هیچکس در ایران ، آخوندها را بهتر و عمیقتر از عبید زاکان نشناخته است و هیچکس به صراحت او و با وقاحتی همسان وقاحت آخوند ، این معرفت را بیان نکرده است. رندِ
حافظ ، همان شناخت عبید را از آخوندها و صوفیها دارد ولی فقدان وقاحت
در رندِ حافظ ، سبب شده است که تا کنون چشم ملت ایران نسبت به آخوند باز
نشده است.ویژگی بدبینی و شکاکیتِ رندِ تمام عیار ، وقاحت در گفتار است. بدون این وقاحت ، نمیتواند معرفتی را که از آخوند بدست آورده است ، روشن و آشکار و بی
آرایش بیان کند. این لطافت رندِ حافظ ، ملت ایران را از شناخت درست آخوند در این انقلاب باز داشت. رندِ حافظ ، رند کامل عیار نیست ، چون وقیح نیست. حافظ برای حفظ زیبائی کلام در شعرش ، سدهها ما را در مفهوم رند ، و واقعیت رندی ، به اشتباه و گمراهی انداخته است. وقتی آخوند با قداست ، قدرت دینی و سیاسی و اجتماعی و حقوقی را چپاول میکند ، باید با وقاحت با او روبرو شد. وقاحت پادزهر قداست است. چند جمله از گفتههای عبید زاکانی درباره آخوندها:
۱ – سخن شیخان باور مکنید تا گمراه نشوید و بدوزخ نروید.
۲ – از همسایگی زاهدان دوری جوئید تا بکام دل توانید زیست.
۳ – تخم بحرام اندازید تا فرزندان شما فقیه و شیخ و مقرب سلطان باشند.
۴ – (نصیحتی که عبید از زبان هلاکوخان میکند) : قضات و مشایخ و صوفیان و حاجیان و واعظان و معرفان و گدایان و قلندران و کشتی گیران و شاعران و قصه خوانان را جدا کرد و فرمود اینان در آفرینش زیادتند و نعمت خدا بزیان میبرند. حکم فرمود تا همه را در شط غرق کردند و روی زمین را از خبث ایشان پاک کرد.
۵ – و قاضیان (که همه آخوندها بودند) و اتباع ایشان بواسطه
اینکه بعصیان و تزویر و تلبیس و مکر و حرامخوارگی و ظلم و بهتان و نکته
گیری و گواهی بدروغ و حرص و ابطال حقوق مسلمانان و طمع و حیلت و افساد در
میان خلق و بیشرمی و اخذ رشوت موصوف بوده و در دیوث هم این خصال مجبول است ،
پس میان ایشان جنسیت کلی تواند بود …. (دیوث = آخوند).
۶ – اگر صادق القول صد گواهی راست ادا کند از او منّت ندارند بلکه بجان برنجند. و در تکذیب او تاویلات انگیزند. و اگر بی دیانتی گواهی بدروغ دهد ، صد نوع بدو رشوت دهند و به انواع دعایت کنند تا آن گواهی دهد. چنانچه امروز در بلاد اسلام چندین هزار آدمی از قضات و مشایخ و فقها و عدول و اتباع ایشان را مایه معاش از این وجهست.
۷ – (شباهت مغولان به شیوخ) چون فرزندان آدم غلبه شدند ، ابلیس خود را بصورت یکی از مشایخ فرانمود و گفت از بهشت میآیم و آن طوق یعنی ریش را
بنمود که این نعمت بهشت است برای شما آورده ام. …. چون آوازه بختائیان
رسید روی بخدمت شیخ آوردند و نعمت را بغارت رفته دیدند فریاد بر آوردند که
شیخ ما را هم از این نمد کلاهی. چندان زنخ زدند که مردک چارهای جز آن
ندانست که دو تا مو از در …. [کورمالی: کون] …. خود برکند و بر زنخ ایشان
چسبانید.
۸ – الشیخ ، ابلیس ،
التبلیس ، کلماتی که درباب دنیا گوید
المهملات ، کلماتی که در معرفت راند
الشیاطین ، اتباع او
الصوفی ، مفتخوار
لطافتِ رندِ حافظ ، گوش ما را برای شنیدن این « حقایقِ وقیح » ، کر ساخته بود. حافظ نمیدانست که ریا و زهد نمائی ، بزرگترین وقاحتها ست چون آنکه ریا میکند حتی دربرابر خدا شرم ندارد. و بیشرمی دربرابر آخوند ، قابل مقایسه با بیشرمی در برابر خدا نیست ، و با شرمی که در لطافت هست ، نمیتوان رویارو با اوج بیشرمی شد. (لطافت ، گفتن آنچه باید بیشرمانه گفت ، به زبان شرم است).
لطافت زیاد شاعرانه (که اشعار حافظ بهترین نمونه اش هست. لطافت درست آنچه را که ویژگی اساسی رند است ، منتفی میسازد) ، گوش ما را برای شنیدن کلامی که خشن و زشت و درشت ولی انباشته از حقیقتست ، کر و خرفت ساخته است. ما
به اندازه کافی لطافت و نرمی را از حافظ و سایر شعرایمان یاد گرفته ایم ،
حالا نوبت آنست که اندکی از درشتی و خشونت و زشتی کلام عبید درس
بیاموزیم. حتی
بجائی رسید که خمینی نیز ادا و اطوار کلمات و عبارات حافظ را در میآورد
ولی این « ابهام و دولایگی لطیفه گوئیهای حافظ » در کلام عبید نبود تا
آخوندی جسارت سوء استفاده از آن را داشته باشد. آنچه رند حافظ میخواست بکند ، با لطافتش منتفی میساخت. رندی که وقیح نیست ، رند نیست. وقتی آخوند یا مقتدر ، از قداست (از اوج شرم) سوء استفاده میبرد تا بی نهایت بیشرمی کند ، باید رند وقیح شد. »
منبع:
منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : همگام هنگام ، ۲۰ اکتبر ۱۹۹۱ . برگ ۱۹۷ از این کتاب را ببینید. برگرفته از وبگاه فرهنگشهر ، بخش کتابها.
نوشتههایِ مرتبط:
- شرم (۶) – « معرفت، شرم نمی شناسد »
- شرم (۵) – « نیاز به بیشرمی »
- « وقتی که ما حق خود را می گیریم »
- شرم (۴) – « بیشرمیِ بخشندگان حق »
- شرم (۳) – « شرم بردن از تابعیت »
- شرم (۲) – هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
- « حسادت و رقابت »
- « الله : آمیخته اهورامزدا با اهریمن ؟ »
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۱) – شرم (۱) – « … پدیده شرم در اسطورههای ایران »
- زندگی شاعرانه
- « اندیشه [ای] … در چکاد کوه »
- ما ملاها بردیم .. ! – جنگ اصلی بر سرِ لحافِ ملا است .. !
- « … باید افکار و عقاید خود را بسیار عمیق شخم بزنیم … »
- زمانی که الله خیالی میبخشد و برده و عبد او نه !
- « حقیقت را نباید خواست ، بلکه با ضد حقیقت باید پیکار کرد »
- رسولان بندباز !
- « چگونه یک چاقوکش خلق نظام جهانی را میکند ! الهیاتِ چاقوکشان »
- « شیخی به زن فاحشه گفتا مستی ( خیام ) »
- « در اصطلاحات دیگری ، سخن خود را گفتن »
- « ایرانی ، همیشه رند باقی خواهد ماند »
- « معرفتهای ملانصرالدینی »
- « رند ، زیرک است ، نه زرنگ »
- « تنها ملّایِ خنده آور » [- ملّا نصرالدین ؟]
ماخذ
https://koormaali.wordpress.com/2014/07/11/%D8%B4%D8%B1%D9%85-%DB%B7-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A2%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/
۲ نظر:
۲۱ آذر ۱۳۹۷/ ۱۲ دسامبر دوهزاروهژده/مسعودعالمزاده/پاريس
چراتواين کاريکاتوررهبرمعظم مسلمين گيتى بجاى نعلين زرد "پــــــوتــــــيــــــن"پاش کرده ؟ آيااشاره به فردى ست که اسم کوچکش با ولاديم... شروع ميشه؟
ميخواستيم استفتاء بکنم آ(قا) : اگرثابت بشه که پشت آلفاقنطورس هم موجودات زنده اى هست،آياولايت امام خامنه اى برمسلمين آنجاهم واجبى هست يانه ؟
همچنانکه مکرّردرمکرّر ازائمه اطهارروايت شده "...بول وغايط حضرت ختمى مرتبت بوى مشک وعنبرميداده..."،آيااين بررهبرمعظم هم سارى وجارى هست يانه.واگرآرى،رهبرمعظم لطف فرموده ومؤمنين راشامل مرحمت بفرمايندتاتوتياى چشم کنند.
ودرآخر،باعث رنجش امت هميشه درصحنه است که برخى معاندومنافق وعامل استکبارباشايعه پراکنى ذکرمى کنندکه گويابيانات رهبرمعظم درحدحکم خداورسول است،که اين نشان کفراست.به چه حقى اين جرثومه هارهبرمعظم راتاحدخداورسول پايين مياورند ؟
امضا : آش مم حسن (باآش خوراکى اشتباه نشود آ.منظوراز "آش مم حسن"آقاشيخ محمد حسن" است)
ما وقاحت و رذالت و دروغگویی و چپاول و جلادی اخوند را تجربه کرده ایم :
امام خمینی درپاریس از اب و برق و مسکن مجاتی و حق مستضعفین و کاخ و کوخ و آزادی بیان و عدالت میگفت اما وقتی میخ قدرت را کوبید اقتصاد شد مال خر ! او گفت هی نگویید انقلاب برای ما چه کرد بگویید ما برای انقلاب چه کردیم ( متظورش این بود که بروید شهید بشوید تا اخوند حکومت کند و بچاپد )
اوگفت حجاب اجباری است و پوستتان را میکنیم که نیمه لخت به دریا بروید ! او از ورود مخالفین به مجلس نه تنها ممانعت بعمل اورد بلکه دهها هزار ازادیخواه را به قتل رساند و مردم ایران را به فقرو جهل کشانید تا ولایت فقیه زنده بماند و بچاپد .
فیالواقع او " رهبر انقلاب " و " پدربزرگوار" نبود بلکه یک شیادبود .
ما ساده بودیم چون اخوند و ایده الوژی اخوند را نمیشناختیم و از قران گزینشی چهارتا آیه بیرون اورده بودیم و عرعر میکردیم و جالبه هنوز برخی برادران خیلی سفت و سخت به ایده الوژی اخوند پرور چسبیده اند و صحبت از دواسلام سراپا متضاد میکنند !!! و بابت صدها القاب قهرمانانه ای که به " پدربزرگوار" داده اند حتی یک انتقادهن ازخودنکرده اند چون در ذات شان تفکر اخوندی رسوب داره ...
ارسال یک نظر