آرزو اسماعیل وفا
بعد از هزار راه ،بعد از هزار رنج
بعد از هزار دشنه ،بعد از هزار درد
بعد از هزار رزم، نمی خواهم
پاداش کار را:ا
نه کیسه ای ز زر
نه کرسی یی زقدرت ،نه جبه ای ز فخر
نه، زیبا کنیزکی ،یا، مسکین غلامکی
نه گوشه ی بهشت
نه، حتی رضای خالق و تایید خلق را
من شاعرم رفیقان
وقتی که آمدم شب بود
میخواهم
وقتی که میروم، سحر باشد.
بعد از هزار راه ،بعد از هزار رنج
بعد از هزار دشنه ،بعد از هزار درد
بعد از هزار رزم، نمی خواهم
پاداش کار را:ا
نه کیسه ای ز زر
نه کرسی یی زقدرت ،نه جبه ای ز فخر
نه، زیبا کنیزکی ،یا، مسکین غلامکی
نه گوشه ی بهشت
نه، حتی رضای خالق و تایید خلق را
من شاعرم رفیقان
وقتی که آمدم شب بود
میخواهم
وقتی که میروم، سحر باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر