دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
۱۴۰۴ فروردین ۲۹, جمعه
نماز من و خدای عشق اسماعیل وفا یغمائی
نماز من و خدای عشق
اسماعیل وفا یغمائی
وقت است تا به باده، رفیقان وضو کنیم
ابریق شیخ شهر بَدل با سبو کنیم
پیش از وضو، یکی دو سه جامی، بنام عشق
نوشیده و به زمزمه یادی ز او کنیم
سجّاده قدیمی و تسبیح و مُهر را
در اسفل تمام فقیهان فرو کنیم
برگی ز تاک کنده و بر خاک و سوی تاک
بانگ نماز کرده و رو سوی او کنیم
ذکر خدای عشق و ،به لبهاش لب نهیم
با او هزار قصّه ز راز مگو کنیم
بی ترس از خدای فقیهان و عرعرش
تاکی چو گربه از سر ذِلّت معو کنیم
ما اندر او روانه از آغاز تا کنون
سوسو زنان روانه به ما ،ذِکر او کنیم
دیریست با خدای فقیهان خدای ما
از یاد رفته،سجده چرا بر عدو کنیم
بت بود او به کعبه، فرا رفت تا فلک
همّت نمود جهل،! به او تا که خو کنیم
در طول چار و ده سده صدها هزار شیخ
گفتند از او،که خو به چنین دیورو کنیم
ای شرم و شرم و شرم که از ترس وجهل و جهل
اینسان به خون خود ز برایش وضو کنیم
ذات و نماد او،و رسولش! بوَد فقیه
بر خیز تا به کفر کنون های و هو کنیم
زآن جانور که زوزه اش از عَرش میرسد
نی از زمین و زندگی،هان شستشو کنیم-
خود را زگند اوی و سپس با مشام پاک
روی خدای خویش ببوسیم و بو کنیم
مارا خدای مهر خدا بود و زندگی
وقت است تا به عشق از او گفتگو کنیم
یک «واژه» بیش نیست جهان، «معنی» اش خداست
از لفظ بگذریم و ورا جستجو کنیم
هر سوی قبله گاه وی و منزل وی است
او بی نیازِ سجده چرا سر فرو کنیم
معبود نیست،در طلب عبد،عاشق اوست
بر خیز تا حکایت او باز گو کنیم
گر جای او «وفا» تو بپرسی و دیگران
باید که رو به پستو! با«شاملو» کنیم
شاملو در شعر در این بن بست
و خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر