دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۰ بهمن ۱۰, یکشنبه

جشنهای ایرانیان در ماه بهمن قبل از اسلام گردآوری، تنظیم و تلخیص اسماعیل وفا یغمائی

 

جشنهای ایرانیان در ماه بهمن قبل از اسلام

گردآوری، تنظیم و تلخیص اسماعیل وفا یغمائی

 به فرخندگی جشن بهمن رسید
به هر بوستان یاسمن نودمید
بُوَد تا در این جشن باشی به هوش
نیوشنده باشی پیام سروش
خروس سپید است پیک سروش
که هر بامدادان برآرد خروش
که یزدان به جاندار داده است جان
مبادا به جانش رسانی زیان
شاهین سپنتا

پنج جشن  ایرانی را در مقابل جهان سوگ و عزا و تله و گریه ملایان و آئینشان پاس داریم ایران پیش از اسلام با تمام خوب و بدش سرزمین جشنها بود. در ماه بهمن پنج جشن بزرگ

سوز و سرمای زمستان را به گرمای شادی آذین می بست.

جشن‌های ایرانی به جشن‌هایی ملی و مردمی گفته می‌شود که دارای ریشه تاریخی ایرانی هستند و از دوران باستان تا به امروز رسیده‌اند. برخی از این جشن‌ها کم‌ و بیش زنده هستند. جشن‌های زنده به جشن‌هایی اطلاق می‌شود که بنا به سنت تاریخی در میان مردم رایج است (مانند جشن نوروز). جشن‌های فراموش‌شده به جشن‌هایی اطلاق می‌شود که بنا به سنت تاریخی برگزار نمی‌شوند (مانند جشن بهاربد)، اما ممکن است کوشش‌هایی برای احیای آنها برخی از آنها رواج داشته باشد.

بجاست بدانیم جشنهای ایرانی وجشن های باستانی ویژگی های زیر را دارا بودند:

جشن های ایرانی همگی در پیوند با پدیده های طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین علت سعی شده زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.

هیچکدام از جشن های ایرانی را نمی توان متعلق به هیچ دینی دانست و برگرفته از دستورهای دینی نیستند و سابقه ای بسیار کهن دارند اما در قبل از اسلام آئینها و دینهای مختلف بر آنها مهر تائیید زده اند بخصوی در این زمینه آئین زرتشت که بر شادی اتکا دارد  این جشنها را گرامی داشته است..

جشن های ایرانی همواره با سرور و شادی همراه بودند و غم و اشک و گریه در آنها جایی نداشت.

در جشن های ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمی شود و همه در احترام و پاسداشت مظاهر طبیعت هستند.

تفاوت های قومی و دینی و زبانی عاملی برای برگزار نشدن جشن های ایرانی نبوده و ایرانیان جشن ها و آیین های میهنی خود را یکپارچه و با همبستگی برگزار می کردند.

 

 

 ، جشن بهمنگان در دومین روز ماه بهمن، بهمن روز

 

 جشن بهمنگان در روز دوم بهمن ماه و به مناسبت همنام شدن روز و ماه برگزار مى گرديد. اين عيدى بود كه در آن روز طعام مى پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر كاسه ها مى افشاندند

  

ریشه‌شناسی بهمنگان

بهمن از واژه اوستایی وهومن Vohumana گرفته شده که با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه» (: «خرد مقدس») برابر نهاده شده است. ایرانیان، دهمین ماه سال و دومین روز از هر ماه را به نام وهومن نامگذاری کرده‌اند و آن‌را جشن می‌گیرند.

 خروس پرنده‌ی ویژه‌ی جشن بهمنگان است

 

وهومن چیست؟

وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می‌باشد. زرتشت برای دریافت پیام‌های اهورایی از وهومن یاری می‌گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می‌شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می‌شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می‌نمایند و برخی زرتشتیان، پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می‌دهند.

در گاتها آمده‌است که اشوزرتشت به یاری مهین فرشته «بهمن» به پیامبری برگزیده شد. وهومن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا است و با خواست او به اشوزرتشت روی می‌آورد و او را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می‌دهد. در اوستا، بهشت خانه وهومن خوانده شده‌است و نیکوکاران در سرای وهومن (بهشت) به پاداش ایزدی می‌رسند. در نوشته‌های پهلوی چون دینکرد و بندهش، وهومن نخستین آفریده است.

رستم شهزادی در کتاب «جهان‌بینی زرتشتی» می‌نویسد: «بنا به فرهنگ ایران باستان و آموزش‌های زرتشتی، منظور از یگانگی هستی، این است که در جهان هستی، حقیقت یکی است و سرچشمه‌ی وجود همان حقیقت یکتاست که اهورا یا «بود» نامیده شده است و همه‌ی موجودات نمودهایی از آن «بود» اصلی هستند و بازگشت همه‌ی نمودها به «بود» اصلی است

 

جشن بهمنگان در نوشته‌های کهن

اسدی طوسی در سده‌ی پنجم، در کتاب «لغت فرس» در باره‌ی جشن بهمنگان، که آن را «بَهمَنجَنه» نامیده، می‌نویسد:

جشنی است که دوم روز از بهمن ماه کنند و طعام‌ها سازند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه‌ها نهند و ماهی و تره و ماست آرند


ابوريحان بيرونى در «آثار الباقيه عن القرون الخالیه» در مورد جشن بهمنجه چنين مى نويسد:

 روز دوم آن روز بهمن عيد است كه براى توافق دو نام آن را بهمنجه ناميده‌اند؛ بهمن نام فرشته‌ی موكل بر بهايم است كه بشر به آنها براى عمارت زمين و رفع حوايج نيازمند است و مردم فارس در ديگ‌هايى از جميع دانه‌هاى مأكول با گوشت غذايى مى‌پزند و آن را با شير خالص مى خورند و مى گويند كه حافظه را اين غذا زياد مى‌كند و اين روز را در چيدن گياهان و كنار رودخانه‌ها و جوى‌ها و روغن گرفتن و تهيه بخور و سوزاندنى‌ها خاصيتى مخصوص است و بر اين گمانند كه جاماسب وزير گشتاسب اين كارها را در اين روز انجام مى‌داد و سود اين اشياء در اين روز بيشتر از ديگر روزها است


نام این جشن را در سروده‌‌های فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی می‌توان یافت. فرخی می‌سراید:

فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد

عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه

منوچهری نیز می‌سراید:

اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود

فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه

و نیز، در جای دیگری می‌سراید:

رسم بهمن گیر و از سر تازه کن بهمنجنه

ای درخت ملک بارت عز و بیداری تنه


پرنده و گل ویژه بهمنگان خروس پرنده‌ی ویژه‌ی بهمن؛ رنگ سپید، رنگ ویژه و گل یاسمن سپید هم گل ویژه‌ی امشاسپند بهمن است

 

دومین جشن ماه بهمن در پنجم بهمن جشن نوسره

 

 جشن نوسره در سی و پنجمین روز زمستان برگزار می شد و پیش درآمدی برای برگزاری جشن سده است و ایرانیان با برگزاری این جشن خود را برای برگزاری هر چه باشکوه تر جشن بزرگ سده آماده می کردند.

تاریخچه و آداب برگزاری جشن نوسره

ایرانیان در روز 5 بهمن برای چیرگی بر نیروی اهریمنی و دست یابی به روانی شاداب و سالم جشنی به نام نوسره را برگزار می کردند و مردم در این جشن ها شرکت می کردند و با سرور و دست افشانی و آتش افروزی و پایکوبی روان را شادابی می بخشیدند و خستگی های فکری و جسمی را از تن و روان خویش می زدودند.

برپایی آتش و خواندن نیایش و دعا در درگاه حق از آداب برگزاری جشن نوسره بود.

 دهم بهمن زمان برگزاری جشن سده است، مردم با برگزاری جشن نوسره خود را برای برگزاری هر چه باشکوه تر جشن بزرگ سده آماده می کردند.

جشن نوسره  درروز پنجم بهمن روز گرامیداشت زنان

در آیین باستان پارسی روز پنجم از هر ماه به سپندارمذ نسبت داده شده است که این روز را به مناسبت سبزکنندگان زمین و سبز شدن زمین، به گرامیداشت زنان اختصاص داده اند.ایرانی های باستان خود را موظف می دانستند که عناصر طبیعی را برای دفع اهریمن ستایش کنند.

آریایی ها به دلیل اعتقاداتشان جشن های متعددی برگزار می کردند و در جشن ها سعی می کردند به نوعی مقام و موقعیت عناصر طبیعی را پاس بدارند.

خواستگاه آریایی ها چون از مناطق سردسیر بود از سرما و تاریکی هراس داشتند و آن را ن

 

  سومین جشن بهمن جشن برگ  سده

جشن سَده یک جشن ایرانی است که در آغاز شامگاه دهم بهمن ماه، یعنی روز مهر از ماه بهمن، برگزار می‌شود.

در شامگاه دهمین روز یا آبان روز از بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از روزهای پیشین در مرکز شهر یا آبادی یا بر بلندی کوهستان گرد آورده‌اند، این جشن آغاز می‌شود.

در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دسته‌جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یک‌جا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار می‌شده‌است؛ مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت می‌کنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است  زرتشتیان استان‌های کرمان، یزد، فارس و دیگر استان‌ها از دیرباز این جشن را برگزار می‌کرده‌اند؛ امروزه بجز این شهرها در روستاهای اطراف میبد و اردکان، بافت، بردسکن، طبس (روستای پیرحاجات) و حتی در برخی کشورهای خارجی مانند سوئد، آمریکا و استرالیا ایرانیان با گردآمدن در یک نقطه از شهر یا روستا در کنار هم آتشی بسیار بزرگ می‌افروزند و به نیایش‌خوانی و سرودخوانی و پایکوبی می‌پردازند؛ گفتنی است بزرگ‌ترین وباشکوه‌ترین جشن سدهٔ جهان در کرمان هر ساله برگزار می‌شود؛ همچنین در تقویم اصلی و جدید زرتشتیان این روز را آبان روز نامیده‌اند.

این جشن در تقویم جدید زرتشتیان مصادف با مهر روز از بهمن‌ماه شده حال آنکه ابوریحان بیرونی و دیگر منابع آنرا آبان روز گزارش کرده‌اند  

 

بعضی دانشمندان نام سده را گرفته‌شده از صد می‌دانند؛ ابوریحان بیرونی می‌نویسد: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته‌اند که هرگاه روزها و شب‌ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست می‌آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث -پدر نخستین- درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده: “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید.  
نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان است؛ از ابتدای زمستان (اول آبان ماه) تا ۱۰ بهمن که جشن سده‌است صد روز، و از ۱۰ بهمن تا نوروز و اول بهار ۵۰روز و ۵۰شب بوده‌است؛ و به‌علت اینکه از این روز به بعد انسان به آتش دست پیدا کرده‌است شب هم مانند روز روشن و گرم و زنده‌است شب‌ها هم شمرده می‌شوند.
یکی دیگر از دلایل گرامی‌داشت این شب این است که ایرانیان دو ماه میانی زمستان را، همان دی و بهمن را، بسیار سخت و هنگام نیرومند گشتن اهریمن می‌دانستند و برای پایان یافتن این دوماه نیایش‌های ویژه‌ای برگزار می‌کردند؛ از شب چله که چله بزرگ نیز نامیده می‌شد و در آن مهر برای مبارزه با اهریمن دوباره زاده شده بود تا شب دهم بهمن ماه که جشن سده و چله کوچک نامیده می‌شد برابر ۴۰ روز است؛ و به سبب اینکه آتش (مظهر گرما و نور و زندگی) در روز سده کشف شده بود و وسیله دیگری برای مبارزه با اهریمن و بنا بر آیین باعث روشنایی شب مانند روز شد از شب چله کوچک تا اول اسفند ۲۰ روز و ۲۰ شب (جمعاً چهل شب و روز) است.

یکی از نشانه‌های پیوند این دو پدیده مراسمی است که در بین عشایر سیرجان و بافت برگزار می‌شود:

شب دهم بهمن آتش بزرگی بنام آتش جشن سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده که

نشان چهل روز «چله بزرگ» است در میدان ده برمی‌افروزند و می‌خوانند:
سده سده دهقانی/ چهل کنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانیو برخی گفته‌اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.

مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» و رضا مرادی غیاث‌آبادی در کتاب «نوروزنامه»، بر این باورند که سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطی با عدد ۱۰۰ ندارد؛ عدد «سد» به شکل «صد» معرب شده‌است در حالی‌که واژه «سده» به شکل «سذق» معرب شده‌است.

اگر نخستین روز زمستان را (روز پس از شب یلدا) تولد دیگری برای خورشید یا مهر بدانیم، می‌توان آن را هماهنگ با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد، آیین کهن و زنده ایرانی دانست؛ (در همه استان‌های کشور و سرزمین‌های ایرانی‌نشین، برگزاری مراسم جشن دهم و چهلم کودک دیده می‌شود) و این واژه “sada” (اسم مؤنث) که به معنی پیدایی و آشکار شدن است، در ایران باستان sadok و در فارسی میانه sadag بوده و واژه عربی سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده‌است.

روایت‌هایی که جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان یا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبیر می‌کنند، همگی از ساخته‌های جدیدتر است و در متون قدیمی نیامده‌اند.

سده از دیدگاه اساطیری

از اسطوره‌های جشن سده تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد؛ فردوسی می‌گوید: «هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوهٔ کشت‌وکار، کندن کاریز، کاشتن درخت… را به او نسبت می‌دهند، روزی در دامنهٔ کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد؛ اما از برخورد سنگ‌ها جرقه‌ای زد و آتش پدیدار شد.» هم در کتاب «التفهیم» و هم «آثارالباقیه» ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آن را افروختن آتش بر بامها می‌داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده‌است که: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می‌آورند

سده از دیدگاه تاریخی

داستان پدیدآمدن آتش و بنیاد نهادن جشن سده در شاهنامه بدین گونه آمده‌است که هوشنگ با چند تن از نزدیکان از کوه می‌گذشتند که مار سیاهی نمودار شد؛ هوشنگ سنگ بزرگی برداشت و به سوی آن رها کرد؛ سنگ به کوه برخورد کرد و آتش از برخورد سنگ‌ها برخاست.[۴] به گفته فردوسی:

برآمد به سنگ گران‌سنگ خرد


هم آن و هم این سنگ گردید خرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ


دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

جهاندار پیش جهان آفرین


نیایش همی کرد و خواند آفرین

که اورا فروغی چنین هدیه داد


همین آتش آن گاه قبله نهاد

یکی جشن کرد آنشب و باده خورد


سده نام آن جشن فرخنده کرد

به نوشته مورخانی همچون بیرونی، بیهقی، گردیزی جشن سده یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در دوران اسلامی، تا اواخر دوران خوارزمشاهیان و حمله مغول دوام آورد و هم سلاطین و امیران و هم مردم عادی این جشن را به‌پا می‌داشتند؛ مشهورترین و بزرگترین جشن سده در زمان مردآویج در سال ۳۲۳ هجری در اصفهان برگزار شده‌است و چنان‌که در تاریخ بیهقی آمده‌است جشن سده دیگری که به یاد مردم مانده، جشنی است که در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۳۰ هجری برگزار شد.

به هر روی، ماندگاری سده در فرهنگ ایرانی بسیار مرهون اقوام گوناگون ایرانی است؛ کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاری سده بوده‌است و همه ساله باشکوه‌ترین جشن سده نیز در آن جا توسط همه مردم برگزار می‌شود؛ در سال‌های پس ازسال پنجاه و هفت زرتشتیان این جشن را با روش‌های تازه‌ای که سابقه تاریخی ندارد، برپا می‌کنند.

روح‌الامینی، که خود کرمانی است، دربارهٔ برگزاری سده در کرمان می‌گوید: «کرمانی‌ها این جشن را باشکوه‌تر از مناطق دیگر برگزار می‌کنند؛ هنوزهم در کرمان رسم است که کشاورزان از خاکستر آتش بر زمین‌هاشان می‌پاشند، زیرا عقیده دارند که خاکستر آتش سده به زمین برکت می‌دهد.» او ادامه می‌دهد: «در گذشته‌های نه چندان دور این مراسم در پشت‌بام‌ها برگزار می‌شد؛ این جشن جمعی و همگانی است؛ هیچ‌گاه این مراسم پنهانی و در خفا انجام نمی‌شده و همواره با حضور تعداد زیادی از مردم در بیابان‌ها و دشت‌ها برپا می‌شده‌است؛ هنوز هم در کرمان در روز جشن سده، مدارس را تعطیل می‌کنند
به رغم گذشت هزاران سال از برگزاری نخستین سده، امروزه تغییرات محسوسی در برگزاری این جشن به‌وجود نیامده‌است.

روح‌الامینی که تغییرات آیین‌ها را در طول زمان پیگیری می‌کند، معتقد است این آیین آن قدر قوت داشته که موفق به حفظ خود شده و با اشاره به خاطره‌ای می‌گوید: «حتی در زمان جنگ ایران و عراق با آنکه از شکوه جشن سده کم شده بود، ولی باز هم مردم در روز دهم بهمن دور هم در بداق آباد کرمان (باغی که تا چند سال پیش معمولاً سده را در آن جشن می‌گرفتند) جمع می‌شدند؛ از آن‌جا که سده را آتش می‌زنند، به این جشن سده‌سوزی هم می‌گویند؛ روح‌الامینی از ماجرای سده‌سوزی کرمان در سال‌های دهه چهل شمسی روایت جالبی تعریف می‌کند: «نزدیک غروب دو موید، لاله به دست، با لباس سفید از باغچه بیرون آمده، زمزمه‌کنان به سده نزدیک می‌شوند و از سمت راست سه بار گرد آن می‌گردند؛ سپس این خرمن هیزم را با شعله لاله‌ها از چهار سو آتش می‌زنند؛ ساعت‌ها طول می‌کشد تا شعله‌ها و حرارت آتش فروکش کند و مردم، به ویژه نوجوانان و جوانان بتوانند برای پریدن از روی آتش به بوته‌های پراکنده نزدیک شوند؛ در گذشته اسب‌سوارانی که منتظر فروکش کردن شعله‌ها بودند، زودتر از دیگران خود را به آب و آتش زده و هنرنمایی می‌کردند؛ کشاورزان می‌کوشیدند مقداری از خاکستر سده را بردارند و به نشانهٔ پایان یافتن سرمای زمستان، گرما را به کشتزار خود ببرند؛ شرکت‌کنندگان کم‌کم به خانه برمی‌گشتند، ولی جوانانی که تا نیمه‌های شب پیرامون سده می‌ماندند، کم نبودند.» در این شب ستاره گرما به زمین می‌آید.

سده از نگاه دولت و جامعه غیرزرتشتی

سده در روزگار جدید در شهرهای بسیاری برگزار می‌شود. هر ساله تصاویر و گزارش‌هایی در این باره در خبرگزاری‌های ایرانی منتشر می‌شود. دولت حسن روحانی  با توجه با توجه بسیاری از مردم  با برگزاری این جشن‌ها   روی خوش نشان داده. چنان‌که در سال ۱۳۹۲ خورشیدی، شهردار یزد از این موضوع در جشن سده سخن گفت و تأکید کرد که، رویکرد دولت   ه سمت برگزاری جشن‌های ملی مانند سده است و شاد بودن مردم یکی از هدف‌های ما است. این جشن در شهرهای مختلف ایران از جمله شیراز، یزد، اهواز، کرمان، کرج، رضوانیه، تهران، برگزار می‌شود.

سده از دیدگاه دینی

 

این جشن به یاد آورنده اهمیت نور، آتش و انرژی است. نوری که از خداوند جداست و از خداوند جدا هم نیست چنان‌که از کتاب‌ها و اسناد تاریخی برمی‌آید جشن سده جنبه دینی نداشته و تمام داستان‌های مربوط به آن غیردینی است و بیشتر جشنی کهن و ملی به‌شمار می‌آید و وارث حقیقی جشن سده نه تنها ایرانیان و آریایی‌ها بلکه میراثی است که به بسیاری از کشورهای همسایه ایران نیز راه یافت.

امروزه این جشن بین بسیاری از زرتشتیان ایران و خارج از ایران رواج گسترده دارد. صادق هدایت در سال‌های جوانی خود از جشن سده زرتشتیان کرمان دیدن و چنین گزارش می‌کند: «سده‌سوزی جشنی است که هنوز زرتشتیان کرمان به یادگار جمشید و آیین‌های ایران باستان می‌گیرند و برای این کار موقوفاتی در کرمان در نظر گرفته‌اند. پنجاه روز به نوروز خروارها بوته و هیزم درمنه در گبر محله باغچه بوداغ‌آباد گرد می‌آورند. جنب این باغچه خانه‌ای هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتی خارجی‌ها را دعوت شایانی می‌کنند. در این آیین نوشیدنی و شیرینی و میوه زیاد چیده می‌شود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن می‌کنند و بوته‌ها را با آن آتش می‌زنند و سرود ویژه می‌خوانند هنگامی که آتش زبانه می‌کشد همهٔ میهمانان که بیش از چندین هزار نفر می‌شوند با فریادهای شادی دور آتش می‌گردند و این ترانه را می‌خوانند:

سد به سده، سی به گله پنجاه به نوروز

نوشیدنی می‌نوشند و میان هلهلهٔ شادی جشن تمام می‌شود».

در بسیاری از نقاط مرکزی ایران مانند کرمان جشن سده یا سده سوزی در بین تمامی قشرها مردم کرمان از مسلمان (شیعه و سنی)، زرتشتی، مسیحی، یهودی و… به عنوان جشنی ملی رواج دارد.

آیین جشن سده

در کتاب نوروزنامه منسوب به خیام می‌خوانیم

هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می‌آورند، بعد از آن به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا می‌داشتند
مرد آویج زیاری نخستین کس پس از اسلام بود که به سال ۳۲۳ هجری (صده دهم میلادی) این جشن را در اصفهان با شکوه فراوان برگزار کرد و گویا به همین دلیل پس از پایان مراسم در توطئه‌ای کشته شد. همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری شاعر نامدار ایران در یکی از جشن‌های سده در برابر امیر محمود غزنوی قصیده‌ای دربارهٔ سده خواند که آغاز آن این است:

 سده جشن ملوک مامدار است

ز افریدون و از جم یادگارست

در ایران باستان و در میان زرتشتیان ایران، این جشن نزدیک غروب آفتاب، با آتش‌افروزی آغاز می‌شود و امروز هم با همان سنت کوه‌هایی از بوته و خارو هیزم در بیرون شهر فراهم شده، در حالی که موبدان لاله به دست اوستا زمزمه می‌کنند، بوته‌ها را روشن کرده و مردمی که در آن جا جمع شده‌اند نماز آتش نیایش خوانده، این مراسم به وسیلهٔ انجمن زرتشتیان کرمان سده‌هاست که بیرون از شهر انجام شده و همه مردم زن و مرد، زرتشتی و مسلمان، کلیمی در آن جا گرد آمده و در شادی شرکت می‌کنند در تهران این جشن بیست و پنج سال است که با شکوه وسیله سازمان فروهر در باغ (کوشک) ورجاوند برگزار می‌شود. در شیراز پنج سال این جشن به همت همسرم پریچهر (همسر فرهنگ مهر) و با یاری زرتشتیان، آرتشیان و مردم شیراز، برابر کعبه زرتشت، نزدیک تخت جمشید برگزار شد.

 

جشن سده در تاجیکستان

مقالهٔ اصلی: جشن سده در تاجیکستان

برای اولین بار پس از رسمیت یافتن جشن سده در تاجیکستان و قرار گرفتن آن در تقویم رسمی به‌طور گسترده در سراسر کشور و با پیامی از سوی رئیس‌جمهور آن کشور، از آن تجلیل شده‌است. اکنون این روز به عنوان یک عید رسمی در تقویم تاجیکستان گنجانده شده‌است اگرچه هنوز این روز تعطیل عمومی اعلام نشده‌است. رئیس‌جمهوری تاجیکستان به این مناسبت به مردم کشورش تبریک گفته و محافل رسمی «سده» روز سه‌شنبه با شرکت گسترده ساکنان شهر دوشنبه و نواحی اطراف آن و با اجرای برنامه‌های فرهنگی و هنری و نمایش آثار هنر دستی در باغ حکیم فردوسی، در جنوب پایتخت تاجیکستان، برگزار شد. جشن سده مانند مهرگان و نوروز از جشن‌های مهم و کهن مردمان ایرانی و پارسی‌زبان به‌شمار می‌آید که اسطوره پیدایش آن در «شاهنامه» حکیم فردوسی به هوشنگ، شاهی از سلاله پیشدادیان، نسبت داده شده‌است.

برخی از پژوهشگران جشن سده را به آیین مهرپرستی یا میترایسم که در میان مردم ایرانی‌تبار، قرنها پیشتر از آیین زرتشتی هم رایج بوده، مربوط می‌دانند. البته، در نزد زرتشتیان آتش یکی از نمادهای مقدس جشن سده هم حفظ شده‌است. به نوشته برخی از تاریخ نگاران، جشن سده ۵۰ روز و ۵۰ شب قبل از اعتدال بهاری یا جشن نوروز برگزار می‌شود، به همین دلیل سده نامیده شده، چون حاصل جمع این دو، صد می‌شود.

برنامه جشن سده در باغ حکیم فردوسی شهر دوشنبه که به نام «باغ دوستی خلق‌ها» معروف است، از نمایش هنرهای مردمی و صنایع دستی، نهال‌های مختلف، گل و گیاه و آزمونهایی عبارت بود. از تهیه بهترین سفره سده گرفته تا بهترین ترانه در وصف سده که رسمی از رسوم باستانی و نمادی از سرور و شادمانی است. امامعلی رحمان، رئیس‌جمهوری تاجیکستان، شب گذشته (۹ بهمن ۱۳۹۶–۲۹ ژانویه ۲۰۱۸) برای اولین بار در پیامی تلویزیونی فرارسی جشن سده را به مردم کشورش تبریک گفت. وی گفت باعث افتخار است که جشن‌ها و سنت‌های کهنی چون سده و مهرگان در دوران استقلال تاجیکستان به‌تدریج احیا می‌شوند. آقای رحمان افزود: «آدمان سن و سال گوناگون در دوره اوج سردی زمستان با آرزوی آمدن فصل بهار جان‌بخش با هم جمع آمده، چاره‌بینی‌های (تدابیر) مختلف دایر می‌کردند، گلخن می گیراندند، بزم می‌آراستند، ضادی و خرسندی می‌کردند و با همین راه سختی سرما را برای یکدیگر آسان می‌کردند.» رئیس‌جمهوری تاجیکستان گفت که سنتهای «حیات دوستانه» جوهر جشن سده را تشکیل می‌دهند: «در میان سنتهای سده گلخن (مشعل) افروختن موقع اساسی دارد، به این معنی، این جشن را می‌توان جشن میلاد آتش، یعنی منبع گرمی و نور، نامید

هم‌زمان آقای رحمان با توجه به نامساعد آمدن آب و هوا در پاییز و زمستان امسال از احتمال «'خشک‌سالی و مشکلات دیگر» هشدار داد و از مردم کشورش، به ویژه کشاورزان، خواست که برای فصل بهار آمادگی بینند و در برگزاری رسم آیین‌های ملی صرفه‌جویی کنند. برای نخستین بار است که رئیس‌جمهوری تاجیکستان به مناسبت جشن سده در پیامی تلویزیونی به مردم کشورش تبریک می‌گوید. این جشن و جشن مهرگان در سال گذشته به فهرست جشن‌های ملی و رسمی تاجیکستان اضافه شد، هرچند نخستین تجلیل رسمی از آن هم پارسال صورت گرفته بود.

تاجیکستان اولین کشوری است که از جشنهای سده و مهرگان به‌طور رسمی تجلیل می‌کند. مقامات تاجیک با برگزاری نخستین جشن سده پیام داده‌اند که به احیای این آیین کهن نیاکان کمر همت بسته‌اند، تا فروغش را زنده نگاه دارند. در پاییز گذشته (۲۰۱۷) در پی اصلاح قانون جشن و مراسم تاجیکستان، ۳۰ ژانویه یا ۱۰ بهمن روز برگزاری جشن سده و ۱۵ اکتبر روز برگزاری جشن مهرگان اعلام شد. دولت تاجیکستان تلاش دارد این دو جشن را برای ثبت به عنوان میراث غیرملموس فرهنگی به یونسکو، سازمان علمی و آموزشی و فرهنگی ملل متحد پیشنهاد کند. در پاییز ۲۰۱۷ برای نخستین بار مهرگان نیز در تاجیکستان به‌طور رسمی و باشکوه جشن گرفته

 

۱۵ بهمن – جشن میانه زمستان

جشنی فراموش شده از ایران باستان

در هر قسمت از کشورمان، فرهنگی غنی و پرباری نهادینه شده است که اصالت فرهنگی آن منطقه را به همه نشان می دهد. در ایران باستان و دقیقا در ۱۵ بهمن ماه و در حالی که ۴۵ روز از زمستان گذشته است؛ جشنی به نام جشن میانه زمستان گرفته می شود که از اعیاد باستانی ما ایرانیان است. این جشن باستانی از جمله ی آیین ها و بزرگداشت های باستانی ما ایرانیان است که به مرور زمان به فراموشی سپرده شده است و بسیار کم رنگ تر از گذشته پاس داشته می شود.

این جشن باستانی و زیبا همانطور که در مقدمه گفتیم، جشنی است که امروزه در دست فراموشی سپرده شده است و به همین خاطر شاید شما با آن آشنا نباشید و حتی اسمش را هم زیاد نشنیده باشید. در جشن میانه زمستان مردم همگی به شادی و پایکوبی می‌ پرداخته اند و اعتقاد بر این بوده است که چون کمر غول سرما شکسته می ‌شود و به زودی رخت خود را بر می دارد و می رود و به اصطلاح زمین دوباره زنده می ‌شود و همچنین شروع به نفس کشیدن می کند، باید به جشن و پایکوبی بپردازند.

جشن میانه زمستان دارای ابعاد مختلف و جالبی است که باید بیشتر درباره ی آن به شما توضیح دهیم. این جشن باستانی را به عنوان جشن میانه زمستان گاهنباری نیز می شناسند حال این سوال برایتان ممکن است پیش بیاید که گاهنبار چیست و نقشش در جشن میانه زمستان چیست؟ گاهنبار یا گاهبار یا گَهَنبار بنابر نوشته های اسطوره‌ های زرتشتی و آریایی در واقع آن ۶ روزی است که خداوند عزوجل و توانا دنیا را آفریده است.

همچنین در کتاب زند از زرتشت نقل می‌ کنند که اهورامزدا دنیا را در ۶ گاه آفرید که البته اول هر گاهی نامی یک نام وجود دارد و همچنین اول هر گاهی جشنی برگزار می شود. همانطور که در ادیان سامی، خالق و آفریدگار جهان هستی را در ۶ روز می ‌آفریند، در دین کهن زرتشتی نیز اهورامزدا آفرینش جهان مادی را در ۶ گاهنبار به انجام می‌ رساند.

به طور مثال توجه نمایید که در یسنا درباره ی جشن میانه زمستان و گاهنبار آمده است که این ۶ گاهنبار عبارتند از: میدیوزَرِیم: که نخستین گاهنبار است و در روز ۱۵ اردیبهشت ‌ماه که برابر است با روز ۴۵ سال. اعتقاد بر این است که در این هنگام از اول سال، آسمان آفریده شد. گاهنبار دوم میدیوشـِیم: که روز پانزدهم تیرماه، و صدوپنجمین روز سال که در این روز «آب» آفریده شد. پَیته‌ شَهیم: برابر است با روز ۳۰ ماه شهریور که به عبارتی برابر است با صد و هشتادمین روز سال که می گویند که در این روز زمین آفریده شد. اَیاسرِم: برابر است با ۳۰ مهر ماه که اعتقاد بر آن است که در دویست و دوازدهمین روز از سال، گیاهان آفریده شدند.

میدیارِم: این روز برابر است با ۲۰ دی ماه هر سال که بیان می دارد که در دویست و نودمین روز از خلقت هستی ،جانوران آفریده شدند. در آخر نیز به هَـمَـسپَـتمَدُم می رسیم که بیان می دارد که در سیصد و شصت و پنجمین روز (سال کبیسه) از خلقت زمین که به آن وهیشتواشت‌ گاه نیز می گویند، انسان ها و مردم آفریده شدند. بسیاری پیدایش گاهنبار را از روزگار پیشدادیان می‌ دانند.

 

نخستین بنیان‌ گذار گهنبار را جمشید، پادشاه باستانی ایران زمین معرفی کرده اند. گاهنبارها به گونه ای هستند که با پیشینه ی باستانی و دیرینه ی زندگی همه ی ایرانیان گره خورده است. گهنبارها با کشاورزی و دامداری و زندگی کشاورزی از اساس دارای پیوند هستند. گهنبار در واقع در آغاز جشنی کشاورزی بوده است.

هر کدام از گهنبارها، برابر با زمانی است که دگرگونی ‌های بنیادین برای کشاورزان رخ می ‌دهد و این دگرگونی‌ ها با خود جشن و شادی می ‌آورد. جالب است بدانید که هریک از جشن ‌های شش گانه ی گاهنبارها تا ۵ روز به ‌طول می‌ انجامیده است. آخرین روز هر گاهنبار مهم ‌ترین روز جشن می باشد. گهنبارها به هر حال جشن بزرگداشت آفرینش هستند و دلیل برزگداشت این روزها همانطور که گفتیم به این خاطر است که در اسطوره‌ های زرتشتی جهان یک مرحله ی دیگر را نیز اضافه شده است.

در این ۷ مرحله به ترتیب در ابتدا آسمان، بعد از آن آب، سوم زمین، چهارم گیاه، پنجم جانور، ششم انسان و در آخرین و هفتمین مرحله آتش که نمادی از انرژی، نیرو و توان جنبش در هستی است. شش گهنبار جشن پاسداشت این آفریده‌ ها است و به همین سبب برخی دانشمندان نوروز را جشن آفرینش آتش و بزرگداشت آن می‌ دانند.

 

واژه ی گهنبار دارای دو بخش گاه و انبار است. با برپایی گهنبارها که هر چهره ‌اش با فصلی از فصل‌های برداشت در پیوند است، ایرانیان از آنچه برداشت‌ شان بوده، دهش می‌ کرده‌ اند و به نوعی می ‌توان آن‌ را جشن سهیم شدن با هم نام گذارد.

زرتشتیان در این جشن‌ ها به ستایش اهورامزدا و سپاس‌ گزاری از او برای داده‌ ها و آفریده‌ های نیکش می‌ پردازند. موبد آفرینگان گهنبار می‌ خواند و بر توانگر و ناتوان، دارا و ندار باید در این آیین شرکت کنند. کاری که هر فردی باید انجام دهد، این است که بخشی از درآمد خود را به داد و دهش و یاری به بینوایان خرج کند. بنا بر این باور بسیاری از نیکوکاران زرتشتی پیش از درگذشت همه یا بخشی از دارایی خود را از به مانند زمین و باغ و آب و خانه و به صورت کامل وقف مراسم گهنبار و داد و دهش و یاری به دیگران می‌ کنند.

۶ چهره ی گهنبار، گاه داد و دهش است. در هر یک از ۶ گاهنبار، آیین ‌های ویژه ‌ای برپا می ‌شود و مردم میزدها به معنای میهمانی ‌ها برگزار می کنند و به مهمانی می رفتند تا کرفه به معنای ثواب بسیار برند و گرنه پادافره به معنای جزای آن را می بینند.

 

جشن هر چهره ی گاهنبار پنج روز طول کشد که روز پنجم آن از دیگر روزها والاتر است و جشن بزرگ تری به ‌شمار ‌رود. بزرگ موبدان در بخش‌ هایی از اوستا به نام آفرین گهنبار شروع به خواندن می کند و پس از آن، آنگاه سفره عام می ‌کشند و هر کس، از دارا و ندار بر سر سفره ی گهنبار می ‌نست و از آن بهره می‌ جست. پیش از برآمدن آفتاب روز اول هر چهره از گهانبار، موبدان به همراه دیگر مردم، مراسم واژیشت از گهنبار را برگزار می‌ کنند. در این مراسم چه توانگر و چه ناتوان همه شرکت می‌ کنند. آن‌ هایی که خود نمی ‌توانند خرج حضور در این جشن را بدهند، باید در آیینی که دیگران برپا می ‌کنند یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می‌شود، بهره‌ مند گردند. جشن میانه زمستان با رای شورای عالی سیاست‌ گذاری ثبت میراث معنوی در لیست آیین ‌های ملی ایران ثبت شده است.

در ادامه   مقاله ی استاد رضا مردای غیاث آبادی در این زمینه جالب است تا با زبانی ساده تر با جشن میانه زمستان و گهنبار آشنا گردید:

سال گاهنباری از هنگام انقلاب تابستانی یا نخستین روز تابستان که برابر است با بلندترین روز سال، آغاز می ‌شده و پس از ۷ پاره ی زمانی مختلف که عبارتند از: ۳ پایان فصل و ۴ میانه ی فصل، به آغاز سال بعدی می ‌رسیده است. بعدها و در زمان تحریف‌های عصر ساسانی نیز کوشش می ‌شود تا ضمن الحاق جشن‌ های گاهنباری به تقویم مزدیسنا، آن را با باورهای دینی ساختگی خود تطبیق دهند اما برای آن‌ ها دلایلی مذهبی می ‌تراشند و خلقت آسمان، آب، زمین، گیاه، جانوران و مردم را به این گاه‌ ها منسوب می‌ دارند و دخل و تصرف فراوانی در فاصله ی حقیقی موسم‌ه ای گاهنباری که با تقویم طبیعی کاملاً برابر هستند، می‌ کنند. دستبردهای مختلفی که عصر ساسانی در نظام گاهشماری گاهنباری زده شده است امروزه موجب شده است که فاصله ی گاهنبارها در متون کهن به گونه‌ های بسیار مختلفی ثبت شوند و کمتر تطبیقی با یکدیگر داشته باشند. در حالی‌ که نظام موسم ‌های گاهنباری بسیار ساده و دقیق است و امروزه همچنان بیشتر روستانشینان و کشاورزان سرزمین‌ های ایرانی از آن بهره ‌برداری می‌ کنند. در بین کشاورزان، سنجش زمان به گونه شمارش روزهای فصل مثل ۲۰ بهار، ۴۰ بهار، نیمه ی بهار و یا ۲۰ روز مانده به تابستان بسیار رایج ‌تر از سنجش زمان بر اساس شمارش روز و ماه است.

 

نکته ی مهم و جالبی که درباره ی جشن میانه زمستان در ۱۵ بهمن ماه وجود دارد این است که این جشن و تمامی دیگر جشن ها ریشه در خاطرات و رسوم ایرانیان که همگی از احترام به ریشه در طبیعت دارد، نشات گرفته است. همچنین تاکنون چند تقویم آفتابی باستانی در ایران پیدا شده است که کاملاً بر مبنای نظام گاه ‌شماری بر اساس گاهنباری، یعنی بر مبنای محاسبه آغاز و میانه ی فصل‌ ها، طراحی و ساخته شده‌ اند.

 

۲۵ بهمن روز ولنتاین (۱۴ فوریه

روز ولنتاین تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی (ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) یا همان ولنتاین ایرانی به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند یعنی ۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) و ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) ! …

روز ولنتاین

تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی (ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) یا همان ولنتاین ایرانی به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند یعنی ۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) و ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) !چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک، شکلات و … در کشورمان باب شده است. اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در روز ولنتاین باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند

 

ولنتاین روز ولنتاین تاریخ ولنتاین تاریخچه روز ولنتاین:

روز ولنتاین-تاریخچه کامل و دقیق ولنتاین در دست نیست و آنچه از پیشینه روز ولنتاین می‌‌دانیم با افسانه درآمیخته است. امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس وجود داشته‌اند که همگی به شهادت رسیده اند، به همین دلیل چندین افسانه سعی در بازگوئی تاریخچه آئین ولنتاین دارند.

روز ولنتاین-در صده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده‌است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته‌است از جمله اینکه مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند. کلودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.

سال‌های آغازین و رسیدن به قدرت

کلودیوس گوتیکوس با نام اصلی مارکوس اورلیوس والریوس کلودیوس در مه ۲۱۴ میلادی در داردانیا واقع در موئسیای علیا زاده شد. او یکی از افسران ارتش روم بین سال‌های ۲۶۰ تا ۲۶۸ و تحت فرمان امپراتور گالینوس بود. این زمان مصادف با دوره‌ای است که بیشتر امپراتوری روم بر اثر حملهٔ قبایل متجاوز ویران شده بود. پس از آن کلودیوس به فرماندهی پیاده‌نظام تازه شکل‌گرفتهٔ امپراتور منصوب شد و در ۲۶۸ همراه با سپاه او در محاصرهٔ مدیولانوم برای سرکوب یکی از فرماندهان شورشی شرکت جست. گالینوس در طی این محاصره به قتل رسید و کلودیوس با عنوان «کلودیوس دوم» به عنوان امپراتور جدید روم جانشین او شد.

دوران حکومت

کلودیوس دوم پس از در دست گرفتن قدرت به سرعت اقدام به سرکوب شورش اورئولوس نمود و قبیلهٔ آلامانی که توسط شورشیان به خدمت گرفته شده بود را از ایتالیا بیرون راند. با این حال حکومت کوتاه‌مدت او تنها در مناطق مرکزی امپراتوری به رسمیت شناخته می‌شد. کلودیوس دوم تلاش کرد تا بار دیگر استان‌های غربی را که تحت فرمان امپراتوران راین درآمده بودند به فرمانبرداری از حکومت روم درآورد اما نتیجه‌ای در برنداشت. علی‌رغم این شکست او موفق شد تا با نابود کردن نیروهای مهاجر گوت در نزدیکی نایسوس (نیش امروزی در صربستان) در موئسیا در ۲۶۹، موفقیت بزرگی را در مناطق تحت فرمان خود به‌دست آورده و به «کلودیوس گوتیکوس» معروف شود.

درگذشت

در سال ۲۷۰ میلادی و هنگامی‌که کلودیوس گوتیکوس آمادهٔ نبرد با وندال‌ها (یکی از قبایل ژرمنی خاوری) که منطقهٔ پانونیا را مورد تاخت و تاز خود قرار داده بودند می‌شد، مبتلا به بیماری طاعون شد و درگذشت.

 

در هر حال علیرغم منع کلودیوس  کشیشی به نام والنتاین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد.

کلودیوس دوم از این جریان خبردار می‌شود و دستور می‌دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. با توجه به آنچه که در افسانه آمده کشیش ولنتاین برای او نامه‍ایی نوشته و آنها را با نوشتن «از طرف ولنتاین تو» (From Your Valentine) امضاء کرده است، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی کارتهای ولنتاین مشاهده می‌‌شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق بر خلاف قانون کلودیوس دوم اعدام می‌شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان ولنتاین تبدیل به نمادی برای عشق شده است.

 

تاریخ ولنتاین هدیه روز ولنتاین :

در کشورهای اروپایی و امریکائی دادن شکلات به عنوان هدیه روز ولنتاین از شهرت خاصی برخوردار است. تزئین شکلات و پختن انواع ان نیز از آداب روز ولنتاین به شمار می‌رود. از نظر علمی هم ثابت شده‌است که خوردن شکلات دات یا همان سیاه میزان عشق را در انسان بالا می‌برد البته نه مصرف بی رویه ان.

تاریخچه سپندارمذگان:(ولنتاین ایرانی

ولنتاین ایرانی :در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۴ روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.

ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول “روز اورمزد”، روز دوم، روز بهمن معنی “سلامت، اندیشه” که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی “بهترین راستی و پاکی” که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی “شاهی و فرمانروایی آرمانی” که خاص خداوند است و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌کردند. اخیرا گروهی از دوستداران فرهنگ ایرانی پیشنهاد کرده‌اند که به منظور حفظ فرهنگ ایرانی سپندارمذگان بجای ولنتاین به عنوان روز عشق گرامی داشته شود.

چند سالی است که نزدیک 25 بهمن ماه (14 فوریه) می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها دید. مغازه های کالاهای فانتزی شلوغ می شود. همه جا نام , ولنتاین (Valentine)- روز عشق فرنگی به گوش می خورد.ولی کمتر کسی است که بداند در ایران باستان هم ،روزی به نام روز عشق بوده است!

 

شنیدنی است بدانید که این روز در سالنمای کنونی ایرانی برابر است با 29 بهمن، یا تنها 4 روز پس از والنتاین فرنگی می باشد ! این روز "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" نام داشته است.

فلسفه بزرگداشت این روز به نام "روز عشق" به این گونه بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز می شمردند و افزون بر اینکه ماه ها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( تندرستی، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت "بهترین راستی و پاکی" که باز ویژه خداوند است، روز چهارم شهریور "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که ویژه خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذفر نام ملی زمین است، یعنی گستراننده، مقدس، فروتن .

 

زمین نماد عشق است چون با فروتنی و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. از این روی در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه همزمان می شد، جشنی برپا می داشتند به فراخور نام آن روز و ماه . برای نمونه شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و در ماه مهر، "مهرگان" فرنام می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین نام می گرفتند.

آیین‌های سپندارمذ

سپندار مذگان جشن زمین و گرامیداشت عشق است که هر دو در کنار هم می نشینند. در این روز زنان به شوهران خود با مهر ارمغان می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها ارمغان داده و از آنها فرمانبرداری می کردند. برخی نیز روز مادر و زن را به نشانه زایش و مهربانی زمین در این روز می دانند.

مردم ایران از آن گروه مردم هایی هستند که زندگیشان با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به فراخور های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، روش زندگی، خوی، فلسفه زندگی و روی هم رفته جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود

 

چرا سپندار مذگان در روز پنجم اسفندماه نیست؟

زیرا در گذشته ایرانیان 12 ماه 30 روزه داشتند و 5 روز را نیز افزودن بر آن 12 ماه در سالشمار خود داشته اند. بنابراین روز پنجم اسفند(سپندار مذگان)، با روز 335 از سال یا 29 بهمن در سالشمار کنونی ایرانیان برابر است.

فریدون جنیدی : 29 بهمن تا 5 اسفند را هفته عشق و مهرورزی بنامیم

میان گاهشماری خیامی و ایران باستان 6 روز اختلاف است که همین امر در تعیین تاریخ برخی جشن‌های ایران باستان از جمله سپندارمذگان مشکلاتی را به وجود می‌آورد. یک پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران معتقد است با احترام به هر دو گاهشماری بهتر است از 29 بهمن تا 5 اسفند را هفته عشق و مهرورزی بنامیم.

تاریخ خیامی یا همان تاریخ شمسی که امروز مورد استفاده قرار گرفته، 6 روز با تاریخ باستانی ایران تفاوت دارد. این 6 روز در تعیین برخی جشن‌های ایرانی از جمله سپندارمذگان مشکلاتی را به همراه دارد. برخی معتقدند با کسر این شش روز سپندارمذگان باید در 29 بهمن برگزار شود و برخی نیز تاکید می‌کنند که این جشن باید در 5 اسفند برگزار شود.

در ایران باستان هر روز یک نام داشت و از 30 روز ماه، 12 روز به نام ماه‌های سال بود. هم‌روز شدن نام ماه با همان ماه سال موجبات جشن را فراهم می‌کرد. پنجمین روز هر ماه را اسفند روز (سپندارمذ) می‌نامیدند که لقب ملی زمین است؛ یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به عنوان نماد مهر مادری و باروری می‌پنداشتند. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می دانستند.


به همین علت پنجمین روز ماه اسفند را روز سپندارمذگان روز عشق و مهرورزی می‌نامند. بسیاری معتقدند طبق تاریخ باستانی که در آن ماه‌های سال 30 روز است، باید 6 روز ماه تابستان را که در تاریخ امروز شمسی وجود دارد از 5 اسفند کسر کرد و به این ترتیب روز 29 بهمن‌ماه، را به عنوان روز سپندارمذگان می‌شناسند. اما برخی طبق سنت کهن همچنان پنج اسفند را گرامی می‌دارند.


«
فریدون جنیدی»،‌ پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران درباره این اختلاف تقویمی به CHN می‌گوید: «خیام با دانش شگفت‌ و عظیم خود دریافت که 6 ماه ابتدای سال 31 روز است و امروز دانشمندان با بررسی آنچه خیام کشف کرده، مهر دوباره تائید بر آن زده‌اند. به واقع گاهشماری خیامی دقیق‌ترین گاهشماری جهان است

وی در ادامه می‌گوید: «از سوی دیگر گاهشماری باستانی ایران که حدود 8 هزار سال قدمت دارد هم در نوع خود بی‌نظیر است و در زمان خود بهترین گاهشماری محسوب می‌شده‌است. اما آن گاهشماری 6 روز عقب‌تر از گاهشماری خیام است و به همین علت در تاریخ برخی جشن‌ها و رسوم کهن اختلافاتی وجود دارد


جنیدی پیشنهاد می‌کند که با احترام به گاهشماری خیامی و گاهشماری ایران باستان و اهمیت جشن اسفندگان (سپندارمذگان) بهتر است 6 روز 29 بهمن تا 5 اسفند را به عنوان هفته عشق و مهرورزی بنامیم.

ایران کشوری با پیشینه فرهنگی کهن است و نگاهی به گذشته باستانی‌اش، هر بیننده‌ای را مبهوت جشن‌های کهن این سرزمین می‌کند. در میان بیش از 50 جشن باستانی، “سپندارمذگان”، روز گرامیداشت زن و زمین یکی از مهمترین آن‌هاست. روزی که عشق و مهرورزی بخشی از سنت‌های آن است. با این‌حال چنین جشنی به ورطه فراموشی سپرده شده و فرهنگی نامربوط چون “ولنتاین” جای آن را گرفته‌است.

شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 25 بهمن (Valentine) به 29 بهمن (سپندار مذگان ایرانیان باستان) برگردانیم...

 

هیچ نظری موجود نیست: