: علت حمله مغول
سلطان محمد خوارزمشاه که پس از فتوحات آسیای مرکزی و برانداختن قراختائیان به خیال تسخیر ترکستان و چین افتاده بود، چون شنید که چنگیزخان بلاد ایغور را به تصرف خویش درآورده و بر پکن پایتخت چین مسلط گردیده بیمناک شد و برای تحقیق نمایندگانی به ریاست سید اجل بهاءالدین رازی به نزد چنگیز فرستاد. چنگیز فرستادگان را به احترام پذیرفت و توسط آنان پیغام فرستاد که مایل است بین دو کشور باب تجارت باز باشد. در سال 615 (هَ . ق ) فرستاده چنگیز با سلطان محمد خوارزمشاه معاهده ای بست و بعد از عقد این قرارداد بود که چنگیز تحف و هدایاییبرای سلطان محمد و بازرگانانی با اموال فراوان به طرف ممالک اسلامی روانه ساخت . اینالجق معروف به غایرخان حاکم شهر اترار که از خویشاوندان مادری سلطان محمد خوارزمشاه بود به اموال آنان طمع بست و به بهانه اینکه جاسوس هستند تمام آنها را کشت و مالشان را تصرف کرد مگر یک نفر از آنها که گریخت و چنگیزخان را از ماوقع آگاه ساخت . بعد از این واقعه چنگیز هیأتی به دربار خوارزمشاه فرستاد و تسلیم غایرخان و جبران خسارت را تقاضا کرد، ولی سلطان محمد آن فرستادگان را نیز بکشت و با این عمل بیخردانه خود راه سیل خون و بلا را به سوی بلاد اسلامی هموار ساخت . در اواخر سال 616 (هَ . ق) چنگیز خشمگین و کینه جو با تمام قوای خویش برای گرفتن انتقام به ممالک خوارزمشاهی حمله ور شد. سلطان محمد خوارزمشاه بدون هیچ مقاومتی از مقابل لشکر مغول از شهری به شهری دیگر می گریخت تا سرانجام در اواخر سال 617 ( هَ . ق ) به جزیره آبسکون رسید و همانجا در سیه روزی درگذشت . هولاکو که برادر منگوقاآن و پسر تولی خان پسر چنگیز بود، در طی حملات مکرر خود اسماعیلیه را منکوب و قلاع آنان را ویران ساخت و سپس بغداد را فتح کرد و با کشتن خلیفه مستعصم عباسی به خلافت 525 ساله عباسیان خاتمه داد و پس از فتح بغداد شهرهای عراق و همچنین گرجستان و ارمنستان و بلاد آسیای صغیر را مسخر کرد. در سال 661 ( هَ . ق ) قوبیلای قاآن که بجای منگوقاآن نشسته بود سلطنت تمام ایران و بین النهرین و شام و آسیای صغیر را به هولاکو واگذار کرد و بدین ترتیب اخلاف چنگیزخان سلسله ای در ایران تشکیل دادند که به ایلخانان مغول معروف است . هولاکو در سال 663 ( هَ . ق ) بعد از آنکه همه منازعان را از جیحون تا سرحدات مصر منکوب و مطیع کرده بود درگذشت .
: تأثير حمله مغول بر تصوف
در قرن پنجم هجری خزشهای بزرگ اقوام ترک به سوی ایران آغاز گردید و امپراتوری
ترکان سلجوقی تشکیل شد که دامنههایش از یکسو تا دمشق و از سوی دیگر تا اواسط آسیای
میانه امتداد داشت. این خزش با یورش مغولان به اوج رسید، و چنانکه میدانیم مغولها
ایران و عراق را تسخیر کردند و سلطهشان بر ایران قرنها استمرار داشت. و آنچه در این
دوره تصوف نامیده می شد را با پیرایههای نوینی
عرضه داشت که اساسش بر تقدس پیر طریقت و ولایت مطلقه او، و تقدس خانقاه و خانقاهداران
بود.
این دوره یکی از مهمترین ادوار تاریخ تصوف در ایران و در دیگر سرزمینهای
اسلامی است زیرا در این دوره تصوف پس از تحمل مخالفتها و نشیب و فرازها بالاخره به
ثبات رسید و هیئت منظمی پیدا کرد و به خصوص به واسطۀ ابوحامد غزالی در میان اهل سنت
ــ که مذهب اکثر مسلمانان ایران آن زمان بود ــ جایگاهی محترم یافت صوفیان این دوره
در ابراز عقاید و اجرای مراسم آزاد بودند و علاوه بر نفوذی که در میان مردم داشتند
در میان امرا نیز حامیانی پیدا کردند از جمله خواجه نظام الملک وزیر دورۀ سلجوقی از
حامیان صوفیه بخصوص ابوسعید ابوالخیر بود . این وضع از دورۀ خوارزمشاهیان تا حملۀ مغول
نیز ادامه یافت ؛ در این سده تصوف بیش از پیش در حیات فردی و اجتماعی مسلمانان ریشه
دوانید و گرایش عمومی بدان فزونی یافت. نشر
تصوف در اين عهد تنها در ايران صورت نگر فت بلكه از
طريق صوفياني كه پيش از حمله مغول به نواحي ديگر ( روم ، شام ، هند ) از ايران گريختند توسعه يافت .
هر يك از اين عرفا و مشايخ صوفيه در هر كجا كه بودند به ارشاد و هدايت خلق مي پرداختند .
من الجمله : بهاء ولد ، برهان الدين محقق ، شمس الدين محمد تبريزي ، مولوي ، نجم الدين رازي ، سيف الدين محمد فرغاني
و عده كثير ديگر ..... .
چنانکه وقتی ابن
بطوطه جهانگرد پر اوازۀ مراکشی ، در نیمۀ نخست سدۀ 8 ( ه
. ق ) از مغرب تا مشرق جهان اسلامی به سفر پرداخت ، در همه جا خانقاه ها و رباط ها
و تکیه ها و لنگرها را پر از جنب و جوش دید ، تصوف در این دوره بر فرهنگ ایرانی _ اسلامی
نیز سایه افکند و ادبیات فارسی را تحت نفوذ و سیطرۀ خود درآورد ، میراث صوفیه ، چه
در عرفان نظری و عملی ، و چه در شعر صوفیانه پخته تر شد و آثار ماندگاری چون عوارف
المعارف ، مرصادالعباد و فصوص الحکم به نگارش درآمد و مثنوی مولوی شعر صوفیانه را به
اوج خود رسانید . در میان وقایعی که در این سده رخداد ، دو رویداد ، یعنی حملۀ ویرانگر
مغول و ظهور ابن عربی بیش از همه در جریان تصوف این دوره و دوره های بعدی تأثیر گذاشت.
به گونه ای که در حملۀ مغول به ایران در اکثر شهرهای ایران مشایخ صوفیه و خانقاهها
وجود داشتند مغولان با آنکه بسیاری از صوفیان را کشتند از جمله نجم الدین کبری _ از
مشایخ بزرگ صوفیه _ که در واقعۀ قتل عام خوارزم
کشته شد و همچنین عطار _ بنابرتحقیق دقیق ، در سال 618 (ه . ق) در نیشابور (شادياخ)
به شهادت رسید _ را و سبب آوارگی و مهاجرت عده ای از صوفیان از جمله نجم الدین رازی
شدند در نهایت بر رونق آن افزودند زیرا از سویی در آن دوران خرافه پرستی مغولان و اعتقاد
آنها به کارهای خرق عادت صوفيان باعث اعتقاد گسترده آنها به اين صوفيان شده بود که
همين امر باعث گسترش آنها می شد.
از طرف دیگر ویرانی و مصیبت تصوف را مهمترین ملجأ روحی و فکری مردم کرد
و عدة بسیاری به آن رو آوردند و از سوی دیگر دیری نپایید که ایلخانان مغول مجذوب تصوف
شدند برخی حکام مغول مثل غازان خان الجایتو و ابوسعید و نیز وزرای امیران آنان همچون
رشیدالدین (م 718) و پسرش غیاث الدین (م 736) به صوفیان و مشایخ ابراز علاقه می کردند
و مخصوصا خانقاه را مورد عنایت قرار می دادند .
با انقراض خلافت عباسی و فتح بغداد توسط هولاکوخان بزرگان شیعی فرصت اظهار
وجود یافتند. در اين ميان البته نبايد نقش ايرانيان زيرك و مدبرى را كه به هزار ترفند
به دستگاه و تشكيلات مغولان راه يافته بودند، ناديده انگاريم؛ ايرانيان شيعه مذهبى
كه حافظه تاريخى سياهى از خلافت عباسى در پستو هاى ذهن خويش اندوخته بودند و اكنون
زمان را براى انتقامى تاريخى، آماده و مهيا مى ديدند. منابع تاريخى به صراحت از مردى
نامدار به نام خواجه نصيرالدين طوسى در تشويق هلاكو براى حمله به بغداد افسانه اى نام
مى برند؛ از جمله خواندمير در اثر خود، و در همين زمينه مى نويسد: « هلاكو بعد از ازبين بردن اسماعيليان به سعى خواجه
نصيرالدين طوسى عازم بغداد شد » .
همچنین با حمایت امرا از صوفیان ، تصوف نیز رونق یافت شاید از همین دوران
بود که زمینه های بروز ارتباط میان تصوف و تشیع پیدا شد.دورة شکوفایی تصوف در دورة
تیموریان نیز تا پیدایش صفویه استمرار داشت .
دیگر ویژگی مهم تصوف در این دوره توسعه و رواج آن درگیرودار حملۀ مغول
در نواحی دیگر از جمله آسیای صغیر و هندوستان بود که با ورود مشایخ ایرانی صوفیه در
آن مناطق (مثل هجرت بهاء ولد پدر مولوی و شیخ نجم الدین رازی _ دايه ، صغري _ به آسياي صغير ) تحقق یافت و به همین واسطه عدة بسیاری
نیز مسلمان شدند. هندوستان نیز از مهمترین مراکز صوفیان بود و رونق تصوف در هندوستان
ــ که ورود آن به آنجا از زمان غزنویان آغاز شده بود ــ دراین چند قرن به اوج خود رسید.
در میان سلسله های صوفیه که از ایران به شبه قارۀ هند رفتند : چشتیه ، سهروردیه ، نعمت
اللهیه ، نقشبندیه و قادریه سهم عمده داشتند. دورۀ مغول همچنین مهمترین دوره برای ادبیات
صوفیانۀ فارسی است . آثار مکتوب صوفیان در این اوان چهرۀ دلپذیری یافت . آثار منثور
پختگی یافت و بعضی از آنها از تعلیمی یا روایی و تذکره بودن صرف بیرون آمد و مباحث
نظری و استدلالی در آن راه یافت و در ردیف سایر علوم قرار گرفت به گونه ای که شمس الدین
آملی در قرن هشتم در نفائس الفنون بخشی را به علم تصوف و مباحث و اصطلاحاتش اختصاص
داد. در آثار منظوم صوفیه نیز تحولات چشمگیری صورت گرفت . خلق اینگونه آثار که با سنایی
آغاز شده بود با عطار و مولوی به کمالی بی نظیر رسید.این دوره همچنین دورۀ تشخص و تعین
کامل سلسله هایی است که بتدریج از قرن چهارم و پنجم شکل گرفته بود. در تصوف اجازۀ ارشاد
و تربیت اهمیت فراوانی دارد. همۀ سلسله های صوفیه اجازه نامۀ مشایخ خود را به پیامبراکرم
و بیشتر از طریق علی علیه السلام می رسانند. تأکید و تصریح در ذکر رشتۀ اجازۀ هر شیخ
ابتدا عموما شفاهی بود ولی پس از سه چهار قرن که تصوف رونق گرفت . تعدد و تشعب ــ و
احتمالا صحت یا عدم صحت دعوی مشایخ ــ سبب شد تا ذکر اجازه با عناوین و اصطلاحات مختلفی
از جمله خرقه پوشیدن شیخی از دست شیخ دیگر اهمیت یابد. صوفیان این دوره بر حسب سلسله
نسب معنوی خود را معرفی می کردند. همچنین سلسله های گوناگون با نام بزرگان به نام سلسله
آنها شهرت یافتند. سلسله های مهمی مثل کبرویه، سهروردیه، نعمت اللهیه، نقشبندیه،
قادریه و نوربخشیه در این چند قرن رونق بیشتر داشتند. برخی این سلسله ها را
غالبا از انشعابات سلسلۀ معروفیه منسوب به معروف کرخی می دانند. سیر تاریخی این سلسله
ها می تواند سیر تصوف را بخصوص در این دوره مشخص کند.یکی از ویژگیهای تصوف در این دوره
تأثیر عظیم ابن عربی بر تصوف ایرانی از قرن هفتم به بعد است .
همچنان كه اشاره شد در ميان سلسله هاي تصوف دو سلسله بزرگ از صوفيه در
اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم در مغرب و مشرق ايران وجود يافته بود : يكي سلسله سهرورديه
و ديگر سلسله كبرويه .
سهرورديان ، كه خود به دو دستة سهرورديان ايران و سهرورديان هند ( مولتان
) تقسيم مي شدند منسوب به شيخ شهاب الدين
ابوحفص عمر بن محمد سهروردي ( م
.632 ) صاحب « اعلام الهدي » و « عوارف المعارف » و « رشف النصايح الايمانيه
» بوده ؛ از شاگردان بزرگ او ( 7 و 8 ه . ق
) اوحد الدين كرماني ( م . 635 ) و نجيب الدين علي بزغش شيرازي ( م . 678 ) و مشرف
بن مصلح سعدي شيرازي ( م . 690 ) و شيخ شمس الدين صفي و شيخ احمد بسوي و عزالدين محمود
كاشاني نطنزي صاحب ترجمه عوارف المعارف سهروردي و شارح قصيدة تائيه ابن فارض كه او
و كمال الدين عبدالرزاق كاشاني هر دو مريد عبدالصمد نطنزي و او مريد نجيب الدين بزغش
شيرازي بود .
نجم الدين كبري كه تعاليم او پس از قتلش در سال 618 بوسيلة مريدان معروفش شيخ الاسلام سيف الدين باخرزي ( م . 658 ) در ماوراء النهر ؛ وعين الزمان جمال
الدين گيلي ( م . 651 ) در قزوين ؛ و شيخ سعدالدين محمد بن مؤيد بن عبدالله حموي (
م . 650 ) در خراسان ؛ بابا كمال جندي در تركستان
؛ و شيخ رضي الدين علي لالا ( م . 642 ) ؛
و شيخ نجم الدين دايه ( م . 654 ) و بهائ الدين محمد به بهاء ولد ( م . 628 ) پدر مولوي كه هر دو اواخر عمر خود را در بلاد روم
مي گذراندند ، انتشار يافت .
در داخل ايران جز قسمت كوچك جنوب آن كه به دليل پذيرش ايلي مغول از تخريب
در امان مانده بود، مأمني براي اهل علم و ادب به جا نماند؛ اما در ميان ممالك اسلامي،سواي
مصر، دو منطقه ديگر يعني روم شرقي و هندوستان غربي پايكوب ستم ستوران مغول نشده بود.
امرا و سلاطين اين دو ديار با قبول خراج گزاري و تبعيت از مغول، راه ايشان را به آن
حدود سد كرده بودند. اين نواحي ملجايي شد براي كساني كه از شر قتل عام مغول مي گريختند
و در پي محلي امن و امرايي ادب دوست مي گشتند. بدين ترتيب هر كس مي توانست پشت به يار
و ديار، خود را به بلاد دوردست مي افكند كه انديشه تعرض آن قوم خون آشام بدان ديرتر
صورت مي بست تا مگر از طوفان بلا امان يابد.
تصوف در
آسياي صغير را مي توان به سه دوره مشخص تقسيم
كرد:
. از آغاز حمله سلجوقيان
تا حمله مغول. 1
. از حمله مغول تا فتح استانبول و تشكيل امپراتوري عثماني.
2
. دوره عثماني. 3
ناگفته پيداست كه فرهنگ ايراني در آسياي صغير، ريشه هاي كهني از 2500
سال پيش داشت؛ اما نفوذ واقعي فرهنگ ايراني از سال 463 هجري آغاز مي شود كه الب ارسلان
در جنگ ملازگرد، رومانوس ديوجانس قيصر روم شرقي را شكست داد و دروازه هاي آسياي صغير
را به روي اسلام و فرهنگ ايراني گشود. محيط دستگاه سلجوقيان روم يك فضاي كاملاً ايراني
بود؛ به طوري كه از 16 تن پادشاهان آن خاندان، هشت تن نام ايراني كياني داشتند: سه
كيقباد و دو كيكاووس. در ميان شاهزادگان آن دودمان هم به نامهاي شاهنشاه، كيخسرو شاه،
جهانشاه، كي فريدون، فرامرز، سياوش، بهرامشاه و كاميار برمي خوريم. نگاهي به كتابهاي
تاريخ آن دوره، مثل "الاوامرالعلائيه" و "مسامره الاخبار" مي رساند
كه رجال آنان نيز بيشتر ايراني بودند. درباره شعر فارسي در عصر سلجوقيان روم، اين قدر
بايد گفت كه دربار آنان درست مثل درگاه محمود غزنوي، پرورش گاه شعر فارسي بود. در بين
همه شهرها، قونيه واقع در جنوب شرقي جلگه مركزي آسياي صغير و تختگاه گروهي از سلجوقيان
روم از اين جهت رونق بيشتري داشت و به گفته دكترزرين كوب: "هنوز يك جزيره امني
محسوب مي شد."
· 1-نابودي سه قدرت مهم : از پيامدهاي مهم هجوم مغولان از بين رفتن سه
قدرت اصلي و مهم در قلمرو اسلامي بود كه عبارتند از
الف) انحطاط و نابودي
حكومت 525 ساله عباسيان . ب ) نابودي اسماعيليان و قلاع ايشان . ج ) انقراض حكومت خوارزمشاهيان
.
. 2- رواج تصوف : به دليل
پيدايش جو عمومي افسردگي و سرخوردگي مردم در جامعه و ابتلا مختلف
مصائبي بر مردم غارت زده روي آورده
بود ، موجب گرايش و اعتقاد ايشان به
كساني شد كه انتظار تسلي و تشفي از آنان مي رفت و مردم به سوي تصوف بعنوان عاملي براي
مرحم نهادن به زخم هاي روحي اشان بهره جستند
، از اين رو مشايخ و زهاد بيشتر از هر زمان مورد علاقه و احترام گرفتند . در شرح حال كمتر كسي از مشايخ ديده مي
شود كه بر امرا و بزرگان وقت تسلط نداشته و يا بغايت مورد تعظيم تكريم آنان
قرار نگرفته باشند همين امر سبب شد تا بتدريج دست بعضي از مشايخ در امور اجنماعي گشوده
شود . مردان بزرگي در دوره حكومت ايلخاني روي كار آمدند از جمله: خواجه نصير توسي،
عطا ملك جويني، عميد الملك كندري كه تا حدودي خرابي ها را آباد كردند و فرهنگ به هم
ريخته را سامان دادند.
.3- توسعه خانقاه ها : از خصوصيات ديگر تصوف و عرفان در قرن هفتم نفوذ
و كثرت و اهميت خانقا ه ها ست كه در قرن هاي گذشته براي اجتماع صوفيه با سادگي شروع
شده بود و در اين قرن به اوج عظمت و اهميت رسيد . چندان كه منصب شيخ الشيوخي عداد با
مناصب رسمي دولتي محسوب مي شد ، و خانقاه از مراكز مهم اجتماعي به شمار رفت و به تعليم و تربيت مريدان همچون گذشته ادامه
مي داد . هنگامي كه مغولان به ايران مي تاختند خانقاه هاي ايران بي شمار بود و تقريباً
در همه آثاري كه درباره اين عهد خواه در ايران
و خواه در هند و روم نوشته شده بنام خانقاه هايي كه خاص فرقه هاي متعدد صوفيه و يا
منحصراً خاص شيوخي بوده است بازمي خوريم . غالب اينها را رجال و معاريف عهد مي ساختند
و بر درويشان وقف مي كردند .تعليم و تربيت خانقاه ها در اين قرن به دو طبقه تقسيم مي
شود :
الف) تعليمات شفاهي ؛ كه عبارت
بود از پندها و دستورهايي كه شيخ يا مرشد به طالبان مي داد و يا وعظ و تذكير و جز اينها .
ب) تعليمات عملي ؛ كه عبارت
بود از رياضت هاي مختلف از قبيل : روزه و نماز و ذكر و چله نشيني و گدايي درس هاي عملي ديگر قبيل : آداب سماع سفر و امثال آن .
اميران و وزيران
زمان و بعضي از ايلخانان همچنانكه مدارس مهمي در اين عهد تأسيس كردند به ايجاد
خانقاه هايي نيز همت گماشتند . از جملة اين خانقاه ها يكي غازان خان در تبريز
ترتيب داد و ديگري آنكه اولجايتو در سلطانيه
بنا كرد و او خانقاه ديگري را نيز در همدان بنا كرد وهمچنين وزير آن دو خان ، يعني
رشيدالدين فضل الله در سلطانيه و پسرش غياث الدين سرخاب تبريز خانقاهي ساختند
.
امراي مغول بواسطه ذهنيت قبلي كه از شمنيزم داشتند بسيار مجذوب كرامات متصوفه
شدند اينرو عموماً براي مشايخ تصوف احترام قائل بودند و در مراحل بعد حتي اقدام به ساخت خانقاه مي كردند
.با افزايش تعداد خانقاه ها آداب خانقاهي توسعه
يافته و طريقه هاي تصوف تقويت مي شود
. 4- رواج انديشه هاي جبري : در اثر حملات مغول انديشه هاي جبري و اعتقاد به
قضا و قدر و سرنوشت بيش از گذشته در تصوف اوج مي گيرد و عرفان و تصوف بيش از پيش يك
نوع گرايش به جبر يا به قضا و قدر پيدا مي كند .
حمله مغولان را يك بلاي آسماني دانسته و آن را بعنوان نوعي قضا و قدر پذيرا
مي شوند .و همين امر موجب مي شود كه بعد از
آن تصوف جنبه منفي به خود بگيرد و به شكل گوشه گيري و انزوا طلبي معرفي گردد
، نه بعنوان يك عرفان مثبت و فعال .
. 5-تصوف
هيئت علمي يافت : تصوف در دوران مغول خاصه اوايل
قرن هفتم بصورت ساده خانقاهي مبتني بر تعليمات عملي و مواعظ و نصايح و راهنمايي ها
شيوخ و بحث هايي كه در مجالس وعظ مشايخ صورت
مي گرفت اكتفا نكرد بلكه هيئت علمي يافت و
قابليت تدوين براي آن حاصل شد و از اين پس در شمار علوم مختلفي از قبيل حكمت ، كلام
تدريس شد ؛ علامه شمس الدين محمد بن محمود
آملي از دانشمندان قرن هشتم ، مقالة سوم كتاب مشهور خود « نفائس الفنون في عرائس
العيون » را اختصاص به علم تصوف و توابع آن داد . از قرن هفتم به بعد تصوف ، ادبيات فارسي را از
نظم و نثر با شدت عجيب تسخير كر د و تحت سيطره و نفوذ خود درآورده
در حيات انفرادي و اجتماعي ملت ايران ريشه دوانيده و بدان رنگ مخصوص بخشيده است
.
.6-
رواج مذهب تشيع : با سقوط
خوارزمشاهيان جريان اهل سنت ضعيف شد و شيعه
فعاليت خود را بيشتر كرد تا جايي كه انديشه هاي شيعي بر امراي مغول تأثير گذاشته
و بعضي هم چون الجايتو شيعه مي شوند و به گسترش مباني شيعي كمك مي كنند
.
و همچنين مناطقي كه قبلاً جزؤ ممالك اسلامي نبودند همراه با حمله مغول
و مسلمان شدن ايلخانان مغول آن مناطق نيز به اسلام گرايش پيدا كردند . نخستين دسته
از سلسله هاي متصوفان شيعه ، سلسله شيخيه جوريه خراسان است . اينان از شاگردان علاء
الدوله سمناني بودند .
.7-
تأليف آثار صوفيه به فارسي : با از
ميان رفتن سلطه اسلامي بر خط و زبان ايران
، خط و زبان رسمي فارسي جايگزين خط و زبان عربي شد و صوفيه آثار مهمي به زبان فارسي تأليف كردند ؛ من الجمله : فيه ما
فيه ، مثنوي معنوي و ... . ؛ در حقيقت اين دوره ، دوره اوج شعر عرفاني كه اغلب در قالب غزل سروده
مي شد .
شعر فارسي دوره مغول با دو شاعر بزرگ ايران سعدي و مولوي شروع ميشود
كه هر دو پيش از حمله مغول ولادت يافته و در محيط دور از دسترس مغولان تربيت شده بودند.
وقتي از اين دو شاعر بسيار بزرگ آغاز دوره مغول بگذريم به عدهيي ديگر از شاعران درجه
دوم و سوم، و چهارم، برميخوريم تا در پايان اين عهد به حافظ برسيم. در گيرو دار حمله مغول دو تن از شاعران بزرگ ايران
شربت شهادت نوشيدند: نخست پيشواي بزرگ تصوف و شاعر شيرين سخن نام آور فريدالدين محمد
بن ابراهيم عطار نيشابوري كه پيش از اين نام او آورده شده است و دوم كمال الدين اسمعيل
بن جمال الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهاني قصيده سراي مشهور كه در سال 635 كشته شد.
وي به چشم خويش قتل عام ديگر مغول را در اصفهان به سال 633 ديد و در آن باب چنين گفت:
كس نيست تا بر وطن خود گريد بر حال تباه مردم بد گريد
دي بر سر مردهيي دو صد شيون بود امروز يكي نيست كه بر صد گريد
و خود دو سال بعد به دست مغولي به قتل رسيد. زمينه اصلي شعر فارسي در اين دوره زهد و عرفان است.
شعر حماسي جاي خود را به مثنوي هاي عرفاني مي دهد. به سبب رواج ظلم و بيدادگري شعرهاي
پند و اندرز افزوني مي يابد.
تاثير حمله مغول به ايران در تربيت خانقاهي و صوفي گري
غلامرضا
خسروپور
دانشجوي
رشته ي فلسفه آموزش و پرورش دانشگاه آزاد تاكستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر