دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ بهمن ۱۲, چهارشنبه

خمس و حکم شتر در مریخ احکام جماع با اهالی مریخ در شرع منور اسلام. تحریر الوسیله امام خمینی


دوستان حتما این لینک را ببینید  ترجمه بخش آخر کتاب تحریر الوسیله خمینی است که ایران در پرتو آن دارد اداره میشود. بخوانیم و بدانیم خمینی که بود و ما با اسلام خود چه بر سر ایران آوردیم. خمس و زکات از اهالی مریخ. جماع وازدواج با مریخی ها. ازدواج با موجودات دارای عقل در مریخ نماز در کرات دیگر حکم شتر در مریخ .   و... نخندیم بل بگرییم که ایران را سپردیم و سپردند به چنین اندیشه هائی
____________________________
اگر در کرات بالا انسانی یافت شود با آن معامله انسان زمینی می شود، و اگر موجودات زنده ای بغیر شکل انسان و یا شکلهای دیگری یافت شود اما دارای عقل و ادارک باشند باز هم با آنها معامله انسان می شود، حتی ازدواج با آنجا جایز است و همه تکالیف شرعیه و احکام الهیه بر آنها جاری است، و اگر وجب آنها بر خلاف وجب های ما باشد معیارشان در بدست آوردن حجم کر با ما اختلاف داشتند

احکامشان در باب وضو و دیات و قصاص و سایر ابواب مختلف می شود.
مسأله 5 - در آن کرات نیز واجب است نماز بسمت قبله خوانده شود، و قبله اهل آنجا کره زمین است، همینکه رو به زمین نماز بخوانند رو به کعبه نیز خوانده اند، و ....
ترجمه تحریرالوسیله جلد چهارم
امام خمینی (ره)
یکی از مسائل نوظهور نماز و روزه و غیر اینها در سفر با هواپیما و امثال آنست
مسأله 1 - نماز خواندن در هواپیما با رعایت قبله جایز است، و اگر در حالیکه رو بقبله وارد نماز شد هواپیما از سمت قبله بطرف چپ و یا راست منحرف گشت نماز گذار هم بتدریج بطرف قبله بر می گردد و در حال برگشت سکوت می کند، یعنی قرائت حمد و سوره و ذکر راترک می کند و نمازش صحیح است هر چند که انحراف هواپیما بتدریج بجایی برسد که درست خلاف جهت قبله است و اما اگر هواپیما دور بزند و نماز گذار هم به تبع آن پشت بقبله شود آنگاه خود را بطرف قبله برگرداند نمازش باطل است، و اگر هواپیما از روی شهر مکه و یا کعبه عبور کند و نماز گذار در حال نماز باشد نمازش باطل است چون (مکه یا کعبه زیر واقع شده) دیگر رو بقبله بودن برایش ممکن نیست، و اما اگر هواپیما از بالا دور شهر مکه بچرخد و نماز گذار هم بتدریج خود را بطرف قبله بچرخاند نمازش صحیح است

 .
 

مسأله 2 - اگر سوار هواپیما شود و هواپیما چهار فرسنگ بطرف بالا و عمودی پرواز کند نماز سرنشین و روزه اش می شکند (با اینکه بالای آسمان وطنش است) و اگر دو فرسنگ عمودی پرواز کند و جاذبه زمین بطریق علمی تمام شود بطوریکه هواپیما بتواند در همان بالا بایستد و زمین دور خود را ادامه دهد و بعد از آنکه فرضا زمین نصف دور خود را زد هواپیما به زمین برگردد نماز و روزه خلبان و سرنشینان شکسته نمی شود (با اینکه صدها فرسنگ ازوطن دور شده اند) مثلا اگر هواپیما (یا سفینه ای فضائی) از بغداد بطور عمودی بآسمان برود تا جائیکه دیگر جاذبه زمین آنرا بطرف خود نکشد و همان بالا بمان بدون اینکه خودش پرواز افقی داشته باشد و یا به تبع حرکت زمین حرکتی افقی داشته باشد و بعد از چند ساعت برگردد و در لندن فرود آید نماز سرنشینان تمام است چون مسافرتی نکرده اند

 .
مسأله 3 - اگر فرضا نماز صبح کسی در تهران قضاء شود آنگاه سوار هواپیما شده و یکساعته باستانبول برسد درحالیکه در استانبول هنوز نیم ساعت بطلوع خورشید باقی مانده در آنجا نمازش را اداء می کند و در واقع نماز صبح آنروزش بعد از آنکه قضاء شده دوباره اداء شده است، حال آیا برای کسیکه بدون هیچ خرجی و زحمتی می تواند باهواپیما خود را به نماز اداء برساند واجب است این کار را بکند یا نه؟ علی الظاهر واجب است، و همچنین است نسبت به سایر نمازهایش (و اختصاص به نماز صبح ندارد) بنابراین اگر خلبانی یاهر کسی مثلا در تهران نمازش قضاء شود و سوار بر هواپیمای کذائی شده در داخل هواپیما به نماز بایستد و بجایی برسد که وقت نماز در آنجا هنوز باقی است و آخر نمازش در وقت واقع شود اگر یک رکعت از نمازش در وقت واقع شده باشد ظاهرا نمازش اداء است و اما اگر کمتر از یک رکعت در وقت واقع شده باشد محل اشکال است، و اگر در هواپیما نماز مغربش را بعد از آنکه قضاء شد شروع به خواندن کند و رکعت دوم آن در وقت واقع شود و هواپیما در فضا دور بزند و به محل برگرددو دوباره رکعت آخر نمازش در خارج وقت واقع شود و در نتیجه رکعت اول و آخر نماز مغربش در خارج وقت و رکعت وسط در وقت واقع شود نمازش صحیح است، لکن آیا بعنوان اداء صحیح است یا بعنوان قضاء؟ محل تامل است و بعید نیست در صورتیکه یک رکعت تمام را در وقت خوانده باشد بگوئیم اداء است، و اگر سوار هواپیما شود و در آنجا نماز قضاء شده عصر آن روزش راشروع کند در حالیکه مغرب شده و هواپیما بطور عمودی صعود کند آنقدر که سرنشین قرص خورشید را در بین نماز ببیند و سپس هواپیما فرود آید بطوریکه دیگر قرص خورشید پیدا نباشد و دوباره صعود کند و قرص خورشید پیدا شودو همچنین در بین نماز چند باز خورشید پیدا و ناپیدا شود نمازش صحیح است و بعید نیست اداء باشد در صورتیکه یک رکعت از آن بطور متصل در وقت واقع شده باشد و اما اگر کمتر از یک رکعت آفتاب پیدا باشد و یا مجموع چند بار دیدن خورشید به مقدار یک رکعت نماز باشد در اینکه نمازش اداء است یا قضاء تامل است.
مسأله 4 - اگر نماز ظهر و عصر را در اول وقت درتهران بخواند و آنگاه سوار بر هواپیما شده قبل از ظهر همانروز وارد فرودگاه استانبول شود آیا دوباره نماز ظهر و عصر آنروز را با اینکه آنها را در اول وقت خوانده بود واجب است بخواند یا نه؟ ظاهر این است که واجب نیست.
مسأله 5 - اگر شب عیدفطر هلال شوال را در استانبول ببیند و سپس طرف تهران سفر کند و در تهران آنشب شب آخر رمضان باشد آیا بر او واجب است روزه فردایش را بگیرد یا نه؟ ظاهر این است که واجب است، بلکه ظاره وجوب روزه است حتی در فرضیکه آن شخص سی روز در استانبول روزه گرفته باشد، بنابراین بین نماز و روزه فرق است و حکم اندو یکی نیست، و اگر در تهران مثلا تا غروب آفتاب روزه بگیرد و قبل از آنکه افطار کند سوار هواپیما شده به استانبول برود و قبل از غروب آفتاب همانروز وارد فرودگاه استانبول شود آیا بر او واجب است که باز امساک کند تا در استانبول آفتاب غروب کند یا نه؟ ظاهر این است که واجب نباشد هر چند که به احتیاط نزدیکتر است، و اگر در استانبول روزه بگیرد و دو ساعت به غروب به طرف تهران پرواز کند و در بین راه شب فرا رسد و او افطار نکرده دوباره به استانبول پرواز کند و زمانی برسدکه هنوز آفتاب غروب نکرده (با اینکه در بین راه شب شده بود) آیا باز هم باید امساک کند؟ نزدیکتر به احتیاط این است که امساک کند هر چند که عدم وجوب اشبه است، و همچنین است در فرضی که کسی در محل تا غروب روزه بگیرد و افطار نکرده سوار هواپیما شود و بطور عمود آنقدر بالا رود تا قرص خورشید را ببیند، و اگر کسی از سحر تا ظهر چیزی نخورده باشد بعد از ظهر به طرف استانبول پرواز کند و قبل از ظهر در همانروز بنشیند ظاهر این است که می تواند نیت روزه کند البته مراعات احتیاط خوبست، و اگر آخرین روز شعبان در تهران اولین روز رمضان استانبول باشد و کسی تا شب در تهران بماند و سپس بطرف استانبول پرواز کند و در نتیجه یکروز کمتر از مردم استانبول روزه بگیرد و همان شب که شب دوم رمضان است وارد استانبول شود و اتفاقا ماه مبارک رمضان در آن سال در استانبول بیست و نه روز باشد و قهرا این شخص بیست و هشت روز روزه بگیرد آیا قضاء یکروز بر او واجب است یا نه؟ احتیاط آنست که بگوئیم واجب است بلکه خالی از قرب نیست، و اگر با هواپیما طوری سفر کند که تمامی ماه مبارک رمضانش شب باشد (و در یکماه آفتاب را نبیند) ظاهرا قضاء روزه بر او واجب است، و همچنین است آن کسی که در قطب واقع شده و ماه رمضان را درک نمی کند (چون یکسره شب است) لکن در این فرض اشکالی هست، و اگر صبح در تهران روزه باشد و عمدا افطار کند و سپس به استانبول سفر کند و قبل از اذان صبح وارد فرودگاه آنجا شود و مجددا نیت روزه کند آیا کفاره و قضای روزه ایکه در تهران عمدا شکسته واجب است؟ اشکالی نیست در واجب نبودن قضاء و در وجوب کفاره هم اشکال است، لکن به احتیاط نزدیکتر است بلکه همین اقرب است.
مسأله 6 - اگر نماز عید فطر را در استانبول بخواند و سپس بسوی تهران پرواز کند و قبلاز ظهر روز سیم و یا آخرین روز رمضان تهران در تهران پیاده شود در حالیکه هنوز افطار نکرده آیا واجب است آنروز راروزه بگیرد همچنانکه هر مسافری اگر قبل از ظهر بوطن برسد و افطار هم نکرده باشد بایست نیت روزه کند؟ و یا نه چون نماز عید را خوانده و روزه گرفتن در عید فطر حرام است دیگر واجب نیست؟ ظاهر این است که باید روزه بگیرد و روزه او مرکب از وجوب و حرمت نیست، همچنانکه مسافریکه گفتیم روزه اش مرکب از وجوب و حرمت نیست (وجوب بعلت اینکه در وطن است و حرمت بخاطر اینکه قبل از ظهر مسافر بوده و روزه بر مسافر حرام است) لکن نزدیکتر به احتیاط آنستکه قبل از رسیدن بوطن افطار کند، مساله دیگ ر در مورد این مثال این است که آیا قضاء آنروز و روزه اش واجب است یا نه؟ (وجوب از این نظر که آخرین روز رمضان بود و عدم وجوب از این نظر که نمازعید را در استانبول خوانده بود) مسئله محل اشکال است و وجوب قضاء در صورتیکه از اول روز وارد تهران شده باشد اشبه و اگر قبل از ظهر وارد شده باشد احوط است.
مسأله 7 - اگر در استانبول عید بگیرد و زکات فطره هم بدهد و قبل از غروب شب فطر به تهران برسد، آیا دادن زکات فطره برای مرتبه دوم بر او واجب است چون غروب عید فطر را در وطن درک کرده؟ و یا واجب نیست چون در استانبول داده؟ ظاهر این است که واجب نباشد هر چند که دادن بار دوم باحتیاط نزدیکتر است، بله اگر در استانبول نداده بود دادن آن در تهران بدون تردید واجب است، و اگر نماز عید را در استانبول بخواند ظاهر این است که خواندن آن در تهران برای مرتبه دوم واجب نباشد و بفتوای کسانیکه نماز عید را مستحب می دانند مستحب نباشد.
مسأله 8 - اگر روز عید فطر در استانبول باشد در آنجا روزه گرفتن بر او حرام است، و اگر بطرف تهران سفر کند و فردای آنروز در تهران عید فطر باشد آنروز هم روزه گرفتن بر او حرام است. و عین این حکم در مورد عید قربان نیز جریان دارد، در نتیجه روزه حرام که در طول سال برای همه دو روز است برای چنین کسی چهار روزخواهد بود.
مسأله 9 - اگر با هواپیما بطرفی مسافرت کند که زمین بخلاف آن سمت حرکت می کند اگر زمین از غرب بطرف شرق حرکت می کند هواپیما از شرق بطرف غرب حرکت هر دو مساوی باشد قهرا اگر پروازش اول طلوع خورشید باشد هر چه پیش برود از اول طلوع خورشید تجاوز نمی کند و دائما در اول طلوع خواهد بود هر چند که فرضا هزار ساعت در فضا باشد حال آیا سفر کردن با چنین هواپیمائی که سبب ترک نماز می شود حرام است؟ و یا جایز است و نماز او نه بعنوان اداء و نه قضاء واجب نیست؟ و یا تنها قضاء بر او واجب است؟ ظاهرا سفر کردن با آن جایز نیست، و بفرضی کسی هم قائل بجواز باشد ظاهر این است که نماز برای چنین مسافری واجب نباشد نه اداء و نه قضاء و همچنین اگر آغاز سفر قبل از اذان صبح باشد روزه بر او واجب نیست نه اداء و نه قضاء، و اما اگر بعد از طلوع فجر و اذان صبح سفر کند آیا قضاء تنها آنروز بر او واجب است؟ محل اشکال است و احوط قضاء کردن است، و اگر هنگام ظهر با چنین هواپیمائی سفر کند نماز ظهر و عصر بر او واجب است هر چند که همه رکعتهای چهار گانه اش در اول زوال ظهر واقع شود، و اگر نذر کرده باشد که مثلا در روز جمعه سفر کند و در محلی نیت روزه کرد آنگاه اول طلوع خورشید با چنان هواپیمائی مسافرت کرد و تمامی روزش در اول طلوع واقع شد آیا به نذر خود وفا کرده یا نه؟ و اگر بعد از گذشتن ساعات یکروز هواپیما به سرعت خود بیافزاید پس ناگزیر در بین الطلوعین داخل شده سپس در شب یعنی سحر داخل می شود و سرنشین فرضی روز جمعه را به اینصورت روزه گرفته باشد آیا به نذر خود وفا کرده یا نه؟ بعید نیست روزه اش صحیح باشد و به نذر خود وفا کرده باشد، بله اگر تمامی ساعات روز در اول طلوع خورشید باقی نباشد بلکه بعد از گذشتن یک دو ساعت و قبل از گذشتن ساعات طول روز سرعت بگیرد و داخل در شب جمعه شود (در نتیجه کمتر از دوازده ساعت روزه گرفته باشد) ظاهرا به نذر خود وفا کرده است چون همه روز جمع را روزه نگرفته است.
مسأله 10 - اگر با هواپیمائی سفر کند که سرعتش از حرکت زمین بیشتر باشد و مسیرش (بر خلاف سیر زمین) از شرق بطرف غرب باشد (اگر مثلا در نیمه شب حرکت کرده باشد، زمانیکه خورشید برای اهل افقی طلوع کند او به نقطه مقابل آن افق در زیر زمین رسیده قهرا از سمت مغرب آفتاب برایش طلوع می کند، عکس طلوعی که برای اهل زمین دارد، برای چنین کسی آیا اعتبار و معیار طلوع و غروب نسبت به خود او است یا طلوع و غروب نسبت به اهل زمین؟ اگر طلوع و غروب نسبت به خود او باشد، قبل از طلوع خورشید از مغرب او نماز صبح را می خواند با اینکه در آن هنگام خورشید از اهل زمین غروب می کند مثلا، و وقت نماز مغرب و عشائش بعد از غروب خورشید از خود او است و غایب شدن آن در افق شرقی است. یا آنکه او نیز تابع اهل زمین است و در نتیجه هنگام طلوع خورشید برای او از سمت مغرب تا گذشتن مقدار چهار رکعت نماز، مختص به نماز عصر است و از آن به بعد وقت اشتراکی نماز ظهر و عصر است تا مقدار چهار رکعت مانده به هنگام ظهر که آن مقدار، وقت اختصاصی ظهر است و نیز او باید بعد از غروب خورشید که نسبت به اهل زمین بین الطلوعین است نماز صبح را بخواند و بعد از آن بوقت اختصاصی عشاء می رسد و سپس بوقت اشتراکی مغرب و عشاء و در آخر بوقت اختصاصی مغرب؟ مسئله محل اشکال است هر چند که بعید نیست محکوم به تبعیت از اهل زمین باشد و هر نمازی را با وقت اهل زمین بخواند.
مسأله 11 - اگر با سفینه فضائی بخارج جو یعنی آنجا که دیگر زمین جاذبه ندارد سفر کند قهرا در آنجا او مانند هر چیز دیگر وزن نخواهد داشت پس اگر بتواند در کف سفینه بایستد بطوریکه پاهایش سمت زمین قرار گیرد باید نماز را ایستاده و با رعایت جهت قبله بخواند، و اگر نتواند بایستد باید معلق نماز بخواند و تا می تواند پاهایش را بطرف زمین بگیرد، و گرنه بهر نحویکه برایش ممکن است نماز را بخواند و نماز بهیچ حالی از احوال ترک نمی شود، و در همه احوال باید رعایت قبله را و یا حداقل جهت قبله رابکند - جهتی که از سایر جهات بقبله نزدیکتر باشد و اگر نداند جهت قبله کدام است یک نماز را چهار مرتبه و هر مرتبه به یک طرف بخواند.
 


مسأله 12 - اگر سوار بر قمر مصنوعی شود و در یک شبانه روز ده بار دور زمین بگردد - در هر دوری که می زند یک شب دارد و یک روز (زیرا هر دور که می زند یکطرف زمین شب و طرف دیگرش روز است و در نتیجه او در بیست و چهار ساعت ده شبانه روز می بیند) حال آیا باید ده بار نمازهای پنجگانه یومیه را بجای آورد و یا در یک شبانه روز خودش همان پنج نماز بر او واجب است زیرا همه ده دورش یک شبانه روز است؟ ظاهر احتمال دوم است لکن لازم است طلوع و غروب خودش را مراعات کند، باین معنا که نماز صبح را قبل از یکی از ده طلوع ظهر و عصر را هنگام ظهر یکی از ده روز و مغرب و عشاء را در وقت فرا رسیدن یکی از شبهای ده گانه بخواند، و یا نماز ظهر را در هنگام ظهر یکی از ده روز و نماز عصر را در بعد از ظهر روز دیگر و نیز نماز مغرب را در یکی از ده شب و نماز عشاء را در شبی دیگر بخواند، و اما اینکه آیا می تواند نماز ظهرش راهنگام یکی از ده ظهر بخواند مغرب راهنگام غروب و آنگاه عصر را هنگام بعد از ظهر دور دیگر و عشاء را در شب دور دیگر بخواند؟ بعید نیست که جایز باشد، لکن نزدیکتر به احتیاط ترک این نحوه است بلکه نزدیکتر به احتیاط این است که اگر ممکن باشد ظهر و عصر را در بعد از ظهر یک دور و مغرب و عشاء را در شب یک دور بخواند.
مسأله 13 - اگر زنی سوار هواپیمائی شود که سرعتش مساوی با سرعت حرکت وضعی زمین است که از مغرب بمشرق حرکت می کند هواپیمای او از مشرق بمغرب حرکت کند و در هواپیما حیض ببیند و به مقدار سه روز از روزهای ما (یعنی هفتاد و دو ساعت) ادامه پیدا کند ولی نسبت به خود او همه هفتاد و دو ساعت مثلا اول طلوع خورشید باشد ظاهر این است که خون اومحکوم به حیض بودن است، پس معیار در حیض بودن استمرار خون آن در این مدت زمان است نه سه بار روشن شدن زمین بطلوع خورشید، و همچنین است حال آنزنیکه در سرزمینی زندگی می کند که مثلا هر یک روز آنجا یکماه است (و سال آنجا دوازده روز است) و آن زن خون ببیند و مقدار سه روز ما (یعنی هفتاد و دو ساعت) ادامه پیدا کند حکم می شود باینکه خون او حیض است، و اگر زنی سوار بر قمر مصنوعی شود آنچنانکه یک شبانه روز ما برای او یک ساعت باشد (یعنی مسیر یک شبانه روز خورشید که همان دور زمین است را یکساعته طی کند) استمرار خون او تا سه روز بحساب روزهای افق ما است، و اگر خون حیضی که بطبع الحال و بتدریج در سه روز جریان می یابد را بوسیله آلتی (و یا داروئی) در یک روز بیرون آورند حکم به حیض بودن آن نمی شود (وقتی محکوم به حیض است که سه روز تمام جریان داشته باشد) پس اگر چیزیرا داخل رحم خود کند که خون حیض او را در مدت سه روز یا بیشتر بمکد و درخود جمع کند آنگاه یکدفعه بیرونش بریزد باز حکم به حیض بودن آن خون نمی شود.
مسأله 14 - همانطور که معیار در حیض بودن، استمرار خون آن (در طول هفتاد و دو ساعت) است نه سه بار طلوع و غروب خورشید، و به همین جهت سه روز تلفیق می شود و کمبود روز اول با روز چهارم تکمیل می گردد، همچنین معیار در همه انواع عده نیز زمان است نه طلوع و غروب خورشید، و نیز معیار در قصد اقامه برای تمام خواندن نماز زمان ده روز است، و معیار در ماندن در محلی بطور تردید، گذشتن مدت یکماه است، و در اکثر حمل و اقل آن، و همچنین در حیض و نفاس، و خیار سه روز حیوان، و خیار تاخیر پرداخت ثمن، و یک شبانه روز رضاع، و یکسال تبعید زناکار، و مهلت سه ماهه در ظهار، و سوگند خوردن بر ترک و طی همسر در مدتی بیش از چهار ماه، و نیز چهار ماهی که حاکم به وی مهلت می دهد که اگر وطی کرد که هیچ وگرنه مجبورش کند یا بطلاق و یا به رجوع از سوگند، و نیز در یکسال و دو سالیکه اقساط دیه در آن پرداخته می شود، و در حد بلوغ ت و حد یائسه گی، و در ضرب الاجلی که حاکم برای زن شوهر گم شده معین می کند و در ضرب الاجل یکساله ایکه برای مرد مبتلا به عنن معین می کند، و در احداث السنه (سال) در باب خیاز عیب، و در حق حضانت دو ساله یا هفت ساله مادر، و در یکسالی که در تعریف لقطه معتبر است، و در ترک وطی زوجه بر مرد که در بیش از چهار ماه حرام است، و در یک سالیکه در ارث بردن زن مطلقه از شوهریکه او را در مرض موتش طلاق داده معتبر است، و در سالیکه در لقطه ای معتبر شده که تا یکسال باقی نمی ماند. و ظاهر این است که در باب تقسیم شبها بین چهار زوجه دائم، و در هفت شبی که اختصاص به عروس بکر، و سه شبی که اختصاص به عروس بیوه در ابتدای عروسی دارد نیز معیار زمان باشد نه طلوع و غروب خورشید، هر چند که این معنا در باب تقسیم شبها و دو اختصاص نامبرده خالی از اشکال نیست چون در روایات این دو باب عنوان شب معیار گرفته شده، و در شبهای دو قطب مثلا از آنجا که ممکن نیست برای هر زنی یک شب و برای عروس بکر هفت شب و برای عروس بیوه سه شب را اختصاص داد بناچار باید یا بگوئیم حکم در خصوص دو قطب و امثال آن ساقط است و یا بگوئیم در آنجا معیار شبهای متعارف است و اقرب احتمال دوم است و همچنین در مثالهای دیگر از این قبیل، که معیار در آنها گذشتن مقداری روز و یا ماه و یا سال بحسب افق های ما است، پس اگر کسی که در یکی از دو قطب زندگی می کند همسرش را طلاق دهد، در یک چهارم یکروز و شبش (که یکسال است) از عده خارج می شود، و اکثر حمل بنابراین که یکسال باشد در آنجا یک شبانه روز است، و برای مرد جایز نیست وطی زوجه اش را در بیش از یک سوم شبانه روز ترک کند، بله اگر اکثر حمل در قطبی ها بحسب طبع بیشتر از یک شبانه روز یعنی یکسال ما باشد معیار خود قطبی باید در نظر گرفته شود و نباید وضع زنان در آنجا را با زنان افاق ما مقایسه نمود.
مسأله 15 - همانطور که بر اهل قطب واجب است مقدار زمان روزها و ماهها و سالها را با ایام خود تطبیق کنند نه طلوع و غروب خورشید را همچنین اگر فرض کنیم که در بعضی از سیارات انسانهائی باشند و یا انسانی زمینی به یکی از آنها سفر کند و حرکت وضعی آن سیاره بدور خودش در بیست و چهار دقیقه باشد باید ایام آنجا را با ایام ما تطبیق کند، و خیار حیوان را تا سی روز نگه بدارد، و اقل حیض را سی روز، و مهلت زن مفقود الزوج را چهل سال آن سیاره بگیرد و بهمین ترتیب.
مسأله 16 - آنچه گفته شد در همه مواردی جاری است که در آن مقدار زمان معتبر شده نه طلوع و غروب خورشید و بهمین جهت در آنگونه موارد ایام تلفیق می شود (یعنی کمبود روز اول با همان مقدار از روز آخر جبران می گردد) و اما مواردی نظیر روزه که در آن امساک از طلوع فجر تا غروب معتبر شده و تلفیق در آن راهی ندارد مقدار زمان در نظر گرفته نمی شود، و همچنین در نماز راهی ندارد که اوقات آنها مضبوط اعتبار شده، و نمی شود نماز ظهر و عصر در شب خوانده شود هر چند که شب قطب با روز افق ما و ظهر اینجا منطبق باشد، و نمی شود روزه را در مقداری از روزی قطبی یا شب قطبی انجام داد هر چند که آن مقدار برابر ساعت روز ما باشد.
مسأله 17 - اگر فرض شود که در روزگاری حرکت وضعی زمین کند شود و در نتیجه کندی آن روزهای کره زمین دو برابر روزهای امروز ما شود بناچار باید بگویم روزه وقتی صحیح است که اگر ممکن باشد در یکروز تمام (یعنی مثلا در طول 24 ساعت) انجام شود و اگر ممکن نباشد وجوب روزه بکلی ساقط گردد، و در چنان فرضی در هر روز از روزهای کره زمین تنها پنج نماز واجب باشد (با اینکه فرض کردیم شبانه روز آنزمان چهل و هشت ساعت و برابر با دور روز امروز است). و اما در اموریکه طلوع و غروب در آن معتبر نیست بلکه مقدار زمان معتبر است باید آن مقدار از زمانیکه بحسب عصر ما اعتبار شده بگذرد و بنابراین اقل مدت حیض که در عصر ما مقدار سه روز (و بعبارتی دیگر هفتاد و دو ساعت) است و در آنروزگار (که فرض کردیم شبانه روزش دو برابر شبانه روز عصر ما باشد) این مقدار زمان منطبق با یکروز و دو شب و یا دو روز و یک شب است، و هر دگرگونی دیگری که پیش آید همین نسبت را دارد. وهمچنین است حال اگر فرض شود حرکت وضعی زمین تندتر از حرکتش در عصر ما شود بطوریکه مقدار زمان یک شبانه روز آنزمان نصف زمان یک شبانه روز عصر ما شود که در آنصورت نیز باید در روزه یک روز از صبح تا غروب امساک شود و در هر شب و روز پنج نماز واجب می شود.
مسأله 18 - رویت هلال بوسیله چشمهای مسلحی که در این عصر درست شده اعتبار ندارد، بنابراین اگر با اینگونه آلات که هر چیزی را چندین برابر بزرگ و یا نزدیک می کند نظیر تلسکوپ مثلا هلال ماه دیده شود و با چشم عادی و بدون دوربین قابل رویت نباشد حکم نمی شود به اینکه آنشب شب اول ماه است، پس معیار رویت باچشم است بدون التی که مرئی را نزدیک و یا بزرگ کند، بله اگر با دور بین هلال دیده شود ومحل آن مشخص گردد و سپس با چشم عادی و بدون آلت قابل رویت باشد (و اثر آلت تنها مشخص شدن نقطه ای باشد که هلال در آنجا واقع است) حکم به اول ماه می شود، و همچنین است حال در بی اعتباری تشخیص خسوف و کسوف بوسیله آلات جدید که اگر گرفتگی خورشید و یا ماه با چشم عادی تشخیص داده نشود ولی با آلات جدید دیده شود اثری بر آن مترتب نمی شود.
خاتمه

اگر روزی بشر موفق شود بمسافرت به بعضی از سیارات و کرات، در آنروزگار مسائل شرعیه بسیاری پیش خواهد آمد که فقهاء آینده (اعلی الله کلمتهم) بکشف معضلات آنها می پردازند، مانعی نیست اشاره ای اجمالی به بعضی از آنها بشود.
مسأله 1 - در آن سیارات طهارت از حدث و خبث با آب آن جا و یا خاکش اگر کلمه (آب) بر آبش و کلمه (خاک) بر خاکش صادق باشد صحیح است، و همچنین طهارت خاکش و سنگش و سایر چیزهایش، و سجده کردن بر زمینش و بر آنچه از زمین آن سیاره می روید
.
مسأله 2 - در کرات بالا وزنها اختلاف بسیار زیادی دارند چون وزن هر چیزی در هر کره مطابق جاذبه آنجاست هر قدر جاذبه قوی باشد وزن اشیاء بیشتر و هر چه ضعیف تر باشد وزن اشیاء سبک تر است، و مثلا در کرده ماه از آنجا که جاذبه اش کمتر از جاذبه زمین است اجسام با اینکه از نظر حجم در زمین و ماه یکی است وزن آنها مختلف است، پس یک حوض کر که حجم آن در زمین برابر وزن مقدر آن است تقریبا (که حجم آن برابر است با سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم که تقریبا 80 سانت در طول و عرض و عمق می شود و وزن آن تقریبا یکصد و بیست و هشت من تبریز است) در کره ماه یک دهم آن وزن را دارد، بنابر این اگر ما معیار در کر را وزن آب بدانیم حوض آنجا چند برابر حوض زمین مساحت خواهد داشت، بناچار باید گفت معیار در کره ماه بمساحت است نه به وزن، و اگر مقایسه بین وزن و حجم را در کره ای انجام دهیم که بر خلاف کره ماه جاذبه اش چند برابر جاذبه زمین باشد چه بسا یک ظرفیکه حجم آن دو وجب باشد و آنرا پر از آب کنیم وزن آنمقدار آب به یکصد و بیست و هشت من تبریز برسد بناچار در چنان کره ای ممکن است معیار را مساحت و حجم بگیریم نه وزن، در نیتجه آبیکه وزن آن به مقدار وزن آب کر در زمین باشد با برخورد به نجاست منفعل شود، ممکن است معیار را وزن بگیریم اما نه با کیلوی زمنی و جاذبه آن بلکه با کیلوی زمین بر حسب جاذبه آن کره، که اگر چنین کنیم مساحتها با آن وزن تقریبا موافق می شود. و نسبت چیزهائیکه تنها با وزن سنجیده می شود مانند وزن نصاب در غلات چهارگانه زکات احتمال دارد که حکم آن تغییر نکند هر چند که مساحتها مختلف شود، مثلا بگوئیم گندم هر زمان که به نصاب مقدر خود رسید زکاتش واجب است چه اینکه این مقدار در کره زمین دو گونی گندم شود و چه در کره ماه ده گونی شود و در کره مشتری مثلا یکدهم حجم دو گونی وزن داشته باشد، و اگر روزگاری در کره زمین بیاید که جاذبه زمین کم شود حکم زکاه تغییر نکند، احتمال هم دارد معیار را کیلو و یا من زمینی بدانیم لکن با جاذبه آن کرات و یا با جاذبه زمین لکن بعد از آنکه جاذبه اش همان جاذبه قدیم بحساب آوریم (مثلا اگر یک کیلو در امروز جمعا بیست سانت مکعب حجم دارد و در آینده بخاطر ضعف جاذبه چنین حجمی پانصد گرم وزن پیدا کند آن وزن را دو برابر بحساب آوریم).
مسأله 3 - اگر در آن کرات چیزی یافت شود که زکات به آن تعلق می گیرد نظیر غلات چهارگانه و حیوانات سه گانه و طلا و نقره و نیز مانند معادن و گنجینه ها و نظایر آن احکام شرع بر آنها جریان می یابد، و اگر معادن و گنجینه ها و نظایر آن احکام شرع بر آنها جریان می یابد، و اگر معادن و گنجینه هایی از غیر آنچه در زمین هست یافت شود خمس به آن تعلق می گیرد، و اما اگر دانه هایی غیر گندم و جو و یا حیواناتی غیر گاو و گوسفند و شتر در آنجا پیدا شود زکات نخواهد داشت، و اگر چیزهایی یافت شود که در زمین یا در همانجا زکات دارد اما نه بطریق عادی بلکه بطریق مصنوعی مثلا گاو، گوسفند و شتر مصنوعی در آنجا درست شود و یا گندم و جو و مویز و خرمای مصنوعی یا طلا و نقره مصنوعی ساخته شود اگر این عناوین بر آنها صادق باشد زکات دارد.
مسأله 4 - اگر در کرات بالا انسانی یافت شود با آن معامله انسان زمینی می شود، و اگر موجودات زنده ای بغیر شکل انسان و یا شکلهای دیگری یافت شود اما دارای عقل و ادارک باشند باز هم با آنها معامله انسان می شود، حتی ازدواج با آنجا جایز است و همه تکالیف شرعیه و احکام الهیه بر آنها جاری است، و اگر وجب آنها بر خلاف وجب های ما باشد معیارشان در بدست آوردن حجم کر با ما اختلاف داشتند احکامشان در باب وضو و دیات و قصاص و سایر ابواب مختلف می شود.
مسأله 5 - در آن کرات نیز واجب است نماز بسمت قبله خوانده شود، و قبله اهل آنجا کره زمین است، همینکه رو به زمین نماز بخوانند رو به کعبه نیز خوانده اند، و از آنجا که حرکات آن کرات دوری است زمانی روبروی زمین و زمانی دیگر رو بطرف دیگر است نمازهایشان مختلف می شود و چه بسا که نماز ظهر و عصرشان بمست مشرق خودشان و نماز مغرب و عشایشان بمست مغرب و یا بعکس باشد، و اما کیفیت دفن امواتشان که بکدام طرف بخوابانند ممکن است گفته شود معیار زمان دفن است اگر در آن زمان زمین در مشرق کره باشد امواتشان را بطرف مشرق دفن می کنند، هر چند که بعد از چند ساعت قبله یعنی کره زمین در مغرب آنجا واقع شود. اما تکلیف روزه در کره ماه و سایر کرات مشکل است (چون در آنجا دوازده ماه قمری زمین نیست) و بعید نیست بگوئیم سالی یکماه واجب است، و اگر ممکن باشد که آن ماه را با ماه رمضان زمین تطبیق دهند بنابر احتیاط واجب است چنین کنند، و اگر در آن کرات بخاطر حائل شدن زمین و یا کره ای دیگر خورشید بگیرد نماز آیات واجب می شود، و آیا در بخسوف رفتن زمین هم نماز آیات بر اهل کرات دیگر واجب می شود یا نه؟ محل اشکال است، و اما وجوب نماز آیات بخاطر غیر خسوف از قبل زلزله و سایر آیات ظاهر این استکه واجب است، و نمازهای یومیه در آن کرات بستگی بداشتن زوال ظهر و غروب خورشید در آنجا دارد، و روزه آنجا حتی الامکان باید از طلوع فجر تا غروب خورشید ادامه یابد.
مسأله 6 - اگر در آنکرات اطفال یک ساله مثلا به حد بلوغ و حد مردان برسند اگر بلوغشان به احتلام و یا روییدن موی درشت بر عانه آنها باشد اشکالی ندارد در اینکه مکلف به احکام شرع می شوند و همه آثار بلوغ بر آنها مترتب می شود، و اما سقوط اعتبار گذشتن از پانزده سال از روز تولد مشکل است، هر چند که اگر می دانیم بحد رجال رسیده اند بعید نیست حکم به بلوغ بکنیم، و اگر بعکس فرض بالا مردم آن کرات بحد بلوغ نرسند مگر بعد از گذشتن سی سال از عمر بطوریکه یقین داشته باشیم که قبل از سی سال طفل غیر بالغند ظاهر این است که حکم به دو طرف کمی مدت و زیادی آن مانند دو فرض بالا باشند، و همچنین اگر روزگاری بر همین زمین ما بیاید که بخاطر ضعف تابش خورشید و حرارت آن و سایر جهات طبیعی رشد بشر کند و یا به جهاتی طبیعی و یا صناعتی و یا غیر اینها رشد بشر سریع شود احکام بسیاری پیدا خواهد شد که امروز محل ابتلاء نیست و اگر زمانی فرا رسد که کره ماه قبل از کره زمین منهدم شود در این فرض نیز احکام و مسائل دیگر پیش می آید و همچنین اگر حرکت وضعی زمین دگرگون شود و در نتیجه وضع شب و روز تغییر پیدا کند و یا حرکت انتقالیش طور دیگری شود و در نتیجه فصول چهارگانه وضع دیگری بخود بگیرد باز مسائل بسیاری از ابواب فقه پیش خواهد آمد، و اگر آنچه که بعضی ها گفته اند ممکن است در آینده اجسام مخابره شوند درست باشد باز بخاطر آن حادثه احکام دیگری حادث خواهد شد.
و الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی محمد نبیه و اله سیما علی خاتم اوصیائه.
(دوشنبه بیست و سوم شعبان هزار و چهارصد و یازده مطابق بیست و یکم اسفند ماه هزار و سیصد شصت و نه سید محمد باقر موسوی همدانی فرزند مرحوم حجه الاسلام و المسلمین سید هادی گروسی

 ).http://www.ghadeer.org/Book/2309/346610

۴ نظر:

ناشناس گفت...

اقا درباب جماع با مرغ و بوقلمون فتوی از اقا ندیدید ؟
مثلا در قطب که شتر گیرنمیاد و جماع با خرس قطبی چه فتوایی دارد ؟
درمورد پنگوئن چطور ؟ حلاله ؟
جماع طلبه با طلبه چه حکمی دارد ؟
قاری قران با شاگرد چطور ؟

اتشفشان

ناشناس گفت...

با امدن رییسی برمسند قوه قصاییه صدای پای جاعش رسما درصدوراحکام شنیده میشود . باید به پاخاست وگرنه به مفهوم واقعی برده برده برده خواهیم شد .
آتشفشان

ناشناس گفت...

طبقه تحصیلکرده این مملکت یا توده ای بودن یا ملی مذهبی و جالبه که در طبقه سنتی جامعه هوادارن خودشونو داشتند بعدا ازتو دل جناح توده ایش چریک فدایی بوجودامد و ازتو دل جناح ملی مذهبیش مجاهدین متولد شدند و علیرغم تفاوت در نوع اندیشیدن و مکتب راه مشترکی را پیمودند وان چیزی نبود جز مبارزه با سگ زنجیری امپریالیسم بسرکردگی امریکا ! یعنی شعارمحوری حزب توده ! چریک فدایی برای پیروی ازاین شعار دلایل تاریخی و تاریخچه ای خکدرا داشت اما مجاهدین که از نهضت آزادی ملی مدهبی متولد شده بودند چرا بدنبال شعارمحوری حزب توده رفتند ؟ پاسخ ساده است  چون انها تحت تاثیر انقلاب روسیه و چین و کوبا و الجزایر بودند و اصولا اندیشه انقلابی این انقلابات لنینیستی بود و ضد امپریالیسم امریکا ... بنابراین چریک فدایی و مجاهد خلق مآلا به مواضع شوروی نه تنها احترام میگذاشتند بلکه در بخش مواضع خارجی به ان ایمان داشتند و شوروی را قبله گاه سوسیالیزم میدانستند .... چریک فدایی درادامه این تفکر سالهای بعد به اکثریت و اقلیت رسید و بخش اعظم ان به اصل خود یعنی حزب توده رجوع کردند ! درمجاهدین بعلت وجودرهبری بهرام و شهرام درداواخر ۵۲  با نفی اسلام و حذف آیه از آرم تغییرایده الوژی بوجودامد و شوروی ضدخلق و سوسیال امپریالیسم تعریف شد یعنی بدام تئوری های حزب توده نیافتاد ... البته درسال ۵۷ به علت جو اسلامی جامعه و در شرایط غیبت بهرام و شهرام سازمان مجاهدین به دست راست مدهبی افتاد و آیه را احیا کردند و شوروی را قبله گاه سوسیالیزم میدانستند یعنی حزب توده درتفکر رهبران جدید وجودداشت اما دارای یک مرزبندی فرمالیستی ناشی از رفتارحزب توده دربرخورد به دولت مصدق بودند ... بطوریکه رجوی به حزب کمونیست شوروی نامه فدایت شوم نیزنوشت ودرخواست کمک مالی کرده بود !

بگذریم ...

من شخصا فکرمیکنم منشاء همه بدبختی های امروزما وجود ننگین حزب توده بعنوان حزب کارگزار شوروی درایران بوده است از همکاری با اخوندها تا عمده کردن تضاد با امپریالیسم امریکا تا انتقال دیدگاههای حزب دردزندانها به زندانیان ...

رهبران حزب توده همگی وابسته بودند و از مسکو دستورمیگرفتند ولی سالها کسی نمیدانست .

ناشناس گفت...

ولتر پربود از برق و روشنایی و انهم با ولتاژ بالا و سالها زحمت کشید هزینه داد تا از طریق ولتاژ افکارخود لامپ مغز جامعه را روشن کتد و کرد ...

اما جامعه ما چه کرد ؟

ولترنداشت اما تا دلت بخواهد باطری خالی بی خاصیت لیچارگوی ضد تمدن غرب داشت ... از نویسنده هایی مانند جلال آل عبای بچه اخوند تا مراجع و علمای دین ! انان برسر هر بزنگاهی برعلیه مدرنیته و آثاران درجامعه نه تنها متحد بودند بلکه برعلیه ترقی خواهی دروغ پردازی هم میکردند ... اصولا برق جامعه ایران علیرغم طیف های مخالف مذهبی و غیرمذهبی وصل بود به ادبیات و نظرگاههای حزب توده ...  جالبه فلان چریک فدایی با حزب توده مرزبندی داشت اما در جایگاه شوروی حرف و نظرشان مشترک بود !!! امروز رهبری پوشال مجاهدین با رژیم مرزبندی دارد اما در اصول دین با اخوندها مشترک النطر هستند !!! این آش شله قلمکار تاریخا همچون طوقی برگردن اپوزوسیون بوده و ظاهرا خواهد بود .

نسلی بپاخاسته در میدان و زندانند و انها درخارج مدعی رهبری !!! بدون انکه اثری و شاهدی بر شعارهایشان در نسل بپاخاسته وجودداشته باشد !

این درد بی درمان از کی و ازکجاست ؟

درسته که ابگوشت ها هم قلابی شده اند

درسته که مواد غذایی هم قلابی شده اند

ولی آیا اپوزوسیون هم باید قلابی باشد ؟

شاید واژه مبارزه و پیروزی هم به استهزا کشیده شده !

من با مطالعاتی که داشته ام علت همه بدبختی هایمان را ظهور حزب وابسته توده و علمای اعلام میبینم ... این دو جناح ارتجاعی ( نمیخام بگم سرخ و سیاه ) مملکت مارا به روز سیاه انداختند و .....

اینده ازان ملت است ... پیروزی حتمی است اما خونبار .

حامد