دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ مرداد ۲۴, دوشنبه

در مشایعت شاعر کبیر سوسیالیست اسماعیل وفا یغمائی

 


در مشایعت شاعر کبیر سوسیالیست

اسماعیل وفا یغمائی

ملایان را رها کنید

جلادان را نیز

با گونی های تسلیت و ارادت

برای شاعر کبیر سوسیالیست رنجدیده

با نود و شش سال رنج زیستن

و سی و سه سال در غربت نشستن

به اجبار در سر زمینی کاپیتالیستی.

بنگریدش

در سوگ زنجیره ی کشتارها

نه سر را آراست و نه ریش را

و با آرامشی اسطوره ای

زیباترین غزلها را به یادگار گذاشت

***

ملایان را رها کنید!

در پی تابوت او

محمد اشک در چشم دارد

در کنار لنین و پوتین

و چه گوارا و مائوتسه تونگ

 سر فرو افکنده اند

غمگین

در کنار حسین وزین العابدین بیمار

و پیشاپیش همه بنگرید

تابوت پر شکوهش را

غرقه در گل و نوای خوش قرآن

بردوشهای

سامی،سعیدی سیرجانی ،میر علائی

پیروز دوانی، زال زاده، فروهرها

مختاری ، پوینده و بختیار

سرشار  ، برازنده و.....

وآه ه ه ه ه ه

چه رنجی برد غزلسرای بزرگ ما

از این همه زیستن و نگریستن و رنج بردن

او دیر زیست وزود رفت!

و ما مانده ایم

و ما در مشایعت او

خود را به داوری می نشینیم

با تسلیتهامان

و اطلاعیه هامان

و ترازوئی

که وزن شعور  ما را به دقت می سنجد

وزن درد ما را

و وزن نم کشیدگی

 و مرطوب بودن جان ما را

در این خشکسال

و آتشی که به مدد لاشه ها

لاشه های خشک شده دارها

 و میدانهای تیرباران

وایران ویران شدگان

هنوز زبانه میکشد

و مجال میدهد

تا در روشنای آن

زیباترین غزل های خود را بسرائیم

و با رضایتی گسترده

 دستی به ریش و گیس پر شکوه خود بکشیم

و دستی....

پانزده اوت 2022 میلادی

۳ نظر:

مسعودعالمزاده پاريس گفت...

۲۴ امرداد ۲۵۸۱ شاهنشاهی ۱۵ اوت ۲۰۲۲ مسعود عالمزاده پاريس / ۱

داریم یواش یواش آدم میشیم. همیشه گفته م که دردسر ما ملت نه سیاسی که .... ژالونهای فرهنگی نادرست .... است.
اساسی ترین هاش هم این هاست :
یک. رودرواسی
دو. ماستمالی
سه. زیرسبیلی در کردن

آقا فلانی آادم خوبی بود، شهید هم شده نمیشه بگیم که اشتباه میکرده. تازه پشت سر مرده حرف نمی زنند. کارها و حرفهاشو ماستمالی می کنیم. اشتباهاتش رو هم زیرسبیلی درمیکنیم. حالا نسل اندر نسل بقیه همین حماقت هارو تکرار می کنند اشکال نداره. پشت سرمرده حرف نمی زنند علی الخصوص که شهید هم شده باشه.
مادر من (بقول دارودسته پست فطرت رجوی ... اون ننه ات ...) اعجوبه ای بود. با هیشکی رودرواسی نداشت. معلومه که من این اخلاق سگی ام رو از کی به ارث بردم. تا می شنید که کسی مرده می گفت ... بیا، حالا مرد عزیز شد ! ...
این نقایص فرهنگی ما رو به اینجا رسونده که با رودرواسی، ماستمالی و زیرسبیلی درکردن مثل اسب عصاری دور خودمون بچرخیم و تا کسی چیزی گفت یا خواست بگه با دست پیش زدن (این هم شماره چهارم) آنچنان له و لورده اش کنیم تا دیگه کسی جرئت نکنه انتقاد کنه.
هرکی هرچی میخواد بگه، من برای ابتهاج دهشاهی ارزش قایل نیستم. این بابا در بهترین حالت گاو نه من شیر بود وگرنه قلم به مزد. عمدتا کسانی که مهر نکبت تاریخی رویشان خورده چنان سانسور می شوند که کوچکترین نقطه مثبتی برایشان درنظر نمی گیرند ولو داشته باشند. در دورانی که ماشین تحریر اصلی ترین وسیله کرهای اداری بود، سالازار دیکتاتور پرتغال خودش یک ماشین تحریر ابداع کرد (بنام HCESAR) که خیلی جالب و نوآور بود. برای نمونه صفر (0) و (O) و نیز یک (1) و (I) را با هم یکی کرده بود.این ماشین تحریر اگرچه استاندارد نشد اما جالب بود.
هیتلر هنرمند وطراح زبردستی بود (و کاش میماند). طرح فولکس واگن هایی که در ایران بنام قورباغه ای معروف بود را خودش با الهام از حشره کفشدوز کشید که از دید آئرودینامیکی بی نظیر بود. آلمانی زبان شعروفلسفه است.گوبلز در آلمانی در چنان سطحی بود که با شیلر برابری میکرد که نماد شعر آلمانی است، چون حافظ برای ما. مائو که قدر خر نمی فهمید برای همین هم بود که ۷۶ میلیون نفر آدم کشت و مدال طلای بزرگترین جنایتکار تاریخ را به گردن آویخت و به درک واصل شد. این ابله الدنگ بت و الگوی انقلابیون توحیدی و غیرتوحیدی بود.پس مانده هاشون هنوز دوتا پاشون تو یه کفشه که مرغ یه پا داره. خود چینی ها استفراغ شون از مائو بالا میاد اینها کاسه از آش داغ ترند (این هم شماره پنج).
خب که چی ؟ مگر عملکرد کسانی چون هیتلر و گوبلز با توان تخصصی شونه ؟ البته که نه !
حالا برمیگردیم به این هوشنگ توده ای. خود اسم مستعارش مشکوکه. سایه چیزی است بین نور و تاریکی. این بابا همانقدر تو روشنایی بود که در تاریکی و بین این دوتا زیگ زاگ میزد. برای من ابتهاج فارسی حرف میزد اما ایرانی نبود.
هیچوقت نمی فهمیدم که چطور در ده سال آخر رژیم شاه متن آهنگهای ساخته شده (که از زیر سانسور هم راحت می گذشت) تا این حد روان پریش، هذیانی و بیمارگونه بود. حالا مشخصه. توده ای ها ریخته بودند تو رادیو و تلویزیون یکی شون هم این جناب هوشنگ ابتهاج.

مسعودعالمزاده پاريس گفت...

۲۴ امرداد ۲۵۸۱ شاهنشاهی ۱۵ اوت ۲۰۲۲ مسعود عالمزاده پاريس / ۲

ببینید، کسی نگفته تو کشوری مثل فرانسه همه چیز گل و بلبله، اما آزادی بیان هست. رپرتوار آهنگها هم بسیار غنی است. تنها یه قلم پیر دولانوئه (Pierre Delanoë) بالای شش هزار ترانه ساخته. من ترانه ای فرانسوی بیاد ندارم (اگر کسی میتونه بگه) که از دید روانی حتا شباهتی به آهنگهای دهه پیش از نکبت بهمن در ایران داشته باشه. نه ترانه سراها می سازند نه خواننده ها حاضرند بخوانند و نه مردم استقبال می کنند. کافیه متن چندتا از این آهنگهای دهه۵۰ خورشیدی در ایران را به زبان دیگری ترجمه کنید و بدهید یک روانشناس متخصص تحلیل متن بخونه. دستور بستری شدن میده.
.....
کاشکی این دیوار خراب شه، من و تو باهم بمیریم توی یک دنیای دیگه دستای هم رو بگیریم ... این یعنی چی ؟
اگه این فقط یه خوابه، بذار تا ابد بخوابم : ... این خودکشی با قرص خواب رو تداعی میکنه
.....
از این مثل ها پونصد تاش هست.
گذری هم به شعر توده ای دیگه کسرایی که شعر آرش کمانگیر رو ساخت. ما به دقت نکردن در جزییات عادت داریم. در این اسطوره، تیر آرش به تنه درختی در کناره ی رود ارس می نشیند که مرز اسطوره ای و نه سیاسی ایران آن زمان بوده. بعد ها گرجستان، ارمنستان و قفقاز به ایران ملحق شد که با سفاهت قاجارها و همدستی ارتجاع از دست رفت و بدست روسها و بعد شوروی افتاد و مرز برگشت به همان رود ارس. این شعر کسرایی به معنای تثبیت این مرز به نفع روسهاست. این حماسه برای ملت ما نیست دفاع از منافع استراتژیک میهن کسرایی است که شوروی/روسیه باشه. اینها فارسی حرف میزنند، ایرانی نیستند. درست مثه آخوندهای بی وطنی که فارسی حرف می زنند اما دنبالچه های کسانی اند که میهن ما را اشغال و آشغال کردند. توده ای هیچگاه به میهن اش که روسیه باشد خیانت نمی کند.ابتهاج و کسرایی هم میهن من نیستند، من روس نیستم.

محال ممکنه که بگذارند در فرانسه آهنگی روی آنتن بره که توش آرزوی مرگ باشه.
چرا این موضوع تا این حد مهمه ؟
یک نکته ریاضی که تقریبا در تمام پدیده های طبیعی و نیز سیاسی قابل اعماله : منحنی گوس (Gauss) یا منحنی زنگوله ای (یا طبیعی) در آمار ریاضی. این منحنی نشانگر توزیع آماری پدیده های ... جمعی ... (با نمونه ها کم و بیش بالا) ای است با رویکرد عمدتا اجتماعی و طبیعی. برای نمونه : جمعیتی (انسان، حیوان، پرنده، درخت، حشره و ...) را در نظر بگیرید و از یک ویژگی (وزن، قد، تعداد برگ و شاخه، توان جستن، درازای شاخ، طول عمر، توان عصبی و ...) آمار بگیرید و آنرا رسم کنید. اگر نمونه ها کافی باشه، بی شک منحنی زنگوله ای خواهد بود(مگر موارد نادر). بدون وارد شدن به جزییات، بالای ۹۵% در میانه زنگوله است و حدود دو تا سه درصد در هر گوشه. برای نمونه قد افراد حول ۷۰ر۱ است، تعدادی بیشتر یا کمتر و بندرت زیر ۵۰ر۱ یا بالای ۹۰ر۱. فرگشت بیشتر این دو محدوده را حذف میکنه (بویژه پایینی هارا).
نکته ریاضی دوم نیز که قابل استفاده در تمامی زمینه هاست ... آستانه ... است یعنی نقطه ای که پس از آن تعییرات غیر قابل برگشت میشه. یک گرم وزن بیشتر که شیئی ای رو می شکنه، یا آخرین قطره ای که با آن آب از لیوان سر میره.
درپیوند با توان روانی هم همینه. همیشه درصدی از افراد جامعه توان روانی کمتری دارند. در بیشتر مجلات دنیا ستونی هست بنام فال روزانه (Horoscope) که اگر دقت کنید همان تقویم ایرانی است : برج حمل و ... نگاه کنید. هر چیزی که در این ستون می نویسند ... باید ... جنبه مثبت و انگیزاننده داشته باشه. محال ممکنه که شما در این ستون ها چیزی ببینید از این دست که ... آسمان سیاه است، دیگر امیدی نیست ... برای کسانی که از دید روانی در پایین زنگوله اند و نزدیک به آستانه ی شکنندگی، همین یک جمله برای خودکشی کافی است.
من به شما قول میدم که کسانی که جامعه های کم و بیش درست وحسابی را اداره می کنند و برایشان سعادت و بهروزی مردم ارزشمنده، اینها را بادقت رصد می کنند و نیز آهنگها و فضای فرهنگی را. رژیم ابله آخوندی مخالفین رو رصد میکنه تا دخلشون رو بیاره چون مردم براش ارزش نداره، اما با خرافات مردم رو مسموم میکنه.
فاجعه دیگه اون سوی زنگوله است : بهترین ها، باهوشترین ها، فداکارترین ها، کسانی که بالاترین حساسیت های اجتماعی را دارند : عصب های حساس جامعه. جنگ چریکی و افراط گری سیاسی همین بهترین ها را از جامعه حذف میکنه تا رژیم ابله تعداد بی شعورها و کودنها رو بیشتر و بیشتر کنه. اینجاست که تعادل جامعه به هم میخوره. منحنی از حال زنگوله ای درمیاد چون دیگر ... طبیعی ... نیست.

مسعودعالمزاده پاريس گفت...

۲۴ امرداد ۲۵۸۱ شاهنشاهی ۱۵ اوت ۲۰۲۲ مسعود عالمزاده پاريس / ۳

برگردیم به کسانی مثه کسرایی و ابتهاج، و نیز سردمداران جنبش چریکی سالهای ۵۰ و پس مانده های امروزشان. از دید نمادین، ما باید برای دادن کارنامه، نمره اخلاق و انظباط، نمره موارد تخصصی و نمره ارزیابی سیاسی را تفکیک کنیم. این کار به ما این امکان رو میده تا بطور جمعی نقاط ضعف و قوت مان را متعادل کنیم و مسایل را با هم قاطی نکنیم. این آن چیزی است که آقای ایرج مصداقی به طنز (و کاملا جدی) میگه (نقل به مضمون) : ... فلانی آدم خوبی بود، نمره اخلاقش بیست...

موسی خیابانی و همرزمانش با شرافت جان فدای میهن کردند. یکی از نوارهایش هفته پیش روی خط بود. از دید عملکرد اجتماعی یادشان گرامی باد. اما از دید فلسفی، اعتقادی و (تاحد بالایی سیاسی) من تفاوتی با پاسدارها ندیدم. کاش موسی زنده میماند و متحول میشد، اما اگر فردای آن روزی که این سخنرانی را کرده بود به قدرت میرسید، دموکراسی درست نمی کرد. موسی خیابانی اداواطوار در نمیاورد، الگویش علی بود و محمد و حسین. باورمند به هپروت الله و امام زمان و مبارزه ی ضد امپریالیستی و برقراری جامعه بی طبقه توحیدی ! از اینها دموکراسی درنمیاد.
محمد حنیف نژاد هم همین بود. سعید محسن هم همین بود. بدیع زادگان هم همین بود. و بقیه نیز.
نمره میهن دوستی، فداکاری، شهامت و شرافت : بیست
نمره درک سیاسی، درک فلسفی، جهان بینی : صفر

تقی شهرام دست به جنایت زد. از دید سیاسی اینها رفتند ظفار با ... امپریالیسم ایران ... بجنگند. برای این کارها که جنایت و خیانت بود نمره اش صفر، اما ... دید فلسفی و تمام انتقاداتش به ایدئولوژی سازمان درست بود.اینجا نمره اش هجده. اما رفت دنبال چی ؟ کمونیسم دو آتشه ! صفر دو گوش ! وقتی دستگیر شد رژیم بهش پیشنهاد کرده بود که درقبالل موضع گیری علیه مجاهدین اعدامش نمی کند (که البته میکرد). نپذیرفت. نمره هوشیاری سیاسی و آخوند شناسی : بیست.

و دست آخر هم طنزی از توفیق :
... میگن روز قیامت شد { تو انگلیسی آینده در گذشته داریم، این یکی میشه گذشته در آینده}
روز قیامت ... شد ... ! صحرای محشر. همه از گورخاک آلوده در آمده و منتظر اعلام رای دادگاه ! پل چینوت ببخشید پل صراط و گناهکارها که رد میشن، ترازویی که گناه و ثواب رو می کشه و ... خلاصه وضعیتی !
یکی یکی آدمها رو میاوردند جلوی ترازو. کفه گناه سنگین، گرز مالک جهنم به ماتحت و یکراست تو جهنم. کفه ثواب سنگین، خدمت ساقی کوثر و حوری تنگ ! (البته برای مردها، زنها، خواجه ها و... ثوابکار هم باشند می سابه به الک).
تا زد و ترازو خراب شد. یکی رو آوردند ترازو تکان نمی خورد. ای بابا ! هرچی زدند این ور اون ور ترازو. نه که نه ! ملک مقرب رفت زیر عرش تعیین تکلیف کنه. کاشف به عمل آمد که ترازو درسته. فرد مقابل ترازو نه ثواب کرده نه گناه. برای همین هم هست که ترازو جنب نمی خوره. نکیر و منکر وفرشتگان مقرب موندند چه کنیم. اگر بندازیمش تو جهنم نمیشه. بفرستیمش بهشت نمیشه. یقه طرف رو چسبیدند که این جا سریل خربگیری است​ حواست رو جمع کن. از اینجا رد شدی جای برگشتی نیست. اگه کار خوبی کردی که ما ندیدیم جاشه که بگی.
اونم گفت : یه بار زمستون بود یه قرون دادم یه پیرزنی بره ذغال بخره. یه بار هم تابستون بود ده شاهی دادم یه پیرمرد آب یخ بخوره.
نگاه کردن دیدن راست میگه، کفه ثواب قدر یه تار مو می چربه. دیگه چی ؟
همین !
همین ؟ این همه عمر کردی همین دوتا ؟
باز موندند چه کنند. پرونده رو فرستادند بالا. کمی نگذشت (چون ان الله سریع الحساب !) از اون بالا صیحه ای آمد :
... بهشت به این ارزونی ها هم نیست. سی شاهی اش رو میذارین کف دستش، با پس گردنی میندازینش تو جهنم ! ...

... خلاصه من برای میهنم بیش از آن ارزش قائلم که برای چهار خط شعر و سه تا قصیده دوزاری کسی رو بگذارم بر تارک افتخار ایران. این جای شاملو، هالو، بادکوبه ای و یغمایی و ... است.

... یاد رفتگان گرامی و عمر دیگران دراز باد !