آرزو اسماعیل وفابعد از هزار راه ،بعد از هزار رنج
بعد از هزار دشنه ،بعد از هزار درد
بعد از هزار رزم، نمی خواهم
پاداش کار را:ا
نه کیسه ای ز زر
نه کرسی یی زقدرت ،نه جبه ای ز فخر
نه، زیبا کنیزکی ،یا، مسکین غلامکی
نه گوشه ی بهشت
نه، حتی رضای خالق و تایید خلق را
من شاعرم رفیقان
وقتی که آمدم شب بود
میخواهم
وقتی که میروم، سحر باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر