به آنان که میدانند عشق از جوانی تا پیری جان زندگی است
اسماعیل وفا یغمائی
میان زلف تو در شب نشسته ام امشب
به ماه نیز، مقرّب نشسته ام امشب
دو ظلمت است، شب و، گیسوان پر شکن ات
خوشا! به شام مرکّب نشسته ام امشب
مگو که بوسه حرام است با خدا تو بگو!
برون ز ربّ و زمذهب نشسته ام امشب
حدیث عشق سکوت است و بوسه از این رو
به ماه نیز، مقرّب نشسته ام امشب
دو ظلمت است، شب و، گیسوان پر شکن ات
خوشا! به شام مرکّب نشسته ام امشب
مگو که بوسه حرام است با خدا تو بگو!
برون ز ربّ و زمذهب نشسته ام امشب
حدیث عشق سکوت است و بوسه از این رو
به پیکر تو ، مخاطب نشسته ام امشب
حدیث عشق شرارست وز تب تن تو
نگاه! یکسره در تب نشسته ام امشب
به بانگ بوسه لبم با لب تو میگوید
منم که باتولبالب نشسته ام امشب
چنان به خال لبت غرقه ام که پندارم
منم که گوشه ی آن لب نشسته ام امشب
طلب نمودم و مطلوب عاقبت آمد
خوشا که در مقابل مطلب نشسته ام امشب
شبی است تیره (وفا) زین سحر که در بر من
نگاه کن که به کوکب نشسته ام امشب
حدیث عشق شرارست وز تب تن تو
نگاه! یکسره در تب نشسته ام امشب
به بانگ بوسه لبم با لب تو میگوید
منم که باتولبالب نشسته ام امشب
چنان به خال لبت غرقه ام که پندارم
منم که گوشه ی آن لب نشسته ام امشب
طلب نمودم و مطلوب عاقبت آمد
خوشا که در مقابل مطلب نشسته ام امشب
شبی است تیره (وفا) زین سحر که در بر من
نگاه کن که به کوکب نشسته ام امشب
۴ نظر:
با اجازه استاد و برای اینکه شیر هم از این غزل عاشقانه بی نصیب نماند. با پوزش از سستی بیت:
یقین که لایق آن شیر فحش و فحاشیست
به حرمت تو مودب نشسته ام امشب
سهراب
جناب دیدی که همین نظرت رو هم که از عطرخانه قهبر عقیدتی میاد و بوی مشک میده منتشر کرد. حالا همه نظراتو منتشر می کنه یا نه؟
سهراب
جناب بریده مزدور در همین چند خط سه چهار بار سوتی دادی!
تو توی تیف بودی؟پس با منطق شیری!!بریده ای برگشتی؟علاوه بر بریدن ترسو نون به نرخ روز خور و متزلل هم هستی
مستقلی؟ ادبیاتت چرا ادبیات شیر بیداره و داستان های عجیب قرقره می کنی؟
در اخر ادم خوب نی به خواهر مجاهدش بگه ج ن د ه
حالام برو بشین با خودت عملیات کن ببین کجا ها دیگه همچین گندی زدی
تمام
ارسال یک نظر