رضاشاه. اگر بگوییم یکی از عجیبترین مسیرهای تاریخ ایران در ذهن و خاطر ایرانیان معاصر را او پیموده است، سخنی به گزاف نگفتهایم. روزگاری منجی ایران نامیده شد. کمی بعدتر و در کوران حکومتش، بهدلیل سیاستهای آمرانه و اصلاحات سریعی که داشت، نقد و نفرین گروهی از نخبگان و روشنفکران از یک سو و جمعیتی از آخوندها و متعصبان مذهبی را از سوی دیگر به جان خرید.در انتها نیز استعفای اجباریاش از سلطنت موجی، اگر نگوییم چندگانه، دستکم دوگانه برانگیخت. برای دستهای از ایرانیان آن عصر که منتقدش بودند، جشن و پایکوبی و شادمانی به بار آورد و رها شدن تنفسی که میگفتند شانزده سالی در سینه حبس بود. برای جمعیتی دیگر اما فقدانش مساوی میشود با حذف رهبری وطنپرست، آهنیناراده و نجاتبخش میهن از طوفان آشوبها، ویرانیها، غارتگری ایلات و عشایر، ناامنی، بیسوادی، بیهویتی تاریخی، بیماریهای واگیر سراسری و عقبماندگیهای سیاه عصر قاجار و پیش از آن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر