با قدیسان عمامه بر سر
اسماعیل وفا یغمائی
آواره گرد جهان
در این سرزمین که امروز هستم
یا سرزمینی که خواهم رفت
در سفر یا درنگی درشهری بزرگ
یا روستائی ناشناس و کوچک
در میدانها یا ایستگاه اتوبوس
یاقطار
نام قدیسین شان را میبینم
بر دیوار یا تابلوها
که رفته اند
و در میان مردم هنوز زنده اند.
***
من به هیچ معجزه ای باور ندارم
به هیچ آئینی و دینی
به هیچ رسولی و امامی
و قدیسی
معجزه برای من تمام جهان است
آئین و دین من عشق است و رنج
رسول و امام و قدیس من
پرنده ای است بر درخت
که میخواند
و گیاهی که میروید
با این همه میدانم
قدیسان این مردمان
نیک بوده اند که مانده اند
نه با اعجازهاشان که باور ندارم
بل با مهرشان به ساده ترین مردم
واز این رونام وخاطره شان باقی است
آنان مانده اند با مردم
اما ایمان دارم
از شما قدیسان دستار بند
با عمامه های سبز و سیاه و سپیدتان
پس از روزی،که روزی خواهد آمد
و روز را فرا خواهد آورد
و اشک را به آتش مبدل خواهد کرد
وعشق را به نفرت پولاد پوش
مطمئن باشید
با آنچه که شما با این میهن کرده اید
هیچ نامی
بر هیچ خیابانی و کوچه ای و میدانی
و ایستگاه قطاری
و حتی بر سردرمستراح عمومی شهر
شهرها و روستاهای میهن من
باقی نخواهد ماند
مطمئن باشید......
28 اوت 2022میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر