غزلهای یکم تا شانزدهم از مجموعه غزلهای بی تاریخ. اسماعیل وفا یغمائی
پنجره باز است و باد میوزد و غزل هیچ قانونی در کار نیست هیچ پرده ای و حیائی و خدائی که من اینک شاعرم، پس پنهان نمیکنم ای زیبا، ای یگانه، ای محبوب که تشنه ی هزار خاتونم، تشنه ی هزار زن که همه توباشند و تو همه باشی می خواهم سپید باشی و زرد و سیاه وسرخ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر