پروردگارا!
شاه مراكش هم دارد زندانهايش را تعطيل مى كند
تو هم اى پروردگار!
بهشت را گسترش بده
و دروازه هايش را بزرگتر كن و باز كن
واين جهنم پدر سگ لعنتى را تعطيل كن....ادامه
شاه مراكش هم دارد زندانهايش را تعطيل مى كند
تو هم اى پروردگار!
بهشت را گسترش بده
و دروازه هايش را بزرگتر كن و باز كن
واين جهنم پدر سگ لعنتى را تعطيل كن....ادامه
۲۰ نظر:
چه طنزی و جه واقعگرائی عمیقی استاد یغمائی واقعا لذت بردم دست مریزاد
واقعا زیباست . درود بر شما
استاد عزیز اللهم ارزق! ولی انشالله ان حوریها انقلاب نکرده باشند! بسیار زیبا
استاد عالی بود. با این حال بیدینی دین و ضد دین نیست. بی دینی بی دینی و محفوظ ماندن از اثرات مخرب دین است و فاصله گرفتن فراوان از خرافه.
دستتان درد نکند.
ناشناس گفت...
kheili kheili ziba bood besyar mamnoon o sepasgozaram
۳:۱۹ بعدازظهر
سهراب گفت...
عالی بود! آفرین بر تو و ذهن خلاقت که این شعر را پدید آورد.
۲:۴۶ بعدازظهر
ناشناس گفت...
شاه كارى پر از احساس و طنز و واقعيت! عالييييييى بود
فرح
یغمائی عزیز پس از مدتها که نخندیده بودم توانستم بخندم.درود بر تو ای شاعر گرامی اگر خدائی باید عوش شود و از دست این آخوندها و رهبران نجات پیدا کند این مهم بر عهده شاعرانست خدای خودت یار و یاورت باشد
چقدر زیبا و گویا واقعا عالی است
واقعا نمیدانم چرا یک عده از این شعر خسته کننده بیمزه که در ان جز بیدینی ومسخره کردن مقدسات و تبلیغ جنسیت مرد سالارنه چیزی وجود ندارد اینقدر تعریف میکنند این شعر یک سقوط را خیلی خوب نشان میدهد و نه هیچ چیز دیگری را
یک طنز بسیار عالی و در عین حال دردناک از وضعیت بسار انسانها و مسئله مذهب در این روزگار هست که با وجود یک سازمانهای کثیفی مثل داعش بدتر هم شده است
خیلی جالب و آموزنده است
وفای عزیز در این منظومه سنگ تمام گذاشتی .سالها پیش سازمان ملل متحد بررشوری بااین تیتر انتشار داده بود-هنرمند یک شاهد حساس ودل نگران دنیاست-وهگل می گوید-هنر گفت وگوئی است بین هنرمند و کسی که در آن سوی ایستاده.اگر این گفت وگوی روی ندهد و اگر عاطفه و حساسیت هنرمنداز پل اثر او نگذرد ودرجان هنر پذیر ننشیند تجربه هنری روی نداده است.وفاتو با این منظومه به نظریه فیلسوفی چون هگل معنائی مادی بخشیدی.بمان تا شاید سروده های تو بسیاری ازما خواب رفته گان راتلنگری باشد برای بیداری... در منظومه نیایش نوئل. اسماعیل وفا یغمایی
سپاس رضای عزیز و پایدار و سرافراز باشی
درود و بسیار بسیار زیبا
م. فرهمند
زیبا ست دست مریزاد
محمد جواد .ط
سالروز ميلاد عيسي مسيح (ع) و فرا رسيدن سال نو ميلادي، بر همة شما مبارك باد. پيام مسيح، براي بشريت در زنجير، بشارت نجات و آزادي است. پس درود خدا و سلام ما به مريم عذرا كه با ايماني سترگ، در رنج و تنهايي، بار امانت را بهدوش كشيد، تهمتها را به جان خريد و حامل هديهيي مبارك براي بشريت شد.
مسيح پا به اين جهان نهاد تا از ستم و سركوب و نابرابري به عدالت و از جهل و تاريكانديشي به حقيقت رهنمونش سازد. مسيح آمد تا بساط فريسيان رياكار و دينفروش را كه به نام خدا ستم ميكردند، برچيند. مسيح آمد تا زنان راندهشده و تحت ستم را رها كند و پناه دهد؛ پيامبري از ميان ماهيگيران و بردگان جليله، كه پيامش اين بود كه «آخريها بايد اول شوند».
هنگامي كه از ناصره به بيتاللحم يا كفرناحوم و اردن و بيتالمقدس ميرفت، مردگان را زنده ميكرد، كورها و گنگها را شفا ميبخشيد و جهان بشري را به زيستن و ديدن و شنيدني بر اساس ذات انسانيشان فرا ميخواند. و فراتر از آن، دلهاي سنگشده را نرم ميكرد، عقدهها را از زبانها و قلبها ميگشود و ديوارهاي جدايي و بيگانگي را از ميان مردم بر ميداشت.
مي گفت: «خداوند مرا فرستاد تا سركوبشدگان را آزاد سازم». و «اي تمامي زحمتکشان و گرانباران! نزد من آييد؛ من به شما آرامش خواهم داد». اين ترنم اميد و نجات و يگانگي بود كه خاورميانة آن روزگار و سپس جهاني را منقلب كرد؛ پيامي كه بيش از دو هزار سال است در وراي همة تحريفها و سركوبها، نسلهاي بشري را به صلح و عدالت ورهايي فرا ميخواند. و در پرتو آن، تاريخ ملتها، ازجمله ملت بزرگ ايران، سرشار از ارزشهاي انساني با روح همزيستي و همبستگي ميان مسيحيان و مسلمانان و پيروان ساير مذاهب و اديان است....
پس، ننگ ابدي بر خميني و خامنهاي و رژيم شريران دينفروشي باد كه نقاب اسلام به چهره زدهاند، اما شقيترين دشمنان مسيح(ع) و محمد(ص) هستند.
http://www.aftabkaran.com/akhbar.php?id=20946
شعار انروز مردم این بود :
مرگ بر جمهوری اخوندی ! این شعار و صدها شعاردیگر هیچ سابقه ای در اپوزوسیون خارج نشین نداشته است .
از اینجا انیدوار میشوین که قیام مردمی است و خودجوش با قهرمانان گمنام خود . زنده باشید بچه ها .
خاکزاد
مقاله ای دررابطه با گرامیداشت سیدی کاشانی از سوی رضا محمدی با دریایی کینه و نفرت از یغمایی !!! اخه چرا ؟
لابد هرکس به یغمایی لاپتو فحش و ناسزا سردهد رده گیرد و مشتلق ! ای دوصد کثافت براین مشتلق باد که از مبارز تفاله و " بریده چاپلوس" ساخته و پرداخته است . "بریده چاپلوس"هایی که وقتی برای ارباب قلم میزنند حتی یادشان میرود به تکانهای بیش از حد و غیر ضروری دم خود توجه کنند .
بنده بهیچوجه طرفدار یغمایی نیستم و اورا نمیشناسم اما اثاری که او در دودهه گذشته ازخودبجای گذاشته چیزهای باارزشی هستند ... قبل از ان هم که بهترین سرودهای سازمان را سرودند .... عضو مرکزیت سازمان هم که بودند ... عضو شورا هم که بودند ... با این وجود عطای" رهبر خودشیفته بریده" را که خودرا درهاله ای از شعایر توخالی و پوشالی در امنیت فرنگ استتار نموده به لقایش بخشیدند و رفتند تا در موضعی محکمتر مغز استخوان ارتجاع را نشانه روند ... چرا اینهمه هجوم و حسادت توام با لجنپراکنی ؟
اگر مانند شمایان میماندو روزی ۱۷ رکعت جلوی رهبر عقیدتی دولا وراست میشد و در وصف ناچیز و بی مقدارش مطالب گنده مینوشت و سرودهای گنده تر میسرود خوب بود ؟
خجالت بکشید ای نره خرهای سیاسی در باتلاق سکون !
یغمایی را ول کنید ... قیام شروع شده اما نه با شعارهای شما ...
مکنید به چشم حقارت نگاه بر مستان !!!
خاکزاد ( مجاهدسابق)
یک گزارش از خلق :
انچه را که اجمالا میخوانید صادقانه نوشته ام وجز صداقت درگفتار و انعکاس حقایق راه دیگری را برای تنویر افکار بلد نیستم و نمیشناسم .
یک مقدار اشعال مرغ درحد یک مشت دست را داخل روزنامه در باغچه ای جلوی یک مغازه گذاشتم تا گربه ها بیایند و میل کنند صاحب مغازه یک فرد ۵۰ ساله ریشو و متدین بیرون امد و پرخاش کرد و با لگد روزنلمه را به جوب انداخت و فحاشی کرد که : مگه دین و ایمون نداری ؟ ما نمازخونیم ! اینجا پاتوق سگ و گربه میشه و از اینجور حرفها ... خیلی دلم گرفت ... در این بین یکی دوتا از افراد مذهبی امدند و به طرفداری او پرداختند ( یکی از انان امللکی و دیگری سوپری بود و هردوهم تیپ حاجی بودند با تفکرات مزخرف و حال بهم زن) در این بین رفته گر لباس نارنجی امد محتویات روزنامه را از داخل جوب جمع کرد و در دستش گرفت و به حالت تعارف جلوی گربه ها گرفت وانها خوردند و به حاجی های معترض گفت توی دستمه تو باغچه جلوی مغازه شما نیست و گفت رحم داشته باشید و ... دراین بین چندتا تیپ جوون دانشجو و دانش آموز امدند و از رفته گر تشکرکردند و چندتا خانم جوان هم که درحالت عبوربودند به صاحبان مغازه اعتراض کردند ...
متوجه شدم اکثر مردم نازنین و مهربانند و تنها برخی افراد مذهبی خرفت نامهربانند حتی به حیوانلت هم رحم و مروتی ندارند چه رسد به همنوع خویش . بعدا کاشف بعمل امد که املاکی و سوپری از فعالین هییت های عاشورا و تاسوعا هستند و خیرسرشون اهل نجس و پاکیند !
جامعه چنین وضعی دارد ... دردمندان و زحمتکشان و جوانان محصل و دختران و زنان واقعا اگاهند اما برخی مرتجعین مفت خور و کاسب مسلک بیرحم و ازخودراضی در محلات مختلف طبعا حضور دارند .
درخلوت خود به این نتیجه محتوم رسیدم که واقعا خورده بورژوازی سنتی و تکایا و هیئتها فعلا بعنوان سوپاپ رژیم اخوندی عمل میکنند بی انکه خود بدانند .
شما چه فکر میکنید ؟
این همه ژست و بلوف برای چیست ؟
امروز چه فرقی بین نیروهای اپوزوسیون به لحاظ کیفی وجوددارد ؟ صرف نظر از منابع مالی و قدرت مالی چه فرقی بین اپوزوسیونهاست ؟ اگر من باب مثال مجاهدین ارتش ازادی داشتند و مسلح بودند و رزم اور بودند خوب میتوانستیم بگوییم فرقی در اپوزوسیون به لحاظ کیفی وجوددارد اما وقتیکه همه و همه خارج نشین و دیپلمات و خودکاربدست شده اند و چشم به بالا و اسمان دوخته اند چه فرقی میتواند بین انها باشد واصولا وجه تمایز انان به لحاظ موقعیت و رزم آوری چیست ؟
اگر به شعارو مقالات تیروتبری و دود و اتش و خون باشه که همه میتوانند اینگونه شعارهارا بدهند و بیشترش بادهواس !
اگر به تاثیر اپوزوسیون در جنبش داخلی وزن ها مشخص میشه که متاسفانه هیچکدام در صحنه داخلی حضورندارند و اگر همشونو جمع کنی بریزی تو یک گاله خیلی سبک تر از یک دختر روسری سرچوب کن هستند ! به عقیده من دختری که پیه همه چی را به تن میمالد و درصحنه مبارزه داخلی بدون هیچ تشکیلات دهن پرکنی و هیچ ادعایی روسری سرچوب میکندو زلزله و طوفان به ایده الوژی و ایمان اخوند میاندازد هزارمرتبه شجاعتر و موثرتر از کل اپوزوسیون پوشال خارج نشین کشک است که با یک مشت "بریده چاپلوس" امورات میگذرانند و یا خونه اخر سمینارو گردهم ایی برگذارمیکنند و برای هم کف میزنند و دلشون به دیدن پوستر رهبر بزدل غایبشون خوشه !
مبارزات جوانان درداخل همچنان درکف خیابان تا پیروزی کامل ادامه دارد .
خاکزاد( مجاهدسابق)
چکار باید کرد ؟
الان شرایط واقعی چیست ؟
تحریم ها فشار فزاینده ای براثرگرانی روی مردم گذاشته اما به نظر میاد مردم حاضرن به بهای سقوط حکومت با این فشار راه بیایند و از اینجا متوجه میشوید که چه تجربه تلخ و مملواز ظلمی این حکومت ایده الوژیک بر خاطره و گرده مردم وارد کرده است . مردم کوچه و خیابان بی پول و گرسنه و بیکار با صدها مشکل و گرفتاری تنها دلخوشی شان این است که هرچه زودتر حکومت ساقط شود و اینها گورشان را گم کنند ضمن انکه جسته گریخته اعتراضات در اینوروانور وجوددارد اما بهم پیوسته نیست چون تشکیلات و رهبری مشخص به مفهوم رهبری ندارد ... البته تک نمودهایی که قهرمانانه ایستاده اند بسیار وجود دارد که هرکدامشان بی نظیرند ( شامل زن و مرد) اما آواز قیام هنوز به گروه کر تبدیل نشده و صرفا گله به گله است ... جویبارها هرکدام جاری اند اما هنوز به رود خروشان تبدیل نشده اند و تمام سعی و تلاش حکومت ایجاد موانع برای ممانعت از تشکیل رود خروشان است . لرزه ها زمین را زیرپای حکومت میلرزاند قصرهایشان میلرزد لوسترهایشان گهگاه تکان میخورد اما هنوز سقف هایشان دربالای سرشان وجوددارد ... بتدریج ترک برمیدارد ...
چه زمانی سقف ها روی سرشان آوارخواهدشد ؟ بستگی به خیلی چیزها دارد .
من فک میکنم یکی از دلایل ماندگاری حکومت نقشی است که اپوزوسیونها نااگاهانه بازی میکنند . رژیم سعی دارد اعتراضات را به اپوزوسیونها ببندد و دراین خصوص فاکت بسیاراست اما برخی اپوزوسیونها در خاطره جمعی مردم مقبولیت ندارند و رژیم بخوبی ازاین مسئله آگاه است و روی این پروژه کارمیکند متاسفانه اپوزوسیونهای ما که عمدتا خارج نشین بوده ودرحال حاضر پایگاه اجتماعی در داخل ندارند سعی در فرصت طلبی و توجیب ریزی دارند ( یعنی از هول حلیم میافتند در دیگ پروژه های امنیتی رژیم ) واین به این معنی است که اپوزوسیونهای خارج نشین ما از هوش سیاسی برخوردارنبوده و بیشتر اهل جاروجنجال و خودنمایی هستند یعنی دقیقا همان نقطه ضعفی که رژیم ازان استفاده ها برده و میبرد .
مثال میزنم :
همه میدانیم که جنبش کارگری و دانشجویی در صف جلوی اعتراضات حرکت میکند و همه بخوبی میدانیم که هیچیک از کارگران با گروههای چپ خارج نه تنها ارتباط تشکیلاتی ندارند بلکه حتی نام و نشان انها را هم نمیدانند ! اما میبینیم که فلان گروه ۱۰ نفره چپ درخارجه ادعای رهبری جنبش کارگری را دارد ! این دیگه از عجایب تاریخ سیاسی - مبارزاتی در سده گذشته محسوب میشود ! انگار مفهوم مبارزه جای خودرا با مردرند بازی عوض کرده و رژیم هم از این نوع دعاوی ها درجهت اخته کردن جنبش بهره ها میبرد.
نمونه دیگر ان مجاهدین هستند که تقی به توقی میخوره میگویند مابودیم ! و حضرت مریم فراخوان میدهد ! تمام فراخوان ها پس از شکل گیری اعتراضات بوده و برای نمونه یک مورد برعکس وجودندارد واین نشان از فرصت طلبی سازمانی است که در جنبش داخلی حضورپراتیک ندارد اما عشق مطرح شدن و رهبری دارد ! و رژیم هم از این خصلت نهایت استفاده را کرده و بهرها میبرد ...
اپوزوسیونهای رژیم ساخته نیز در خارجه خود مبحث دیگری است که رنگ و وارنگ بصورت تلویزیون های ماهواره ای و اینترنتی در سطوح مختلف بصورت کاملا پوشیده و با نقاب درحال ایفای نقش به نفع رژیم هستند ... شاخصه انها این است که عینهو گربه مرتضی علی هرجورکه بروند بالا با چهاردست و پای رژیم میایندپایین اما خیلی ظریف و پوشیده !
حتی مدیای معروف ....پشت همه انها منافع مالی و زدوبند خوابیده است و بده و بستان .
پس چه بایدکرد ؟
اگر گروهی و سازمانی واقعا دل درگرو آزادی و عدالت و یکپارچگی دارند بهترین کاراینست که درجهت آگاهی رسانی در نفی ایده الوژی و نفی خرافه بنویسند ... مردم درداخل درحال مبارزه اند نیاز به "قهرمان بازنشسته " خارج نشین ندارند ... وقتی یک دختر ۱۷ ساله میتواند با شجاعت تمام روسری سرچوب کند و به جنگ ۱۴۰۰ سال اقتدار اخوندی برود و اتش برلانه ایده الوژیک انان بیاندازد پس قبول کنیم که نیازمند "قهرمان" بازنشسته خارج نشین نیست و اگر این مسئله را خوب درک کنیم خیلی چیزها حل حل حل است .
بیاییم بجای فرصت طلبی و توجیب ریزی قیام مردم و بجای ادعاهای پوشالی رهبری جنبش کارگری ! بجای گیج کردن مردم و نظایر ان نیرو و امکاناتتان را درخارج از کشور روی اگاهی رسانی و تاریخ جعلی اخوندساخته متمرکز کنید که جنبش درداخل اگاهی تنفس کند تا نتیجه بگیرد ...
اینکه هی زرپ و زرپ به دروغ و ژست بگویید مابودیم ! مابودیم ! مابودیم !..... نه تنها دردی دوا نمیکند که دقیقا به نفع رژیم عمل میکند . درحال حاضر درایران مبارزینی داریم که در شجاعت و شهامت و آگاهی حقوق انسانها بی نظیرند که یا درزندانند و یا درمیدان نبرد و یکی دوتا هم نیستند بلکه صدها
امیدوارم حرف مرا فهمیده باشید .
خاکزاد
ارسال یک نظر