دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۶ آبان ۲۳, سه‌شنبه

یا زلزلت الزلزال. شعر. اسماعیل وفا . برای زلزله کرمانشاه و با تسلیت به خانواده قربانیان و با لعنت به جمهوری جنایت

یا زلزلت الزلزال! ای اثقلت الاثقال
یا عاجلت الاجال! چونست ترا احوال
بررود جسدها من، می گریم و می بینم
میشنگی ومیشادی،میخندی ومی خوشحال
بر برج سیاه مرگ، تا اختر بخت تو
رخشید،سیه گردید ، از بهر بسی اقبال
گشتی تووهی گشتی،در زیر زمین،آخر
حقا که به کرمانشاه،تو صاف زدی توخال!
کاین ملت افسرده، از لطمه ملایان
جز جان خودش چی داشت؟از مکنت و از اموال
با بهمن تاریکش، از چاله در آمد تا
در چاه فرو افتاد، البته پس از صد چال
یکچند جهانخوارش، لیسید الی ستخوان
زآن پس که فرو بلعید، از او سر و ران و بال
صد دوره به جبر و زور، در زیر دو صد جبار
شد بار ستم را او، چون بارکش و حمال
گویند نیفتد برگ، بی اذن خدا از شاخ
بی اذن خدا شاید، کردی تو کلاه و شال؟
جنبید زمین، از عرش، برخاست ندا ، احسنت!
شد ارزش جان کمتر، از قدر یکی سنتال
شاید که نشسته دیو، بر کرسی ذات العرش
یا حضرت بن لادن! خاموش! زبانم لال
کاینگونه فرود آمد،بس سقف و ستون ناگاه
بر فرق هزاران تن، از پیر و جوان و زال
در شهر همه مردند، در خانه و در بیرون
یک دسته به زیر دوش، جمعی به درون هال
بیکار شده له، در،نزد دو سه صاحبکار
بقال شده بیجان، درجنب یکی چقال
بر پرده نقالی، نقال خموش آمد
افتاد به روی رمل، تا روز ابد رمال
از بهر یکی مانده،تنها خودش و برخی
مردند تمامی با ،فامیل و تبار و آل
اطفال بجا مانده، وحشتزده در هرسو
با بطن تهی از نان ،با دیده ی مالامال
در فاصله نزدیک، مرگست ودر آنسوتر
چشمان بسی کرکس ،دستان بسی دلال
در کوچه رباید این، نان را زدهان آن
وآن یک بکشد این را، بهر دو سه سیب کال
بر لب اگرت خالی است، آن را تو بنه در جیب
باری بگشا از پای، داری تو اگر خلخال
کاندر سر هر بازار، انبوه سیه کاران
از پا بربایندی، خلخال و ز لبها خال
وز این همه بدتر ، هان! دانی که چه باشد آن
گردیده سوار خر، آن بی پدر دجال
آنکو که چلانیده، وین ملت مغبون را
گردیده چنان منجی ، با جار و ابا جنجال
در معرکه ی اندوه، منگ از غم بی پایان
گفتم که خداوندا، تفسیر کن این احوال
از حضرت حق آمد،بانگی که: چو شعر تو
دردی نکند درمان،خاموش! خفه! اسمال
این راز نهان ماند، تا آن دم فرخنده
کاید به نجات تو، از جانب من عزرال
_____________________
سنتال: جعل بر وزن قمر. سوسک سرگین غلطان.
عزرال. مخفف عزرائیل.مثل میکال که مخفف میکائیل فرشته روزی رسان است

۱ نظر:

مهدی جعفری گفت...

اسماعیل عزیز بسیار زیبا و بجا سرودی, باشد که آخرین زلزله در ایران خروش خلق ستمدیده ایران باشد و همان جارو کردن گند کثافات آخوندها و ارتجاع مذهبی از صورت و ضمیر ایران.
پاینده باشی!