دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

مهدی تقوایی و ادیسهِ رنج‌هایش گفت و شنود تازه همنشین بهار با سعید شاهسوندی

مهدی تقوایی و ادیسهِ رنج‌هایش گفت و شنود تازه همنشین بهار با سعید شاهسوندی

۵ نظر:

ناشناس گفت...

با درود فراوان به شما آقای همنشین بهار
یاد مهدی تقوایی گرامی باد
آقای شاهسوندی در قسمتی از این مصاحبه در باره مهدی تقوایی که بسیار دردناک و آموزنده بود صحبتی دارد در مورد نشست های انقلاب رجوی و نامی هم از حسن مهرابی می برد . حسن مهرابی در بحث های تبیین جهان همیشه در کنار رجوی بود و بعضا این بحث ها را فرموله میکرد و بعد هم عضو دفتر سیاسی بود و در انقلاب ایدئولوژیک به پای مسعود افتاد و بعد در تبعیت از او دیگرانی از دفتر سیاسی سازمان هم این کار را کردند و به پای مسعود افتادند . در نشست های انقلاب ایدئولوژیک سال ۶۴ حسن مهرابی بالاترین نفری بود که در مورد فردی که سوژه شده بود تحلیل طبقاتی میکرد و در نهایت او بود که باید انقلاب فرد انقلاب کرده را مورد تایید قرار می داد وگرنه سوژه کماکان مورد حمله و هجوم قرار می گرفت . همین حسن مهرابی و جابرزاده هر دو سالهایی مسئول ستاد تبلیغات که شامل نشریه و رادیو وتلویزیون می شد بودند و هر دو چه خشن و سختگیر هم بودند و هر دو در سالهای وزارت شان بسیاری از اعضای سازمان را خلع رده کرده و تحت برخورد قرار دادند و آقای یغمایی هم خاطرات زیادی از آن دوران دارد .
حسن مهرابی بعد از انقلاب ایدئولوژیک به خارج آمد و بی سروصدا از سازمان جدا شد و به کار شریف رانندگی در شهر کلن آلمان پرداخت . شگفتی در این است که برخوردهای خشن و غیر انسانی که با مهدی افتخاری و علی زرکش و مهدی تقوایی شد به هیچ وجه با حسن مهرابی نشد و هیچ اسمی هم از او در هیچ جا نیست و انگار وجود خارجی نداشته است
لطفا برای ثبت در تاریخ مصاحبه ای هم با آقای شاهسوندی در مورد حسن مهرابی و جابرزاده که ایشان خاطرات بسیاری هم از هر دو آنها دارد ترتیب دهید .
با تشکر فراوان از شما
محسن

ناشناس گفت...

با درود فراوان به شما آقای همنشین بهار
یاد مهدی تقوایی گرامی باد
آقای شاهسوندی در قسمتی از این مصاحبه در باره مهدی تقوایی که بسیار دردناک و آموزنده بود صحبتی دارد در مورد نشست های انقلاب رجوی و نامی هم از حسن مهرابی می برد . حسن مهرابی در بحث های تبیین جهان همیشه در کنار رجوی بود و بعضا این بحث ها را فرموله میکرد و بعد هم عضو دفتر سیاسی بود و در انقلاب ایدئولوژیک به پای مسعود افتاد و بعد در تبعیت از او دیگرانی از دفتر سیاسی سازمان هم این کار را کردند و به پای مسعود افتادند . در نشست های انقلاب ایدئولوژیک سال ۶۴ حسن مهرابی بالاترین نفری بود که در مورد فردی که سوژه شده بود تحلیل طبقاتی میکرد و در نهایت او بود که باید انقلاب فرد انقلاب کرده را مورد تایید قرار می داد وگرنه سوژه کماکان مورد حمله و هجوم قرار می گرفت . همین حسن مهرابی و جابرزاده هر دو سالهایی مسئول ستاد تبلیغات که شامل نشریه و رادیو وتلویزیون می شد بودند و هر دو چه خشن و سختگیر هم بودند و هر دو در سالهای وزارت شان بسیاری از اعضای سازمان را خلع رده کرده و تحت برخورد قرار دادند و آقای یغمایی هم خاطرات زیادی از آن دوران دارد .
حسن مهرابی بعد از انقلاب ایدئولوژیک به خارج آمد و بی سروصدا از سازمان جدا شد و به کار شریف رانندگی در شهر کلن آلمان پرداخت . شگفتی در این است که برخوردهای خشن و غیر انسانی که با مهدی افتخاری و علی زرکش و مهدی تقوایی شد به هیچ وجه با حسن مهرابی نشد و هیچ اسمی هم از او در هیچ جا نیست و انگار وجود خارجی نداشته است
لطفا برای ثبت در تاریخ مصاحبه ای هم با آقای شاهسوندی در مورد حسن مهرابی و جابرزاده که ایشان خاطرات بسیاری هم از هر دو آنها دارد ترتیب دهید .
با تشکر فراوان از شما
محسن

مسعودعالمزاده (ارسلان)/پاريس گفت...

۱۷ اردیبهشت ۲۵۸۰ ايرانى ۷ مه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس / ۱

.... ما سروته یک کرباسیم.

ایرادات ما ـــ مردم ایران ـــ در برخی موارد ژرف و ریشه داره که رفته تو پس ذهن، توی رفتار ناآگاهانه ونیاز به روانکاوی داره. همین هاست که به پست فطرت هایی چون رجوی و دارودسته اش امکان این رو داد تا اینگونه چون خوره سه نسل این میهن رو به نابودی بکشند. اینها از درون ما را خوردند. این رو توی گروههاواحزاب دیگر هم می بینید : ما سروته یک کرباسیم !
این را در رفتار مهدی تقوایی می بینید و نیز در رفتار خود سعید شاهسوندی، در انتخاب واژه هایش، در تاخیر بسیار درازمدت در بیان و گفتار آنچه میدانست و میداند.

این را در تاریخ مان می بینیم... ما سروته یک کرباسیم.

من در دورانی که در ایران بودم، کارت عضویت مجلس شورا را داشتم. یکبار آنجا کتابی دیدم از یک آلمانی با تیتر (تقریبی) "فرهنگ واژه های زبان سنگسری و شهمیرزادی" از یک آلمانی حدود سالهای ۱۸۵۰. از قرار معلوم این فرد کار یا تجارتی در این منطقه داشته، مدت کمی آنجا بوده و در بازگشت این ها را کتاب کرده و باقی گذاشته، اونهم با امکانات محدود اون دوران. باورکنید امروز ۹۷% مردم ایران نمیدانند سنگسروشهمیرزاد کجاست چه رسد به اینکه زبان خاص خودش راهم داره.
زمان شاه ما هم کسانی را داشتیم که رفتند چین، سالها هم آنجا بودند. در بخش فارسی رادیو پکن بودند. یکی دوتاهم نبودند. یکی شان نکرد دو تا جزوه پنجاه برگی در باره ی زبان،خط و فرهنگ چین بنویسه. هم وقتش رو داشتند، هم امکاناتش رو. اگر میخواستند اینکار را بکنند، دولت چین تمام امکانات را هم در اختیارشان می گذاشت اما ... هیچ کدامشان این کار را نکرد. چرا ؟ چون ایرانی بودند. ما سروته یک کرباسیم.

هر کدامشان روزی ده خط نوشته بودند، امروز ما دویست تا کتاب در باره ی چین داشتیم. ما سروته یک کرباسیم.

اینکه مهدی تقوایی کی بود و چه دردهایی کشید برای من کمتر اهمیت داره تا اینکه ... "او چه کرد تا این دردها از سطح خودش به دیگران تسری پیدا نکند و چه کرد تا دیگران در چاهی که اوافتاد نیفتند. در یک کلام

.. چـرا کـار بــه ایـنـجــا کــشــیـد و چـه کـنـیـم تا دیـگـر بــار روی نــد هــد ؟ ..

این کمبودهای رفتاری ما تنها یک بیماری گذرا نیست، ریشه ای است و سندروم شده. در بیماری ادس، خود ویروس کشنده نیست. ویروس سیستم دفاعی بدن را از کار می اندازه طوری که یک سرماخوردگی ساده باعث مرگ میشه. همان نشانه هایی که برادران لاشایی ۵۵ سال پیش در چین داشتند را ما در مهدی تقوایی سه سال پیش دیدیم. ای عجبا که اسدالله علم، منتظری و شجاع الدین شفا این عارضه را نداشتند و آنچه میدانستند نوشتندوبرای ما بیادگار گذاشتند.

مسعودعالمزاده (ارسلان)/پاريس گفت...

۱۷ اردیبهشت ۲۵۸۰ ايرانى ۷ مه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس / ۲

برای ینکه بدانیم ... چرا کار به اینجا کشید و چه کنیم تا دیگر بار روی ندهد ؟ ...، نخست باید بدانیم چه شد و این چه شد را کسانی میدانند که دست اندرکار بودند. اگر اینها نگویند، ما هیچگاه نخواهیم دانست و هیچگاه از این دورباطل بیرون نخواهیم آمد.

کار من این نیست که به مهدی تقوایی نمره بدهم، قبول یا رفوزه. به من چه ؟ نه اینکه برای دردهایش سینه بزنم و نه اینکه از او بت بسازم. که چی بشه ؟
اما این از دل من بیرون نمیاد و برای این از مهدی تقوایی دلگیرم چرا که او تنها کسی بود که بسیاری چیزهارا میدانست که به تاریخ ما ربط پایه ای داشت.اینها را با خودش برد و ما را از این محروم کرد که "... چه کنیم تا دیگر بار روی ندهد ؟ ...".
من اینرا به مهدی تقوایی نمی بخشایم و از یادش دلگیرم.

در همین هایی که در باره ی مهدی تقوایی نوشته شده نیز می توان به این رسید که ما هنوز از چارچوب افکار گذشته رها نشده ایم. نمونه سعید شاهسوندی (از "آقا" فاکتور گرفتم چون حس می کنم که اگرچه ما دیگر زیرآن سقف تشکیلاتی ای نیستیم که برسرمان هوار شده بود، اما همچنان در یک سنگریم. کسی به همسنگرش نمیگه آقا). چندین سال پیش همین سعید شاهسوندی لحن دیگری داشت که امروز بسیار آزاد منشانه تر است. من بودم نمی گفتم "آقای" رجوی. چون با کارهایی که رجوی کرد لیاقتش را نداره. رجوی نه هم سنگر ماست، نه لایق "آقا".

بباور من رضا رضایی یک بیمار روانی وخیم بود.اینرا درگفته ها و نوشته هایش می توان دید(اگرروزی به قدرت برسیم چنان حمام خونی بپا کنیم که انقلاب و انقلابیون در آن ـــ تطهیر ـــ شوند).آرم سازمان را رضا رضایی کشیده بود. این درک ابلهانه جهان وطنی (روسی) ما را خفه کرد.رضا رضایی مقلد سفت و سخت خمینی بود.مهدی تقوایی می توانست این اسطوره ی پوچ را بشکند، اینکار را نکرد. به دوستش (رضا رضایی) بیشتر وفادار ماند تا به آینده ایران. من از این دلگیرم. رضا رضایی آن انسان والایی نبود که برای ما به عنوان یک "فراورده تولیدی" قالب زدند و به ما قالب کردند. شاید مهدی تقوایی نمیخواست خودش را بشکند. سعید شاهسوندی با شکستن خودش به مردم و تاریخ ما یاری داد تا از این چاه بیرون بیاییم.
برای پروانه شدن، باید از پیله زد بیرون.
مهدی تقوایی می توانست با گفتن اینکه "جنگ مسلحانه" در زمان شاه اشتباه فاحش بود، به همگرایی ملی ما کمک کند. خودش به تنهایی زجرکشید. از این زجر، مرهمی برای دیگران نساخت. کریم خان زند در دوران خودش از دید فکری در سطح اروپا بود،اما ... فکر جانشینی اش را نکرد. پس از او همه چیز از هم پاشید. نادر نیز همین طور. پس از او همه چیز از هم پاشید. ما سروته یک کرباسیم.
زنده یاد آندره براهیک (André Brahic) از اخترفیزیکدانهای بنام فرانسه بود، بسیار بذله گو و با فرهنگ. یکبار در یک کنفرانس عمومی از سیاه چاله ها سخن می گفت. زد به مثال سه پروانه و شمع در منطق الطیر عطار و تمثیل اینکه ـــ چون جریان آن سه پروانه ـــ اگر کسی از کنار سیاه چاله گذر کند، درکی از آن خواهد داشت، اما درک درست را آن پروانه ای خواهد داشت که به درون سیاه چاله برود، اما از آن بیرون نخواهد آمد. مهدی تقوایی از نوع خاص آن پروانه ای بود که از این سیاه چاله بیرون آمد اما ... هیچ نگفت !

باید بسیار از "سرجنبان" این سایت نیز قدردانی کرد که رجوی حاضر بود هیکلش رو طلا بگیره اگر ... قبول میکرد به مقام شنیع دریوزگی اش تنزل کنه، ونکرد و این جای ستایش داره. اسماعیل یغمایی پیش از هرکس به خودش خیانت نکرد و ماند آنکه باید میماند : اسماعیل وفا یغمایی.

حرف دل من از زبان سیامک نادری گفته شد که به درک خوبی رسیده :

... مهدی تقوایی با جداشدن از --- رجوی --- تنها نیمی از مسئولیتش را به انجام رساند،اما سکوت او وعدم موضعگیری علنی او برای من و به طبع افکار عمومی قابل درک و فهم نبوده و نیست.کاش مهدی تقوایی نوشته هایی از خود باقی گذاشته باشد، و بی شک چنین اثری، مانایی او، و همچنین ارزشهای انسانی و مبارزاتی او نیز می تواند باشد. بنظرمن از بیشترین چیزی که باید ترسید، خود ترس است....

مسعودعالمزاده (ارسلان)/پاريس گفت...

۲۵ اردیبهشت ۲۵۸۰ ايرانى ۱۵ مه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس

تصحیح : کارت عضویت ــــ کتابخانه ــــ مجلس شورا
ونه کارت عضویت مجلس شورا