ابراهیم در آتش(2)
اسماعیل وفا یغمائی
برای فرح و ابراهیم، برای شکوه آن عشق پایدار
با این همه شب!
هر نیمه شب از پنجره سرای تو روشنی میتراود وگل
به سوی تو می آیند ابراهیم!
هر شب، هر نیمه شب بیداری و رنج
برادران شهیدت، یاران شهیدت با لبخند و شعله و گل
به سوی تو می آیند ابراهیم!
آن همه رنج و بیداری و بیابان وزندان و زنجیر و غربت
که بردی و کشیدی و سپردی و تحمل کردی
به سوی تو می آیند ابراهیم!
آزادی و عدالت و صلح و عشق
که در سودای تعمیم آنان جنگیدی
به سوی تو می آیند حقیقت و شعور
که به احترام آنان از دروغ و جهل گریختی
و به سوی تو می آید خدا
تا درچشمهایت زمزمه کند صبح را و آرامش را و خود را
با این همه شب
هر نیمه شب از پنجره سرای تو روشنی میتراود و گل
27 اکتبر 2009
اسماعیل وفا یغمائی
برای فرح و ابراهیم، برای شکوه آن عشق پایدار
با این همه شب!
هر نیمه شب از پنجره سرای تو روشنی میتراود وگل
به سوی تو می آیند ابراهیم!
هر شب، هر نیمه شب بیداری و رنج
برادران شهیدت، یاران شهیدت با لبخند و شعله و گل
به سوی تو می آیند ابراهیم!
آن همه رنج و بیداری و بیابان وزندان و زنجیر و غربت
که بردی و کشیدی و سپردی و تحمل کردی
به سوی تو می آیند ابراهیم!
آزادی و عدالت و صلح و عشق
که در سودای تعمیم آنان جنگیدی
به سوی تو می آیند حقیقت و شعور
که به احترام آنان از دروغ و جهل گریختی
و به سوی تو می آید خدا
تا درچشمهایت زمزمه کند صبح را و آرامش را و خود را
با این همه شب
هر نیمه شب از پنجره سرای تو روشنی میتراود و گل
27 اکتبر 2009
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر