آینده
ملتی بینم که از دریای خون برخاسته
برای ملتی متحد ملت ایران... برای کردستان دلیر که در طی چهل و پنجسال خون دلاورانشان به دست فقیهان جاریست وبار دیگر ملایان پلید خون چهار فرزند کاوه آهنگرشان را بر زمین ریختند. بادا که خیزش مشترک ملت برآید
اسماعیل وفا یغمائی
ملتی بینم که از دریای خون برخاسته
آنسوی عقل و فراسوی جنون برخاسته
آنسوی اینهای و هوی رهبران، در اشک و خون
زافتراق این زبونان زبون برخاسته
سفره اش خالی به دوش او جسد از پور و دخت
او دگر از این و آن و چند و چون برخاسته
از خزر تا موج عمّان این قشون برخاسته
بی شکست است او بدان ای شیخ رذل بیشرف
تُندر است و آذرخشان، بی سکون برخاسته
جوشد از هر زخم خونبارش هزار آتشفشان
آتش از خشمش ز گنداب قرون برخاسته
اهل امروزست او باشد رسول خویش،او
چون خدائی نو،ز آفاق کنون برخاسته
زیر پایش خرد گشته دین و آئین فقیه
بنگر آتش زین خرافاتی متون برخاسته
میرسد روزی که این دریا برآید، دیر نیست
غرشی یکتا به رنگی گونه گون برخاسته
کرد و ترک و لر بلوچ و اذری با ترکمن
تکیه بر هم همنوا و هم ستون برخاسته
فارس، گیلک، طالشی، قشقائیان،قوم بلوچ
ده هزاران!صد هزاران!میلیون!برخاسته
راست و چپ یا میانه گم شده درموجها
بنگر اینک ! ملت است و ملیون ،برخاسته
بابک و ستّار و باقر با رضا شاه کبیر
نک دماوندست کو با بیستون برخاسته
،پیش شیخ رذل،از رسم ادب دوری نما
کاین سرود تلخ از دریای خون برخاسته
میرسد روزی که بینی از خدای شیخ و شیخ
دود وحشت هم ز فرق و هم زک....ن برخاسته
عصر سوگ و غم به پایان میرسد بینی وفا
بانگ چنگ و نای و نی با ارغنون برخاسته
میرسد روزی که ای ایران زیبای بنان
از زمین تا آسمان نیلگون برخاسته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر