دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

سپاسگزاری

سپاسگزاری
دوستان عزیزو نازنینم
از اظهار محبتها، پیامهای تلفنی و ایمیلی فراوان شما در چند روزی که در بیمارستان بودم سپاسگزارم.چون پاسخ به تک تک آنها میسر نیست همین جا و توسط این یاداشت دست تک تک شما را میفشارم ومحبتهای رفیقانه و بی غل و غش شما را چون سالیان دراز گذشته بنوان بهترین دارائی زندگانی، زاد راه و شمع شبها و توشه کار خود میکنم، باشد که شمع کوچک من حتی المکان براستی و درستی ونوری اگر چه خرد بپراکند. قاعدتا دل یا قلب اهل شعر بیشتر از سایر اعضا کار میکند و میتپد و میسوزد و میگدازد، به همین دلیل هم زودتر اظهار خستگی میکند و تقاضای مرخصی، به همین علت ه، چند ماهی بود که فارغ از روزگار و کار و بار من دل خسته هر کاری که می خواست میکرد، فقیر که حرفی نداشتم که من و دل، هر دو، برویم دنبال کارمان و تن خسته را آزاد کنیم تا بپیوندد به اصلش یعنی خاک، ونیز گذر از راه و دری که همه موجودات از آن میگذرند، (اگر آخوندها و شبه آخوندها مجال دهند و اینقدر مزخرف سر هم نکرده و جان جهان را تبدیل به تمساحی آرمیده در آسمان نکنند) هول و هراسی ندارد، بخصوص که از اصلی ترین فواید مادی فوت کردن این است که آدم بعد از آن دیگر فوت نمی کند! و آدمهای حقه باز کلاش نمی توانند آدم را بترسانند و نگرانی میماندبرای فوت نکردگان! ولی گویا نصیب و قسمت نبود و طبیبان گوش دل را کشیدند و چند زخم و زخمه بر تار و پودش زدند تامثل آدمیزاد بتپد ! و روبراهش کردند تا باز هم او بتپد ومن بتپم و مزاحم شما باشم تا هنگامی که این تپش به تپش جاودانه قلب مشترک انسانیت بزرگ و آن تپش ناشناس که ما در او در حال تپشیم و او درمامیتپد، وما میگوئیم «هو» و او میگوید «های» بپیوندیم. بازهم تشکر میکنم و غزلی را که سروده بودم تا پس از خواندن «غزل آخر» احتمالی! اندکی اندوه دوستان را بزداید بعنوان تشکر تقدیمتان میکنم. نگران نباشید که چرا غزل دارد زود خرج میشود، به حول و قوه الهی در صورت تکرار قضیه و اراده حضرت حق غزل دیگری بعنوان غزل آخر خواهم سرود. زنده و سرافراز و شاد باشید و خدا پشت و پناه تک تک تان باد
اسماعیل وفا یغمائی
سوم دسامبر دو هزار و ده میلادی
عزت زیاد
دوستان رفتيم ماهم زين فلك عزت زياد
زين جهان حقه باز پركلك عزت زياد
چند روزي بر دل ما نقش شد ياد شما
عاقبت شد نام ما بر باد حك، عزت زياد
زيستم در زخم دل با عشق، از آن بگذرم
كاسمان هي ريخت بر زخمم نمك، عزت زياد
ليك با شعر و اميد وشور الحق زندگي
ائ‌ي !نبود آنقدر بيش از حد بدك، عزت زياد
جاي صد شكراست باقي كاين دو روز زندگي
گشت طي با راه و رسم شاپرك، عزت زياد
گاهي اينجا، گاهي آنجا، آسمان جل ،آس و پاس
گاهگاهي در يقين گاهي به شك عزت زياد
هركسي را سهمي از ايام هست و مي شود
بعد از آن ناچار با اردنگ دك!! عزت زياد
ذره‌اي از مهر آن يارست ما را توي جيب
پس چه ترس از غرش و گرز ملك عزت زياد
ما كه ديگر با جهان چفتيم پس تا زنده‌ايد
اين دعا از ما كه الله‌ومعك، عزت زياد

هیچ نظری موجود نیست: