اینرا شریعتی شیاد تو کله ی مردم کرد "مذهب علیه مذهب !". یعنی اگر خواستی از این ارتجاع فرار کنی، راهش این است که دوباره بدامن اش بیفتی !
از دست گرگ، به شبانی پناه ببری که همان گرگ است ! از ارتجاع غالب بپریم بدامان ارتجاع مغلوب. از جمهوری کشک اسلامی برسیم به جمبوری دموکراـــ سیک ـــ اسلامی !
۱۴۰۰ سال زجر، از کشته پشته ها، دربدری، آوارگی، گیجی و گنگی تاریخی ...
... برای رسیدن به این نتیجه ؟ بهای سنگینی است، اما اگر ماندگار شود نباخته ایم، برده ایم.
کتاب "جادوگر اُز" (Wizard of Oz) که در ایران بنام "جادوگرشهرزمرد" چاپ شد، داستانی است در ظاهر برای کودکان، اما سد سال پیش تر از زمان خودش : شیادی عینک سبز به چشمان دیگران میگذارد تا بدانان اینرا بباوراند که دنیا زمردین رنگ است. با روانکاوی موذیانه ای "کمبود" روانی هرکسی رامی یابد و با شیادی بدلی از آن بدستش میدهد.چون پستانکی که بدهان کودک می گذارند : پستانک ایدئولوژیک ! فرانک باوم این کتاب را در ۱۹۰۰ نوشت، سی و چند سال پیش از ساخت صنعتی پستانک های کمونیسم و نازیسم که دنیا را به خون کشیدند و کم و بیش دویست میلیون جسد پشت سرشان کاشتند. این راهم باید افزود که هر دوی اینها نظام هایی بودند "خردگرا"، "غیرمذهبی" و "مستضعف گرا" !
**************************** در سد سال گذشته، روانشناسان تربیتی روی" ضریب هوشی" (quotient intellectuel/intelligence quotient) یا (QI/IQ) بسیار تاکید می کردند که نادرست نبود.این از "خردگرایی" میامد که بازهم بدنبود. اما مطلق کردن "خردگرایی" راه به جهنم می برد. هردو این سیستم ها (کمونیسم و نازیسم) خردگرایی را مطلق کردند. کم و بیش سی سالی هست که در زمینه آموزشی واستخدامی، دید دیگری بکارگرفته میشود : از انسانها روبات ساختن راه بجای درستی نمی برد.انسانیت هم باید بخشی از معیارهاباشد. حال ضریب دومی راهم افزوده اند : ضریب عاطفی (quotient émotionnel/emotional quotient) یا (QE/EQ). حتا درپایین ترین سطح، از دوفرد با ضریب هوشی برابر، آن کسی که ضریب عاطفی بالاتری دارد مفیدتر و کارا تر است. اینجاست که پا بپای ریا ضیات،ادبیات و شعر باید پا بگیرد. یکی روی ضریب هوشی کار می کند، آن یکی روی ضریب عاطفی. با روی یک پا لی لی کردن نمی توان چندان دور رفت.
بطور نمادین میشود گفت مغز و ... قلب ! هریک بی آن یکی می شود جانوری عجیب. یکی میشود دانشمند بی وجدان، آن یکی عاشق نادان ! آمیختن هردو میشود خیام ! نکته جالبی از خیام. جبر را خیام تدوین کرد. توابع ابتدایی کار اوست. وقتی به تابع معروف "سینوس" رسید، در شکل این منحنی "سینه زن" رادید. در این دوران زبان ارتباطات (اجباری) عربی بود. نام این تابع را گذاشت "جیب" که در عربی آن دوران به معنای "سینه" بود [سعدی : کنم از جیب نظر تا دامن]. همین "جیب" بود که به لاتین آن دوران (Sinus) ترجمه شد که اگر اشتباه نکنم باید هم ریشه (sein) فرانسه و سینه فارسی باشد. خیام ریاضیدان بود اما "اصل قضیه" را فراموش نکرد. ****************************
پس از کمونیسم و نازیسم، حال نوبت اسلام است !
ما تنها ملتی بودیم که کمترین تاثیر را از این ارتجاع اسلامی پذیرفتیم. با این "انقلاب اسلامی"، تا ژرفای ژرف فرورفتیم، پا زدیم و بالا آمدیم. دیگران دارند آن بیماری ای را میگیرند که ما در در دوران نقاهت آنیم.
ما این سعادت تاریخی را داریم که اگرچه سنگین ترین بها را پرداختیم، اما گور این ارتجاع را در ایران کنده ایم.
این مانده که جسد گندیده اما سرپا مانده اش را بدرون گور بیاندازیم.
۱ نظر:
۱۱ آذر ۲۵۷۹ ايرانى ۱ دسامبر۲۰۲۰ مسعودعالمزاده پاريس
زنده باد !
اینرا شریعتی شیاد تو کله ی مردم کرد "مذهب علیه مذهب !".
یعنی اگر خواستی از این ارتجاع فرار کنی، راهش این است که دوباره بدامن اش بیفتی !
از دست گرگ، به شبانی پناه ببری که همان گرگ است !
از ارتجاع غالب بپریم بدامان ارتجاع مغلوب.
از جمهوری کشک اسلامی برسیم به جمبوری دموکراـــ سیک ـــ اسلامی !
۱۴۰۰ سال زجر، از کشته پشته ها، دربدری، آوارگی، گیجی و گنگی تاریخی ...
... برای رسیدن به این نتیجه ؟
بهای سنگینی است، اما اگر ماندگار شود نباخته ایم، برده ایم.
کتاب "جادوگر اُز" (Wizard of Oz) که در ایران بنام "جادوگرشهرزمرد" چاپ شد، داستانی است در ظاهر برای کودکان، اما سد سال پیش تر از زمان خودش : شیادی عینک سبز به چشمان دیگران میگذارد تا بدانان اینرا بباوراند که دنیا زمردین رنگ است. با روانکاوی موذیانه ای "کمبود" روانی هرکسی رامی یابد و با شیادی بدلی از آن بدستش میدهد.چون پستانکی که بدهان کودک می گذارند : پستانک ایدئولوژیک !
فرانک باوم این کتاب را در ۱۹۰۰ نوشت، سی و چند سال پیش از ساخت صنعتی پستانک های کمونیسم و نازیسم که دنیا را به خون کشیدند و کم و بیش دویست میلیون جسد پشت سرشان کاشتند. این راهم باید افزود که هر دوی اینها نظام هایی بودند "خردگرا"، "غیرمذهبی" و "مستضعف گرا" !
****************************
در سد سال گذشته، روانشناسان تربیتی روی" ضریب هوشی" (quotient intellectuel/intelligence quotient) یا (QI/IQ) بسیار تاکید می کردند که نادرست نبود.این از "خردگرایی" میامد که بازهم بدنبود. اما مطلق کردن "خردگرایی" راه به جهنم می برد. هردو این سیستم ها (کمونیسم و نازیسم) خردگرایی را مطلق کردند.
کم و بیش سی سالی هست که در زمینه آموزشی واستخدامی، دید دیگری بکارگرفته میشود : از انسانها روبات ساختن راه بجای درستی نمی برد.انسانیت هم باید بخشی از معیارهاباشد. حال ضریب دومی راهم افزوده اند : ضریب عاطفی (quotient émotionnel/emotional quotient) یا (QE/EQ).
حتا درپایین ترین سطح، از دوفرد با ضریب هوشی برابر، آن کسی که ضریب عاطفی بالاتری دارد مفیدتر و کارا تر است.
اینجاست که پا بپای ریا ضیات،ادبیات و شعر باید پا بگیرد. یکی روی ضریب هوشی کار می کند، آن یکی روی ضریب عاطفی.
با روی یک پا لی لی کردن نمی توان چندان دور رفت.
بطور نمادین میشود گفت مغز و ... قلب !
هریک بی آن یکی می شود جانوری عجیب. یکی میشود دانشمند بی وجدان، آن یکی عاشق نادان ! آمیختن هردو میشود خیام !
نکته جالبی از خیام. جبر را خیام تدوین کرد. توابع ابتدایی کار اوست. وقتی به تابع معروف "سینوس" رسید، در شکل این منحنی "سینه زن" رادید. در این دوران زبان ارتباطات (اجباری) عربی بود. نام این تابع را گذاشت "جیب" که در عربی آن دوران به معنای "سینه" بود [سعدی : کنم از جیب نظر تا دامن]. همین "جیب" بود که به لاتین آن دوران (Sinus) ترجمه شد که اگر اشتباه نکنم باید هم ریشه (sein) فرانسه و سینه فارسی باشد. خیام ریاضیدان بود اما "اصل قضیه" را فراموش نکرد.
****************************
پس از کمونیسم و نازیسم، حال نوبت اسلام است !
ما تنها ملتی بودیم که کمترین تاثیر را از این ارتجاع اسلامی پذیرفتیم. با این "انقلاب اسلامی"، تا ژرفای ژرف فرورفتیم، پا زدیم و بالا آمدیم. دیگران دارند آن بیماری ای را میگیرند که ما در در دوران نقاهت آنیم.
ما این سعادت تاریخی را داریم که اگرچه سنگین ترین بها را پرداختیم، اما گور این ارتجاع را در ایران کنده ایم.
این مانده که جسد گندیده اما سرپا مانده اش را بدرون گور بیاندازیم.
انشا ــــ الله ــــ !!!!
ارسال یک نظر