عاشقانه ای برای عشق
اسماعیل وفا یغمائی
کاش تن نبودی تو، تا که جان من باشی
تا که تا ابد چون راز، در نهان من باشی
تن چقدر محدود است، با تمام زیبائی
جان جهان بی پایان، گر جهان من باشی
کاش قلب من بودی، گر چه قلب من هستی
تا بگوئیم هر دم: زنده زآن من باشی
می تپد دلم چون تو می تپی در آن،میرم
گر تو،اندرین دل نی،همزمان من باشی
کاش واژه ای بودی، ناشناس از هر کس
تا فقط در این عالم بر زبان من باشی
کاش همچو نی بودم بالبان تودمساز
تا به لطف لب هایت، نیستان من باشی
تو نوشته ای خود را، بر دلم چو یک قصه
باد بعد من بی من، داستان من باشی
نیست غم اگر روزی، بی نشان شوم بی شک
تا نشان تو برجاست، تو نشان من باشی
میگریختم از عشق، تا تو آمدی بادا
ای گریزپا! عشق جاودان من باشی
همچو اختری کوچک، سوخت گر (وفا) شادا
گر تو تا ابد ای ماه، کهکشان من باشی
شانزده فوریه 2022میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر