چهار شهریور جشن شهریورگان خجسته باد. سنتهای ملی خود را رویاروی آخوندهای پلید و آئین سیاه و ضد ایرانی و پلیدشان پاس داریم
ایران سرزمین جشن ها بود با اسلام و آخوندسرزمین سوگ و عزا و سیاهپوشی شد
جشن شهریورگان: زادروز داراب (کورش) و مرگ مانی
شهریورروز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان .نام شهریور در متون اوستایی به گونه «خْـشَـتْـرَه وَئیریَـه» آمده که
به معنای تقریبی «شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته» است. چنین مینماید که این اندیشه و آرمان، خاستگاه نظریههای افلاطون و فارابی در زمینه «آرمانشهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونهای تشخصیافته به پیکر یکی از امشاسپندان در میآورند.
بر اساس متون ایرانی، جشن شهریورگان یا چهارم شهریورماه، با زایش و مرگ دو نفر از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ ایران همزمان است: زایش داراب و مرگ مانی.
خلف تبریزی در «برهان قاطع» (جلد سوم، ص ۱۳۱۶) از این روز به عنوان زادروز داراب نام میبرد. با توجه به پارهای اشارههای تاریخی و شباهتهای داستان داراب در شاهنامه فردوسی و دیگر تاریخنامههای ایرانی با گزارشهای مورخان یونانی و ایرانی در باره کورش بزرگ، میتوان احتمال ضعیفی در باره اینهمانی داراب و کوروش را پیش کشید. ممکن است منتسب دانستن زادروز داراب یا کورش به روز شهریورگان که بر شهریاری آرمانی و شایسته دلالت دارد، یادمانی از خاطره پادشاهی کورش بزرگ در یاد مردمان و تاریخنگاران بوده باشد.
اما از سوی دیگر متون مانوی (متن ce و p به زبان پارتی) از این روز به عنوان روز جانباختن مانی یاد کردهاند:
«(مانی) با شادی بزرگ و با خدایان روشنیها و با نوای چنگ و سرود شادی پرواز کرد . . . و جاودان بماند به نزد خداوند اهورامزدا . . . چهار روز گذشته از شهریورماه، شهریورروز، روز دوشنبه، ساعت یازده، در استان خوزستان و به شهر بیلاباد (گندی شاپور)، که او پرواز کرد . . . به سوی سرای فروغ».
بنگرید به: وامقی، ایرج، نوشتههای مانی و مانویان، ۱۳۷۸، ص ۲۹۰ تا ۲۹۳؛ M. Boyce, Acta Iranica, No. 9.
آنگونه که از متون مانوی برمیآید، روز مرگ مانی در نزد مانویان یکی از بزرگترین جشنها دانسته میشده و ظاهراّ به هنگام مرگ مانی این روز برابر با جشن «بِـما/ بِـمو» نیز بوده است.
به این ترتیب، چهارم شهریورماه نه تنها هنگام جشن شهریورگان، بلکه همزمان با جشن زادروز داراب (کورش) و جشن درگذشت یا جانباختن مانی نیز هست. همزمانی این دو رویداد اخیر از نگرگاهی دیگر نیز توجه برانگیز است: از سویی هنگام زایش پادشاهی بلندآوازه و کوششگر آرمانشهر ایرانی؛ و از سویی دیگر مرگ مانی درست در همین روز و دستاورد سلطه موبدان ساسانی بر ایرانشهر و تباهی آرمانشهر ایرانی.
مانی، پیامبر بزرگ و پاکدل و صلحجوی ایرانی، همه عمر شصت و یکساله خود را صرف گسترش پیام دین مانوی کرد. او برخلاف بسیاری از ادیان که به رسمیت نشناختن و رد کردن ادیان و باورهای دیگر را افتخاری برای خود میدانند، تمامی پیامبران و ادیان پیشین خود را به رسمیت شناخت و گرامی داشت. مانی پیامبر دینی به تمام معنا در پیوند با فرهنگ و هنر بود که خود و پیروانش بیش از همه ادیان دیگر از خود کتاب و آثار مکتوب و نگارههای بیهمتا باقی گذاشتند. همچنین مانی پیامآور جهانشمولترین دین جهان باستان بود که پیروانش به مدت قریب یک هزار سال در گسترهای از شمال اروپا تا شرق چین زندگی میکردند.
یکی از شناختهشدهترین آیینهای مانوی که در سراسر جهان امروز برجای مانده و بکار میرود و یادمان آن نیکومرد آشتیجوی ایرانی است، شیوه دست دادن مردمان با دست راست است.
مانی، سرنوشت تلخی داشت. سرنوشت تلخ و همیشگی مردان بزرگ تاریخ ایران، و قربانیان اتحاد شوم حکومتداران، اشراف و روحانیان. اتحاد قدرت و ثروت و نیرنگ.
داستان بسیار ساده بود. همانگونه که بعدتر با مزدک و دیگران هم اجرا شد. مانی را به جلسه مناظره با موبدان در حضور بهرام یکم دعوت میکنند و او را در یک دادگاه تفتیش عقاید به جرم «کفر» محکوم به مرگ میکنند. او در زندان نیز نه تنها از پیام دین و آرمان خود دست بر نمیدارد و توبه نمیکند؛ بلکه از هر فرصتی برای رساندن اندرز و شناساندن دین و اندیشههای خود برای جامعه بشری بهره میبرد.
مانی به حکم موبدان پیرو صلح و آشتی و با تأیید بهرامشاه در شهریورروز از شهریورماه سال ۲۷۶ میلادی و در روزی که لابد دیگر موبدان سرگرم آراستن مجلس جشن شهریورگان یا آیین آرمانشهر ایرانی بودهاند، پس از شکنجههای هولناک کشته میشود و پیکرش را برای مدتی طولانی بر دروازه گندیشاپور میآویزند. دروازهای که تا صدها سال بعد به نام «دروازه مانی» خوانده میشده است.
موبد کرتیر، در کتیبههای نقشرستم و سر مشهد به بازگویی این رویداد می پردازد: «کیش اهریمن و دیوان از شهر رخت بر بست. یهودیان و بوداییان و برهمنان و مسیحیان و نزاریان و مانویان اندر شهر کشته شدند و بتهای آنان (منظور خدایان آنان) نابود شد. دیوکدههای آنان (منظور نیایشگاهها) منهدم گشت و به جایگاه نیایش ایزدان (منظور آتشکده) بدل شد، شهر به شهر، جای به جای . . . من کافران و ملحدانی که به انجام فرایض دینی نپرداختند را کیفر دادم . . . من بسا آتشکده نشانیدم، بسیار کسان به دین روی آوردند و من دین مزدیسنا را اندر شهر نیکنام کردم
چهارمین روز از ماه شهریور در گاهشماری زرتشتی، جشن شهریورگان است. در گاهشماری خیامی به دلیل ۳۱ روزه بودن ۶ ماه نخست سال، این جشن ۵ روز به جلو برده شده و در سی ام مرداد ماه است.
شهریورگان یا آذرجشن از جمله جشنهای دوازدگانه سال ایران باستان بوده است و از شمار جشنهای آتش بوده است. روز چهارم از هر ماه به نام شهریور استو چهارم ماه شهریور جشن شهریورگان است. امروزه زرتشتیان این جشن را به عنوان روز پدر درنظر میگیرند. زیرا شهریور امشاسپند ویژگی نرینه دارد. در باور زرتشتی سه امشاسپند ویژگی نرینه (وهومن و اشاوهیشتا و خشتره وئیریه) و سه امشاسپند ویژگی مادینه (سپنته آرمئیتی و خورداد و امرداد) دارند. بنابراین، شهریور که نماد مردانه است و هم نمادی از نیرومند در کنار فروتنی و دهشمندی و شهریاری بر خویشتن است، میتواند بهترین توصیف از پدران نیکو باشد.
همچنین، برخیها این روز را روز زادروز کوروش میدانند. امروزه در جشن شهریورگان زرتشتیان در نیایشگاهها گرد هم آمده و به شادی و همچنین نیایش همگانی میپردازند.
واژه شهریور در گاتها «خشتره وئیریه» است که بعدها به شکل ساده شده شهریور تبدیل شده است. «خشتره» به معنای شهریاری و «وئیریه» به معنای آرزو شده است. بنابراین، خشتره وئیریه به گفتار ساده «شهریاری آرزو شده» میشود.
به موجب یزدانشناسی اوستایی، شهریور میان امشاسپندان یا ملائک و ایزدان ششگانه از لحاظ مرتبه و مقام دومین است. اول بهمن و دوم شهریور. این نام در اوستا خشتر وئیریه آمده که جزء اول به معنی کشور و پادشاهی و جزء دوم به معنی آرزو شده است. پس رویهم به معنی پادشاهی یا کشور آرزو شده و مجازاً به مفهوم عام از آن بهشت نیز اراده شده است.
چنانکه همه امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند در جهان مینوی نماینده قدرت و شهریاری مطلقه اهورامزدا و در زمین نگاهبانی و سرپرست فلزات و جنگ ابزارها و سلاحها به او محول است. ما نمیدانیم چرا شهریورگان از شمار جشنهای آتش به شمار میرفته است.
چنانکه گفته شد اين فرشته مظهر سلطنت آسمانی و قدرت رحمانی است و هميشه خواهان فر و بزرگی و نيرومندی است. در جهان مادی، نگهبان زر و سيم و فلزات ديگر و دستگير بينوايان و فرشته رحم و مروت است. پادشاهان دادگر تحت و حمايت اين فرشته مقتدر هستند. نظر به همين صفات پاک است که ايرانيان قديم اين روز را جشن میگرفتند و به فقرا طعام میدادند. چون اين جشن به پادشاهان دادگر بستگی دارد که نماينده سلطنت آسمانی هستند، لذا معمولا در اين جشن بايد به حضور پادشاهان بروند و شادباش بگويند.
ابوريحان در صفحه ۲۵۱ ترجمه آثار و الباقيه مینويسد ((شهريور ماه روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن است و آن را شهريورگان گويند . معنی شهريور دوستی و آرزو است، شهريور فرشته ای است که به جواهر هفتگانه از قبيل طلا و نقره و ديگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنيا و مردم به آنها بستگی دارد موکل است))
برای جشن شهريورگان از دو گونه ديگر میتوان برتری قائل شد:
اول اينکه در اين ماه محصولات کشت و زرع جمع آوری میشود و چون معمولا برای به دست آوردن نتيجه هر کاری جشن و شادی لازم است، لذا شهريورگان به مناسبت نتيجه گرفتن از نعمت کشت و کار و به دست آوردن محصولات بخصوص برای کشاورزان بهترين جشن وشادی است و در واقع جشن سر خرمن است.دوم اينکه در اين ماه پاييزهکاری شروع میشود و چون معمولا هر کار نيکی را با شادی بايد آغاز کرد از اين لحاظ جشن شهريورگان را میتوان آغاز فصل جديد ديگری از هنگام کشت و زرع دانست و آنرا مورد احترام قرار داد با دلايلی که ذکر شد جشن شهريورگان به خصوص برای کشاورزان از لحاظ جمعآوری محصول و به دست آوردن خرمن و همچنين از نقطهنظر شروع به کار پاييزه بهترين جشن و شادمانی است و به همين جهت نسبت به آن احترام زيادی قائل بودند و با شادی فراوان مراسم آنرا بجای میآوردند.
در جشن شهریورگان مردم در خانهها آتش میافروختند و ستایش خداوند و شکر نعمتهای او را به جای میآوردند. در خانهها اغلب مهمانی برپا کرده و خوراکهای متنوع و ویژه تدارک میدیدند و به مناسبت تغییر هوا، شبهنگام در بامها نیز آتش روشن میکردند. امروزه متأسفانه بقایای جشن شهریورگان نیز میان زرتشتیان فراموش شده و فقط برخی از خانوادههای قدیم در کرمان به گونه محدودی این جشن را برگزار میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر