برای اسماعیل خویی
م. ت. اخلاقی
اگر چشمه بود چه زلال
اگر کوه بود چه سترگ
اگر دشت بود چه فراخ
اگر کویر، مملو از کاروان
اگر دریا ،پر از مروارید
اگر شهر، پر از غوغای زندگی
اگر کوچه، پر از درود و عطر آشتی
اگر آبشار، شکوهی از زیبایی
اگر غم، غم پدری خاموش در زیر نور سکوت ستارگان
اگر ماه، بدری در میان آسمان پر از ستاره شعر
اگر مسافری،مسافری غریب
و اگر غریبی،عاشق همیشگی خانه
اگر چشمی و دهانی
چشمی مملو از اشک و دهانی پر از فریاد
و اگر سکوت، سکوت پر پروانه بر فراز گل
اگر شعر، چه شعری ناتمام
اگر عابری، عابری که ایستادن را نه
عابری همیشه در کوچه،
عابری همیشه در شهر
عابری همیشه روز و شب شعرها
عابری در همه جای جای ادب و فرهنگ
عابری در فرهنگ میهن و تاریخ
عابری همیشه نا خسته و خروشان
عابری که هر لحظه میسراید
که سکوتش مملو از غوغای زندگی است.
هم کوچه بود هم دریا
هم کاروان هم صحرا
هم ساکت و هم غوغا
هم ماه،هم غم ، هم مرواید ووو
او نبود مگر اسماعیلی خویی
نامی که شانه به شانه تاریخ
تمامی جغرافیا را خواهد پیمود
م-ت اخلاقی
خرداد ۱۴۰۰
ماه می ۲۰۲۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر