خورشید بی حجابست، من نیز بی حجابم
اسماعیل وفا یغمائی
خورشید بی حجابست، من نیز بی حجابم
با شبزیان بگوئید من دخت آفتابم
مهتاب را ببینید!از ماه میتراود
عریان چو ماه و من نیز،از ماه و ماهتابم
دیدی!شهابها را بی روسری بر افلاک
من دخت آذرخشم از دوده ی شهابم
آتشفشان چوغرّد،بی رو سری بر آید
بر ریش شیخ اینک،آن آتش مذابم
زیبایم!آری اما، با یالهای افشان
شیرم به پهنه ی دشت بر آسمان عقابم
در شاهنامه بنگرمن را تو تیغ در کف
در شعرهای حافظ روح خوش شرابم
من دخت رخش رستم،تازان ز بهر پیکار
بی زین و بی مهارم عریان و بی رکابم
تازم به هر کرانه،حتی اگر چه کشته
بر لاشه ی فقیهان،وآن شیخ مستطابم
بگذشته ام زدین و آئین و از خدایت
در دشت چارده قرن نی در پی سرابم
دریای بی کرانم با موجهای عریان
پاک و نجیب بنگرمانند روح آبم
ای شیخ گیسوانم در گوش من بگوید
فردا به گردن تو عریان چنان طنابم
بعد از توبی حجابم، بعد از تو ماهتابم
بعد از تو مشک و عود وبوی گل و گلابم
بعد از توناب نابم،بعد از توبی نقابم
بعد از تو روح شادی،چنگ و دف و ربابم
شعر وفا نثارت ای شیردخت ایران
بشنو که شعر گوید:چونان تو بی حجابم
چهار فوریه 2024میلادی
اسماعیل وفا یغمائی
خورشید بی حجابست، من نیز بی حجابم
با شبزیان بگوئید من دخت آفتابم
مهتاب را ببینید!از ماه میتراود
عریان چو ماه و من نیز،از ماه و ماهتابم
دیدی!شهابها را بی روسری بر افلاک
من دخت آذرخشم از دوده ی شهابم
آتشفشان چوغرّد،بی رو سری بر آید
بر ریش شیخ اینک،آن آتش مذابم
زیبایم!آری اما، با یالهای افشان
شیرم به پهنه ی دشت بر آسمان عقابم
در شاهنامه بنگرمن را تو تیغ در کف
در شعرهای حافظ روح خوش شرابم
من دخت رخش رستم،تازان ز بهر پیکار
بی زین و بی مهارم عریان و بی رکابم
تازم به هر کرانه،حتی اگر چه کشته
بر لاشه ی فقیهان،وآن شیخ مستطابم
بگذشته ام زدین و آئین و از خدایت
در دشت چارده قرن نی در پی سرابم
دریای بی کرانم با موجهای عریان
پاک و نجیب بنگرمانند روح آبم
ای شیخ گیسوانم در گوش من بگوید
فردا به گردن تو عریان چنان طنابم
بعد از توبی حجابم، بعد از تو ماهتابم
بعد از تو مشک و عود وبوی گل و گلابم
بعد از توناب نابم،بعد از توبی نقابم
بعد از تو روح شادی،چنگ و دف و ربابم
شعر وفا نثارت ای شیردخت ایران
بشنو که شعر گوید:چونان تو بی حجابم
چهار فوریه 2024میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر