ایران خدا و ملّت من قبله گاه من
اسماعیل وفا یغمایی
باز ای وطن به روح بهاران قرین شوی
رنگین ز هفت رنگ چو دیبای چین شوی
ای خاتم گران سلیمان ز دست دیو
بیرون شوی و صاحب صدها نگین شوی
ای خلق پر شراره پس از صد خزان سرد
در هر کران باغ وطن لاله چین شوی
این سرزمین زتوست نه از شیخ و نی فقیه
بر خیز تا که فاتح این سر زمین شوی
بر خیز ای خمیده ز غم تا که از کمان
بر چشم دشمنان چو خدنگ از کمین شوی
خواهند سر فکنده فقیهان ترا و آه
دور از تو باد تا که دمی این چنین شوی
شب یکسر از سیاه بر آمد شده ست وقت
یکسر ز فرق تا به قدم آتشین شوی
شد تجربت طریق چپ و راست سالها
تا کی به راه- گمشدگان همنشین شوی
از کهنگان ِمرده ی وارفته کن گذر
وقت است تا که در پی دینی نوین شوی
ور رفته ای ز شاه به شیخان درود گوی
آن به ز شرم ساکن زیر زمین شوی
خون سه نسل ریخته برپوستین تو
تا خود به دوش شیخ چنان پوستین شوی
بیزارم از خدا و مرام وطریق شیخ
وز تو اگر به دشمن ملّت مٌعین شوی
ایران خدا و ملّت من قبله گاه من
خواهی اگر به دین وفا نکته بین شوی

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر