وای اگر خورشید بر آید خواهرم.اسماعیل وفا یغمائی
وای اگر خورشید برآید خواهرم
وای اگر خورشید بر آید
از پس اینهمه رنج و رنج و رنج
بزم خوکان است ورقص شغالان
و سکوت کفتاران منتظر
و سور و سرور و عربده مستانه گرگان.ا
در خون تو ریش میخیساند شادمانه، گرگ
و در خون تو سبیل میتاباندمغرورانه، شغال
و خوکانند خره کشان و هیاهو کنان
پوزه جنبانان در برکه خون تو
وپیرامون جسد بر خاک افتاده تو
وای اگر خورشید بر آید خواهرم
وای اگر خورشید برآید و حقیقت....ا
بیست و نهم ژوئیه دوهزار و نه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر