت همین است که میفرمائید
با درود
فرستاده شده توسط ناصر رحیمی در د., 05/09/2016 - 14:50
نظر:
آقایانی در بالا نوشته اند که نوشتن و خواندن به ترکی ممنوع بوده و هست و بعد هم مثل صحرای کربلا از کودک تنبه شده و سرکوب شده در این راه یاد کرده اند.
مثال شعر ترکی شهریار را هم مورد استثنایی می دانند.
من می خواهم بپرسم اگر نوشتن و خواندن به ترکی در برخی مدارس آذربایجان روزی در یک ایران دمکراتیک و آراد امکان پذیر باشد آیا مشکل این آقایان حل خواهد شد؟
یاد گری زبان محلی در مدارس در جوامع آزاد کاملا امکانپذیر است. امروز در اروپا بسیاری خلقها در کشورهای مختلف این کار را می کنند بعنوان مثال نگاه کنید به بروتون ها در فرانسه.
آیا آقایان موضوع یادگیری زبان در مدارس را بهانه ای برای ادعاهای تجزیه طلبانه قرار نمی دهند؟
آیا
فرستاده شده توسط حسن جداری در د., 05/09/2016 - 15:18
نظر:
در ایران اسیر در چنگ انواع ستمگریها و از آنجمله ستم ملی ، شوونیسم فارس در بین روشنفکران متعلق به ملت غالب ریشه و پایه بس دیر پای و کهنسال دارد. تا کسی جرات میکند این شوونیسم برتری طلبانه را مورد نقد و بررسی تاریخی قرار دهد، فریاد شوونیستها از هر گوشه و کنار بلند میشود .راستی این شوونیست های برتری طلب به چه دلیلی اینهمه دچار ترس و وحشت شده اند ؟ مگر کسی زبان فارسی را از دست آنها میگیرد . مگر کسی کورش و شاپور ذوالاکتاف و انوشیروان و دیگر شاهان دارای "فر ایزدی" را از دست شوونیستهای پان ایرانیست میگیرد ؟ مگر کسی وجود فردوسی را انکار میکند که هزار سال پیش به امید گنج،شاهنامه را به نظم در آورد؟ مگر کسی میخواهد در بخش های فارس نشین ایران زبان ترکی یا زبان کردی و بلوچی را به زبان تدریس در مدارس و به زبان اداری مبدل سازد؟ راستی این همه به دست
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
و پا اقفتادن برای چیست؟ این برتری طلبان از خود راضی هنوز به این نتیجه گیری منطقی نرسیده اند که در ایران غیر از زبان فارسی، زبانهای دگری هم وجود دارند. این ترک ها و بلوچ ها و کردها و عربها و ترکمن ها نبوده اند که زبان خود را به ملت فارس تحمیل کرده اند . این دقیقا رژیمهای شوونیست حاکم در ایران بوده اند که در طول نود و اندی سال زبان و ادبیات خود را به ملتهای دیگر ساکن در ایران تحمیل کرده اند . اینک این ملت های تحت ستم که بیش از نصف اهالی ایران را تشکیل میدهند بپا خاسته خواهان آن هستند که از دست زبان تحمیلی خلاصی یافته و به زبانهای خود در مدارس تحصیل کنند . بدون تردید این یک خواست عادلانه ای است . آیا اینهمه جار و جنجال و اینهمه نگاه غلط انداز به گذشته و حمله به شاهان ترک تبار و ... برای محروم ساختن خلقهای غیر فارس ایران از حقوق انسانی آنها نیست؟ این شوونیست های برتری طلب در نوشته های غیر منطقی خود همواره نگاهی یک جانبه به گذشته های دور می افکنند تا ستمگری هائی که در حق ملت های غیر فارس در ایران کنونی روا داشته میشود ، به باد فراموشی سپرده شود . اینها هنوز به این واقعیت ملموس اعتنائی نمی کنند که در ایران، ملت های مختلف زندگی میکنند. کسانی که واقعیت وجود ملت های غیرفارس را قبول ندارند ، چگونه امکان دارد به اصل دموکراتیک حق تعیین سرنوشت ملل ، سر فرود بیاورند. اصل تعیین سرنوشت، به ملت هائی که در یک کشور چند ملیتی زندگی می کنند حق میدهد از طریق دموکراتیک هر وقت بخواهند جدا شده و کشور مستقل خوذد را تشکیل دهند. شوونیست های برتری طلب، انسانهای دموکرات که نیستند در دنیای امروزهم زندگی نمی کنند . آنها در قرن بیست و یکم ، هنوز در دوران هخامنشیان و ساسانیان و فردوسی زندگی میکنند ! آنها مثل همه محافظه کاران میخواهند تاریخی را که مدام در حال تحرک و جنب و جوش است، از حرکت باز دارند! واقعیت این است که افتخار کردن به مردگان قرون و اعصار ، صد بار نام کررش و داریوش را به زبان آوردن، صدها و هزاران بیت از قصاید عنصری و انوری و قاآنی را ازبر کردن، کوچکترین دردی از دردهای امروز جامعه عقب افتاده ای را که در آن یکی از جنایت کارترین رژیمهای ارتجاعی و شوونیست حاکم است ، درمان نخواهد کرد . شوونیست ها این را باید بدانند که با داد و بیداد راه انداختن و تهمت زدن و وارونه نشان دادن تاریخ ، نخواهند توانست خلقهای اسیر و دربند غیر فارس ایران را از کوشش در جهت گسستن زنجیر های اسارت باز دارند . در پایان این نوشته لازم میدانم به عبارتی که فردی به نام کیانوش رشیدی در نوشته کوتاهش خطاب به آقای یغمائی و به منظور پشت گرمی دادن به ایشان به قلم در آورده، اشاره ای بکنم . این شخص که دشمنی با ملت های غیر فارس ایران در همه نوشته ها و کامنت هایش در ایران گلوبال مشهود و آشکار است، چنین اظهار نظر میکند: " اشغالگران در هر رنگ و پوست و ایدئولوژی را معرفی کنید آقای یغمائی." راستی چه عبارت بی معنی و مرتجعانه ای. ایشان در نوشته خود روشن نمی کند که این اشغالگران که باید افشا شوند کیانند و به چه ملتی تعلق دارند . نکند قشون های خارجی بدون اینکه ما آگاه باشیم ایران را اشغال کرده اند؟ اما اگر منظور ایشان از این اشغالگران، ترک های آذربایجان و دیگر نقاط ایران میباشد یا روشنفکران ترک و بلوچ و کرد و عرب ساکن در ایران هستند که فریاد خود را علیه ستم ملی بلند کرده اند باید بگویم معرفی این قبیل افراد کار آسانی نیست راستی این میلیون ها معترض به ستم ملی در سرتاسر ایران را چگونه میتوان یک یک معرفی کرد ! حرف زیاد است بماند به نوشته ها ی دیگر .
فرستاده شده توسط بهمن موحدی(بامدادان در د., 05/09/2016 - 17:09
نظر:
به آقای یوسف آذربایجان
اگر دولت ترکیه واردوغان وحزب AKP واقعا پان ترکان تجزیه طلب در ایران را آلت دست امپریالیستها وجهانخواران بین المللی می دانند( واقعیت هم همین است) واز تمامیت ارضی ایران دفاع می کنند، باید گفت که آفرین بر اردوغان .
ضروری است اپوزیسیون ایران از چپ وراست ، بر حفظ تمامیت ارضی ترکیه تاکید بکنند و موضعی حمایت آمیز نسبت به بعضی از گروههای کرد افراطی نداشته باشند که خواهان تجزیه ترکیه هستند. ما باید از حق خودمختاری کردهای ترکیه دفاع کنیم نه از شعارهای تجزیه طلبانه برخی از گروههای کرد در ترکیه.
فرستاده شده توسط تبریزی در د., 05/09/2016 - 17:14
نظر:
دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، همچنان که من، شما و همگان آشکارا می بینیم سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته ناسیونالیست ها کوچکترین پیوندی با هزاران درد و رنجی که مردم گرفتار در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران گرفتار آنها هستند ندارند! دوست گرامی، از دیرباز گفته اند: "مشت نمونه خروار است!" به کامنت هائی که تنها در همین بخش از تارنمای ایران گلوبال نوشته شده اند نگاه کنید، آیا جز پرت و پلا و سخنان بی سر و ته چیز دیگری می بینید؟ یکی درباره زبان مادری می نویسد، یکی درباره زبان پدری می نویسد، یکی درباره زبان عمه ای می نویسد، یکی درباره زبان خاله ای می نویسد! و البته در میان پرت و پلاها و چرندنامه هائی که پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی می نویسند ددمنشی ها و بیدادگری های بیمانند گردانندگان رژیم دژخیمان و شکنجه گران هم که جائی ندارند! تو گوئی ایرانیان دچار هیچ گرفتاری نیستند به جز .....
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
..... نبودن دبستان به زبان مادری این پان نامه نویسان! پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی نه با خردورزی سر و کار دارند و نه با آن چه که همگان آشکارا آنها را می بینند! برای نمونه به پرت و پلاهائی که پان ترک ها می نویسند نگاه کنید! در پان نامه های پان ترک ها ریشه همه بدبختی های ترک ها زبان فارسی است! دلیل بیکاری زبان فارسی است، دلیل گرانی زبان فارسی است، دلیل تورم زبان فارسی است، دلیل کمبود خانه زبان فارسی است، دلیل رشوه خواری زبان فارسی است، دلیل کمبود کالا زبان فارسی است، دلیل بیماری زبان فارسی است، دلیل زمین لرزه زبان فارسی است، دلیل سیل زبان فارسی است، دلیل خشک شدن دریاچه اورمیه زبان فارسی است، دلیل ترافیک زبان فارسی است و دلیل همه بدبختی ها تنها یک چیز است و آن هم زبان فارسی است! و رژیم دژخیمان و شکنجه گران به رهبری حضرت ایة الله العظمی امام خامنه ای ترک نیز در این میان هیچ کاره است! دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، یک ناسیونالیست همواره از ستمگرانی که از نژاد خودی و تبار خودی و زبان خودی باشند پشتیبانی می کند نه از ستمدیدگانی که وابسته به نژاد بیگانه و تبار بیگانه و زبان بیگانه هستند اما آن چه شگفت آور است این است که ناسیونالیست های تارنمای ایران گلوبال حتی با کسانی که از نژاد خودی و زبان خودی هستند و از سوی رژیم آخوندی دچار رنج ها و آسیب های فراوان شده اند نیز همدردی نمی کنند! چگونه است که یک کافر و بیدین و لامذهب اهل جهنم، لعنة الله علیه به نام (تبریزی) نوشته های فراوانی درباره مینا زرین ترک، فرشته قاضی ترک، افشین اسانلوی ترک، منیره برادران ترک، الناز بابازاده ترک، مینا احدی ترک، شبنم مددزاده ترک، بهناز شرقی ترک، روح انگیز دهقانی ترک، علی اصغر ضیغمی ترک، کمال الدین پاکدل ترک، پروانه میلانی ترک، مهدی برادران ترک، منصور نجاتی ترک، محمدرضا متین ترک، شاهرخ زمانی ترک و ..... به ایران گلوبال فرستاده است اما ناسیونالیست های ترک نه تنها نوشته ای درباره این ستمدیدگان به ایران گلوبال نفرستاده اند بلکه با چنین کسانی همدردی هم نکرده اند؟ از سوی دیگر چگونه است که تبریزی ترک زبان و ترک نژاد و ترک تبار درباره ستمدیدگان رژیم آخوندی که از نژاد اهورائی آریائی هستند و خون پاک و ناب و خجسته آریائی در رگ های آنها روان است نوشته های فراوانی را به ایران گلوبال فرستاده است اما پان آریاها و پان فارس ها و آریاپرستان نه تنها هیچ نوشته ای را در این باره ها به ایران گلوبال نفرستاده اند بلکه با آن فارس تباران و آریانژادان همدردی نیز نکرده اند؟ فارس تباران و آریانژادانی مانند زهرا کاظمی فارس تبار، سعید زینالی فارس تبار، محبوبه حاجعلی فارس تبار، حسن جهان آرای فارس تبار، منیره رجوی فارس تبار، زهرا بنی یعقوب فارس تبار، فهیمه تقدسی فارس تبار، مرتضی روحانی فارس تبار، فاطمه قائم مقامی فارس تبار، ندا آقاسلطان فارس تبار، زهرا بهرامی فارس تبار، سوزان نیکزاد فارس تبار، سیما دریائی فارس تبار، نگار حائری فارس تبار و ..... ********** سخن کوتاه، خون اهورائی و خجسته آریائی نه این که در رگ های من نبود، بود! اما من آن خون آریائی را با سرنگ از رگ هایم بیرون کشیدم و ریختم به چاه مستراح! دبستان به زبان مادری هم نه این که نبود، بود! اما من آن دبستان به زبان مادری را ویران و با خاک یکسان کردم و به جای آن نانوائی ساختم که نان بربری برای گرسنگان بپزد! ما نه خون آریائی را خواستیم و نه دبستان به زبان مادری را ! چرا؟ چون ما گرسنه ایم! (به نوشتاری در این لینک نگاه کنید)
آقا یا خانم تبریزی خیلی جالب نوشتید منهم این خون نژاد پرستی از هر مدلش را به چاه فاضلاب میریزم. احسنت
فرستاده شده توسط محمدرضا لوایی در د., 05/09/2016 - 18:36
نظر:
جناب آقاى اسماعيل وفا يغمائى بزرگوار
مقاله ى شما را خواندم. لازم است توضيحاتى را اشاره كنم:
١- ادب و احترام متقابل ايجاب مى كند كه بين شما و آن دسته از پان فارسيسم كه مدام به توهين و هتاكى آغشته اند تمايز قايل شد. من هم خواهان گفتمانى عاقلانه و علمى و تاريخى در اين زمينه مى باشم و اكثر دوستان بنده ، زجرديده ى ديالوگ خشونت و طرد و رد و انكارند. آزربايجانى ها و حتى ساده ترين كامنت نويسِ اين فرهنگ صريح اند و شفاف ، اما بى ادب و بى منطق نيستند، فحاش نيستند و شما مطمئناً كامنت هاى آنها را مشاهده كرده ايد. و همه ى كسانى كه در پيشرفت گفتمان هويت يارى مان مى كنند استاد بنده هستند.
٢- مباحث مطرح شده از سمت جنابعالى در پاسخ به تفكر " روشنفكر فارس گرفتار مصلحت" نوشته شده است. اما شما به تاريخ زده ايد نه به انديشه. اين هم خوب است. انديشه ى فلسفى در همه ى كشورها و در كشورهاى چند مليتى زبان
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
حاكم را زبان مصلحتى مى داند. ناسيوناليسم حاكم را ناسيوناليسم مصلحتى مى داند. سيستم ها قدرتها و تبادلات روشنفكرانِ زبان حاكم در اين مقال بايد خيلى ريز و ظريف حلاجى شود.
٣- كتاب فقدان فهم در جامعه ى ايرانى خود را در شرايطى نوشته ام كه براى هيچ يك از پرسش هاى آن هنوز يك جواب درست و حسابى دريافت نكرده ام. و طبيعى است كه يك نويسنده تا حصول جواب راحت نخواهد نشست.
٤- ما از اتهام هر نوع نژادپرستى و پانيسم و غيره مبرا مى باشيم چون در حالت دفاع از زبان و هويت هستيم. من نيزمثل شما شهروند جهانم و همين جهانى شدگى از بنده و شما مى خواهد كه مراقب و مواظب جهان باشيم. تكه اى از جهان دارد زير چرك و زخم ناسيوناليسم افراطى پان فارسيسم و سيستم انسان كش دينى زجر مى كشد. جهانى شدگى بايد به مداوا برخيزد نه اينكه به انكار و فراموشى بپردازد.
٥- افتخار من اين است كه شاگرد مكتب تبريز هستم. همه ى كتابها و مقاله هايى را كه تا به حال نوشته ام در مسير انسان بوده است. مسير ما انسان است و انسان قبل از هر چيز با خويشتن شروع مى شود. من دانش آموخته ى زبان خويشتن و مكتب تبريزم. ما در ظاهر مكتب و مدرسه و دانشگاه نداريم و اگر در مكاتب فارسى آموخته ايم امتياز ى اگر باشد افتخارى بر ما نيست. فلسفه ى ما و عمق فكرى مكتب تبريز را بايد از مبانى زبان تركى آن جستجو بفرماييد نه از منابع و مبانى زبان فارسى. مبانى مكتب تبريز در دانشگاه هاى ايران تدريس نمى شود. غرض ورزان بايد اين نكته را دقيق و شفاف بشكافند.
٦- طبيعى است كه نوشته هاى من و شما جواب هاى ما هستند از اين روى به اين گفتمان و مباحثه ى محترمانه ادامه دهيد تا مبانى و ادبيات سياسى و فرهنگى ما را بيشتر بشناسيد. به عنوان مثال كلمه ى آزرى در ادبيات شماست و در ادبيات ما كلمه ى ترك نوشته مى شود.
با احترام
با درود،
يكى داشت ميمرد از درد بى نوايى
يكى امد بگفت، جناب زردك ميخواهى؟
بواقع چرا اين گفته دشمن را از ياد ميبريد كه ميگويد: "براى به استعمار كشيدن ملتى، شما بايد ٩٠٪ احمق داشته باشى و ١٠٪ خائن!" نميدانم ايا اين ١٠٪ كه چنين بحثهايى را هرازگاهى تووى بوق ميكنند واقعن در اين توهم هستند كه ان ٩٠٪ لازمه اين خيانت را دارند؟! مگه ميشه كه در اين دنياى ارتباطات لحظه مره اى باز سياستهاى استعمارگرانه را پياده كرد؟! ايا بهتر نيست كه قدرى در اينه زمان نگاهى بكنند شايد كه تصور خودشان را بتوانند ببينند!
فرستاده شده توسط اسماعیل وفا یغمائی در د., 05/09/2016 - 19:37
نظر:
اقای لوائی ارجمند. خوشحالم که چنین فکر میکنید به آنچه نوشته اید احترام میگذارم. من اگر باور کنید حتی یکبار در زندگی خود نیندیشیده ام که فارس هستم یا ترک یا کرد. من انسانی هستم که روی خاکی که ایران نام دارد زاده شده و تا 29 سالگی این خاک و پس از آن مهر این خاک مرا پرورده. کودکی من با بلوچها در بلوچستان و نوجوانی من در سیستان و مرکز ایران و دشت کویر گذشت . من دو خواهر ناتنی دارم که از سوی مادر آذری یا ترک هستند. سال 60 وشصت و یک در پناه کردها در کردستان زیستم و هفت سال فرزند مرا یک خانواده تبریزی ترک مثل پلک چشم خود نگهداری کرد. من این چنین ایران و مردم ایران را میشناسم ودر عصری که باید انسانیت در هم آمیزد نه از پان فارسیسم و نه پان ترکیسم خیری احساس نمی کنم. بحث در این باره زیادست امیدوارم بتوانیم علیرغم اختلاف نظر برادرانه و رفیقانه حرفهایمان را بزنیم. برای رفع ستم ننگین ملی و برای آزادی
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
موفق باشید و با احترام. اسماعیل وفا یغمائی
رستاده شده توسط کیانوش رشیدی قادی در د., 05/09/2016 - 19:38
نظر:
آقای اسماعیل وفا یغمایی به "خال" زده است.
به "خال" که می زنی، دردشان می گیرد آقای اسماعیل وفا!
فرستاده شده توسط lachin در د., 05/09/2016 - 19:47
نظر:
خبر فوری... خبر فوری... توجه... توجه...
دوستان و فعالین حرکت ملی آزربایجان.... لطفآ از فعالیت های مدنی, حقوقی, بشری و سیاسی دست بردارید . کاربری با نام ناصر رحیمی برایمان مژده داده است در ایران آینده و « دموکراتیک» در« برخی» از مدارس آزربایجان (( نوشتن و خواندن)) به زبان ترکی آزاد خواهد بود... هورا... هورا.....ولی متاسفانه ایشان متوجه نیستند که معنی ( در برخی از مدارس ... مثلآ یکی یا دو .. سه تا مدرسه ) با معنی (( کلآ تمام مدارس آزربایجان )) مغایرت دارد.. باز ایشان متوجه نیستند که معنی (( خواندن و نوشتن )) با معنی (( تحصیل به زبان مادری)) از زمین تا آسمان فرق دارد. ما ترک ها نمی دانیم که این همه بخشنده گی را به حساب حقوق بشر کوروش بگذاریم و یا به حساب کشور دموکراتیک از نوع آریائی و یا از هر دو نوع باهم...
رستاده شده توسط ترکش در د., 05/09/2016 - 18:15
نظر:
گذشت دوره ای که یک ایل 10 هزار نفری مثل قاجار می توانست یک کشور را تحت سلطه خود درآورد
باید هر استانی در کشور سهمیه اجباری برای پذیرش مهاجر خارجی داشته باشد (هزاره ها= آذریها) این هزاره ها اجداد شما آذریها هستند ازبکهای ترک اوغانی نیز که پسرعموهایتان هستند اینها باید تماما به آذربایجان ارسال شوند درصدی از پناهندگان عراقی نیز باید در آذربایجان اسکان یابند در حالیکه قلچماقها با کمال بی رحمی و پرویی اقامت هر مهاجری را در آذربایجان ممنوع کرده اندد چیه خوشکلی یا رقصت قشنکه یا گردن کلفته یا به جد تیمور لنگت می نازی
فرستاده شده توسط اسماعیل وفا یغمائی در د., 05/09/2016 - 18:16
نظر:
حرف آخر را دموکراسی، آزادی و انتخاب مردم میزند نباید نگران بود کار کوچک یا بزرگ ما وفاداری به حقایق تاریخی و مردم است.در نه تمام کامنتها بلکه شماری از آنها این بخوبی محسوس است که برخی افراد متاسفانه بدون پیش زمینه آگاهی درست تنها با تاختن به طرف مقابل میخواهند پیش آیند. متاسفم
رستاده شده توسط ع.ب.تورک اوغلی در د., 05/09/2016 - 11:35
نظر:
سلام-این آقاکئیانوش قراربود دیگرچیزی ننویسند وخداحافظی کرده بود.یک تاجیک مهاجردویست یاسیصدسال پیش ازایران قدیم افغانستان وتاجیکستان سنگ تمام میگذارد وتورکان 50میلیونی راهیچ دانسته وخودراصاحب سرزمین توران میداند.
ببینیددنیای مجازی چقدرزیباست که هرمتوهمی خودراعقل کل دانسته واین کمونیست دیروزی لاقل کمونیسم که زمانی یک تفکرانسانگرا وامید هرناامیدبود،ایشان حتی نتوانسته درتفکرقبلی خوداستوار مانده وهمان یخبندان سیبری خیلی شایسته تراز سلطنت طلبی وعقب گردبه توهم وسیاه چال کورش پرستی بوده ،حال آمده برای ما توهمات خودرابروزمیدهد.
....
پاسخ دادن
فرستاده شده توسط کیانوش رشیدی قادی در د., 05/09/2016 - 19:51
نظر:
من "کیانوش" هستم و نه "کئیانوش"! و اینکه:
"ایران گلوبال" ارث تو نیست.
فهمیدی اوغلن؟
این یک!
انسان در انسان بودنش استوار است و نه در اندیشه اش!
اندیشه تغییر می کند، انسان نه!
این دو!
"توهم" را تعریف کن!
هرگاه و اصولا بتوانی:
این سه!
و اینکه:
...
این چهار!
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
من "کیانوش" هستم و نه "کئیانوش"! و اینکه:
"ایران گلوبال" ارث تو نیست.
فهمیدی اوغلن؟
این یک!
انسان در انسان بودنش استوار است و نه در اندیشه اش!
اندیشه تغییر می کند، انسان نه!
این دو!
"توهم" را تعریف کن!
هرگاه و اصولا بتوانی:
این سه!
و اینکه:
...
این چهار!
پاسخ دادن
شاعر و پژوهشگر ارجمند جناب یغمائی.درود و به امید رفع ستم مشترک بسیار با منطق درست و قوی نوشته اید
فرستاده شده توسط َAzad در د., 05/09/2016 - 21:33
نظر:
طبریزی ستاره دار گرامی! شما آسمان بروی، زمین بر گردی، تا زمانیکه سرت را در چاه ظلمت فرو کنی و نقاب شرم و خجالت بر چهره بگیری، شک و شبهه مردم نسبت به شرف مبارکت سر جای خود باقی میماند. اگر یادت باشد، زمانیکه در تلویزیون اکراد تحت شعار سوسیال شونیسم روسی، علیه مردم آزربایجان تبلیغات سو میکردی، پان اکراد حتا به بهانه اتمام وقت بهت اجازه نمیدادند با بینندگان خدا حافظی کنی، فوری برنامه را قطع میکردند. اگر درکت اجازه میداد میتوانستی مطلب را بگیری، که میخواستند بطور تلویحی بهت بفهمانند، که موجودیت تان برای آنان چندان اهمیتی ندارد. این برای ما قابل درک است که شما و تنی چند از آزربایجانیان مانقورد، خواسته و یا ناخواسته بدست ناسیونالیسم کرد گرفتار شده اید. و چون به عنوان یک اسیر در تشکیلاتشان علیه مردم آزربایجان سخن پراکنی میکنی، هرگاه روزی در اثر فشار وجدان، بخواهی آن تشکیلات را ترک
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
کنی هزاران و تهمت نثارتان خواهند کرد. ما بدرستی حس میکنیم که شما و تنی چند در چنبره پان اکراد گیر کرده اید، و تا زمانیکه به ندای وجدان خود پاسخ ندهید، تا خرخره در منجلاب مانقوردیسم فرو خواهید رفت. آنوقت دیگررهائی از چنین خود کشی سیاسی دیر خواهد بود. سوسیالیسمی که شما بیهوده از آن دم میزنی، سوسیالیسم نیست، پان کردیسم است، پان کردیسمی که لعاب سوسیالیسم بر چهره گرفته، تا ناسیونالیسم افراطی کرد را از نظر پنهان دارد. ما احتیاجی به شناختن چهره و ماهیت سیاسی شما نداریم، چهره و ماهیت سیاسی شما دیرست که برای فعالین حرکت ملی عیان است. اما لازم است چهره خود را از خوانندگان نپوشانی و از حجره حجابت بیرون آئی و شهامت نگاه کردن به چشم خوانندگان را داشته باشی. این اولین قدم حرکت سیاسی است. شما دم از سوسیالیسم میزنی، پس چرا در آغوش امپریالیسم جهانی جا خوش کرده ای؟ آیا خوانندگان اجازه دارند این سئوال را از محضرتان بپرسند؟ جناب طبریزی گرامی ستاره دار! شما از طرفی در آغوش رفاه امپریالیسم آمریکا میلولی!، از طرف دیگر الکی تبلیغ کمونیسم میکنی این چه نوع اخلاق سیاسی است که شما داری؟ شما اگر انسان مستقل و آزادی هستی!، پس چرا در دست اکراد به بازیچه ای بدل شده ای؟ و رل مانقوردیسم را به عهده گرفته ای؟! امید وارم از سئوالم ناراحت نشوی.
رستاده شده توسط حسن جداری در د., 05/09/2016 - 22:08
نظر:
آقای لوائی، در نقدی به مقاله آقای یغمائی، نوشته اید که به مکتب تبریز تعلق دارید :" افتخار من این است که شاگرد مکتب تبریز هستم ." منظورتان را نفهمیدم . تعریفی از ماهیت مکتب تبریز تان نکرده اید. بعد متذکر شده اید که همه نوشته هایتان تا بحال در مسیر انسان بوده است و " انسان قبل از هر چیز با خویشتن شروع میشود." فهم معنا و مفهوم این عبارت آخر نیز برایم بسیار سخت است. حقیقت این است که دراین نوشته هم مثل مقاله"روشنفکر فارس..." نکات نامفهوم و مبهم زیاد دیده میشود . چرا صریح حرف نمی زنید؟ مکتب آذربایجان یعنی چه؟ اگر منظورتان رجحان دادن زبان ترکی بر زبان فارسی است در جملاتی ساده و صریح نظرتان را بیان سازید .استنباط من چنین است که در نوشته های شما مساله زبان به مساله اصلی و کلیدی مبدل شده است. شما با ترجیح دادن زبانی بر زبان دیگز همان خطای
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
آقای یغمائی را مرتکبمیشوید که بخش مهمی از مقاله شوونیستی خود را به ستایش از زبان و ادبیات فارسی اختصاص داده است . وقتی شما می نویسید:" فلسفه ما و عمق فکری مکتب تبریز را باید از مبانی زبان ترکی آن جستجو بفرمائید نه از منابع و مبانی زبان فارسی" ، در عبارتی کلی می خواهید بگو ئید که فلسفه تان - معلوم نیست چه فلسفه ای - و " عمق فکری مکتب تبریز" ناشی از مبانی زبان ترکی است و در زبان فارسی چنین عمق قکر ی و چنین مزیتی وجود ندارد. این نظرشما از دید من از ریشه، غلط و غیرواقعی است .هیچ زبانی بر زبان دیگر مزیتی ندارد . در هر زبانی اندیشه ها و نکته نظرهای کاملا متضاد وجود دارد. در زبان آلمانی هم نوشته های هگل و مارکس را داریم و هم ترهات هیتلر و نازیهای دیگر را .درطول قرنها میلیونها اندیشمند و شاعر و نویسنده با نظریات کاملا متفاوت ومتضاد در زبان انگلیسی مطلب نوشته اند. زبان فارسی، هم زبان نوشتاری شعرای افشاگر و آزاد اندیش نظیر حافظ، فرخی یزدی و پروین اعتصامی است و هم آخوندهای جنایتکار در نماز های جمعه به همین زبان، افکار ارتجاعی و پوسیده خود را بیان میسازند . زبان ترکی، هم در این رابطه، به هیچ وجه استثنائی نیست. در نقد تان به مقاله آقای یغمائی، چندین جا از مکتب تبریز نام میبرید . راستی این مکتب تبریز شما چه معنا ومفهومی را بازگو میکند ؟ وفتی گفته میشود مکتب نقاشی تبریز ، این گفته واقعیتی را بیان میکند و درگذشته چیزی بنام مکتب نقاشی یاخطاطی تبریز وجود داشته است . اما مکتب تبریزی که شما بیان میکنید، مفهومش گنگ و مبهم است . اگر این مکتب فکری خاصی است باید نویسنده آنرا دقیقا روشن سازد . کدام فکر و اندیشه؟ صرف بیان این عبارت که " مسیر ما انسان است" هیچ مشکلی را، حل نمی کند. کمی بیشتر عبارت " مکتب تبریز" را بشکافیم . تاریخ معاصر آذربایجان را از زمان انقلاب مشروطیت تاکنون مورد توجه قرار دهیم . این تاریخ، تاریخ مبارزات عناصر و سازمانهای مبارز و انقلابی علیه شاهان و امیران جنایتکار و در جهت نیل به آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی بوده است. تاریخ صد و ده سال اخیر آذربایجان، تاریخ حیدر عمو اوغلوها ، ستارخانها، باقر خانها، علی مسیوها ، حسین باغبانها، پیشه وری ها ، صمد بهرنگی ها و علیرضا نابدل هاست تاریخ انقلابیون و کمونیست های برجسته است. تاریخ راست ها و ضد کمونیست ها نیست. این دقیقا همان مکتب سیاسی تبریز و آذربایجان می باشد . آقای لوائی صریح بنویسید مبانی فکری مکتب تبریز شما کدام است؟ شعار دادن تنها کافی نیست . از دید من مساله خلق های تحت ستم ایران - ملت های غیر فارس - تنها مساله زبان نیست . . البته ستم ملی برابعاد ستم طبقاتی به مراتب می افزاید و این ستم را حاد تر نیز میسازد . اما کارگران و زحمتکشان ملتهای غیر فارس با هم زنجیران خود در بین ملت فارس،اختلافی ماهوی ندارند. فرق بین کارگران و زحمتکشان ملت فارس و ملتهای تحت ستم این است که کارگران و زحمتکشان ملت های غیر فارس از ستم مضاعف رنج میبرندو بار رنج و مشقتی که حمل میکنند، سنگین تر است. در حال حاضر، کارگران و زحمتکشان آذربایجان و ملت های دیگر غیر فارس، هم از طرف بورژوازی ملت غالب استثمار میشوند و هم از جانب بورژوازی خودی . کم نیستند کارفرمایان و تجار و سرمایه داران آذربایجانی که زالو صفت خون زحمت کشان این سرزمین را می مکند . آن مکتب سیاسی تبریزواقعا یک مکتب آزادگی و عدالت خواهی است که با همه دشمنان و استثمارگران کارگران وزحمت کشان خلق آذربایجان که سرمایه داران بیرحم خود آذربایجان را نیز شامل می گردد، سرسختانه مبارزه کند. آن مکتب تبریز، مکتبی مترقی و والاست که مدافع منافع زحمتکشان آذربایجان باشد.
فرستاده شده توسط lachin در س., 05/10/2016 - 05:44
نظر:
خیلی جالب است ... کاربری از آلمان به آقای تبریزی نوشته است...(جناب اقای ..تبریزی.... من آریا پرست و پان آریا نیستم )) و درست یک جمله بعد می نویسد...
((( از این گذشته نام ایران یعنی سرزمین ایرانیان و آریایی ها، سابقه هزاره ها سال دارد، و تغییر پذیر نیست. ))).. دوستان.....پیدا کنید بقال را.....
فرستاده شده توسط تبریزی در س., 05/10/2016 - 06:35
نظر:
دوستان گرامی، در یادداشت (کامنت) شماره 66518 من نوشتم که درباره ستمدیدگان ترک و فارس نوشته های فراوانی را به ایران گلوبال فرستاده ام، برای دوستانی که با ساختار ایران گلوبال آشنا نیستند ناچارم بگویم که فهرست نوشته هائی که من به ایران گلوبال فرستاده ام در این لینک است
http://iranglobal.info/taxonomy/term/339
فهرست نوشته هائی هم که نویسنده آنها خودم هستم در این لینک هست
http://iranglobal.info/taxonomy/term/340
فرستاده شده توسط ع.ب.تورک اوغلی در س., 05/10/2016 - 12:21
نظر:
سلام-من باورم نمیشود وشایدهم اشتباه میکنم که این متن ازآقای جداری باشد.چه کسی گفته که کمونیست ها درموردزبان شناسی مطالعه نکنند.ازنویسنده بزرگی مثل آقای جداری یک کمی بعیداست که نتواند به قدرت ویا به ضعیف وقوی بودن زبان هاآشنانباشد.
زبان شناسی یکی ازدروس پایه ایی علوم انسانی است وکسی که این همه قدرت نوشتن داردومطالعه کرده اگرنتواندفرق بین قدرت زبان ها راتشخیص دهد وزبان ها همه رادریک سطح بداندیک کمی باورکردنی نیست.آقای لوایی درموردفارس زبان ها هیچ دشمنی نداشته ونداردواین موضوع راچندین باراعلام کرده است بلکه با شئونیسم نژادی این اتینیک حاکم این زبان چرا.
یک سیاسی کاربفکرمن هیچ اشکالی نداردکه درموردزبان هانیزمطالعه ایی داشته باشد.آقای لوایی درموردقدرت زبان فارسی وتورکی وعربی وانگلیسی بوده ومیتوان ده ها کتاب نوشت .
اگرکسی به این موضوع حساسیت دارد میتوانداززبان شناسان سازمان یونسکوکمک گیرند.
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
حاکمیت فارس زبان های شئونیست که ازاین زبان ضعیف بی قدرت دراسارت دیکران که تورکان وزبان تورکی یکی قوی ترین وازباقواعدترین زبانهاست کشوررااست رازندانی کرده اند.
دوم اگرکسی بامکتب تبریز آشنانباشدآنهم مشکل خودش است.مکتب تبریز بنظراین حقیرمکتب اولین ها درمبارزه با ستم ودرآفرینش تولیدفکردراین ومنطقه .مکتب انسانیت.مکتب شمس تبریزی.مکتب ماهی سیاه کوچولو.مکتب ستارخان.مکتب بابک مکتب شهامت وانسانیت ووو..بوده وهنوزدرایران بااینکه صدسال است شهرومکتب ومردمش رابه اسارت گرفته اندبازهم سر منطقه است.
شماجناب جداری لطفا کمی عمیق تر وبه خارج ازتفکرکمونیستی وتمامیت خواهی نیزنگاه کنید.ممنون ازشمادرخیلی ازمواقع که وظیفه خودرا ادا میکنی.
رستاده شده توسط حسن جداری در س., 05/10/2016 - 17:09
نظر:
در گذشته، در موارد مختلف، ناظر و شاهد گرایش های شوونیستی بی حد وحصری در بین روشنفکران چپ گرا بوده ام . بهمین جهت نیز دچار تعجب نمی شوم وقتی می بینم کسانی نظیر بهمن موحدی و " تبریزی" که حود را چپ و سوسیالیست قلمداد می کنند، در شمار بدترین شوونیست های برتری طلب هستند و در روز روشن، ستم ملی در ایران چند ملیتی را انکار میکنند. اغلب خوانندگان سایت ایران گلوبال، با اسم کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی آشنا هستند . این سازمان پرقدرت دانشجوئی در زمان سلطنت استبدادی شاه، هزاران تن از دانشجویان ایرانی مخالف با رژیم را در خارج از کشوردر صفوف خود متشکل ساخته بود . از حانب دبیران و مسئولین این تشکیلات دموکراتیک که در کنکره های سالیانه کنفد راسیون انتخاب میشدند، در طول سال سمینارها برگزار شده و تظاهرات افشاگرانه ضد رژیمی در دفاع از مبارزات توده های
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
زحمتکش ا، سازمان داده میشد. تا کنکره نهم کنفدراسیون که در روزهای آخر سال 1968 میلادی در شهر فرانکفورت آلمان برگزار گردید، - در آن زمان درست ده سال از تاسیس کنفدراسیون میگذشت-- هنوز صحبتی از وجود ملت های مختلف ساکن در ایران در کنکره ها و سمینار ها و نشستهای کنفدراسیون به میان نیامده بود . با در نظر گرفتن این واقعیت که بخش مهمی از اعضا و فعالین کنفدراسیون را اذربایجانی ها ، کردها و دیگر ملتهای غیر فارس تشکیل میداد ند، نادیده گرفتن این واقعیت که در ایران نه یک خلق یا یک ملت، بلکه خلق ها یا ملت ها زندگی می کنند، معنائی جز غلبه شوونیسم فارس در کنفدراسیون و نادیده انگاشتن خودسرانه واقعیتهای ملموس، نبود. به منظور برطرف کردن این نقیصه ، اینجانب و چند تن از نمایندگان شرکت کننده در کنکره، متنی نوشته و آن متن را به مثابه پیشنهادی به ریاست کنکره، تقدیم کردیم تا به رای نمایندگان حاضر در کنگره که از کشورهای مختلف به نمایندگی انتخاب شده بودند، گذاشته شود . در کنکره در حدود 40 نماینده دارای حق رای، شرکت داشتند . اکثریت کنکره را چپ ها و کمونیست ها و اقلیت را افراد وابسته به جبهه ملی و هواداران مصدق تشکیل میدادند. در پیشنهادی که از جانب ما در رابطه با مساله ملی در ایران به کنکره تقدیم شده بود، با بیان این واقعیت که ایران کشوری کثیر المله می باشد ، خواسته میشد که در آینده در نشریات و اعلامیه های کنفدراسیون به جای عبارت ملت یا خلق از عبارت خلق ها یا ملتها استفاده شود. بسیاری از نمایندگان فکر نمیکردند که چنین پیشنهادی در کنکره کنفراسیون مطرح گردد. وقتی نوبت رای گیری به پیشنهاد در باره خلقها رسید ، اکثریت نمایندگان به آن رای مخالف دادند و تنها 14 نماینده به پیشنهاد رای مثبت دادند . بدین ترتیب ،علاوه بر نما یندگان جبهه ملی، تعداد زیادی از نمایندگان چپ و کمونیست حاضر در کنکره هم با پیشنهادی که ایران را کشوری کثیر المله میدانست، مخالفت کردند! شاید برخی از آنها از ترس اینکه مبادا جبهه ملی کنفدراسیون را ترک کند ، با پیشنهاد مخالفت ورزیدند که این برخورد زبونانه آنها البته درست نبود . اما دلیل مخالفت بسیاری از چپ ها با پیشنهاد خاق ها به جای خلق و ملتهای ایران به جای ملت ایران، دقیقا به خا طر احساسات شوونیستی و برتری طلبی قومی و نژادی بود . دلیل دیگر وجود شوونیسم فارس در کنفدراسیون جهانی را در این میتوان دید که نشریه تحقیقی کنفدراسیون که طی سالها انتشار می یافت" نامه پارسی" نامیده میشد .آنهم پارسی نه فارسی! کسانی که پیشنهاد کثیرالمله بودن ایران را به کنکره برده بودند ، نومید نشده و ساکت نه نشستند. چند سال بعد از برگزاری کنکره نهم، در نتیجه کوشش چند تن از رفقای چپ و فشار عمومی، در یکی از کنکره های کنفدراسیون پیشنهاد کثیر المله بودن ایران بالاخره به تصویب کنکره کنفدراسیون رسید و قرار شد دو کمسیون برای بررسی اوضاع اقتصادی و سیاسی آذربایجان و کردستان تشکیل گردد!
رستاده شده توسط حسن تهرانی در س., 05/10/2016 - 19:38
نظر:
من فکر میکنم هم باید واژه شوونیسم و هم میهن پرستی را فهمید و بعد توی سر این و آن کوبید
رستاده شده توسط کیانوش رشیدی قادی در س., 05/10/2016 - 19:50
نظر:
"تورکان!"
حال ما "لی لی به لالای شما می گذاریم"، و شما را هم میهن و هم وطن خطاب می کنیم.
حال شما ضد "فارس" و "ایران" و "ایرانی" هستید.
شما نژادپرست که نیستید!
پس چرا تاجیک ها، پاکستانی ها و هندی ها را دشنام می دهید؟
"آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا میآیی ای اقبال پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست در زانوی تو"
مصداق پرسش بالای من از شماست.
فرستاده شده توسط حس جداری در س., 05/10/2016 - 20:53
نظر:
تذکر لازم = در نوشته بالا بجای عبارت " نا دیده گرفتن این واقعیت که در ایران نه یک خلق یا یک ملت، بلکه خلق ها یا ملت ها زندگی میکنند، معنائی جز غلبه شوونیسم فارس در کنفدراسیون و نادیدها انگاشتن خود سرانه واقعیت های ملموس نبود." خوانده شود " نا دیده گرفتن این امر که در ایران نه یک خلق یا یک ملت ، بلکه خلق ها یا ملت ها زندگی می کنند، معنائی جز غلبه شوونیسم فارس در کنفدراسیون و نا دیده انگاشتن خود سرانه حقایق غیر قابل انکار، نداشت." با پوزش فراولن از خوانندگان عزیز
فرستاده شده توسط ناصر رحیمی در س., 05/10/2016 - 22:20
نظر:
یکی از آقایان پان ترکیست سوپر شوینیست چنان از نظر قبلی بنده شوینیسمش گل داده که حتی فراموش کرده نام خود را بنویسد.
خوب عزیز بابا من نوشتم در ایران دمکراتیک فردا مثل هر جامعه آزادی شما هم مثل همه خلقای دیگر سر زمین های آزاد حق دارید در برخی مدارس خواندن و نوشتن و حرف زدن ترکی را به بچه ها یاد بدهید. این که دیگر اینهمه دادو قال نداشت!
نوشتم برخی مدارس و نه تمام مدارس چون بهر حال باید برای دیگرانی هم که میل ندارند بچه هایشان ترکی بخوانند و بنویسند هم حق مدرسه رفتن را قایل شد. در واکنش به نظر بنده حضرت آقا چنان به هیجان آمده که کلا بند را به آب داده و ماهیت سر کوبگرانه و غیر دمکراتیک خودش را رو گرده که نخیر نه در برخی که در همه مدارس باید نه تنها خواندن و نوشتن بلکه کلا تحصیل ترکی باشد! واقعا خنده دار است اگر یک لحظه تصور کنیم که بچه نه فقط از ادبیات فقط ترکی را می فهمد بلکه
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
ریاضیات و فیزیک و شیمی و از مکانیک نیوتن تا نسبیت انشتین را هم قرار باشد به ترکی یاد بگیرد.
فلسفه را نگفتم چون آن یکی آقا کلا جز "مکتب تبریز" که معلوم نیست صیغه چه بابی است اصلا فلسفه دیگری را برای متفکر و روشنفکر ترک زبان و غیر ترک زبان برسمیت نمی شناسد.
بابا جان شما واقعا دارید شوخی می کنید. آقا می گوید مکتب تبریز را فقط تبریزی می فهمد و می تواند در چهار چوبش فکر کند! عجبا! جدا که شما را باید می بردند دانشگاه سوروبن کرسی استادی سارتر را می گرفتند می دادند به شما تا مکتب تبریزی را بجا اگزیستانسیالیسم به دنیا درس بدهید.
ناصر رحیمی
رستاده شده توسط lachin در چ., 05/11/2016 - 00:39
نظر:
آقای ناصر رحیمی... لازم نیست به ایران دموکراتیک فردا نظری بیاندازیم . در ایران دموکراتیک رستاخیزی قبل و هم در ایران دموکراتیک حزب اللهی فعلی , دیگرانی بودند که میل نداشتند بچه هایشان به زبان ترکی حرف بزنند و یا تحصیل بکنند. , مثل آرامنه ایران. در تبریز هم مدرسه ارمنی بود و الان هم هست و هم دبیرستان ارمنی..بجه های ارمنی ها تا کلاس ششم دبیرستان با زبان ارمنی تحصیل میکردند و الان هم میکنند و لی نویسنده گان آزربایجانی تنها بخاطر استفاده از چند کلمه ترکی در مقالاتشان که زبان مادریشان بود , شکنجه می شدند. در ایران دموکراتیک حزب اللهی فعلی, الان هم بعضی از اسم های ترکی برای اسم گذاری بچه ها ممنوع است.
رستاده شده توسط تهرانی در چ., 05/11/2016 - 00:45
نظر:
آقای ناصر رحیمی گرامی! با سلام به محضر شریفت، اگر شما فکر میکنی که خیلی سواد داری! ببر آن فلسفه سارتر را در فارسستان پیاده کن! و درجه استادی بگیر. جامعه ای که کلمه فلسفه حتا بگوششان نخورده است. شاید سارتر و کانت فارس بوده و ما خبر نداشتیم.
فرستاده شده توسط تبریزی در چ., 05/11/2016 - 08:07
نظر:
***** ناسیونالیسم تحت ستم نداریم! ***** ..... ناسیونالیسم به مثابه یک جنبش نمی تواند تحت ستم باشد! این مردم منتسب به یک ملت، نژاد و یا قوم معینی هستند که مورد ستم و تبعیض قرار می گیرند .......... لازم است در همین آغاز مجددا تأکید کنیم که ناسیونالیسم تحت ستم نداریم! این مردم هستند که تحت ستم هستند و ناسیونالیسم کارش این است که با مراجعه به ستم بر مردم معینی مظلوم نمایی کند و برای اهداف ارتجاعیش مشروعیت و حقانیت کسب کند ..... (همه این نوشتار را در لینک زیر بخوانید)
http://iranglobal.info/node/44432
درود بر شما استاد ارجمند. ضحاکیانی که این فرض را تبلیغ میکنند همان دیوانی هستند که خنجر بیگانه را برای ریختن خون فرزندان ایران از آذری و فارس تیز میکنند نفرین بر این دد خویان و خدای ایرانزمین ایران را نگاهبان باشد
آبتین پیشداد
آقای یغمائی با سلام خدمت شما لطفا یکبار هم همت کنید و از ابتذال و فلاکت خود ما ملت ایران صحبت کنید تمامش مسئله آخوند نیست ما خودمان هم در بسیاری موارد در نکبت و باتلاق فرو رفته ایم ولی خودمان هم از نکبت و باتلاق دفاع میکنیم این را هم باید بدانیم و به خودمان تعارف نکنیم
ما هم آذری داریم و هم تورک. آذری ایرانی بوده و هست تورک ایرانی نبوده با چنگیز و تیمور و قرقیز و ازبک آمدهاول غارت کرده و کشته و برده بعد واینجا مانده و حالا ایرانی است بچه هایشان ایرانی و مثل ما هستند اشکال هم ندارد فارس هم ایرانی است همه ایرانی هستیم ولی اینهائی که صدا میدهند که ایران باید تجزیه شود و فلان و فلان خیلیها مشکوکند و دمشان وصل به یکجائی هست اینها اگر میخواهند بروند ترکیه یا مغولستان یا هر جا ایران یک سانتیمترش هم از دست نمی دهیم تو دهن اون بیشرفی میزنیم که بخواهد تجزیه کند خجالت نمی کشند مزخرف میبازند تازه یک مشت بیسئادند که اصلا نمی دانند سرگذشت ترک و فارس چی هست ستم ملی هم بسیار زشت است باید زد تو دهن اون بیشرفی که تورک و آذری را آزار میدهد مشکل ما این ملاها و اجانب هستند که بدبختمان کرده اند نه تورک و فارس مشک استعمار بیشرف است نه هیچ مساله دیگر ایران یکروز ازاد میشود میشود مال همه ما این آخوندها را پدرشان را در میاوریم فکر کرده اند که ما مرده ایم همه زنده ایم ولی فعلا وضع اینطور است زنده باد تورک و فارس مرگ بر آخوند و اجنبی و تجزیه طلب
فتح الله مرادی اقدم زاده
دست مریزاد هم مقاله و هم صحبت بسیار آموزنده است من مطالعه آنرا به تمام دوستان آذری پیشنهاد کردم و خواستم نظر خودشان را در باره این نوشته و صحبت بنویسند موفق باشید جناب یغمائی میهن ما ایرانیان ناموس ملی ماست
جناب یغمایی سلام
بقیه نظرات در ایران گلوبال راهم اگر زجمت نیست در اینجا بگذارید تا همه بخوانند.
مجید
فرستاده شده توسط ناصر رحیمی در چ., 05/11/2016 - 09:35
نظر:
آقایان پان ترکیست سوپر شوینیست ظاهرا با درست خواندن و درست فهمیدن نظرات مشکل اساسی دارند و یا شاید هم نمی خواهند بفهمند.
بنده در نظراتم نوشتم در ایران دمکراتیمک و آزاد فردا خواندن و نوشتن به ترکی در برخی مدارس آذربایجان طبیعی است.
آایران آزاد و دنکراتیک فردا یعنی نه ایران دیروز و نه ایران اسیر و تحت ستم آخوند امروز.
آقایان چنان عشق تجزیه طلبی کورشان کرده که حتی یک خط نظر ساده را هم تحریف می کنند.
می کنند.
در مورد مکتب تبریز جمله ای نوشته بودم که حذف شده و آن ایین بود که حضرت آقا را باید ببرند در سوربون مکتب نبریز را بجای اگزیستانسیالیسم سارتر آموزش بدهد اما مشکل کوچکی که هست این اسست که برای شناخت مکتب تبریز اول باید همه جهان ترکی حرف بزنند تا بعد آقا بتواند مکتب تبریز را به دنیا آموزش بدهد.
ناصر رحیمی
رستاده شده توسط يوسف آذربايجان در چ., 05/11/2016 - 10:00
نظر:
آقای ناصر رحیمی « بزک نمیر بهار میاد » .خوب این جامعه دموکراتیک در سایه و رهبری را کدام نیروی دموکرات بر پا خواهد شد لطف کنید نام این نیرو و تشکیلات دموکرات را ببرید تا ما هم اسم خود را در آنجا ثبت نام کنیم و شاهد بر پائی جامعه دموکرات ایرانی « فارسی » شویم نه کند این همان جامعه مهدی به غیت رفته است و یا آقا مسعود رجوی رهبر غایب و یا بیژن حکمت به رهبری حکمتیسهای که همیشه مشکوک بوده و هستند نه حتما آقا فرخ نگهدار که سالهای سال در نقش مشاور فکری جمهوری اسلامی ضد امپریالیست بوده و هست و پاسداران را به صلاح سنگین مسلح کرد اگر هیچ کدام نیست پس نیم پهلوی است که همیشه جلو عکس پدر بزرگ جلادش رضاخان میر پنجه پز میدهد نه نه هیچ کدام از اینها نیست بلکه خود این رژیم اسلامی ایرانی است این رژیم نرم تنانی مثل روحانی دارد که بیشتر از دوران احمدی نژاد حکم اعدام اجرا شده و جوانان ترک آذربایجانی هر روز
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
هر روز دسته دسته روانه زندان و شکنجه گاه میشوند و مطبوعات و رسانه های فارس زبان حاضر نیستند نامی از این جوانان ببرند چون گناه کبیره محسوب میشود من میگویم همین آقای داریوش رشیدی قادی را رهبر دموکرات انتخاب کنید چون هم گذشته چپ داشته و هم الان در خدمت راست راست سلطنت طلب تشریف دارد و هم شعر میگوید و هم سیاست بازی را بلد است حالا اگر ضد ترک و عرب است این که مهم نیست این بیماری واگیر را اکثریت روشنفکر فارس دارد و علاج پذیر نیست باید سوخت و ساخت بهتر است وعده سر خرمن به این ملل غیر فارس داد که بزک نمیر بهار میاد و تمامی درد های شما غیر فارسها در جامعه عدل فارسی که اسمش نیز دموکراسی از نوع ایرانی « فارسی » خواهد بود درمان خواهد شد و شاید در بعضی مدارس کلاس زبان ترکی بر قرار شود .من در جواب اینها میگویم که ملتی که استقلال و حاکمیت سیاسی نداشته باشد اسیر است .
رستاده شده توسط تهرانی در چ., 05/11/2016 - 10:55
نظر:
جناب تبریزی ستاره دار گرامی! شما که اینهمه در مورد ناسیونالیسم و شونیسم و پان ترکسیسم داد سخن سر میدهی و فریاد و قیشقیراق راه انداخته ای، و وقت خوانندگان عزیز را میگیری، ممکن است برای خوانندگان ایران گلوبال نظرت را در مورد "ناسیونالیسم کورد"، و (پان کوردیسم ) روشن کنی تا خوانندگان از نظرتان نسبت به پدیده "پانکوردیسم" آگاه شوند؟ شما گوئی دچار فوبی از ترکان شده ای، و مثل بعضی دول غربی ازانسان تورک وحشت داری، هر مقدمه ای را بهانه قرار میدهی تا به مردم مظلوم آزربایجان که حقوقش انسانی شان در زیر پای حاکمان مستبد لگدمال میشود، به بهانه پان تورک حمله کنی. شما اگر وجدان و جرئت سیاسی داری، و آدم آزادی خواهی هستی، لطفا در مقاله ای مجزا برای خوانندگان ایرانگلوبال پدیده (ناسیونالیسم کورد)، و مخصوصا "پان کوردیسم "را روشن بفرما. قبلا از زحمات شما شایان تشکراست. منتظریم.
رستاده شده توسط جعفر اوغلی در چ., 05/11/2016 - 11:36
نظر:
پان تورک ها!این حرفها و یقه درانی ها را میروید وسط میدان تبریز یا اردبیل میگید . زیر لحاف حرف زدن خیلی شجاعت نمیخواهد
رستاده شده توسط تبریزلی اؤیرنجی در چ., 05/11/2016 - 17:06
نظر:
پروژۀ کوبیدن استاد گرامی محمدرضا لوائی کلید خورده است
او برای ما ایجاد فکر و نظر می کند پس کوبیدن او از واجبات نظام و حسودان است
اینکه ما او را در ساحۀ اندیشه استاد خویش می دانیم بر مذاق خیلی ها خوش نیامده است.
بعد از چاپ کتاب فقدان فهم در جامعۀ ایرانی ایشان که اکنون در آزربایجان هر روز زیرزمینی کپی و پخش می شود اطلاعات به فکر افتاده که به نحوی شده جلوی نوشتن او را بگیرد. من این کتاب را خودم نشر و پخش می کنم.
تجربه نشان داده است که استاد لوایی مغرور تعریف ها نمی شود و از هتاکی ها و لجن پراکنی ها نیز عصبانی نمی شود. کار او نوشتن است در هر شرایطی.
به دوستان و آذربایجانیهای عزیز توصیه می کنم بیش از پیش مواظب استاد باشیم. از سه جبهه او را می کوبند. حسودان و سربازان گمنام و پانفارسیسم.
آقایان محترم
ما بیداریم!
فرستاده شده توسط ناصر رحیمی در چ., 05/11/2016 - 17:12
نظر:
آقای یوسف آذربایجان
َشما اول باید برای خودتان معلوم شود که مشکلتان دقیقا چیست بعد بیایید درباره اش بحث کنید.
بنده عرض کردم در ایران آزاد فردا ترکها بعنوان خلق طبیعتا خواهندد توانست مثل همه کشور های آزاد در برخی مدارسشان خواندن و نوشتن ترکی را آمورش بدهند.
بفرمایید با کجای این جمله مشکل دارید؟
بحث شما کمی خنده دار است به مثل به این می ماند که بنده بگویم در فرانسه بروتون ها در بعضی مدارسشان زبان بروتون آموزش داده می شود و شما بپرسید رئیس جمهور فرانسه کیست؟ و یا اینکه فرانسه دولت و مجلس اش چطور انتخاب می شوند.
بحث شما هم درباره رجوی و نگهدار هم بهمین دلیل به نظرم از اساس بی پایه است و ربطی به موضوع صحبت بنده ندارد.
ناصر رحیمی
رستاده شده توسط يوسف آذربايجان در پ., 05/12/2016 - 08:56
نظر:
آقای ناصر رحیمی بعد از روی کار آورده شدن رضا میر پنجه توسط انگلیس ها و نامگذاری منطقه بنام ایران حدود ٥٠ دولت و نخست وزیر و رئیس جمهور با افکار و تفکرات مختلف زمام امور را در دست داشته از محمد علی فروغی شروع شده و افرادی مثل محمود جم و احمد متیندفتری تا علی منصور و از احمد قوام بگیر رزم آرا و از علا بگیر تامصدق از زاهدی بگیر تا شریف امامی از هویدا بگیر تا بختیار از بازرگان بگیر تا بنی صدر از باهنر بگیر تا رفسنجانی از احمدی نژاد بگیر تا روحانی یعنی ما ملل غیر فارس همه این حضرات را دیده ایم هیچ کدام از این حضرات رضایت به یک ساعت تحصیل بزبان مادری را نداده ولی ما یک حکومت ملی برهبری پیشه وری را داشتیم که یک سال عمر و کلی کار مثبت برای ملت آذربایجان داشته از جمله تحصیل بزبان مادری تاسیس دانشگاه تبریز حق انتخاب شدن و انتخاب کردن به زنان که اولین بار در ایران اتفاق افتاد و کلی کار های
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
کار های مثبت دیگر معنی این فرق دولت ایران با دولت آذربایجان اینست که اگر ملتی حاکمیت سیاسی نداشته باشد اسیر است و امروز ملل غیر فارس در سیستم دولتی ایران « فارس » اسیر است و ما دنبال رهائی هستیم .
فرستاده شده توسط ناصر رحیمی در پ., 05/12/2016 - 21:21
نظر:
جناب یوسف آذربایجان
پس تا اینجا معلوم شد که شما میل باطنی تان به امثال پیشه وری است. کسی که در واقع تنها یک آلت دست استعمار برای تجزیه ایران بود.
بگذریم که اگر پیشه وری مانده بود بعید به نظر می رسد که شماها امروز وضعیتی بهتر ازولایات جنوب روسیه فعلی می داشتید. اگر از بنده بپرسید نظرم این است که برای ایران و بالطبع و آذربایجان امثال بختیار هزار بار نسبت به جوجه استالینیست هایی مثل علی اف وپیشه وری بهترند.
این را داشته باشید تا برویم سر بحث تحصیل به زبان ترکی . اگر از عالم روایا های شما کمی فاصله بگیریم و به واقعیت نزدیک شویم به نظر من صحبت از تحصیل به زبان مادری با کسی که در فقر مطلق است و نان شب ندارد بی معنی است.
امروز اکثریت مردم ایران و بالطبع آذربایجان زیر خط فقرند. اکثریت جوانان ایران و بالطبع آذربایجان بیکارند و مسئله یک برای این اکثریت امنیت اقتصادی یعنی نان
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
بهداشت و مسکن است و بعد هم مینیمم آزادی برای یک زندگی انسانی در حد حداقل . بهمین دلیل است که بنده واقع گرایانه عرض کردم که بجای شعارهای کودکانه بر گرد تحصیل به زبان مادری در شرایط امروز ایران که مزد گور کن هزار بار بیشتر از آزادی هر ایرانی ست باید به درد مشترک همه ما ایرانیان یعنی رژیم منفور جمهوری اسلامی پرداخت . تا این درد علاج نشود تا فقر و فحشا و جهل در ایران ریشه کن نشود کوبیدن بر طبل تحصیل به زبان مادری بیهوده است. هر چند که به نظرم مسئله تحصیل به زبان مادری تنها لفافه ای برای تجزیه طلبی است.
همچنین عرض کنم که به نظر بنده سر نخ اصلی تمام این جریانات تجزیه طلب که اینروزها در هر گوشه ایران به ما تزریق می شوند به اتاق فکر وزرات اطلاعات بر می گردد که بنا بر مثل معروف تفرقه بینداز و حکومت کن با دامن زدن به جریانات تجزیه طلب سعی در به انحرف کشیدن جوانان از پرداختن به درد مشترک و ممانعت ازشکل گیری صف مشترک مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم منفور خمینی دارد.
با احترام
ناصر رحیمی
فرستاده شده توسط حسن جداری در جمعه, 05/13/2016 - 00:26
نظر:
ناصر رحیمی داری به پیشه وری توهین میکنی و شاید نه می فهمی که توهین به مبارزین راه ازادی امثال پیشه وری توهین به توده های محروم و زحمتکش آذربایجان است . پیشه وری که در سال 1272 شمسی در خانواده تهی دستی در یکی از دهات آذربایجان متولد شد، در کودکی همراه خانواده به قفقاز مهاجرت کرده و در آنجا با تئوریهای کمونیستی آشنائی پیدا کرد . پیشه وری از رهبران حزب کمونیست ایران بود که در سال 1920 تشکیل یافته بود . پیشه وری، سردبیر "حقیقت" ارگان حزب کمونیست بود . پیشه وری در جنبش جنگل فعالانه شرکت داشت و در دولت انقلابی ،سمت وزارت کشور را عهده دار بود. پیشه وری در اواخرعمر جنبش جنگل به تهران آمد و به مثابه رهبر حزب کمونیست در سازماندهی مبارزات کارگران فعالانه شرکت داشت . وی در سال 1309 شمسی از جانب پلیس رژیم ازادیکش رضا شاه دستگیر گردیده ، زندانی شد. پیشه وری یازده
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
سال تمام در زندانهای مخوف رضا خانی شدید ترین فشارها را متحمل گردیده در مقابل ارتجاع هار حاکم سر فرود نیاورد. پس ار برافتادن بساط زور و قلدری رضا شاه در سال 1320 شمسی، همچون دیگر زندانیان سیاسی ، از حبس و اسارت رهائی یافنت . در دوران آزادی، پیشه وری فعالیت های سیاسی خود را دنبال کرده، نشریه وزین و افشا گر " آژیر " را در تهران انتشار داد . در سال1323 شمسی از تبریز به نمایندگی مجلس شورا انتخاب شد . اما نمایندگان مرتجع درباری به اعتبار نامه وکالت وی رای مخالف دادند . آنها از این میترسیدند که پیشه وری در مجلس در رابطه با جنایات دوران رضا شاه افشاگری کند. پیشه وری کسی نبود که از این کینه توزی ارتجاع دچار یاس و نومیدی گردیده و دست از مبارزه در راه آزادی و دموکراسی بردارد. . در اوایل ماه شهریور 1334 پیشه وری به آذربایجان رفته و در آنجا در جهت تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان به فعالیت پرداخت . در 12 شهریور 1324 بهمت و رهبری پیشه وری و چند تن از آزادیخواهان آذربایجان، فرقه دموکرا ت آذربایجان تشکیل یافت . با تشکیل این حزب دموکراتیک، دوره جدیدی از مبارزات پرشور پیشه وری آغاز گردید. در دنباله این نوشته ، خواهم کوشید به طور اختصار در باره ایجاد حکومت فرقه دموکرت و عملکرد آن، صحبت کنم.
فرستاده شده توسط حسن جداری در جمعه, 05/13/2016 - 11:34
نظر:
دنباله نگاهی کوتاه به زندگی پیشه وری. حکومت استبدادی رضا شاه در شهریور ماه سال 1320 شمسی به پایان رسید .همان انگلیسی ها که رضا خان را در اواخر سال 1299 از طریق کودتا به قدرت رسانده بودند ، در سال 1320 وی را از ایران رانده و فرزند جوانش محمد رضا را بر سریر سلطنت نشاندند. در دوران دیکتاتوری رضا شاه، نظام ارباب رعیتی در دهات ایران همچنان برقرار بود و دهقانان که 80 در صد اهالی کشور را تشکیل میدادند، در فقر و مسکنت و ستمدیدگی مطلق زندگی میکردند. رضا شاه که در زمان کودتا آهی در بساط نداشت، در دوران خودکامگی 20 ساله، بازور و قلدری دهات دیگر اربابان را به تصرف خود در آورده ، به بزرگترین مالک و ارباب فئودال در کشور مبدل شد. به دنبال واژگون شدن کاخ استبداد رضا شاه، آزادیهای نسبی در کشور برقرار شده و ناله وخروش داد خواهانه توده های محروم و زحمتکش در شهرو ده، فضای کشور را
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
پر کرد. دهقانان که از ظلم و بیدادگری ارباب ها و ژاندارم ها به ستوه آمده بودند، همه جا به پا خاسته و در جهت رهائی خود از چنگال بیدادگری و استثمار، به مبارزه دلیرانه ای دست زدند. در شهر ها ، کارگران که در معرض بیرحمانه ترین استثمار قرار داشتند با شرکت در فعالیت های سندیکائی و حزبی و برگزاری تظاهرات اعتراضی، فریاد خود را علیه سرماییه داران خون آشام بلند کردند.در تهران و دیگر شهرها روزنامه ها شروع به انتشار کرده و احزاب و جمعیت های سیاسی در گیر فعالیت شدند. در دوران رضا شاه استبداد کامل درعالم مطبوعات ،حاکم بود .در آذربایجان نیز مثل دیگر نقاط کشور، دهقانان به پاخاسته و علیه اربابها و مالکین اراضی به مبارزه بی امانی دست زدند.در بسیاری ازدهات آذربایجان، دهقانان به قهرانقلابی متوسل شده ، زور گوئی و بیدادگری اربابها را با زور و مبارزه مسلحانه پاسخ میدادند. در چنین شرایط حساسی در تاریخ مبارزات توده های زحمتکش، فرقه دموکرات آذربایجان که در 12 شهریور 1324 به سرکردگی پیشه وری در تبریز تشکیل یافته بود.، در جهت سازماندهی مبارزات حق طلبانه دهقانان ستمدیده، به کوشش عظیمی بر خاست. تحت سرکردگی حزب دموکرات آذربایجان، توده های دهقانان مسلح ( فدائی ها) به پیروزیهای چشمگیری دست یافته و به تدریج بسیاری از شهرهای آذربایجان را از چنگ اربابها و ژاندارمها بیرون آورد ند. در 21 آذر سال1324، قوای مسلح دموکراتها، از هرطرف تبریز را محاصره کردند. سرتیپ درخشانی فرمانده ارتش در تبریز مجبور به تسلیم شده ، روانه تهران گردید. بدین ترتیب، تبریزبه تصرف فدائی های مسلح در آمد و حکومت یکساله افتخار آمیز فرقه دموکرات آذربایجان آغاز شد. در راس دولت دموکراتی که از جانب فرقه تشکیل یافت، پیشه وری قرار داشت . در طول یک سالی که حکومت فرقه دموکرات قدرت سیاسی را در دست داشت، اصلاحات عمیقی در امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آذربایجان بوجود آمد. از نخستین اقدامت فرقه دموکرات ، منحل ساختن دستگاه زور و قلدری اداره ژاندارمری بود که مامورین آن در حمایت از اربابهای خون آشام جنایات بیشماری را مرتکب شده بودند . در دوران حکومت فرقه سیمای شهرتبریز و دیگر شهرهای آذربایجان بکلی تغییر یافت. فرقه دموکرات در اسفالت خیابانها، ساختن مدارس ، ایجاد درمانگاه ها، باغ های ملی و آبادی شهر تبریز ، نهایت کوشش را به عمل آورد.اسم خاندان پهلوی از روی خیابان ها وموسسات عمومی بر داشته شد و خیابان اصلی تبریز با اسم فراموش نشدنی ستارخان ، گرد آزادی مزین گردید. در زمان حکومت رضا شاه، تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان ، شهرهائی فراموش شده بودند و در همه آنها بیکاری و فقر و فلاکت حاکم بود . تبریز که در آن زمان دومین شهر کشور محسوب میشد، فاقد دانشگاه و ایستگاه رادیوئی بود. در خیابانهای مخروبه شهر درهر قدمی گدایانی به چشم میخوردند که برای کسب لقمه نانی مجبور به تکدی شده بودند. در زمان حکومت یک ساله فرقه دموکرات، همه چیز تغییر یافت. دانشگاه تبریز با فاکولته های مختلف تاسیس یافته ، ایستگاه رادیو ایجاد شد. برای نخستین بار در تاریخ ایران، زنان دارای حق رای شده و دوشادوش مردان در ادار ات مختلف ، مشغول فعالیت شدند. در جهت مبارزه با بی سوادی ( بویژه بین زنان) از جانب فرقه اقدامات جدی به عمل آمد.دهات اربابان فراری و روستاهای متعلق به دولت، بلاعوض بین دهقانان تفقسیم گردید . کارخانه های تعطیل شده در اسرع وقت شروع بکار کرده وحکومت برای رفع بیکاری اقدامات مجدانه ای را آغاز کرد. زبان ترکی در مدارس، متداول گردیده جای زبان تحمیلی فارسی را گرفت . انجمن شعرا( شاعر لر مجلیسی ) تشکیل یافته و شعرای آذربایجان در سرودن اشعارترقی خواهانه به زبان مادری، موردتشویق قرار گرفتند. بقیه دارد.
رستاده شده توسط حسن جداری در جمعه, 05/13/2016 - 22:20
نظر:
حکومت فرقه دموکرات آذربایجان عمری کوتاه داشت و تنها به مدت یک سال بر سر کار بود . درهمین یک سال، این حکومت ترقی خواه اقدامات مهمی انجام داده در جهت بهبود وضع معیشتی توده های زحمنکش گام های محگمی بر داشت. امپریالیست های آمریکا و انگلیس و ارتجاع هار مرکز نشین و در راس آنها شاه و دربار پهلوی در تمام مدتی که فرقه دموکرات قدرت را در آذربایجان در دست داشت از اینکه در این دیار و کردستان، حکومت های دموکراتیک متمایل به شور وی قدرت سیاسی را در دست داشتند، سخت دچار هراس گردیده و با تمام نیرو به منظور نابودی این حکومت های دموکراتیک وارد عمل شدند .شاه از آن می ترسید که جنبش دموکراتیک توده های زحمتکش آذربایجان، به دیگر نقاط ایران سرایت کرده و عمر نظم سلطنتی و سلطه خاندان پهلوی به پایان برسد . آمریکا و اگلیس که در جنگ جهانی دوم متحد شوروی بودند، به متابه رژیمهای
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
امپریالیستی، مخالف سرسخت پاگرفتن حکومتی متمایل به شوروی در منطقه حساس خاور میانه بودند. اینحا جای بحث در باره علل بر چیده شدن حکومت های دموکراتیک در آذربایجان و ایران نیست . تنها به ذکر این نکته اکتفا میشود که پس از خروج قشونهای شوروی از آذربایجان در بهار سال 1325، حکومت فرقه دموکرات آذربایجان یار و یاور مهمی را از دست داد و در مقابله با قشونهای حکومت مرکزی که از جانب دول آمریکا و انگلستان پشتیبانی میشدند، تنها و بی یاور ماند. در چنین شرایط نامساعدی برای فرقه دموکرات آذربایجان، ارتش به دستور مستقیم شاه ، خاک آذربایجان را مورد حمله قرار داد . نخست زنجان و میانه به تصرف نیروهای نظامی مهاجم دولت مرکزی در آمدند و در وحله بعدی، ارتش به قصد کشتار و سرکوب بیرحمانه اهالی بی پناه، رهسپارتبریز گردید . در روز 21 آذر 1325 قبل از اینکه پای قشونهای اعزامی به تبریز برسد، الواط و اوباش شهر در همراهی با ژاندارم هائی که در زمان حکومت فرقه بیکار شده بودند، مزدوران اربابهای فراری و دیگر عناصر لومپن که خود را " شاه پرست" می نامیدند ، در کشتار و آزار و اذیت فدائی ها و دیگر طرفداران فرقه دموکرات، مرتکب وحشیانه ترین جنایت ها شدند. اشرار ادمکش که مسلح به تفنگ وطپانچه و دشنه و شمشیر بودند ، به خانه های فدائی ها حمله ور شده و صدها تن از اهالی شهر بی پناه را به قتل رساندند. من با چشم خود در پیاده رو خیابان ستارخان - پهلوی دوران شاه - حنازه های فدائی ها را که توسط اوباش مسلح کشته شده بودند، مشاهده کردم. من خود شاهد بودم که چگونه دسته ای از همین اشرار مسلح به باغچه شیخ محمد در خیابان خاقانی هجوم برده و بنای یادبود این مبارز شهیر آذربایجانی را ملوث و ویران ساختند . آن روز تبریز سیمائی بس گرفته وغم آلود داشت. پس از ورود قشون اعزامی به تبریز و در دو سه ماه پس از برافتادن حکومت فرقه دموکرات، بیش از سی هزار تن ازاهالی آذربایجان به دست این قشون مهاجم کشته شدند .ارتش شاه با اینهمه درنده خوئی و وحشیگری داشت از آذربایجان مبارز که باقیام خود حکومت مرکزی و نظام سلطنتی را به مبارزه طلبیده بود، انتقام میگرفت. در روزهای پس از ورود ارتش به شهرهای آذربایجان ، بسیاری از سران فدائی ها در میدانهای مرکزی تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان دار آویز شدند . من بارها در میداان مرکزی شهر تبریز، نعشهای به دار آویخته فدائی ها ، این فرزندان غیور خلق آذربایجان را میدیدم . در شهرهای دیگر آذربایجان از آنجمله در سراب، اردبیل، ارومیه و زنجان نیز ارتش ارتجاعی شاه مرتکب بیرحمتنه ترین جنایت ها شد. در زمینه جنایات و پلیدیهای ارتش اعزامی در آذربایجان در روزها و ماه های پس از 21 آذر 1325 می توان زیاد حرف زد . اما در این نوشته کوتاه، تنها می توان به مواردی از این آدم کشی ها برخورد کرد. آن هزاران فدائی که هنگام هجوم ارتش مرکزی از مرز گذشته و به شوروی پناهنده شدند ، اگر در آذربایجان باقی میماندند، بلا تردید بدست ارتش انتقامجو و اوباش و اشرار مسلح ، کشته میشدند. پس از بر افتادن حکومت فرقه دموکرات آذربایجان، ارباب های فراری به آذربایجان برگشته و زمین هائی را که بین دهقانان تقسیم شده بود مجددا صاحب شدند. ژاندارم ها برای دفاع از مالکین ارضی در دهات مستقر گردیده و بار دیگر بلای جان دهقانان ستمدیده شدند .در زمینه فرهنگ عمومی ، تدریس به زبان ترکی در مدارس قدغن اعلام گردیده و کتابهای درسی و کتابها و نشریاتی که درزمان فرقه به ترکی انتشار یافته بود، در آتش سوزیهای رسمی، طعمه حریق گردیدند.حق رائی هم که به زنان داده شده بود، ازانها پس گرفته شد! در کردستان نیز قاضی محمد صدر فرقه دموکرات و یارانش به جرم آزادیخواهی، اعدام شدند.
فرستاده شده توسط ناصر رحیمی در جمعه, 05/13/2016 - 22:29
نظر:
جداری تو پیش ازنعل وارونه زدن و قهرمان سازی از یک نوکر بیگانه مانند پیشه وری خوب بود کمی هم آرشیو های بجا مانده از دم و دستگاه جناب استالین را هم یک نگاه می کردی تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد. منظورم همان آیینآلت دست شدن و غزل تجزیه خواندن در ارکستری که رهبریش را استالین بعده داشت است. منتها مثل همیشه استالین به این نوکران آلت دستش از پشت خنجر زد و در نیمه راه با همه سر سپردگی شان آنها را رها کرد. تاریخ قرن بیستم نشان داد که عاقبت همه همه آنهایی که به وعده و عیدهای رفیق استالین باور کردند و به یاری او چشم داشتند این بود که خود غلط بود آنچه می پنداشتند. باقی داستان را که همان سر نوشت تلخ کسانی بود که بدامن استالین گریختند را هم می گذارم که خودت شرح بدهی.
نمایش ادامه نظر
رستاده شده توسط حسن جداری در جمعه, 05/13/2016 - 23:17
نظر:
با پوزش از خوانندگان گرامی؛ در نوشته آخر در باره پیشه وری و فرقه دموکرات آذربایجان ؛ در سطر ۱۱ به جای حکومت های دموکراتیک در اذربایجان و ایران خوانده شود حکومت های دموکراتیک در آذربایجان و کردستان
آقای جداری در قسمت خیانت استالین به نوکرش ویراژ دادی و مسکوت گذاشتی. بابا داستان شوروی و تمایلش به تجزیه ایران که دیگر جای دفاع ندارد
آقای یغمائی با درود؛
اگر ممکن است مقاله آقای اتابک فتح الله زاده تُرک و چپ مقیم در سوئد را نیز که پاسخ زیبایی به پان تُرکیستها داده است چاپ کنید. این مقاله در خبرنامه گویا درج شده بود.
آذر گرامی
کدام مقاله؟ اسمش را بنویسید چون ایشان نویسنده صاحب نامی است و اثار فراوان دارد
با درود
آقای یغمائی گرامی؛
آقای فتح الله زاده در پاسخ پان ترکیستها چند هفته پیش مقاله ای در خبرنامه گویا نوشته بود که تیترمقاله را فراموش کرده ام فکر کردم شاید شما امکان یافتن آنرا دارید در غیراینصورت باید تیتر مقاله را از خود ایشان سئوال کنم.موفق باشید
اذر خانم ، ایا منظور شما مقاله زیر است:
هفتادمین سالگرد فرقه دمکرات آذربایجان
نقش مردم در شکل دهی فرقه دمکرات آذربایجان
جمعه, نوامبر 27, 2015 - 21:08
اتابک فتحاللهزاده
حیات و دوام فرقه دمکرات آذربایجان از آغاز تا پایان غمانگیزش یکسره در دست دولت شوروی بود. پیشهوری و یاران او طی حکومت یک ساله فاقد استقلال، اندیشه و عمل بودند. نقشه راه و تصمیمها از آن دولت شوروی بود. مسکو با شگرد خاص خود فقط برای حفظ ظاهر، مهربانانه میدان کوچکی در اختیار برادران کوچک میگذاشت تا به توپبازی مشغول شوند.........................
http://www.iranglobal.info/node/51703
استاد عزیز درودها بر توچهره افتابسوخته ات را میبوسم هم نوشته و هم صحبتهایت واقعا دریچه ای نو در زمینه مساله فارس و ترک برای من باز کرد ایران ما با وجود فرزندان دلسوزی چون شما و هزاران فرزند دیگر هرگز از هم نخواهد گسست ما فرزندان گوناگون تا پای جان از مادر خود ایران دفاع خواهیم کرد هزار درود بر شما باد
جمشید .ز
فرستاده شده توسط با بک خرمدین در د., 05/16/2016 - 21:08
نظر:
منم با بک خرمدین ازآذر بایجان :جناب اسماعیل وفا یغمائی لطفآ ما آذریان را با ترکان مهاجم و مدنیت برانداز به شهادت تاریخ به شهادت پد رانمان و مادرانمان ترا بخدا ما آذریان را با ترکان یکی نکنید.تمام بد بختی ما ایرانیان از همین ترکان است .
فرستاده شده توسط ناصر رحیمی در ش., 05/14/2016 - 11:21
نظر:
جداری باقی داستان پیشه وری و دار و دسته و گریختن به دامن ارباب را شرح ندادی.
خیلی عجیب است که امثال تو نه تنها قادر به نقدی درست از گذشته نیستید بلکه با تعصب تمام توان خود را برای جعل تاریخ بکار می گیرید.
کاش حد اقل خاطرات نصرت جهانشاه لو افشار را بخوانی شاید چشمت به زوایای دیگری از غائله پیشه وری و دار و دسته باز می شود.
ناصر رحیمی
معلوم نیست در این میان قسم حضرت عباس آزادیخواهی و فغان از ستم و اسارت و زبان بستگی تان را باور کنیم یا دم خروس سر سپردگی تان به آلت دستهای استالین را.
فرستاده شده توسط تبریزی در د., 05/16/2016 - 07:16
نظر:
دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، گمان بر این است که شما پیش از این با تارنمای ایران گلوبال و پان نامه نویسان آن چندان آشنا نبودید اما خوب شد که اکنون آشنا شدید! شما و هر کس دیگری که بی سویانه به کامنت هائی که در همین صفحه از تارنمای ایران گلوبال نوشته شده اند نگاه کنید خواهید دید که کسانی که پیرو پان های رنگارنگ ناسیونالیستی هستند درباره هزاران بیداد و ستمی که مردم دردمند و درمانده و گرسنه ایران دچار آنها هستند چیزی نمی نویسند و هرگز ددمنشی ها و بیدادگری های بیمانند رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه در گفته ها و نوشته های چنین کسانی جائی ندارند! و اگر من، شما و همه ایرانیان بخواهیم رژیم گدایان مفت خور آخوندی را درهم بکوبیم و لاشه پلشت آن را به زباله دان تاریخ بیندازیم باید امیدمان را از این انگل های سیاسی ببریم! تاریخ به فراوانی نشان داده است هنگامی که مردم یک سرزمین .....
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
..... می خواهند خود را از فرمانروائی ستمگران برهانند کسانی پیدا می شوند که نه تنها مردم ستمدیده را یاری نمی کنند بلکه در راه نابودی ستمگران سنگ اندازی نیز می کنند و چنین کسانی انگل سیاسی نام دارند! و هم اکنون که رژیم آخوندی با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی از سرزمینی به نام ایران دوزخی بی همتا در جهان ساخته است پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی با پرت و پلاهائی که در پان نامه هایشان می نویسند در راه نابودی این رژیم دوزخی کارشکنی می کنند! گروهی از ناسیونالیست ها جوانان کم سن و سال و ساده دلی هستند که باید آنها را آگاه کرد اما برخی دیگر فسیل هائی هستند که سخن گفتن با آنها سودی ندارد و سخن گفتن با کسانی که در سده بیست و یکم بزرگترین آرزویشان دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین بر پایه نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان است بیهوده است! دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، برای نمونه اگر به پان نامه هائی که پان ترک ها در همین صفحه از تارنمای ایران گلوبال نوشته اند نگاه کنید خواهید دید که چنین کسانی به جز نوشتن سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته پیاپی دم از (ستم ملی) زده و ستم، ستم می کنند! اما در پان نامه های چنین کسانی شکنجه و کشتار هزاران تن در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم آخوندی نه تبعیض است، نه ستم است، نه ظلم است، نه حق کشی است! ده برابر شدن بهای نان در بیست و چهار ساعت نیز ستم نیست! تورم تازنده و یا گرانی های جهشی نیز ستم نیست! از کار بیکار شدن کارگران و رنجبران نیز ستم نیست! به زنجیر کشیده شدن و گرفتار شدن زن ها با حجاب سیاهی و تباهی نیز ستم نیست! تاراج های میلیاردی گردانندگان و وابستگان رژیم آخوندی با ارقامی نجومی و باورنکردنی نیز ستم نیست! اگر هیچکدام از چنین چیزهائی ستم نیستند پس ستم چیست؟ ستم تنها و تنها یک چیز است و آن هم نبودن دبستان به زبان مادری است! و آن چنان که پان ترک ها می گویند دبستان به زبان مادری را هم که ما از زمان رضاشاه نداریم! پس حتما پیش از رضاشاه هزاران دبستان به زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای پان ترک ها کار می کردند و رضاشاه با ترکاندن دینامیت همه آنها را با خاک یکسان کرد و پان ترک ها بی دبستان ماندند! پان ترک هائی که خود را نماینده مادرزاد ترک های ایران و سخنگوی آنها می دانند به نمایندگی از ترک های ایران می گویند که مردم ترک ایران نه نان می خواهند، نه کار می خواهند، نه دچار بی پولی هستند، نه دچار بیکاری هستند، نه گرفتار تورم تازنده و گرانی های جهشی هستند، نه زنانشان گرفتار حجاب سیاهی و تباهی هستند و تنها چیزی که ترک ها از آن رنج می برند نبودن دبستان به زبان مادری است! و حتما پس از ساخته شدن دبستان به زبان مادری کباب هائی به پهنای یک وجب و درازای سه وجب به همراه نان سنگک برشته کنجدی از آسمان خواهند بارید و جوی های شیر و عسل در همه جا روان خواهند شد! ********** دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، اینها نمونه هائی از راه و روش ها و پندارهای ارزنده و خردمندانه پان ترک های ایرانی هستند و شما اگر به پان نامه های ناسیونالیست های دیگری نیز که پیرو پان های دیگر هستند نگاه کنید همانند این پرت و پلاها را در آنها نیز خواهید یافت! دوست گرامی، اسماعیل وفا یغمائی، من، شما و همه حق پرستان اگر بخواهیم رژیم آخوندی را درهم بکوبیم باید امیدمان را از پانستانی ها ببریم و گر نه اگر ما دچار این پندار نادرست شویم که پانستانی ها برای نابودی ستمگران با ما همراه خواهند شد دچار خودفریبی هستیم!
فرستاده شده توسط آلتین در د., 05/16/2016 - 08:37
نظر:
جناب به اصطلاح تبریزی
فرض نماییم همین امروز رژیم فارس کنار رود و یک «انگل سیاسی» .... حکومت را به دست بگیرد آیا وضعیت ملت تورک آزربایجان جنوبی بهتر از این میشود!؟
شکست خوردگان سیاسی .... نه فقط چیزی از سیاست نمیفهمند بلکه حمال سیاست بیش نیستند. امثال شما بجای نسخهپیچی برای دیگران بهتر است ....
رستاده شده توسط lachin در د., 05/16/2016 - 08:55
نظر:
آقای تبریزی... متاسفانه یادتان رفت که چند تا از آن لینک های آموزشی را درج بکنید. بخاطر دیکتاتوری مستبدانه استالین , پریروز مصادف شد با برنده شدن آهنگی از اکراین که تا اندازه ای بر موغامات آزربایجانی نت ریزی شده بود.. این آهنگ که با زبان انگلیسی و هم با زبان ترکی تاتاری خوانده شد در باره تاتار های ترک بود که بوسیله تاواریش استالین از سرزمین های اجدادیشان رانده شده بودند . این ترانه در غرض دو روز تقریبآ 5 میلیون بیننده داشت. امیدواریم که با همچون وسیله ها, دنیا با جنابات استالین اشنائی تازه داشته باشند. در ضمن هیج وقت یادتان نرود که تحصیل به زبان مادری تنها عامل شعله های فروزان زیر خاکستری است.
آقای حمید ع؛همین تیتر است ،سپاس
به قول دایی جان ناپلئون«پان ترکیست» کار کار فارس هاست که ملت ترک در آلمان هم استثمار میشوند:
بسیاری از ترکتباران آلمان زیر خط فقر زندگی میکنند
دویچه وله : در حال حاضر نزدیک به ۱۶ میلیون و ۴۰۰ هزار مهاجر و مهاجرتبار در آلمان زندگی میکنند. در تازهترین پژوهشهای رسمی، وضعیت ۳۶ درصد از مهاجران ترکتبار در این کشور نسبت به سایر مهاجران "زیر خط فقر" ارزیابی شده است.
نزدیک به یک ششم جمعیت آلمان اکنون زیر خط فقر زندگی میکند. برای تعیین شناسههای فقر و ثروت در آلمان، میانگین درآمد عمومی معیار اصلی است. بر این اساس، هر شهروندی که کمتر از ۶۰ درصد درآمد مورد نیاز برای زندگی در این کشور را بهدست آورد، از "فقر نسبی" رنج میبرد. بازنشستگان و شهروندان آلمانی با تبار مهاجرتی، به گروههای اجتماعیای تعلق دارند که در ردیفهای اول و دوم جدول فقر آلمان جای گرفتهاند. در حالی که بازنشستگان آلمانی بهطور میانگین ۱۵،۴ درصد جمعیت را تشکیل میدهند، سهم مهاجرتباران ساکن آلمان بیش از ۲۴ درصد است.
درآمد ماهانه ترکتبارها: ۱۲۴۲ یورو
بر اساس تازهترین گزارش "مرکز علمی برلین" و "اداره سراسری آمار آلمان"، در حال حاضر نزدیک به ۱۶ میلیون و ۴۰۰ هزار مهاجر و مهاجرتبار در آلمان زندگی میکنند. در این گروه به ویژه وضعیت مهاجرتباران ترک که ۲ میلیون و ۹۰۰ هزار نفرند، "وخیم" ارزیابی شده است: ۳۶ درصد. به عبارت دیگر تنها ۲۶ درصد ترکتباران آلمان در کل درآمدی بیش از ۶۰ درصد میانگین درآمد عمومی را دارا هستند. سهم شهروندان آلمانیتبار، ۵۳ درصد است. بر این اساس، درآمد میانگین یک خانواده آلمانی در ماه ۱۷۳۰ یورو، خانوادههای مهاجرتبار ۱۴۸۲ یورو و خانوادههای ترکتبار ۱۲۴۲ یورو است.
تاثیر بر مسکن
پیامدهای منفی زندگی "زیر خط فقر"، از جمله موضوعهای گزارش "مرکز علمی برلین" و "اداره سراسری آمار آلمان" بوده است. نویسندگان این گزارش از جمله تاثیر میزان درآمد این خانوادهها بر کیفیت و کمیت مسکن آنها را بررسی کردهاند.
در حالی که بهطور نسبی یک خانواده آلمانی (نزدیک به ۲ نفر) در آپارتمانی به مساحت ۵۹ متر مربع برای هر فرد زندگی میکند، هر یک از افراد خانوادههای ترکتبار (نزدیک به ۳ نفر) تنها ۳۲ متر مربع در اختیار دارد. در این گزارش آمده است: «به این ترتیب، سهم ماهانه اجارهخانه (۵۳۰) برای یک خانواده ترک، بالاتر از حد متوسط اجارهها است.»
بهطور کلی گروههای مهاجرتبار نسبت به خانوادههای آلمانی، از نرخ سنی کمتر و تعداد فرزندان بیشتر برخوردار هستند.
- See more at: http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=109097#sthash.ybAZFqF1.dpuf
ادامه
اغلب مهاجرتباران خواهان زندگی در شهرهای بزرگ هستند و از وجود "تبعیض در بازار مسکن" رنج میبرند.
پیامدهای منفی در زمینه آموزش و کار
سطح آموزش ترکتباران همچنین، یکی از موضوعهای گزارش یادشده است. بر این اساس، در حال حاضر حداکثر ۴۰ درصد نسل دوم مهاجران ترک (بین ۱۷ تا ۴۵ سال) تا کلاس نهم تحصیل کردهاند و ۵۱ درصد از آنان پس از پایان تحصیل، شغل یا حرفهای را آموختهاند؛ در حالی که این رقم در میان مهاجرتباران کشورهای اروپای جنوبی و یوگسلاوی سابق، کمتر از ۳۵ درصد و در میان آلمانیتباران نزدیک به ۲۰ درصد است.
بهنظر نویسندگان گزارش، "تبعیض ساختاری و تفکیک قومی ـ اجتماعی" در آلمان دلیل این تفاوت فاحش است که سرانجام به ایجاد جوامع موازی میانجامد.
گذشته از آن، پیامدهای منفی این تفاوت در بازار کار بسیار چشمگیر است: تنها ۱۷ درصد از زنان و ۵۶ درصد از مردان ترکتبار شغل تماموقت دارند و اغلب هم در بخش خدمات فعالند. این رقم در میان گروههای مهاجر دیگر، ۲۷ درصد نزد زنان و ۶۷ درصد نزد مردان است. در کل، ۳۷ درصد زنان و ۷۰ درصد مردان آلمانی بهطور تماموقت کار میکنند.
بهطور عمده شمار اندکی از ترکتبارها در آلمان به مقامهای بالای اداری دست مییابند. در برابر، تعداد کارگران متخصص و باتجربه در میان این گروه نسبتا زیاد است: ۱۴ درصد.
همپیوندی با جامعه
این عوامل سبب میشود که ترکتبارهای آلمان علاقه چندانی به برنامههای همپیوندی با جامعه نشان ندهند و در امور مربوط به تطابق اجتماعی شرکت نکنند: درحالی که ۸۰ درصد از مهاجرتباران مایلند که برای همیشه در آلمان زندگی کنند، تنها دو سوم از پرسششوندگان ترکتبار خواهان ادامه زندگی در این کشور هستند؛ در این میان تفاوتی میان نسل "کارگران مهمان" و ترکتبارانی که در آلمان بهدنیا آمدهاند، وجود ندارد.
از سوی دیگر در حالی که تنها ۸ درصد از پرسششوندگان مهاجرتبار میگویند که روزانه مورد تبعیض قومی قرار گرفتهاند، ۱۸ درصد ترکتباران پاسخ دادهاند که از این بابت رنج میبرند. این تفاوت در میان نسل دوم مهاجران ترک و سایر مهاجران در سالهای اخیر افزایش یافته است.
تاثیر تبعیض بر سلامتی
- تاثیر تجربه تبعیض در زمینههای گوناگون بر سلامتی مهاجرتباران نیز یکی دیگر از مواردی است که در این گزارش بهآن اشاره شده است. موافق آمار رسمیای که بر اساس ملیت پرسششوندگان تهیه شده، مهاجران نسبت به کل جمعیت در نیمه دوم زندگی خود از دردهای متعدد و بیماریهای بیشتری رنج میبرند.
نویسندگان گزارش در پایان این بررسی مینویسند: «شرایط اجتماعی دشوار گروه مهاجرتباران ترک و همچنین تجربههای متعدد آنان در زمینهی تبعیض و بیعدالتیهای اجتماعی میتواند از دلایل عدم علاقه آنان برای ماندن در آلمان برای همیشه باشد.»
- See more at: http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=109097#sthash.ybAZFqF1.dpufSee more at: http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=109097#sthash.ybAZFqF1.dpuf
پیمان جان چقدر خوب توضیح دادی ولی من نفهمیدم بالاخره پان فارسیسم درسته یا نه؟یعنی این بلاها تقصیر فاساست یا نه؟
مش باقر جان چونکه نژاد آلمانیها آریایه و نژاد فارس ها و پانفارسها هم آریایه با همدیگه دست به یکی کردند بر علیه ترکها.برای همینه که ترکها عقب موندن.
بوی گند پان ترکیستی از سراپای نوشته میباره من یک آذری هستم مطمئن باشید سر تمامیت ارضی مملکت عزیزمان ایران که بیست سی میلیونش آذری هستند و در همه جای ایران هستند در کنار فارس و لر و بلوچ و ترکمن و عرب و ... بقیه ایرانیها سبیل هر نامرد بیشرفی را که بخواهد این مملکت مارا تجزیه بکند دود میدهیم ما آذری ها در ایران بوده ایم تخم چنگیز و مغول اگر میخواهد برود دنبال کارش آخوند بیشرف که برود همه چیز درست میشود نه اینکه مملکت یعنی مادر خودمان را تکه پاره اش کنیم ای خاک بر سر شماها بکنند واقعا
تمام پان ها دایناسورهای خطرناکی هستند که مانع حرکت جهان بسوی یکدستی و وحدت و صلح میشوند متاسفانه در دوران حاضر این جانوران سرو کله نشان میدهند ولی بجائی نمیرسند بخصوص پانهای ایران چه ترک یا فارس یا عرب یا بقیه خیال تمام پانها راحت باشد ایران ایران هست و پان مان نمی شناسد
مرده شور هرچی پان و پانیسته ببرن ... تو ایران تنها حکومت جمهوری اسلامی از این پان بازی ها سود میبرد ولاغیر .
اگر دنبال پان بازی هستی ( چه فارس چه ترک چه کرد چه عرب چه بلوچ و غیره ) مطمئن باش در خدمت اخوند هستی و دشمن وحدت ملی ملت ایران .
به جملات فوق هرگز شک نکن هموطن من .
خاکزاد
با درود به همه
سعی کردم با دقت تمام نظرات را بخوانم .
من در آلمان زندگی میکنم ( سی سال ) و یک سوال از تورکها یا ترکها داشتم : چه تفاوتی بین ترکهای نرکیه و هموطنان تورک یا آذری ما هست که آنها ( ترکهای ترکیه ) با اینکه چهار نسل است که در آلمان زندگی میکنند هنوز بدرستی زبان هم یاد نگرفته اند ولی هموطنان ما در نسل اول به دنبال تحصیل و انطباق صحیح اجتماعی؟ آیا بین تورکها تفاوتی هست ؟ یا این واقعیت وجود دارد که ترکهای ایرانی از جنس دیگری هستند و تفکر ایرانی دارند ( میل به پیشرفت ، فرهنگ غنی و...) ؟ این سوال برای من پیش آمد چون ظاهرا و بر اساس گفته های شما آنها که زیر ستم فارس نبودند ، از کودکی به مدارس نرک زلان رفتند و... . آنها که در یک کشور 100% تورک زندگی کردند ، قاعدتا" باید دارای انگیزه و اعتماد به نفس لازم برای پیشرفت باشند .
دوم اینکه پدر بزرگ من در گنجه متولد شده بود و در خلال جنگ اول به گیلان و سپس به تهران آمدند و ماندگار شدند . با تغییرات سیاسی بیست سال گذشته خانواده آذری ما موفق به پیدا کردن همدیگر شدند و دقیقا سال گذشته در همین ماه من مسافرتی به باکو و گنجه داشتم . علیرغم تصورم هنوز به زبان روسی صحبت میکردند و همکارانشان پز میدادند که طالشی هستند و ایرانی . در مزارستان روی سنگهای قبل از 1917 به فارسی اشعار حافظ و خیام و ... بودند . شوق زیادی به پیوستن مجدد به ایران را داشتند که میگفتند مشکل را فقط در جمهوری اسلامی میدانند وگرنه خواهان برگذاری رفراندوم برای پیوست میشدند .
اینها با نوشته های شما تضاد دارد . البته شما سیاسیون هسنید و از نمد جدایی حتما به شما کلاهی هم میرسد ولی از دید من آذربایجانی ستار خان و باقر و قهرمانان مشروطه بودند که هم در شعار و هم در عمل سیاسی خواهان یکپارچگی بودند وگرنه قدرت جداسازی را داشتند نه پیشه وری که دستورات استالین را اجرا کرد و اجر و پاداش خود را هم البته از اربابش گرفت که اگر ریشه در جان ملت آذربایجان داشت که خود مردم او را پناه میدادند و آذربایجان میشد ویتنام و مقاومت میکرد .
من فکر میکنم یکی از شاخص های حضور و وجود یک ملت احساس تعلق به یکدیگر است و این احساس در آذربایجان برای بخشی از ایران بودن و ماندن موجود است . کتمان یا تکذیب هم نمیکنم که قطعا هستند کسانی که دوستدارند بخشی از ترکیه و امپراطوری جدید عثمانی باشند ولی این سوال را هم دارم که در مورد سرکوب کردها از سوی دولت ترکیه چه احساسی دارند ؟
میدانید که در ترکیه برخلاف ایران ، ترکهای عادی حتی از کردها تنفر دارند ؟ میدلنید که با کردها وصلت نمیکنند؟ آیا در ایران مردم نسبت بیکدیگر از هر قوم و قبیله چنین احساسی دارند؟ تا به حال کسی به شما تحت عنوان ترک ابراز تنفر کرده است؟ ( البته موضوع سیاسی شما را نمیگویم ) شما ناراحت جوکها هستید ؟ در آلمان هم برای لهجه های مختلف و مردم شمال و جنوبش جوک میگویند . آلمانها در مورد انگلیسیها و ... . بعد هم در ایران خودمان در مورد چه و که جوک نیست که فقط در مورد تورکها باشد؟
خواسته هایی مانند زبان مادری قطعا جزو حقوق اولیه انسانی است ولی برای آن باید رفت نوکر استالین شد؟ چرا زندگی در میان همگنان خود را به نوکری بیگانه ترجیح میدهید ؟ اینرا صمیمانه میگویم : نمیفهمم .( شما میتوانید مرا به هر چه میل دارید متهم کنید یا بنامید ) در نهایت بدتر از صفت نوکر بیگانه که نخواهد بود .
بهزاد
ارسال یک نظر