چون دین شیخ از بن،منگ می و خرابیم
ای مومنان بدانید، ما خیل ملحدانیم
دور از طریق شیخان، فارغ ز منجلابیم
بی خانمان چو بادیم، سرگشته همچو ابریم
در زندگانی آتش، در مرگ بو ترابیم
این ارتفاع کاین دین، ما را حواله فرمود
ارزانی غرابان،یا شیخ! ما عقابیم
آنسوی کفر و ایمان، ما راست دشت پرواز
بگذار تا بگویند،گمگشته در سرابیم
بهر خدا رها کن ، ما را به راه باطل
۲ نظر:
سه نظر انتقالی از زیز شعر در بخش شعرها
"مزموزما جهانست با آیه های روشن"
3 نظر - مشاهده پیام اصلی نظرات مخدوش
1 – 3 از 3
ناشناس ناشناس گفت...
آقای یغمایی،
دست شما درد نکند. شعریت شعر که عالی است. موضوع و ارتباطش هم با زمین و زمان بسیار عالی است. بی جا نگفته باشم این غزل های جدید شما باید از بهترین غزل های سالهای اخیر باشد. اما دو نکته در این غزل هست: یک نکته جزئی و یک کلی از نظر من.
اول جزئی: شاید مصرع زیر از نظر آهنگ البته، نه وزن، بهتر باشد:
وندر طواف باده مستانه در شتابیم
دوم: من نمی دانم که چرا شما همیشه در ابیات پایانی شعرتان می زنید هرچه را که ساخته اید خراب می کنید. کاش نمی کردید. کاش در این دایره سرگردان نبودید.
در هر حال قلمتان زیباتر و زنده تر و دیدتان استوارتر.
۱۲:۱۴ بعدازظهر
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
آفرین جناب یغمایی. دریغم آمد که برای این غزل نازنین شما کامنتی ننویسم. به نظر من در بارۀ بعضی از ابیات توجه کنید. جسارت بنده را خواهید بخشید.
کزبوی مذهب تو، ما در پی گلابیم / کز بوی گند مذهب ما در پی گلابیم
او منعکس به ما شد ما بازتاب آنیم / او بازتاب ما شد ، ما بازتاب آنیم
ما بندگان بانگ چنگ و دف و ربابیم / ما خود خدای بانگیم ، چنگ و دف و ربابیم.
با ساغری لبالب، گرد خمیم چرخان / با ساغری غزلخوان لب بر لبیم چرخان.
هان بوسه بر لب یار، به یا که بر رخ سنگ / هان بوسه بر لب گـُل به یا که بر لب گِل؟
ما در خدا نهانیم، در ماست او پدیدار / ما در خدا نهانیم، او خود زما پدیدار
در هر حال دست مریزاد
احام
۱۰:۰۷ قبلازظهر
حذف
Blogger esmail گفت...
دوست عزیز نظراتت درست است و مصرعهای مورد نظر شما بهتر از مصرعهای من است. ممنون از شما و ذوق شما
۱۱:۰۳ قبلازظهر
حذف
اهای ناشناس !
اینجوری که جنابعالی میفرمایید پس میشه همه عزل های حافظ را هم حک و اصلاح ! کرد .
اصل اون حالتی هست که شعر ازش میاد بیرون وگرنه حک و اصلاح که نشد توانایی .
الیته قصدم دفاع از اشعار اقای یغمایی نبود فقط نظرمو گفتم ... فرصت طلبی نکن دیگه ... خودت بشین زوربزن یه غزل بگو .
خاکزاد
ارسال یک نظر