غزل
اسماعیل وفا یغمائی
اول تیرماه 2580 شاهنشاهی
تا لب بگفتگو به لب لعل دلبرست
«از هر چه بگذرم سخن عشق خوشترست»
عریان چو آفتاب و چو آب ایم وغرق هم
عریانی یگانه! شگفتا ! مکرٌرست
بر پیکرش به بوسه روانم چو جویبار
بستر زبرگ آن گلِ پَرپَر شده پًرست
جانم طلوع کرده از این آفتاب مست
کاینک مرا به ظلمت گیسوش دربرست
از هر حصار گر چه فلک گونه، برترست
نه در شناسد او،و نه دیوار! چون رسد
نی عقل روی مسند و ،نی دین به منبرست
او خود خداست!بین دو لبها کتاب او
بر لب کلام بوسه رسول و پیمبرست
دانی چرا به وقت وصال عاشقان شوند
عریان!چرا که عشق بجز خویش کافرست
پیرایه ای مبند تو بر جان عشق خویش
عریانی،جامه ای که سزاوار گوهرست
گنجی است گنج عشق که بی آن جهان ما
زندان مرده-زنده به ظاهر، سراسرست
دادند پند جمله رفیقان که: دور شو
زین دلبرک! که کولی وعیار و زر برست
گفتم که زر نبرده!دلم را ربوده است
و ز بیدلی ست گرچه «وفا»، پیر!شاعرست
دل را اگر بپای نگاری نیفکنی
دل نیست دل، که از پر کاهی فروترست
۵ نظر:
عالیییییییییییییییییی چقدر قشنگ عشق را توضیح دادید چند بار خوندمش امیدوارم همیشه عاشق بمانید و این شعرهای واقعا عالی را بیشتر بنویسید تشکر
واقعا حال کردم دستت درد نکنه
سر پیری و معرکه گیری خیلی خنده دار شده تا جوون بودی دنبال شرف بودی و مقاومت مردم ایران وقتی پیر شدی افتادی دنبال عشق و عاشقی گفتن وصف العیش نصف العیش دلت خوشه با این مملکت وقت عاشقیه بگو در کل بریدی هه هه هه بابا
به نظر میاد مکتب اسلامی متاثر از کره شمالی شما میانهای با عشق ورزیدن و عاشقی ندارد. به خاطر همین هم فرمان طلاق جمعی صادر میکنه.
رضا رضوی
با درود،
از هرچه بگذریم حتما سخن عشق خوشتر است
چرا که برتر به قدرت و تاج و هرچه منبر است
عشق حدیثی،شیرین تر ز شهد هر عسلست
هرآنکه عشق به تمسخر گرفت مقلد آخوند ابترست
عشق نه هوای نفس تو نادان بی خرد
که عشق عامل چرخش زمین و زمان، زخدا نیز برتر است
ارسال یک نظر