دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ اردیبهشت ۲, جمعه

جشن اردیبهشگان جشن شادی و راستی.سنتهای راستین خود را پاس داریم

 


جشن اردیبهشگان جشن شادی و راستی.سنتهای راستین خود را پاس داریم . سوگ و عزای فرهنگ اجنبی و آئین ایران ویران کن ملایان هویتی جعلی است. آن را به زباله دان اندازیم و به هویت خود باز گردیم.تا هویت راستین خود را باز نیابیم ظلمت پایان نخواهد یافت و مردابهای عمامه بر سر چهارده قرن خرافه و خفت همچنان ایران را در چنگ خواهند داشت.

پس از «فروردینگان»، دومین جشنِ ماهانه‌ی ایرانیان «اردیبهشتگان» است که در

روزِ اردیبهشت از ماهِ اردیبهشت ـ سومِ اردیبهشت‌ماهِ گاهشماریِ یزدگردی و دومِ اردیبهشت‌ماه به گاهشماریِ کنونی ـ جشن گرفته می‌شود؛ چراکه ایرانیان بر این باور بودند که شادیْ اهورایی و غم و اندوهْ اهریمنی است، زین‌رو، جشن و شادی نزدِ ایشان کاری دینی بوده و چنان بلندپایه بوده است که شاهنشاهانِ هخامنشی در سرِ بیشترِ سنگ‌نبشته‌هایشان آفرینشِ شادی را همتای آفرینشِ مردم و زمین و آسمان دانسته‌اند.

اردیبهشتگان جشنی در پاسداشت و ستایشِ «اَردیبهشت» یا «اُردیبهشت» (در زبانِ اوستایی: اَشه‌وَهِشتَه، در پارسیگ (پهلوی): «اَرْدوَهِشت» یا «اُرْدوَهِشت») به معنایِ «بهترین راستی» و نامِ یکی از اَمشاسْپَندان (جاودانانِ مقدس) است. اردیبهشت همچنین نگهبان آتش است؛ چون آتش برترین نمودارِ راستی و پاکی و درستی به شمار می‌رود.
در فرهنگِ «برهانِ قاطع» درباره‌ی جشنِ اردیبهشتگان آمده است: «بنا بر قاعده‌ی کلیه که نزدِ پارسیان مقرر است که چون نامِ روز با نامِ ماه موافق آید آن روز را عید گیرند. در روزِ سوم از ماهِ اردیبهشت عید کنند و جشن نمایند و آن را جشنِ اردیبهشتگان خوانند
ابوریحان

اردیبهشتگان جشنی در پاسداشت و ستایشِ «اردیبهشت» به معنایِ «بهترین راستی» است. اردیبهشت همچنین نگهبان آتش است؛ چون آتش برترین نمودارِ راستی و پاکی به شمار می‌رود

بیرونی در کتابِ «آثارِ باقیه از مردمانِ گذشته» در بخشِ «گفتار درباره‌ی ماههای ایرانی»، بندِ ۲۷، درباره‌ی اردیبهشتگان می‌نویسد: «اردیبهشت‌ماه: که روزِ سومِ آن «روزِ اردیبهشت» جشن است، نیز ازبهرِ سازواریِ دو نام «اردیبهشتگان» نامیده شود؛ و معنای آن «راستی و نیکی»، یا چنان‌که هم گویند «منتهای خیر» باشد. اردیبهشت، خود فرشته‌ی «آتش و روشنی» است، که این دو هم‌پیوند با آن هستند؛ و خدا او را بدان گماشته، هم به زدایشِ بیماریها و ناخوشیها با داروها و خوراکها، و به نمودار ساختنِ راستی از دروغ، بهوده از نابهوده با سوگندان، که یاد کرده‌اند اینها در «ابستا» (اوستا) پیداست» (گردانشِ پرویزِ سپیتمان، برگهای ۲۸۷ و ۲۸۸).

کوشیارِ گیلی در «زیجِ جامع» از اردیبهشتگان با نامِ «گلستان‌جشن» یاد کرده است.

گلِ نمادینِ اردیبهشتگان نیز «مرزنگوش» است.

درباره‌ی گاهشماریِ باستانیِ ایران و چگونگی برگزاریِ جشنها
همچنین جا دارد سخنی درباره‌ی گاهشماریِ باستانیِ ایران و چگونگی برگزاریِ جشنها گوییم تا راهنمایی باشد برای بررسی و گزارشِ جشنهای پیشِ رو.

گاهشماریِ باستانیِ ایران دربردارنده‌ی ۱۲ ماهِ ۳۰ روزه و یک پنجه پس از پایانِ اسفندماه است.  کوشیارِ گیلی در «زیجِ جامع» از اردیبهشتگان با نامِ «گلستان‌جشن» یاد کرده است

 بدین پنجه‌ی پنج روزه، «اندرگاه» یا پنج روزِ گاهانی و نیز «بهیزک» گفته می‌شود. کبیسه‌ی این گاهشماری هم، در روزگارِ باستان، این‌گونه گرفته می‌شد که هر ۱۲۰ سال، یک ماه به سال می‌افزودند و بر این پایه، سالِ یکصدوبیستم سالی نه ۱۲ ماهه که ۱۳ ماهه بود.
گفتنی است که در گاهشماریِ باستانیِ ایران هفته نیست و روزهای ۳۰ روزه‌ی هر ماه نامی ویژه و مینوی دارند. نامِ روزهای ماه و معنای آنها در گاهشماریِ ایرانی چنین است:

یکم، هرمزد (اهورامزدا، هستی‌بخشِ بزرگ‌دانا)؛ دوم، بهمن (اندیشه‌ی نیک)؛ سوم، اردیبهشت (بهترین راستی و پاکی)؛ چهارم، شهریور (شهریاریِ نیک)؛ پنجم، اسفند (فروتنیِ مقدس، مهرِ پاک)؛ ششم، خرداد (رسایی، تندرستی)؛ هفتم، اَمرداد (بی‌مرگی و جاودانگی)؛ هشتم، دی‌به‌آذر (دادار، آفریدگار)؛ نهم، آذر (آتش)؛ دهم، آبان (آب)؛ یازدهم خور (خورشید)؛ دوازدهم، ماه؛ سیزدهم، تیر (تِشتر، ستاره‌ی باران)؛ چهاردهم، گوش (جانوران، هستی)؛ پانزدهم، دی‌به‌مهر (دادار، آفریدگار)؛ شانزدهم، مهر (مهر و محبت، عهد و پیمان، فروغِ خورشید)؛ هفدهم، سروش (فرمانبرداریِ ایزدی)؛ هیجدهم، رَشن (دادگستری)؛ نوزدهم، فروردین (فروهر، نیروی پیشرفت)؛ بیستم، بهرام (پیروزی)؛ بیست‌ویکم، رام

 (رامش و شادی)؛ بیست‌ودوم، باد؛ بیست‌وسوم، دی‌به‌دین (دادار، آفریدگار)؛ بیست‌وچهارم، دین (دین و وجدان)؛ بیست‌وپنجم، اَرد (توانگری و خواسته)؛ بیست‌وششم، اَشتاد (راستی)؛ بیست‌وهفتم، آسمان؛ بیست‌وهشتم، زامیاد (زمین)؛ بیست‌ونهم، مانتره ‌سپند (کلامِ مقدس، گفتارِ آسمانی)؛ سی‌ام، اَنارام (روشناییِ بی‌پایان

جشنهای ماهانه هنگامی که نامِ روز با نامِ ماه برابر می‌شود، برپا می‌گردد. هر جشن نیز آیینهای ویژه‌ی خود را دارد. برای نمونه، جشنِ اردیبهشتگان در اردیبهشت روز از اردیبهشت ماه برگزار می‌شود، که اگر به بالا بنگریم، می‌بینیم که نامِ روزِ سومِ هر ماه، اردیبهشت است و بر این پایه در روزِ سومِ اردیبهشت هر سال جشنِ اردیبهشتگان که جشنِ گرامیداشتِ راستی است برگزار می‌شود.

گفتنی است که افزون بر جشنهای ماهانه بی‌شمار جشنهای ملی و محلی، همچون نوروز، سده، گاهنبارهای شش‌گانه و ...، نیز در جای‌جای ایرانشهر برپا می‌شده است و چنین، جشن و شادی کاری مقدس و ستایشِ خداوند بوده و غم و اندوه اهریمنی به شمار می‌رفته است. جالب است که بدانیم در زبانِ پارسی، جشن و یَسن (ستایشِ خداوند) از یک ریشه و بن هستند؛ یعنی جشن گرفتن همان ستایشِ خداوند است

۴ نظر:

محمود گفت...

درود اسماعیل
آیا شما و سایر شیفتگان لیبرال-دمکراسی دروغینی که برای دفاع از آن تمامیت واقعیت را قربانی میکنید، حالا افتخار نمیکنید؟ به سانسور کردن تمام منابعی که غیر از خوانش جریان غالب، اخبار اکراین را منعکس میکنند. البته همین من که از شخصیت تا سیاست تا کلیت وجود فردی مثل ترامپ نفرت داشتم، در رابطه با سانسور کسی که به ادعای خودشان نماینده نیمی از جمعیت بزرگترین دمکراسی جهان است، هشدار دادم که "لیبرال-دمکراسی(دروغین) که با مادر خود زنا کند با دگران چه ها کند"! حالا شما این عجوزه بزک شده کریه را تحت عنوان لیبرال-دمکراسی به خورد خودتان و دیگران بدهید. عزیزان در این گوری که بر آن زاری میکنید مرده عزیزی نیست، لاشه متعفنی است که در حضیض و ناتوانی جهانی را با خود به قعر خواهد برد. باور نمیکنید، بشینید و ببینید.
اطمینان داشته باشید که این عجوزه جهانخواری که شما تحت عنوان لیبرال-دمکراسی از آن دفاع میکنید(که از نظر من دروغین و جعلی است، چون خودم برای دمکراسی و آزادی تمام زندگی ام را داده ام) اگر مثل جمهوری اسلامی موضوع امنیت صاحبان و ناموسش (نئولیبرالیسم) باشد از جمهوری اسلامی هم سرکوبگرتر و سانسورگرتر خواهد بود(اگر این را درست بدانید، حق ندارید کوچکترن نقدی به جمهوری اسلامی داشته باشید چون منطق آن جانیان نیز همین است. امنیت ملی! امنیت اسلام! امنیت اجتماعی!). سالهاست این را به شما خوایبدگان گوشزد میکنم. میدانی کی از خواب بیدار خواهید شد؟! زمانی که در جنگی بی امان میلیاردها انسان فنا شده را خواهید دید. آنزمان میبنید، اینها همانهایی هستند که در الجزایر و سایر جاها در شکنجه گاهها چه ها که نکردند. فقط طی پنجاه سال گذشته به دلیل کمی تواننمدی و کنترلی که ظاهرا داشتند، نمایش و تئاتر دمکراسی را در می آوردند. بیداری توده ها پیشکش، برای بیداری درصد کوچکی از روشنفکران مسخ شده چه باید کرد؟

باور کنید من که پیرانه سر در این دریچه کوچک هم غر میزنم احساس امنیت نمیکنم.

esmail گفت...

درود. عزیز تو مثل اینکه حالت خوش نیست. کدام لیبرال دموکراسی را من دارم دفاع میکنم شما همینطور میبافی اول توضیح بده چه میگوئی و بنده و دیگران چه کرده ایم تا بدانیم . ممنونم از توجهت

محمود گفت...

درود اسماعیل،
اول اینکه درست میگی اصلا حالم خوب نیست. گه بگیرن زندگی 43 سال گذشته رو که هر چه فهمیدم بیشتر حالم بد شد.
دوم اینکه دنبال رابطه بین عرعر من، با مطلب خودت نگرد. یک صفحه باز کردم و حال بدم رو خالی کردم.
موضوع یک کر احمقانه ای است که مسخ شده های دنیا رو جست و خیز انداخته و جالب اینکه من در همکاران اروپایی ام کمتر از روش.عن.فکران ایرانی و هموطنان ابله خودم، این فضای احمقانه رو می بینم. باز اینها درصدی شون بیشتر متوجه هستند که چه خبره.
هر آن کس که کمی فقط کمی در سمت روشنفکران مسئول میدانستم، وقت شکار یک دفعه همشان ریدنشان گرفت.به خودت نگیر عزیز دل.
ته خط، من باز هم در بین همه بی سر و پاهایی که در دنیای مسخ شده فقط زنده هستند، باز هم شمایانی هستید که حداقل اگر همراه نباشید، تا حدودی فقط تا حدودی می فهمید.
یک زمانی فریادم بلند بود که از سیستمی که اساسش سود و انباشت سرمایه است، انتظار دمکراسی و آزادی نداشته باشید! اینها فقط زر میزنند، اگز زمانی قافیه تنگ آید، میشوند همان خامنه ای و صدام و غذافی و پوتین و ... شاید هم بدترش را نشان خواهند داد.
تمام زرخانه ها دستشان است و از همه جا فقط یک صدای یک جانبه شنییده میشود با رهبری ارکستری آمریکا و در میان صدها هزار رسانه همصدا، چند تایی بودند که هر چند کرسی-شعر هم داشتند ولی کمی هم خبرهای آنطرف را میشد شنید. تمامی این رسانه ها بسته شدند. الان هم قانونی تصویب کرده اند در اروپا که محتوای مضر را از رسانه ها حذف کنند. یعنی یک مشت ولی فقیه "لیبرال-دمکرات"! می نشینند و تشخیص میدهند آن یک درصد خبرهایی که باب میلیشان نست، مضر است و رعیت گوسفند ممکن است منحرف شوند، پس برای سلامتشان هم که شده باید حذف شوند. خجالت آور نیست؟! شرم آور نیست؟! دعوا کردند، لحاف ملا را بردند، مشتی نم کرده، دم کرده دلشان خوش بود که حداقل آزادی هست و میتوان از آزادی به خیلی چیزها رسید!!:) :) :)
اینها مردم بدبخت اکراین را گوشت دم توپ کرده اند و همه روشفنکران جاکش(بلانصبت شما) به جای اینکه دنبال متوقف کردن جنگ باشند، دنبال این هستند که چرا به اکراین کم سلاح میدهید؟ هیچ حرامزاده ای هم فکر نمیکند که آخرش چی؟ یعنی مثلا حذف کردن روسیه؟! آره؟! مثل عراق و لیبی و افغانستان؟؟!! اینکه نقش روسیه در رابطه با منافع ملی ما و مردم ما دشمنانه و تخمی بوده که نباید باعث شود تحلیل ما در رابطه با یک موضوع به این مهمی تخمی شود. مغز خر باید خورده باشیم که فکر کنیم یک قدرت هسته ای با هشت هزار سلاح هسته ای و هیدروژنی که یکی از ضعیف ترینش با نصف قدرت تخریب شعاع هزار کیلومتر را نابود کرد، اجازه حذف کردن خودش را خواهد داد. یعنی واقعا تحلیل گران اینقدر بی شعور و احمق شده اند؟! یا با ماتحتشان فکر میکنند؟ آن هم سر منافع اقتصادی و اینکه نئولیبرالیسم می خواهد تنها جاکش و حاکم جهان باشد و رقیبی نداشته باشد. رقابت تسلیحاتی و باد کردن شکمهای گشاد کارخانه های تسلیحاتی با نمیبینید؟ آن هم به قیمت فقر و نابسامانی اکثر مردم دنیا حتی مردم اروپا و آمریکا و خالی کردن جیبشان و فقط فرستادن سلاح به اکراین با اشک تمساح و اینکه ظاهرا حمایت از آنهاست، آنوقت مردم بدبخت اکراین باید کشته شوند و تخریب کشورشان را شاهد باشند. چیزی که از سال 2014 که این فاضلاب را روی این کشور باز کردند معلوم بود غلط است و همین روش.عن.فکران برایش هلهله و شادی میکردند. باید گفت ابلهان! پس چرا مردم بدبخت ایران که در ابعاد میلیونی سال 88 در خیابان بودن صاحبان دمکراسی به تخمشان حساب نکردند؟! حالا خیلی ها دهان گشادشان را باز میکنند که اکراینی ها حق داردند دمکراسی داشته باشند. ببخشید به اندازه خر این روشنفکران نمی فهمند. مشنگ ها! کدام دمکراسی؟! این از جنس همان دمکراسی و انقلابی است که سال 57 به مردم بدبخت ایران تپاندند.

محمود گفت...

هر روش.عن.فکر و تازه از تخم درآمده ای که میبینم تحت عنوان فحاشی به چپ، تمام عیار در شکم و هاضمه این تبلیغات کثیف از آن حمایت میکند. فکر هم میکنند خیلی دمکرات و فهمیم هستند. همین جنس آدمها با خریت 99.9 درصدی از چپ و راست و ملی، مذهبی و شاعر و نویسنده، همه با هم سال 57 انقلابی ترین مرد جهان را در یک آخوند رذل کشف کردند، امروز در غالب یک دلقک کوکائینی. گویا میخواهند عقده های حقارت خود را در قامت این بیشعوری که کشورش را نابود کرد، ببینند. یعنی خیلی باید خر بود که توهم این را داشت که قدرت مسلط در جهان و نئولیبرالیسم رذل تمام درد و غمش دمکراسی در اکراین بوده و است. صد تا بیشتر از اکراین هم ویران شود به تخمشان نیست. اکراین تا قبل از 2014 بالاترین رشد اقتصادی را داشت و به سمت پیشرفت میرفت. ناگهان مشتی گوجه فرنگی خورده را در میدان جمع کردند و با میلیاردها دلار و حضور مستمر سناتور مک کین(در نقش سالیوان و هایزر در سال 57)، تا آنجا که حتی در میدان برایشان مستراح صحرایی درست کردند که مبادا برای قضای حاجت از میدان بروند! و نهایتا یک ترکمون نارنجی زدند به کل مملکت. چرا؟! چون دولت آنزمان اکراین تشخیصش این بود که نزدیک شدن بیش از اندازه به غرب به نفع منافع ملی اکراین نیست. همین را بهانه کردند و ترکمون نارنجی زدند به مملکتشان رفت. به همین سادگی. فهم این خیلی سخت است. واقعا هم به فکر روشنفکران سال 57 باید شاشید و هم به روشنفکران سال 2022 که فقط نگاه میکنند به رسانه های غالب و اینکه کناردستی یا لوطی شان چه میگوید؟! بعد با باد گرم شروع میکنند به تحلیل. از خودشان فکر و شعور که ندارند.

آره اسماعیل حالم از این همه حماقت بده. خیلی هم بده. حالت تهوع گرفتم. مثل آن معدود آدمهایی که سال 57 حالشون خیلی بد بود از "همه گیر" شدن وبای حماقت، و از اینکه کسی حرفشان را نفهمد، بغض گلویشان را فشرد بی صدایانی که داد زدند نکنید ابلهان مسخ شده ولی روش.عن.فکران ابله که فکر میکردند خیلی می فهمند گه زدند رفت. هر که بگوید می فهمد، گه خورد که میگوید می فهمد(وقتی اکثریتی یه کر یک صدا و احمقانه را سر میدهند، این یکی از شاخصای این است همه مسخ و خر شده اند). نه عزیزم نمی فهمند. همه مسخ جادوی تبلیغات یک طرفه ای شده اند که خرد و شعور آدمها را به تاراج برده و جایش یک گوشی و تبلت و تلویزیون هوشمند!! واقعا هوشمند!! با کلی آپشن و تل و اینستا و گرام های دیگه که تازه وقتی مضر بدونند، منتخب نصف مردم آمریکا رو هم به دلیل مضر بودن سانسور میکنند. بخندم با گریه کنم؟! تو بگو اسماعیل!
جالب است که بدانی یک سفله و فرومایه ای مثل محمد سبحانی که ده بار از ته کون آخوندها رفته تو و آمده بیرون، یک دفعه طرفدار دمکراسی و نجات دمکراسی شده. حماقت-رذالت پیوندهای خوبی برقرار کرده اند.