دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ تیر ۱۵, چهارشنبه

یورش گشت‌های ارشاد اسلامی به خیابان‌ها و خشونت عریان علیه زنان

 


 یورش گشت‌های ارشاد اسلامی به خیابان‌ها و خشونت عریان علیه زنان

۲ نظر:

مسعودعالمزاده پاريس گفت...

۱۸ تیر ۲۵۸۱ شاهنشاهی ۹ ژوئیه ۲۰۲۲ مسعود عالمزاده پاريس / ۱

دستاورد عشق باید زایش باشه نه جسدوخون. اینها یه مشت بیمار روانی اند بدرجات متفاوت.

آقا ما نا آگاهیم. میشه یکی از این امت هپروتی اثناحشری بیاد یه توضیحی بده ما به راه ررررررررررررررررررراست هدایت شیم ؟
این آفیش۱۸ در ۸ متری (حیف رنگ و قلم مو و پارچه) رو نگاه کنید : ایران کشورعاشقان است. برادرها، خواهرها عاشق شوید.
نگاه کنید ... برادرها ... سه برابر بزرگتر از ... خواهرها... ست، اولی در متن پررنگه و دومی درحاشیه وکم رنگ، یک سری گل رو هوا معلقه بی اینکه به جایی وصل باشه، فضا هپروتی است. عشق زیر سرنیزه و ژ ث ؟ عاشق شوید : عاشق کی، عاشق چی ؟ برادرها عاشق خواهرهای خودشون بشن ؟ آخه تو این دینی که تو کتابش واژه ی عشق (ونیز کار) حتا یه بار نوشته نشده، عشق یعنی چی ؟

روانشناسی تخصص من نیست ولی برای درک مسایلی تا این حد سخیف نیازی به دکترای روانشناسی از آکسفورد نیست. در روانشناسی دو رانش (pulsion) بنیادین هست : Eros(رانش زندگی) وThanatos (رانش مرگ).

قاطی کردن این دوتا با هم نشانه ی ناهنجاری های سنگین روانی است. لنگر زمین و آسمان اختر تابناک امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام در نهج الکلاغه می فرمایند [به صیغه سوم شخص جمع] : «وَاللهِ لاَبْنُ أَبی‌طالِبٍ آنَسُ بِاْلَمْوتِ مِنَ الطّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ؛ به خدا سوگند، قطعاً علاقه پسر ابی‌طالب به مرگ، از علاقه کودک به پستان مادر، بیشتر است.
ایشون نیاز به بستری شدن داشته اما در اون زمان در کوفه بیمارستان روانی دم دست نبوده. کمبود فلز تنگستن در آب آشامیدنی هم موجب افزایش انگیزه به خودکشی میشه. باید رفت دید تو منطقه کوفه این اشکال هست یا نه.
حالا این هذیان ها تزریق شده به مغز یک مشت ابله تا ایران را تبدیل کنند به یک تیمارستان بزرگ که خوشبختانه نمی تونند اما حد اکتر سعی شون رو می کنند.
باورکنید با خواندن همین کتابهای آخوندی مته نهج الکلاغه و رساله های آخوندی و سیره امامهای شیعه میشه برای اینها پرونده درست کرد تا اینها رو بگیرند ببرند معالجه کنند. تو قرآن در چندین جا رک میگه الله میاد مقعد کافران رو جر میده، میسوزونه، شکنجه میده، زنده میکنه دوباره شکنجه میده.الله به این باوره که آدمهای نامومن هیچگاه قابل اصلاح نیستند (همین جاست که این مسمومیت فکری به سعدی انسان دوست رخنه میکنه و میگه ... پرتو نیکان نگیرد آنکه بنیادش بداست. تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است). برای زن نقشی جزهمخوابگی و بچه درست کردن قایل نیست. اینجاست که این مسمومیت به مولوی میرسه و میگه : {برای مشاوره و تصمیم گیری} زنی را پیداکن و سوال کن هرچه گفت برعکس اش را بکن.

گفت امت مشورت با کی کنیم / انبیا گفتند با عقل امیم‏
گفت گر کودک در آید یا زنی / کاو ندارد عقل و رای روشنی‏
گفت با او مشورت کن و انچه گفت / تو خلاف آن کن و در راه افت‏
نفس خود را زن شناس از زن بتر / ز انکه زن جزوی است نفست کل شر
مشورت با نفس خود گر می‏کنی / هر چه گوید کن خلاف آن دنی‏

مولوی چنانکه خودش گفته در سنین پایین ده یازده سالگی با روسپی ها ارتباط داشته و ریشه ی ضد زن بودنش احتمالا از اینجا میاد :
تا تو در بند زری چون کافران / جای گند و شهوتی چون کاف ران
کاف یا کاف ران در فارسی یعنی آلت تناسلی زن.همچنانکه الف آلت تناسلی مرده.
با چنین تفکر متعفنی قراره وزیر دفاع یا رییس جمهور زن باشه ؟ شدنی است ؟

مسعودعالمزاده پاريس گفت...

۱۸ تیر ۲۵۸۱ شاهنشاهی ۹ ژوئیه ۲۰۲۲ مسعود عالمزاده پاريس / ۲

همیشه به این فکر میکنم که چطور شد که انقلاب صنعتی نه در ایتالیا مهد رنسانس که در جزیره ای کوچک و دورافتاده و تقریبا بدون منابع زیر زمینی رخ داد (انگلستان). دموکراسی نیز زاده ی فکر همین ها بود. چطورشد که این کشور کوچک توانست به نیمی از دنیا سلطه پیدا کنه ؟ بنظرم اینها بود :
یک. انگلستان جزیره بود و نه چون ایران دشت و قابل اشغال. دستاوردهای ریز به ریز ولو اندک جمع میشد و از نسلی به نسل دیگر میرسید
دو. انگلستان روی خط زلزله نیست
سه. انگلستان جزیره است و آنچنان که گفته میشه ... جزیره ها محل ساخت و پرداخت ایده آلهاست.

چهار. انگلستان اگرچه مسیحی بود، اما بدلیل دوربودن از رم پاپ نمی تونست در آنجا اعمال قدرت نظامی کنه. برای همین هم بود که هرچه دورتر از رم تاثیر تفکرات ارتجاعی کمتر. رفرم مذهبی در انگلستان، در آلمان و فرانسه رخ داد. انگلیس ها از کلیسای رم جدا شدند و پادشاه یا ملکه انگلستان شد رهبر کلیسای آنگلیکان.
کجا دورتر و غیر قابل دسترس تر از رم بود ؟ انگلستان. همین جا بود که انقلاب صنعتی رخ داد. بعد هم در آلمان، اسکاندیناوی و فرانسه. ایتالیا که رنسانس را کلید زد بیخ گوش رم و سیطره ی پاپ دست و پا زد و از دور خارج شد.

برای سازندگی و پیشرفت باید سلامت روانی داشت. با یه مشت خل و چل که نمیشه سفینه فرستاد مریخ. در یک جامعه هذیانی و هپروتی حتا واژه ها بار و معنا ندارند. آدمها حتا بدون داشتن بیماری رنگها را مثل هم نمی بینند و نه حتا دوتا چشم یک فرد. یک دست تان را جلوی یک چشم تان بکذارید وبعد جلوی آن دیگری و به یک شیی نگاه کنید. تکرار کنید می بینید که دو تا چشم تان یک جور نمی بینه. امروز رنگها را با فرکانس طیف شان ذکر می کنند و نه با نام. کسی که ریشه ی همه چیز را در هپروت آسمان می بینه به چنین چیزهایی نمیرسه. تازه این مربوط میشه به یک مورد فیزیکی ساده. به مقولات فلسفی و عقلی که برسیم درک نادرست فاجعه باره.

اینجا نوشته ... عاشق شوید ... این یعنی چی ؟ از نوع عشق فرهاد خلمدنگ به شیرین ؟ از نوع دیوانه ی خودآزاری بنام مجنون به لیلی ؟ از نوع فنا فی الله حلاج ؟ {ما قتل و شهادت از خدا خواسته ایم}.
از دید من عشق در چارچوب Eros معنا پیدا میکنه و نه Thanatos. عشق به مرگ نشان ناهنجاری روانی است. به این میگن یعنی oxymore جمع اضداد، کوسه با ریش پهن.تو پرانتز یادتون بیاد که در دهه ی پیش از نکبت بهمن، تم ... مرگ، یاس و دلمردگی و هپروت ... اصلی ترین تم آهنگها بود : مرگ قو مهرپویا، مرگ معشوق ویگن، دوتا پنجره، دوتا ماهی گوگوش، جزیره ای غریبم منوچهر سخایی، آتشی ز کاروان جدامانده دلکش، کل روضه های داریوش، همیشه غایب فریدون فروغی، شبانه، آهنگهای فرهاد و ...
خوابم یا بیدارم گوگوش : ... عاشق مرگه که شاید توی دست تو بمیره. این چه عشق خرکی ای است ؟

عشق به الله ؟ به توحید ؟ کدوم الله ؟ الله چی کشک چی ؟ عاشق هپروت ؟ فرهنگ ما پره از این خزعبلات که جامعه مارو بیمار کرده. ما نمی فهمیم چی میگیم. فکر کنید وسط پاریس دولت فرانسه بده تو میدان تروکادرو آفیشی بزنند ۱۸ در ۸ متر که خانم هاوآقایان فرانسوی عاشق شوید. با عکس یه کشیش کاتولیک که انگشت دست چپش رو بالاکرده چند تا لژیونر ریشو و اخمو و یه مسلسل هم اون وسط. افتضاحی بپا میشه که نگو. آخه مگه دولت دردسر کم داره که بپردازه به امور سکس مردم ؟ مسلسل تو رختخواب ؟

این ...عاشق ... ای که اینجا نوشته یعنی دیوانه، یعنی خلمدنگ هپروتی. یعنی حزب اللهی.

راستی دقت کردین که تو این آفیش دوزاری بهشتی انگشت دست چپش رو بالا کرده. انبیا و اولیا با انگشت دست راست امر می کنند : اصحاب یمین : رررررررررررراست. اصحاب یسار جاشون تو جهنمه.
خودش نوشته خواهرها عاشق شوید، عکس یه لچک به سر هم توش نیست.
مملکتی داریم ها !