قصیده فسیلیّه فیلیّه
اسماعیل وفا یغمایی
هفده می ۲۰۲۴میلادی
هر چند که در جثّه چنان حضرت فیلیم
صد رنگ و صد آهنگ زهر نوع و قبیلیم
فارغ زغم و درد وطن ! ملّت ایران
در خلوت خود اعقل دوران و عقیلیم
از راست و از تجزیه خواه و چپ و ملّی
صد گونه و صدرنگ ز هر نوع و قبیلیم
گه دکتر وگه پُرفٌسُور و گاه وکیلیم
گه ریش گذاریم چنان میرزا کوچکخان
گه همچو ستالین همه دارای سبیلیم
لنگیم در اندیشه و زشتیم به بینش
در آینه آلن دلون وسخت جمیلیم
در حرف همه رستم دستان زمانه
اندر عمل امّا همگی زار و ذلیلیم
شه رفته و شیخ آمده اما همگی باز
نز شیخ که از شاه به قالیم و به قیلیم
خر خنده زند بر خرد ما چو بگوییم
شه بوده چنان شیخ!!گمانش که پاتیلیم
بیش از من و ماشخص امام و علی آقا
گویند که : بر این حرف شماسخت کفیلیم
از شاه بگویید که ما بر سر تخت ایم
بر فرق همه ملّت در کوبش بیلیم
بر شاه بکوبید که قلّابی و بد بود
ماییم که مانند شما اصل و اصیلیم
بر شاه بکوبید که در روز و قیامت
از بهر شما نزد خداوند دخیلیم
بر شاه بکوبید که دیریست در اینجا
در کشتن این ملّت از ایل به ایلیم
در کشتن این ملت از کرد و لر و فارس
از آذری و ترکمن وطالش و گیلیم
ازقوم عرب یا که بلوچان دلاور
ما صاحب صد شیوه و صد رسم و سَبیلیم
بر شاه بکوبید!دم جمله بٌوَد گرم
هر چند کبوتر وی و ما کرّوکودیلیم
بر شاه بکوبید که ناموس خلایق
بر باد شد از ما!ز شما باز خلیلیم
بر شاه بکوبید که در صبح به هر شهر
ما صاحب یک دو سه چهار جرثقیلیم
بر شاه بکوبید که روی سر این خاک
یک سلسله کوهی ز نجاست و ثقیلیم
در غرب بمانید خوش و خرم وساکن
اینجا ز شما بر سر این خلق موبیلیم
با قهوه و ویسکی نشودحرف فراموش
ما جمله دعاگوی شما قوم نبیلیم
خاموش وفا مرگ به شه گوی و نگه کن
در آینه:از پای به سر جمله فسیلیم
چند لغت
سبیل با کسره روی سین:راه و مسیر
نبیل:زیبا رو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر